بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 5 از 8 اولیناولین ... 34567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 از مجموع 78

موضوع: اشعار استاد شهریار

  1. #41
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    36
    یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
    وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود
    امروز در میانه کدورت نهاده پای
    آن روز در میان من و دوست جانبود
    کس دل نمی‌دهد به حبیبی که بی‌وفاست
    اول حبیب من به خدا بی‌وفا نبود
    دل با امید وصل به جان خواست درد عشق
    آن روز درد عشق چنین بی‌دوا نبود
    تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت
    غم با دل رمیده‌ی ما آشنا نبود
    از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
    با چون منی بغیر محبت روا نبود
    گر نای دل نبود و دم آه سرد ما
    بازار شوق و گرمی شور و نوا نبود
    سوزی نداشت شعر دل‌انگیز شهریار
    گر همره ترانه‌ی ساز صبا نبود

  2. #42
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    37
    آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن
    یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن
    حاصل از کشمکش زندگی ای دل نامی است
    گو نماند ز من این نام چه خواهد بودن
    آفتابی بود این عمر ولی بر لب بام
    آفتابی به لب بام چه خواهد بودن
    نابهنگام زند نوبت صبح شب وصل
    من گرفتم که بهنگام چه خواهد بودن
    چند کوشی که به فرمان تو باشد ایام
    نه تو باشی و نه ایام چه خواهد بودن
    گر دلی داری و پابند تعلق خواهی
    خوشتر از زلف دلارام چه خواهد بودن
    شهریاریم و گدای در آن خواجه که گفت
    "خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن"

  3. #43
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    38
    ز دریچه‌های چشمم نظری به ماه داری
    چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری
    به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است
    تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری
    بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش
    به خدا که کافرم من تو اگر گناه داری
    من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن
    که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری
    تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل
    نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری
    دگران روند تنها به مثل به قاضی اما
    "تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری"
    به چمن گلی که خواهد به تو ماند از وجاهت
    تو اگر بخواهی ای گل کمش از گیاه داری
    به سر تو شهریارا گذرد قیامت و باز
    چه قیامتست حالی که تو گاه‌گاه داری

  4. #44
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    39
    باز کن نغمه‌ی جانسوزی از آن ساز امشب
    تا کنی عقده‌ی اشک از دل من باز امشب
    ساز در دست تو سوز دل من می‌گوید
    من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
    مرغ دل در قفس سینه‌ی من می‌نالد
    بلبل ساز ترا دیده هم‌آواز امشب
    زیر هر پرده‌ی ساز تو هزاران راز است
    بیم آنست که از پرده فتد راز امشب
    گرد شمع رخت ای شوخ، من سوخته جان
    پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب
    گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز
    می‌کنم دامن مقصود پر از ناز امشب
    کرد شوق چمن وصل تو ای مایه‌ی ناز
    بلبل طبع مرا قافیه‌پرداز امشب
    شهریار آمده با کوکبه‌ی گوهر اشک
    به گدائی تو ای شاهد طناز امشب

  5. #45
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    40
    امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
    آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
    کاهش جان تو من دارم و من می‌دانم
    که تو از دوری خورشید چها می‌بینی
    تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
    سر راحت ننهادی به سر بالینی
    هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
    تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
    همه در چشمه‌ی مهتاب غم از دل شویند
    امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
    من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
    که توام آینه‌ی بخت غبار آگینی
    باغبان خار ندامت به جگر می‌شکند
    برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
    نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
    که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
    تو چنین خانه‌کن و دلشکن ای باد خزان
    گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
    کی بر این کلبه‌ی طوفان‌زده سر خواهی زد
    ای پرستو که پیام‌آور فروردینی
    شهریارا گر آئین محبت باشد
    جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی

  6. #46
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    41
    ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
    سیمای شب آغشته به سیماب برآمد
    آویخت چراغ فلک از طارم نیلی
    قندیل مه‌آویزه‌ی محراب برآمد
    دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
    یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد
    چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد
    تا یادم از آن نوگل سیراب برآمد
    ماهم به نظر در دل ابر متلاطم
    چون زورقی افتاده به گرداب برآمد
    از راز فسونکاری شب پرده برافتاد
    هر روز که خورشید جهانتاب برآمد
    دیدم به لب جوی جهان گذران را
    آفاق همه نقش رخ آب برآمد
    در صحبت احباب ز بس روی و ریا بود
    جانم به لب از صحبت احباب برآمد

  7. #47
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    42
    یارب آن یوسف گم‌گشته به من بازرسان
    تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان
    ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
    این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
    رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند
    یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان
    از غم غربتش آزرده خدایا مپسند
    آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان
    ای صبا گر به پریشانی من بخشائی
    تاری از طره‌ی آن عهدشکن بازرسان
    شهریار این در شهوار به در بار امیر
    تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان

  8. #48
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    43
    از زندگانیم گله دارد جوانیم
    شرمنده‌ی جوانی از این زندگانیم
    دارم هوای صحبت یاران رفته را
    یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
    پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
    داده نوید زندگی جاودانیم
    چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
    وز دور مژده‌ی جرس کاروانیم
    گوش زمین به ناله‌ی من نیست آشنا
    من طایر شکسته پر آسمانیم
    گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
    چون میکنند با غم بی همزبانیم
    ای لاله‌ی بهار جوانی که شد خزان
    از داغ ماتم تو بهار جوانیم
    گفتی که آتشم بنشانی، ولی چه سود
    برخاستی که بر سر آتش نشانیم
    شمعم گریست زار به بالین که شهریار
    من نیز چون تو همدم سوز نهانیم

  9. #49
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    44
    رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی
    حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی
    عقده بود اشکم به دل تا بیخبر رفتی ولیکن
    باز شد وقتی نوشتی "یار باقی کار باقی"
    آمدی و رفتی اما با که گویم این حکایت
    غمگسارا همچنان غم باقی و غمخوار باقی
    کافر نعمت نباشم بارها روی تو دیدم
    لیک هر بارت که بینم شوق دیگربار باقی
    شب چو شمعم خنده میید به خود کز آتش دل
    آبم و از من همین پیراهن زر تار باقی
    "گلشن آزادی من چون نباشد در هوایت
    مرغ مسکین قفس را ناله‌های زار باقی
    تو به مردی پایداری آری آری مرد باشد
    بر سر عهدی که بندد تا به پای دار باقی
    می‌طپد دلها به سودای طوافت ای خراسان
    باز باری تو بمان ای کعبه‌ی احرار باقی
    شهریارا ما از این سودا نمانیم و بماند
    قصه‌ی ما بر سر هر کوچه و بازار باقی

  10. #50
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    45
    نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
    گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
    شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین
    که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
    ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
    وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی
    وای از دست تو ای شیوه‌ی عاشق‌کش جانان
    که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
    مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
    که تو در حلقه‌ی زنجیر جنون گیر نکردی
    عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
    برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی
    خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
    الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی
    چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری
    که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی
    شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
    به خدا ملک دلی‌نیست که تسخیر نکردی

صفحه 5 از 8 اولیناولین ... 34567 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •