حکایت همان مرد گاریچی در حسرت مرگ و اسبش بود…
حکایت همان مرد گاریچی در حسرت مرگ و اسبش بود…
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
خدا تو را از خاک آفرید
تا بعد از باران
تَنَت، مُهری باشد
برای سجده لبهایم …
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
دردم نگفتنیست
سکوتم شنیدنی
عمریست که من برای تو تحقیرمی شوم...
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
روزگار رو به راه بود
هیچ چیز نه سفید و نه سیاه بود
با وجود این
مثل اینکه چیزی اشتباه بود
زیر گنبد کبود
بازی خدا نیمه کاره مانده بود
واژه ای بنود و هیچ کس
شعری از خدا نخوانده بود
تا که او مرا برای بازی خودش انتخاب کرد
توی گوش من یواش گفت:
" تو دعای کوچک منی"
بعد هم مرا مستجاب کرد
پرده ها کنار رفت
خود بخود با شروع بازی خدا
عشق افتتاح شد
سالهاست اسم بازی من و خدا
زندگی ست
هیچ چیز مثل بازی قشنگ ما
عجیب نیست
بازیی که ساده است و سخت
مثل بازی بهار با درخت
با خدا طرف شدن
کار مشکلی ست
زندگی بازی خدا و یک عروسک گِلی ست
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
حافظ کنار عكس تو من باز نيت مي كنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت مي كنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا
دارم به اين بد قوليت ديريست عادت مي كنم
چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست
تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي کنم
در اشتباهي نازنين تو فكر کردي اين چنين
من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي کنم
نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت
هر جاي دنيا که روم احساس غربت مي کنم
بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت مي كنم
يك شادي کوچك اگر از روي بام دل گذشت
هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت مي كنم
خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش
دل تنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت مي كنم...
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
یک نفر هست که از پنجرهها
نرم و آهسته مرا میخواند
گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماند
یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست
مثل لحظات خوش کودکیام
پر ز عطر نفس شببوهاست
یک نفر هست که چون چلچلهها
روز و شب شیفته پرواز است
توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است
یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید
آسمان، باد، کبوتر، باران
قصهاش را به زمین میگوید
یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا میخواند!
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
شـايد اين صفحه همان پنجرهء رويايي است
كه من از شيشهء شفاف لغات
روي زيباي تو را مي بينم!!
گاه تابيدن مهتاب حضور و نسيمي كه معطر به تو و شادابي است
مي خورد بر تن اين پنجره ي رويايي
واژه ها مي خوانند غزل مستي تو
شعر بيتابي من
و گل هر كلمه رنگ عشقي دارد!
كه در انديشه من
رنگ چشمان تو است!
اي صدايت پر از آرامش روح
و دلت آينهء پاك وجود
باورت هست كه من نغمهء وصل تو بر لب دارم؟
و به ياد نامت همه شــب تا به سحر بيدارم؟
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
خاطرم نیست.
تو از بارانی یا که از نسل نسیم.
هر چه هستی
گذرا نیست هوایت.
فقط آهسته بگو ...
با دلم میمانی؟
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
کاش بودی و محبتم را میخواندی
تمام ماجراي من سه واژه شد براي تو
سه واژهي جدا جدا, من و شب و هواي تو...
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )