بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 5 از 9 اولیناولین ... 34567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 از مجموع 90

موضوع: شعر نو

  1. #41
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شب،تنهاترین تصویر در چشمان سردت
    و شب،آیینه ای از انتظار و بی تو بودن
    و نگاهم،انگار با نگاه آشنایت
    امشب در آمیخته،چون نور با تاریک ترین لحظه شب
    و در آن لحظه که تاریکی شب جان می داد
    و صبح با قدم هایی نرم
    درون ظلمت شب راه می یافت
    در سپیده دم یادت،من؛
    امید به روشنی چشم تو بستم اما
    شب هم چنان پا برجا
    درون جاده چشمان تو می تاخت
    و من نالان و سرگردان
    با مشتی از آرزوهای بی سامان
    با ناله های تلخ باد،سرود سرد بی تو بودن را سرودم

    درآن لحظه که چشمانت سیاهی را به چشمانم نشان می داد
    صدای باد در گوش من می خواند :
    در این ظلمت تو نابودی
    بسان سایه ای در قعر چاهی تنگ
    در این بن بست تقدیرت
    در این لحظه که جز شب چیز دیگر نیست
    تو نابودی
    خیالش را بکش در یاد خود اینک
    دلت را خوش نکن بر گرمی دستش
    چرا؟
    چون او همیشه مثل شب سرد است
    اگر ماندی در این ظلمت
    تو نابودی تو نابودی
    و من رفتم
    و تنها این گناهم بود:
    که در قلب شبی تاریک،پی یک روشنی بودم
    به جای ظلمت و تردید،سپیدی را درون چشم تو دیدم و من رفتم
    و من رفتم...

  2. #42
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دیگر رازی نیست نگفته بین ما ...

    من به تمام دوستت دارم هايی که گفتم

    می اندیشم ...

    و تو

    به فصل های نیامده ...

    تو به یاد من

    تمام کوچه های منتهی به کوه را

    راه می روی ...

    و من

    تمام فصل های نیامده را

    کنار تو می مانم ...

    قول می دهم ...!

  3. #43
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اگر ماه بودم،به هر جا كه بودم،
    سراغ تو را از خدا مي گرفتم.
    وگر سنگ بودم به هر جا كه بودي،
    سر رهگذار تو جا مي گرفتم.
    ...اگر ماه بودي به صد ناز-شايد-
    شبي بر لب با من مي نشستي.
    وگر سنگ بودي،به هر جا كه بودم،
    مرا مي شكستي،مرا مي شكستي !

  4. #44
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آن گاه که دوازدهمین زنگ

    نیمه شب

    نواخته می شود

    در انتظار پایان شادی هایت

    نباش !

    و بدان که هیچ دری به روی

    تو بسته نخواهد شد ...

    زیرا در این قصه

    خداوند فرشته مهربان توست !!!



    میلاد تهرانی

  5. #45
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خط می کشم

    کوتاه و راست

    دو انتهایش را می بندم !

    با تو و من ...

    قوسش می دهی !

    انتها را بر می داری

    - من را -

    بر می داری

    می گذاری برود...

    می شود بگویی چرا همیشه

    نیم خط را

    دوست داری ؟!...


    بردیا کامیار

  6. #46
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پژواک

    به پایان رسیدیم اما
    نکردیم آغاز
    فرو ریخت پرها
    نکردیم پرواز
    ببخشای
    ای روشن عشق بر ما
    ببخشای
    ببخشای اگر صبح را
    ما به مهمانی کوچه
    دعوت نکردیم
    ببخشای
    اگر روی پیراهن ما
    نشان عبور سحر نیست
    ببخشای ما را
    اگر از حضور فلق
    روی فرق صنوبر
    خبر نیست
    نسیمی
    گیاه سحرگاه را
    در کمندی فکنده ست و
    تا دشت بیداری اش می کشاند
    و ما کمتر از آن نسیمیم
    در آن سوی دیوار بیمیم
    ببخشای ای روشن عشق
    بر ما ببخشای
    به پایان رسیدیم
    اما
    نکردیم آغاز
    فرو ریخت پر ها
    نکردیم پرواز

    شفیعی کدکنی

  7. #47
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نشانی ات را

    از زاهدترین دزد پرسیدم

    خانه ای نشانم داد

    متروک!



    نبودی و من

    به روی در نوشتم:

    " ای بی بدیل

    چه بی دلیل

    از من گذشتی! "

  8. #48
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دردهای آشنا
    دردهای بومی غریب
    دردهای خانگی
    دردهای کهنهء لجوج

    اولین قلم
    حرف حرف درد را
    در دلم نوشته است
    دست سرنوشت
    خون درد را
    با گلم سرشته است
    پس چگونه سرنوشت ِ ناگزیر خویش را رها کنم؟
    ...


  9. #49
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تصویر ها در اینه ها نعره می کشند
    ما را از چارچوب طلایی رها کنید
    ما در جهان خویشتن آزاد بوده ایم
    دیوارهای کور کهن ناله می کنند
    ما را چرا به خاک اسارت نشانده اید ؟
    ما خشت ها به خامی خود شاد بوده ایم
    تک تک ستارگان ، همه با چشم های در
    دامان باد را به تضرع گرفته اند
    کای باد ! ما ز روز ازل این نبوده ایم
    ما اشک هایی از پی فریاد بوده ایم
    غافل ، که باد نیز عنان شکیب خویش
    دیریست کز نهیب غم از دست داده است
    گوید که ما به گوش جهان ، باد بوده ایم
    من باد نیستم
    اما همیشه تشنه ی فریاد بوده ام
    دیوار نیستم
    اما اسیر پنجه ی بیداد بوده ام
    نقشی درون اینه ی سرد نیستم
    زیرا هر آنچه هستم بی درد نیستم
    اینان به ناله ، آتش درد نهفته را
    خاموش می کنند و فراموش می کنند
    اما من آن ستاره ی دورم که آبها
    خونابه های چشم مرا نوش می کنند

  10. #50
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نه تو می مانی نه اندوه
    ونه هیچ یک از مردم این آبادی
    به حباب نگران لب یک رود قسم
    و به کوتاهی آن لحظهء شادی که گذشت
    غصه هم خواهد رفت
    آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
    لحظه ها عریانند
    به تن لحظهء خود جامهء اندوه مپوشان هرگز
    تو به آیینه ، نه
    آیینه به تو خیره شده ست
    تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
    واگر بغض کنی
    آه از آیینهء دنیا که چه ها خواهد کرد؟
    گنجهء دیروزت
    پر شد از حسرت واندوه و چه حیف
    بسته های فردا ، همه ای کاش ، ای کاش
    ظرف این لحظه ولیکن خالیست
    ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود؟
    غم که از راه رسید
    در این سینه بر او باز مکن
    تا خدا یک رگ گردن باقیست
    تا خدا مانده به غم وعدهء این خانه مده
    با خدا باش
    تا ابد او باقیست ...


صفحه 5 از 9 اولیناولین ... 34567 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •