-
06-22-2009, 05:08 PM
#451
روانشناسی صنعتی سازمانی چیست؟
تعريف كار: آدام اسميت معتقد است كه سعادت و ثروت هر ملت، بسته به نيروی كار مردم آن است. هانري ميلر میگويد: كار و زندگی، لازم و ملزوماند؛ كار كن برای زندگی و زندگی كن برای كار. هنری فورد معتقد است شخصی كه از كار میگريزد، از زندگی میگريزد. اسكار وايلر نيز گفته است كه هرچه كار سخت باشد، بيكاری از آن سختتر است…
تعريف روانشناسی كار: در تعريف روانشناسی كار میتوان گفت، رشتهای از روانشناسی كه در آن رفتار آدمی در رابطه با كار مورد مطالعه قرار میگيرد. هدف اصلی روانشناس كار نيز مطالعه و كاربرد آن دسته از اصول و يافتههای علم روانشناسی است كه در رابطه بين انسان و كار او اثر میگذارد. بنابراين، میتوانيم قلمرو روانشناسی كار را به عنوان مطالعه رفتار آدمی در آن جنبه از حيات بدانيم كه:
با « كار» پيوندی تنگاتنگ دارد و رفتار آدمی را در رابطه با آن تحت مطالعه و بررسی قرار میدهد.
برای به حداقل رسانيدن اين مشكلات انسانی در كار، از قوانين و يافتههای روانشناسی استفاده میكند.
در روانشناسی كار كوشش اصلی روانشناس آن است كه:
●هر سازمان توليدی يا خدماتی به توليد آن دسته از كالاها و خدمات بپردازد كه اولاً، نيازهای «معقول» آدمی را تأمين كند و ثانياً، در اين راه، رفاه جسمی و ارزشهای شخصی و انسانی مردم نيز مورد توجه قرار گيرد.
●كارايی و خاصه اثربخشی فعاليت كاركنان سازمانها در توليد و توزيع كالاها و خدمات، افزايش يابد.
● شرايطی فراهم شود تا كاركنان سازمانها، با اعتقاد و علاقه به فعاليت بپردازند.
●ارزشهای شخصی و انسانی كاركنان سازمانها هم چنان محفوظ باقی بماند و موجباتی فراهم گردد كه ايمنی كاركنان در زمينه سلامت جسمی و روانی، تأمين شود.
● بهداشت روانی كاركنان سازمانها با تمام ابعاد آن تأمين شود و رشد و بالندگی شخصيت آنان همراه با افزايش كارايی و اثربخشی فعاليتشان، موردنظر قرار گيرد.
● مسايل انسانی در محيط كار حل شود و اگر بخواهيم واقع بينانهتر بيان كنيم، «مسايل و مشكلات انسانی در محيط كار، به حداقل برسد و … ».
تعريف روانشناسی صنعتی: در تعريف روانشناسی صنعتی (كه اكنون ديگر از اين اصطلاح استفاده نمیشود) آمده است: مطالعه رفتار آدمی در جنبههايی از حيات كه به كار مربوط است و بهرهگيری از دانش حاصل از رفتار آدمی جهت به حداقل رسانيدن مشكلات وی در كار.
تعريف روانشناسی صنعتی سازمانی: اين رشته روانشناسی را چنين تعريف كرده است: كاربرد اصول روانشناسی در محل كار و مطالعه عواملی كه در سازمانها بر كاركنان اثر میگذارد. به اعتقاد اسپكتور، روانشناسی صنعتی و سازمانی، يعنی يافتن اصول علمی و به كارگيری آن در محل كار.
كاربردهای كنونی روانشناسی در محيط كار
امروزه در كاربرد روانشناسی كار به پديدههايی نظير «تفاوتهای فردی»، «ساختار سازمانی»، «پاداش و دستمزد» «ساختار گروهی در سازمان»، «نظام تنبيه و تشويق»، «طراحی وسايل كار»، «شرايط كار»، «انگيزش كاركنان» و نظاير آن توجه میشود و قابل پيشبينی است كه در آينده نيز توجه روانشناس كار يا روانشناسی صنعتی و سازمانی به جای «عوامل منفرد»، به «عمل متقابل رفتار آدمی» و عوامل ديگری نظير سازمان، شرايط كار، بهرهوری، آدمكهای مصنوعی و… معطوف شود.
-
06-22-2009, 05:08 PM
#452
نگاه دکتر مک کارتی به روان شناسی صنعتی و سازمانی
روان شناسی صنعتی و سازمانی شامل روش ها، واقعیت ها و اصول روان شناسی انسانها در محیط کار میباشد.
• روان شناسی علم بررسی فرایند های رفتاری و ذهنی است.
• روان شناسی صنعتی و سازمانی به مطالعه ی فعالیت ها، رفتار ها، انگیزش و تصمیم گیری افراد و تعاملات بین آنها و ... می پردازد.
موضوعات مطالعه :
موضوعات مطالعه در روان شناسی صنعتی و سازمانی به دو جهت تقسیم بندی می شود.
1. روان شناسی صنعتی یا پرسنلی : که شامل موارد زیر می شود.
• تجزیه و تحلیل کار
• ارزشیابی و پاداش کار
• ارزیابی کارایی و بازخورد
• توانایی و کارایی – به عنوان مثال : توانایی های لازم برای بالا بردن اثر بخشی و کارایی مدیریت
• بی طرف بودن در تصمیم گیری برای کارکنان :
بیشترین نقاط عطف پزوهش ها و سوابق قانونی که امروزه رخ می دهد.
• امور مربوط به کار کنان مانند استخدام، انتخاب و جایگزیتی : مصاحبه ها، اطلاعات افراد، آزمون توانایی و واحد تشخیص
• آموزش و توسعه
• فاکتور های انسانی یا Engineering psychology مانند شرایط کاری
2. روان شناسی سازمانی : که شامل موارد زیر می شود :
• رفتار سازمانی و کار تیمی : رفتار اجتماعی، ارتباطات، سبک و کارایی تمصمیم گیری، خلاقیت، پروسه های پویای تیمی، فرهنگ سازمانی و تغییرات سازمانی
• رضایت کاری نگرش و فشار کاری : داغ ترین مبحث در روان شناسی Work family balance است
• ویژگی های شخصیتی در کارایی مهم هستند.
• انگیزش
• رهبری
• طراحی شغلی و توسعه ی سازمانی
• تفاوت بین فرهنگ فرد و گروه
• مشاوره کار راهه شغلی
• اجتماع روابط مدیریتی
• مدیریت کشمکش و تعارض
• روان شناسی مصرف کننده
روان شناسی صنعتی سارمانی در کجا کار می کند (کاربرد دارد) ؟
در مطالعات سال 1993 :
• 35% در دانشگاه ها و کالج ها
• 34% در موسسات مشاوره
• 19% در صنعت و کسب و کار
•12% در دولت
دکتر مک کارتی در تمام این زمینه ها فعالیت و مطالعه کرده است.
چه سرنوشتی در انتظار یک روان شناسی صنعتی و سازمانی است؟
چه فرصت های شغلی برای لیسانس و فوق لیسانس و دکترای این رشته وجود دارد؟
موقعیت های کاری در این رشته فوق العاده زیاد است. با مدرک لیسانس روان شناس صنعتی و سازمانی مناسب استخدام می باشد. نوعاً در تمام کسب وکار ها و صنایع سطح علمی برای ورود به کار لیسانس می باشد تعداد کمی از دانشگاه ها هستند که این رشته را در درجه کارشناسی ارشد ارائه می دهند. موضوعاتی که در بالا لیست شد مربوط به رنج وسیعی ازتنظیمات کاری مانند مدیریت منابع انسانی می شود.در هر صورت برای کار کردن به عنوان یک روان شناس صنعتی و سازمانی داشتن تحصیلات دانشگاهی لازم است و در صورت داشتن فوق و دکترای این رشته موقعیت های شغلی بیشتر می شود.
بعضی از زیر شاخه های جالب در روان شناسی صنعتی سازمانی؟
• Performance Appraisal : یکی از زیر شاخه هایی که به تشخیص کارایی کارکنان کمک می کند performance appraisal می باشد که می تواند اطلاعات مجاز برای ترقی و افزایش حقوق و دیگر فرصت ها را در اختیار بگذارد.
• Organizational Development : این زیر شاخه در مورد تغییرات محیط کار و اینکه چگونه سازمان باید آنرا مدیریت کند صحبت می کند.
• Assessment Center : تمرکز این بخش بر روی ارزیابی درخواست افراد برای استخدام و یا ترفیع و انتخاب بهترین فرد برای استخدام و یا ترفیع است.
• Leadership : یا رهبری در مورد این صحبت میکند که چگونه یک فرد تبدیل به یک رهبر می شود و سبک های متفاوت رهبری چیست؟
• Training and development : این زیر شاخه در مورد راه های مختلف آموزش و اینکه سازمان ها چگونه آن را در سازمان خود اعمال می کنند صحبت می کند.
برخی از جذابیت های بالقوه در روان شناسی صنعتی سازمانی :
• فرصت های زیاد: مسیر های شغلی زیادی در رمان شناسی صنعتی سازمانی وجود دارد. یکی از آنها می تواند در زمینه ی بخش هایی باشد که نیروی انسانی در آن ها کار می کند. دیگری کار در مدیریت یا کار در یک سازمان بزرگ تا زمانی که به سازمان های کوچک تر تقسیم شود.
• چالش : چالش های جدیدی در زمینه ی روان شناسی صنعتی و سازمانی وجود دارد به دلیل اینکه این رشته جدید است و اطلاعات زیادی دز مورد افراد در محیط کار وجود دارد که هنوز بر روی آنها مطالعاتی انجام نشده است.
•تقاضای زیاد برای این مهارت : شرکت های زیادی متوجه نیاز به افزایش رضایت شغلی شده اند بدین منظور نیاز به استخدام روان شناس صنعتی و سازمانی دارند.
•Set own hours : اگر بخواهید که خارج از سازمان و برای خود کار کنید می توانید با شرکت های زیادی کار کنید و نیز برای کارهای روزانه ی خود هم وقت کافی خواهید داشت.
•کار غیر وابسته یا کار برای یک یا چند سازمان : شما می توانید برای خود موسسه ی مشاوره تأسیس نموده و مستقلاً کار کنید یا اینکه برای یک سازمان بزرگ کارکرده و خود کار روزانه داشته باشید.
برخی از مشکلات در رشته روان شناسی صنعتی و سازمانی:
• تحصیلات : بیشتر شغل هایی که در این رشته وجود دارن نیازمند تحصیلات فوق لیسانس یا دکترا می باشد.
• ریسک سوخت شدن و از دور خارج شدن : این ریسک ممکن است افراد را مجبور به تغییر گرایش و یا مطالعه ی مداوم کند.
• مشتری ها : اگر مشتریان افرادی نباشند که بتوان با آنها رابطه ی اجتماعی برقرار کرد روان شناسی صنعتی و سازمانی به کارشان نمی خورد. روان شناسی صنعتی برای کار نیاز به ارتباط قوی با مشتریانش دارد.
• وابستگی به روان شناس : مشکل دیگر وابستگی سازمان ها به روان شناس صنعتی و سازمانی برای کمک کردن است و در صورتی که آنها به دنبال تغییر نباشند کاری از دست روان شناس صنعتی بر نمی آید.
-
06-22-2009, 05:08 PM
#453
آسیب های روانی اینترنت
جهان از ریزترین ذراتش كه تا به حال بشر توان دیدن آن را یافته تا دورترین كهكشان ها، نمونه بارزی از حركت و پویایی است. پویایی نیاز به خلاقیت دارد. روزگاری پدران ما این خلاقیت را در رادیوهای ترانزیستوری شاهد بودند و امروز ما در دنیای دیجیتال. شاید هم فردا فرزندان ما در دنیای پرتوهای عجیب و غریب.
آنچه موجب تمایز میان عصر حاضر با سایر برگ های تاریخ زندگی بشر گردیده، فن آوری و تبادل اطلاعات می باشد و دنیای دیجیتال توان تبادل اطلاعات را بسیار افزایش داده است.
اگر بیش از ماهی ?? ساعت به اینترنت وصل می شوید بی آنكه كار خاصی جز پرسه زدن و چت كردن داشته باشید می بایست از تعداد این ساعت ها كم كم بكاهید تا در یك برنامه زمان بندی سه ماهه دست كم نیمی از این زمان را كم كنید.
اینترنت جز فضایی مجازی چیز دیگری نیست. فضایی پر از خالی! اما همین دنیای مجازی آنقدر توانمند و انعطاف پذیر هست كه ما را به آسانی با گل فروشی سر خیابان، fast food های بی محتوا و پرزرق و برق سطح شهر، مدرسه بچه ها، سایت های خبری و... متصل می كند. چه كسی فكر می كرد روزی فرا برسد كه تنها با كلیك چند گزینه بتوان نامه ای را از یك نیمكره به نیمكره دیگر زمین آن هم در زمانی در حد دقیقه ارسال نمود؟ یا باقالی پلو با گوشت را از رستورانی در سطح شهر سفارش داد؟!
اینترنت از دیدگاه یك كاربر
اینترنت برای من به عنوان یك كاربر نیمه حرفه ای كه دست كم ?? درصد كارهایم با رایانه انجام می شود، كاربردهای فراوانی دارد. مرا از آخرین داده ها و نتایج پژوهش های علمی آگاه می كند، دوستان قدیمی ام را به من دوباره نزدیك كرده، باعث شده دوستان زیادی از سراسر جهان پیدا كنم، سایت های هنری مورد علاقه ام را ببینم و حتی كتاب هایی كه مایل به ترجمه آنها هستم را می توانم پیش از خرید بازبینی كنم. اما مسئله به همین جا پایان نمی پذیرد...
آسیب شناسی روانی
از زمانی كه راهنمای تشخیصی- آماری اختلال های روانی( ویرایش تجدید نظر شده چهارم (dsm 4tr)) در سال 2000 به چاپ رسید، بحث پیرامون گنجاندن طبقه ای از اختلال های روانی با نام اختلال های سایبر cyber قوت یافته است. پیش بینی های انجمن روان شناسی آمریكا به عنوان ناشر و گرد آورنده این راهنمای معتبر تشخیصی- آماری این است كه در طی ده سال آینده با توجه به حجم كاربرد اینترنت و رایانه ها می توان در dsm5 و توسط علم روان شناسی به یافته ها و نتایج پژوهشی برای اعتبار بخشیدن به این طبقه از اختلال ها دسترسی پیدا كرد.
سایبر واژه ای است كه برگردان آن به فارسی كمی مبهم است. سایبر یعنی علم فرمان. یعنی هوش مصنوعی و شاید از نظر اهل فن یعنی دنیای صفر و یك.
شاید كسانی را دیده باشید كه همیشه در اینترنت در حال پرسه زدن هستند. گاهی دیگران را آزار می دهند- مثلاً با هك كردن یا چت كردن پی در پی آنها- یا خودشان را آزار می دهند مثلاً با بررسی پیاپی صندوق پست الكترونیكی یا بررسی وسواس گونه و اجباری سایت های غیراخلاقی و اصطلاحاً هرزه نگری. روزی پزشكی به من گفت: در زندگی به چند چیز علاقه دارم: اینترنت، تلفن همراه، ماهواره های مخابراتی و پزشكی. شاید در مورد این دوست، جابه جایی نقش های زندگی در اثر كاربرد و وابستگی بیش از اندازه به دنیای مجازی اتفاق افتاده باشد.
اختلال های روانی كاربرد نادرست اینترنت
1- وسواس های فكری- عملی
از ویژگی های برجسته وسواس ، عدم توانایی مهار رفتارها یا اندیشه های خاص است. برای مثال فردی كه وسواس شست وشو دارد، نمی تواند میل به شست وشو را كنترل كند و گاهی تا ساعت ها مشغول شستن دست ها می شود. یا فردی كه وسواس فكری دارد ساعت ها در رختخواب مشغول به هم بافتن آسمان و ریسمان است. اگر از فرد وسواسی بخواهیم عمل یا فكر وسواسی اش را كنار بگذارد دچار اضطراب شدیدی خواهد شد.
این اختلال را می توان در بررسی كردن های پی در پی پست الكترونیك (وسواس عملی) یا دل نگرانی از online نشدن یك دوست (وسواس فكری) مشاهده كرد.
2- هرزه نگری
پیشرفت ها و دگرگونی های زندگی بشری امروزه شتاب زیادی گرفته است. گام هایی را كه عكاسی نگاتیو در طی صد سال آرام آرام برداشت، عكاسی دیجیتال ظرف پنج سال به تندی برداشته است. اگرچه دانه های نقره روی فیلم عكاسی هیچ گاه در مقابل پیكسل های یك عكس دیجیتال كم نخواهد آورد...
امروز به روز شدن فن آوری ها با سرعت زیادی صورت می پذیرد. در این میان اینترنت نه تنها توانسته در مدتی كوتاه عادت های خرید كردن، داده پردازی، تجارت و به طور كلی سطح زندگی ما را دچار دگرگونی كند، اصول و باورهای اخلاقی و حتی رفتار جنسی ما را هم دستخوش تغییر كرده است. كنترل والدین بر فرزندان به واسطه كمبود آگاهی والدین از رایانه ها و از سویی دیگر دسترسی آسان به انواع و اقسام سایت های غیراخلاقی تنها به اندازه زمان لازم برای تایپ یك کد:
http://www
........... ، موجب شده كه سوءاستفاده از اینترنت كم كم رنگ و روی اختلال به خود بگیرد. اگرچه هرزه نگری یك كژكاری جنسی با تاریخچه طولانی است اما اینترنت اقدام به آن را آسان تر ساخته است. این كژكاری اغلب خود سرآغازی جهت ابتلا به سایر اختلال های جنسی مانند آزارگری، آزارخواهی، همجنس گرایی و... شناخته می شود.
3- آزارگری
آزارگری را شاید بتوان رفتار ضداجتماعی در دنیای سایبر نام نهاد. آیا تا به حال به واژه spam _ هرزنامه- كه مثل مور و ملخ از دیوار صندوق های پست الكترونیكی بالا می روند برخورد كرده اید؟
spamها را امروزه اغلب اهالی دهكده جهانی به عنوان یك مزاحم می شناسد. حال اگر فردی مثل یك هرزنامه مزاحم خلوت شما در دنیای سایبر شود در واقع به آزارگری سایبرنتیك پرداخته است.
نتیجه گیری
به طور كلی دانش ما از آسیب های روانی ناشی از اینترنت هنوز به بازپروری و رشد و گسترش نیاز دارد. چرا كه پژوهش ها و گزارش های تدوین شده و رسمی در این رابطه هنوز به سرعت سایر زمینه ها انجام و منتشر نمی شوند یا هنوز در مراحل اجرا قرار دارند. آنچه در این جا بیان گردید، پیش فرض هایی است كه برای راهنمای تشخیصی آماری اختلال های روانی در نظر گرفته شده و توسط محافل علمی مطرح گردیده است. به یقین این طبقه بندی اولیه دستخوش دگرگونی هایی شده و طبقات تشخیصی فراوانی به آن اضافه خواهد شد و هر طبقه ای از اختلال های روانی هم نیازمند برنامه ریزی های درمانی خاص خود است. این درمان ها شامل روان درمانی و دارودرمانی است؛ كه باید با ظرافت زیادی توسط متخصصین بهداشت روانی برای فرد به كار گرفته شود تا ارزش درمانی آن حفظ شود.
پیشگیری
هزینه پیشگیری در بُعد كلان اختصاص بودجه های پژوهشی دولتی و در بعد خرد، رعایت كردن نكات ایمنی توسط خود فرد است.برای جلوگیری از بروز هر نوع اختلال روانی و رفتاری ناشی از سوء كاربری اینترنت به موارد زیر توجه كنید:
1- ورود و خروج تان در اینترنت را تحت نظر بگیرید و از میزان آن اطلاع پیدا نمایید.
2- اگر بیش از ماهی 20 ساعت به اینترنت وصل می شوید بی آنكه كار خاصی جز پرسه زدن و چت كردن داشته باشید می بایست از تعداد این ساعت ها كم كم بكاهید تا در یك برنامه زمان بندی سه ماهه دست كم نیمی از این زمان را كم كنید.
3- از اینترنت برای فعالیت های مفید مانند بررسی سایت های فرهنگی یا علمی هم استفاده كنید. اینترنت بیشتر جنبه كاری و تسهیل گری دارد تا تفریح و وقت گذرانی.
4- بیشتر از روزی دو بار email و فهرست دوست تان را چك نكنید.
5- مزاحم دیگران نشوید و حریم خصوصی آنها را زیر پا نگذارید.
6- برای همیشه دور سایت های غیراخلاقی را خط بكشید.
-
06-22-2009, 05:09 PM
#454
كودكان؛ آينه بزرگترها
نگرانكنندهترين دليلي كه بچهها دروغ ميگويند اين است كه گاه ما والدين به آنان اينگونه ميآموزيم.
ما صراحتاً به آنان نميگوييم دروغ بگويند، اما ما را ميبينند كه اين كار را ميكنيم. ميبينند كه براي هموار كردن روابط اجتماعي خالي ميبنديم و دروغ ميگوييم. در نظر بگيريد چگونه ما انتظار داريم بچه به هنگام دريافت هديهاي كه دوست ندارد، رفتار كند. به او ميگوييم تمام واكنشهاي صادقانه خود را كنار بگذارد و لبخندي مؤدبانهاي بزند.
چندي پيش در دانشگاه مكگيل، آزمايشي انجام شدكه بچهها پس از انجام بازيهايي جايزه خود را دريافت ميكردند كه يك قالب صابون بود. چند لحظه به بچه فرصت ميدادند تا بر جا خوردن اوليه خود غلبه كند و بعد پژوهشگري از وي ميپرسيد چه احساسي دارد.
حدود يك چهارم بچههاي پيشدبستاني براي آنكه خود را قدرشناس نشان دهند به دروغ گفتند كه از اين هديه خوششان آمده است. اين نسبت در ميان دبستانيها حدود 50 درصد بود. اين در حالي است كه وقتي بچه اين دروغ مصلحتي را ميگويد، معمولاً خوششان ميآيد. اغلب والدين به اين مباهات ميكنند كه بچه آنان مؤدب است و اين كار را دروغگويي نميدانند. اين در حالي است كه دروغ مصلحتي بالاخره دروغ است.
وقتي از بزرگسالان ميخواهند دروغهاي خود را يادداشت كنند، معمولاً اذعان ميكنند در هر 5 ملاقات اجتماعي، يك بار دروغ ميگويند؛ يعني بهطور متوسط يك بار در روز. اكثريت اين دروغها، مصلحتي است؛ دروغهايي كه براي محافظت خود يا ديگران گفته ميشود.
بچهها كه تشويق ميشوند دروغهاي مصلحتي زيادي بگويند و دروغهاي ديگران را ميشنوند، تدريجاً از عدمصداقت ناراحت نميشوند. بيصداقتي به رخدادي روزانه تبديل ميشود. بچهها ياد ميگيرند صداقت فقط تعارض ايجاد ميكند و بيصداقتي راهي ساده براي پرهيز از تعارض است. بچهها فرق موقعيتهاي نيازمند دروغ مصلحتي را با دروغگويي براي پوشاندن كارهاي خلاف خود ميدانند.
-
06-22-2009, 05:09 PM
#455
چگونه خشم خود را مهار کنيم
تکنيک هاي غلبه بر خشم
خشم يک مشکل اساسي است اگر آن را آشکار نسازيد و نخواهيد کسي متوجه عصبانيت شما بشود در واقع مشکلي داريد که نمي خواهيد با آن روبه رو شويد و آن را حل کنيد. از اين رو، خشم خود را سرکوب نکنيد، بسياري از مردم نمي توانند عصبانيت خود را آشکار نمايند و نحوه بروز و فرونشاندن آن را به گونه اي سازنده که بتواند شخص مقابل را به اشتباه خود آگاه کند، نمي دانند. افزون بر اين اکثر مردم خشم خود را فرو مي خورند و نمي خواهند کسي متوجه شود آنها تا چه حد عصباني و ناراحت هستند. بدون شک اين روش سلامت روان آنها را به مخاطره مي افکند. دبرا مارشال، متخصص هيپنوتراپي در اين مورد مي گويد: "کمردرد"، "مشکلات سوءهاضمه" و "بالا بودن فشارخون" مي تواند از عوارض عدم بروز خشم و آشکار نساختن عصبانيت باشد. از اين رو، علل بروز عصبانيت را بايد بررسي نمود و متوجه شد کداميک از عوامل زندگي شخصي و اجتماعي براي شما بيشتر باعث بروز عصبانيت مي شوند و عکس العمل شما به هنگام برخورد با پديده هاي ناگوار چگونه است؟ آيا پرخاشگري مي کنيد؟ آيا گريه سر داده و ديگران را مقصر مي پنداريد؟ يا ساکت و بي حوصله گوشه عزلت را بر مي گزينيد و با کسي حرف نمي زنيد؟ از اين رو، سعي کنيد عکس العمل خود را هنگام بروز عصبانيت به ياد آوريد. مثلاً بررسي نماييد هنگامي که شخصي رفتار غير مؤدبانه اي با شما داشته، زماني که مدت ها در صفي طولاني مانده ايد و يا موقعي که حق شما پايمال شده، چه واکنشي داشته ايد؟ ديوکوک، روان شناس مي گويد: افراد هنگام بروز مسائل و ناراحتي ها، عکس العمل هاي متفاوتي دارند و اين روش رويارويي با مشکلات را در سال هاي اوليه زندگي مي آموزند، يعني شيوه برخورد افراد با مشکلات هنگام کودکي شکل مي گيرد. اگر شما بتوانيد عوامل بروز عصبانيت خود را شناسايي کنيد و بدانيد شيوه برخورد صحيح با آنها چگونه است، هنگام بروزمسائلي مشابه، درست عمل مي کنيد و نمي گذاريد خشم و عصبانيت بر شما غلبه کند. حال اين سؤال در ذهن متبادر مي شود که هنگام عصبانيت چه بايد کرد؟ بدون شک، پس از اين که عوامل بروز عصبانيت خود را شناسايي کرديد، بايد سعي کنيد روش درست برخورد با آنها را نيز بياموزيد. آخرين باري را که عصباني شديد، به ياد بياوريد. دقيقاً چه احساسي داشتيد. سعي کنيد تمام مراحل بروز عصبانيت خود را به ياد آوريد. مثلاً شايد احساس عجيبي در ناحيه معده خود داشته ايد، قفسه سينه شما سنگيني کرده و يا ضربان قلبتان افزايش داشته است. دقيقاً آن لحظه را به خاطر آوريد. وقتي در ذهنتان درست لحظه قبل از عصبانيت را مجسم مي کنيد، به خود بگوييد "ايست"، در نظر بگيريد يک تابلوي بزرگ "ايست" در مقابل شما قرار گرفته و کسي نيز با صداي بلند فرياد مي زند، "ايست" يا مي توانيد تصور کنيد کسي دست روي شانه تان مي گذارد و جلوي شما را مي گيرد و يا هر چيز مشابهي که به نوعي لحظه توقف و تأمل را به شما خاطرنشان سازد. سعي کنيد اين تصاوير را چندين بار مرور و آن قدر تکرار کنيد تا کاملاً در ذهن شما جا بيافتد تا هنگام بروز عصبانيت بتوانيد کاملاً بر خشم خود با روش "ايست" غلبه کنيد. افزون بر اين عصبانيت خود را آشکار کنيد، سعي نکنيد استرس، اضطراب و عصبانيت را آنقدر درون خود پنهان کنيد تا تبديل به يک بمب ساعتي محرک شود. "بت مکيام"، روان شناس مي گويد: سعي کنيد با روش هاي گوناگون مانند "ورزش"، استرس و اضطراب را از خود دور سازيد. مثلاً استفاده از کيسه بوکـس در تخليه عصبانيت بسيار مؤثر است، در واقع شما هر بار که به کيسه بوکس ضربه مي زنيـد، عصبـانيـت و اضـطراب خـود را به بيرون هدايت مي کنيد. البته برخي از افراد جهت ايجاد آرامش در خود ورزش هايي مانند يوگا را ترجيح مي دهند، در واقع شما بايد با توجه به روحيات خود تشخيص دهيد که چه روشي براي شما مناسب تر است.
شايد دوست داريد با استفاده از موزيکي تند و با صداي بلند حرکات ورزشي انجام دهيد و يا فرياد بزنيد. همچنين مي توانيد شخصي را که شما را عصباني کرده در نظرتان مجسم سازيد و هر چه مي خواهيد به او بگوييد. به اين ترتيب آرام مي شويد و در نتيجه هنگام برخورد با آن شخص به گونه اي صحيح و با آرامش با او صحبت مي کنيد، البته امکان دارد، هيچ کدام از اين راه ها براي شما مناسب نباشد، در اين صورت توصيه مي شود به پزشک متخصص مراجعه کنيد و از داروهاي آرام بخـش استفـاده کنيـد. گفتني است هنگام عصبانيت، بدن شما فعل و انفعالات شيميايي خاصي انجام مي دهد، مثلاً ميزان "آدرنالين" در خونتان افزايش مي يابد و شمـا را براي پرخاشگري و ستيزه جويي آماده مي کند. در اين هنگام بايد سعي کنيد نفسي عميق بکشيد، هوا را از طريق بيني وارد ريه ها کنيد و سپس آرام از طريق دهان خارج سازيد. سعي کنيد پنج بار اين عمل را تکرار کنيد. براي رسيدن به آرامش مي توانيد از داروهاي گياهي استفاده کنيد. گاهي بوييدن عصاره اين گياهان در بازيابي آرامش بسيار مؤثر خواهد بود. از روش هاي ديگر براي ايجاد آرامش مي توان "پياده روي تند"، "از ته دل فرياد زدن"، "خشم خود را بر روي کاغذ آوردن"، "دويدن"، "ورزش کردن" و يا "دوش گرفتن" را نام برد. در ضمن هنگامي که از موضوعي ناراحت هستيد، صحبت کردن با يک دوست و همدرد – پزشک، مشاور و ... مي تواند بسيار مؤثر باشد.
اگر از کسي عصباني هستيد، حتماً به او بگوييد. مثلاً با او در ميان بگذاريد که وقتي تو فلان رفتار را مي کني من عصباني مي شوم. البته اين نکته بسيار مهم است که بگوييد: "من" عصباني مي شوم، نه اينکه "شما" مرا عصباني مي کني. سپس بررسي نمائيد چرا اين مسئله شما را عصباني مي کند. آيا وقتي از دست همسرتان عصباني مي شويد، واقعاً عامل عصبانيت، همسر شماست يا عصبانيت اصلي شما از محل کارتان است؟ صحبت کردن مي تواند به شناخت علت اصلي عصبانيت شما کمک کند و باعث شود بي جهت عصبانيت هاي خود را به ديگران ارتباط ندهيد.
نکته مهم ديگر هدايت عصبانيت در مسير صحيح جهت نيل به آرامش است. از اين رو، سعي کنيد هنگام عصبانيت از انرژي فراوان خود براي حل مشکل استفاده کنيد. اينگارد روان شناس مشهور مي گويد: تمام احساسات قوي شما از جمله عصبانيت مي تواند به گونه اي صحيح هدايت و مهار شود. او پيشنهاد مي کند براي اين کار مي توانيد يک نمودار بکشيد و آن را به 7 قسمت تقسيم کنيد: "سلامتي"، "شغل"، "پول"، "دوستان"، "خانواده"، "عشق و علايق شخصي". سپس مشخص کنيد هر کدام از اين موارد چه نقشي در زندگي تان دارند و تا چد حد براي شما مهم هستند. در مرحله بعد به تقويت مواردي بپردازيد که مدتهاست آنها را فراموش کرده ايد، مثلاً اگر در زمينه علايق شخصي خود، بي توجه بوده ايد، ميتوانيد بعدازظهرها در کلاسي ثبت نام کنيد که هميشه مورد علاقه تان بوده است. بنابراين به ياد داشته باشيد بايد از انرژي عصبانيت در جهت تغيير مثبت در زندگي تان استفاده کنيد. از اين رو، بايد آسيب هاي ناشي از پرخاشگري را جدي گرفت، رفتار انسان هاي پرخاشگر در محيط اطرافشان تأثيرگذار است. اغلب، اين افراد، با بدبيني و تصورات نااميدانه خود اطرافيان را تحت تأثير قرار مي دهند و خشم دروني خويش را به آنان نيز منتقل مي کنند ومحيط اطراف خود را پرتنش مي نمايند. سوءظن و بدبيني و رفتارهاي خشمگينانه، اغلب فرد پرخاشگر را در جامعه منزوي مي سازد و سبب مي شود در مواردي که به حمايت ديگران نياز دارد، از آن بي بهره بماند و همه اينها از عواقب و نتايج خشم است. ديگر پيامد نامطلوب پرخاشگري، منزوي شدن فرد است.
انزوا ميزان تنش را افزايش مي دهد و سبب آسيب جسمي مي شود، شايد بتوان پذيرفت که آثار و عواقب پرخاشگري نيز همچون بيماري هاي جسماني سبب تغييرات بيولوژيکي در بدن مي شود.
متخصصان بيماري هاي قلبي و محققاني که در مورد اين امراض بررسي و تحقيق مي کنند، درباره عواملي که پيش از اين عامل ناراحتي هاي قلبي شناخته مي شدند مانند مصرف سيگار و يا فشارخون بالا تجديد نظر نموده اند و آنها را تنها عوامل به وجود آورنده بيماري هاي قلبي – عروقي نمي دانند، بلکه به اين نتيجه رسيده اند که ازدياد عوامل اضطراب آور، بيشترين سهم را در ايجاد اين بيماري ها دارند. در واقع، پرخاشگري را نبايد رفتاري معمولي و بي اهميت دانست بلکه با توجه به نقش اساسي اضطراب دائم در تخريب جسم و فکر بايد هر چه بيشتر و سريع تر براي رهايي از زيان هاي آن تلاش نمود. در اين راستا شواهد زيادي موجود است که حمايت اجتماعي، افزايش واکنش هاي جسمي در زمان خشم و افراط در عادت هاي زيانبار، افراد پرخاشگر را بيشتر از سايرين در معرض ابتلا به بيماري هاي قلبي و نيز ساير بيماري ها قرار ميدهد. در ضمن دلايل مستدلي وجود دارد که ثابت مي کند کاهش ميزان پرخاشگري سلامت انسان را تضمين مي کند. افزون بر اين تحقيقات فراواني نيز نشان داده است که افزايش روابط اجتماعي، سلامتي را به ارمغان مي آورد. همچنين بکوشيد موضوع بي اهميت را بزرگ نکنيد، در حقيقت بسياري از مواردي که خشم شما را بر مي انگيزند کم اهميت هستند و نبايد با بزرگ نمايي پديده هاي کم اهميت تنش آفريني نمود. از سوي ديگر بايد توجه داشت سوء تفاهم نسبت به برخي اشخاص باعث بروز بسياري از مشکلات براي افراد عصبي مي شود. از اين رو، با فراگيري شيوه "سخت نگرفتن" مسائل و "استدلال صحيح"، مي توانيد از "شر افکار بدبينانه و منفي"، "احساس خشم" و "رفتارهاي پرخاشگرانه" خود رها شويد. اين مهارت را به عنوان نخستين راهکار، از همين لحظه آغاز کنيد. در نتيجه مي توان باور داشت که با کنترل "بدبيني"، "خشم و پرخاشگري" در خود و جايگزين کردن عادت هاي سالم و خوشايند، افزايش طول عمر توأم با آرامش و سلامتي امکان پذير مي شود. از همين رو، براي آنکه هميشه متوجه رفتار خود باشيد و مهار زندگي را به دست گيريد، نگذاريد خشم، بدبيني و پرخاشگري بر شما چيره گردد و مانع رفتار و کردار سنجيده شما شود. بدون شک اگر چنين بينديشيد و اين راه را انتخاب کنيد، زندگي را با "پرخاشگري" کمتر و لذت و شادي بيشتر سپري خواهيد کرد.
منابع:
- کنترل افکار و احساسات، ماتيو مک کي/مارتا ديويس/پاتريک فانينگ، مترجم منيژه بهزاد، انتشارات عطايي
- 365 تلقين روحي براي هر روز از سال، راکل لرنر، مترجم: عباس چيني و مرسده طباطبايي، انتشارات البرز
- کلمات شفابخش، ماتيوباد/لاري روت اشتاين، مترجم: مهدي قراچه داغي
-
06-22-2009, 05:09 PM
#456
انواع مکانیسمهای دفاعی
انکار (denial)
هنگامیکه یک واقعیت برونی بیش از آن ناگوار است که آدمی بتواند با آن رو در رو شود در آن صورت وی ممکن است وجود آن را انکار کند. پدر و مادر کودکی که دچار بیماری کشندهای شده با وجود اطلاع کامل از نوع بیماری و پیآمدهای ناگزیر آن، ممکن است نپذیرند که وضع وی وخیم است. این پدر و مادر چون نمیتوانند درد و رنج اطلاع از واقعیت را تحمل کنند دستکم برای مدتی به مکانیسم دفاعی انکار متوسل میشوند. شکلهای خفیفی از انکار را در اشخاصی میبینیم که انتقادهای دیگران را نادیده میگیرند، توجهی به آزردگی دیگران ندارند، و یا با تمام شواهدی که حاکی از ولنگاری همسرشان است، بیاعتنا میمانند.
گاه ممکن است انکار یک واقعیت بهتر از رو در رو شدن با آن باشد. هنگام درگیری در یک بحران وخیم، آدمی از راه انکار، فرصت مییابد واقعیتهای دردناک را بهتدریج لمس کند. برای نمونه، اگر کسانی که دچار حملهٔ قلبی یا آسیب نخاعی میشوند وخامت وضع خود آگاهی کاملی داشته باشند، ممکن است به کلی امید از کف بدهند. امید آدمی را بهکار و کوشش میکشاند. مطالعهٔ کسانی که دچار بیماریهای کشنده هستند نشان میدهد که بسیاری از آنان ترس از مرگ یا امکان مردن خود را انکار میکنند. در بیشتر بیماران قلبی حتی مشاهدهٔ مرگ یک هماتاقی که به دنبال حملهٔ قلبی روی داده، ترسی ایجاد نمیکند؛ آنها فکر نمیکنند که ممکن است خودشان هم به همین سرنوشت گرفتار شوند (هاکت ـ Hackett و قاسم Cassem، ۱۹۷۰).
نظامیانی که در جبهه بودهاند یا در دوران اسارت بلاتکلیف بودهاند، میگویند، که به یاری انکار امکان مرگ، توانستهاند دست بهکار و کوشش بزنند. در اینگونه موقعیتها، مکانیسم دفاعی انکار آشکارا به سازگاری فرد کمک میکند. از سوی دیگر انکار، برخی جنبههای منفی هم دارد؛ برای نمونه، آدمی را در جستجوی خدمات پزشکی و درمانی دچار تعلل و تأخیر میکند؛ مثلاً خانمی که غدهای در پستان دارد با انکار سرطانی بودن آن از مراجعه به پزشک سرباز میزند.
واپسرانی (respression)
انکار یک واقعیت، دفاعی است در برابر تهدید برونی؛ اما واپسرانی دفاعی است در برابر تهدید درونی. در واپسرانی، تکانهها یا خاطرههائی که تهدید سختی دربردارند از میدان کار و کوشش یا حوزهٔ هشیار آگاهی آدمی بیرون رانده میشوند. فروید بر این باور بود که واپسرانی بعضی از تکانههای دورهٔ کودکی یک امر همگانی است. وی برای نمونه معتقد بود که همهٔ پسربچهها نسبت به مادرشان کشش جنسی و نسبت به پدرشان احساس رقابت و خصومت دارند (همان عقدهٔ ادیپ) و شخص این تکانهها را واپس میراند تا خود را از نتایج رنجآوری که عمل کردن به آنها در پی دارد، مصون نگه دارد. در سالهای بعد نیز ممکن است آدمی دست به واپسرانی احساسات و خاطرههائی بزند که بهخاطر ناهمسازی با خود پندارهاش اضطراب انگیزند. به همین ترتیب امکان دارد که آدمی احساسات خصمانهٔ خود را نسبت به یک فرد محبوب، یا شکستهای خود را از یاد ببرد.
واپسرانی با فرونشانی (suppression) فرق دارد. فرونشانی فرایند خویشتنداری سنجیدهای است در جهت کنترل تکانهها و خواستهای آدمی (و شاید حفظ آنها برای خود و حاشا کردن آنها نزد دیگران) و یا کنار نهادن موقت خاطرههای دردناک بهمنظور تمرکز یافتن بر امر معینی. آدمی نسبت به افکار فرونشاندهٔ خود هشیار، اما نسبت به تکانهها یا خاطرههای واپسراندهاش ناهشیار است.
برخی از جنبههای واپسرانی را میتوان در بیماران مبتلا به یادزدودگی (amnesia) دید. در یک مورد مردی در خیابان سرگردان بود که نه نام خود را میدانست و نه اینکه از کجا آمده است. تاریخچهٔ زندگانی این مرد را به کمک هیپنوتیسم و شیوههای دیگر بازسازی کردند و غالب خاطرههایش احیاء شد. معلوم شد که روزی پس از جر و بحث با همسرش خود را سیاه مست میکند، که البته کاری بوده برخلاف راه و رسم همیشگیاش، و سپس به شدت از این کار پشیمان میشود. یادزدودگی وی ناشی از این انگیزهٔ بود که میخواست آن تجربهٔ ناراحتکننده را از حافظه خود بزداید. گرچه توانسته بود همهٔ رویدادهائی را که ممکن بود جریان سیاهمست شدن را به خاطرش بیاورد فراموش کند، اما یادزدودگی وی چندان گسترش یافت که او هویت شخصی خودش را نیز به کلی فراموش کرد. هنگامی که حافظهاش احیاء شد، هم رویدادهای پیش از دورهٔ مشروبخواری و هم رویدادهای پس از آن را به یاد آورد، اما نتوانست رویدادهای دورهای را به یاد بیاورد که بیش از هر چیز بهخاطر آن شرمگین بود.
اینگونه شرححالها و نیز ناتوانی آدمیان از به یاد آوردن جزئیات رویدادهای فاجعهآمیز (مانند دهشت ناشی از جنگ، آتشسوزی یا زمینلرزه) تأییدی است برای این نظر فروید که خاطرهها و تکانههای رنجآور بهدست فراموشی سپرده شده یا از میدان هشیاری دور نگه داشته میشوند. از سوئی نیز اثبات وجود واپسرانی در آزمایشگاه دشوار است (هلمز ـ Holmes ،۱۹۷۴).
پژوهشگران نمیتوانند افراد مورد آزمایش را با رویدادهائی روبهرو سازند که اضطراب شدیدی ایجاد میکند. با وجود این، شواهدی نشان میدهد که لغزشهای گذرای حافظه بیشتر در مطالبی که بار هیجانی دارند دیده میشود تا در مطالب خنثی، و به یاد آوردن کلمههای خنثی سادهتر از به یادآوردن کلمههائی است که برای فرد هیجان برانگیز است (لوبورسکی Luborsky و اسپنس Spence، ۱۹۷۸). احتمال دارد که کلمههای هیجانبرانگیز در لحظهٔ بازیافت از حافظه اضطرابهائی را بیدار کنند که راه را براستفاده صحیح از نشانههای بازیافت میبندند.
وقتی واپسرانی کاملاً موفقیتآمیز باشد منجر به فراموشی کامل یعنی ناهشیاری کامل نسبت به انگیزهٔ ناپذیرفتنی و رفتارهای ناشی از آن میشود. اما معمولاً واپسرانیها کاملاً هم موفقیتآمیز نیست و تکانهها راههای غیرمستقیمی پیدا کرده خود را نشان میدهند. فرد به کمک برخی مکانیسمهای دفاعی به تکانههائی که کمی واپس رانده شدهاند ناهشیار باقی میماند.
واکنش وارونه (reaction formation)
مردم، گاه انگیزهٔ معینی را زیادهروی در گرویدن به یک انگیزهٔ متضاد، از خودشان پنهان میکنند. اینگونه واکنشها را واکنشهای وارونه نامیدهاند. برای نمونه، مادری که بهخاطر دوست نداشتن فرزندش احساس گناه میکند ممکن است زیاده از اندازه به او بپردازد و به افراط از او مراقبت کند تا از این راه، هم کودک را نسبت به مهر و محبت خود مطمئن کند و هم به خود اطمینان خاطر بدهد که مادر خوبی است. در یک مورد، مادری که سعی داشت برای دخترش سنگ تمام بگذارد و بهخاطر او از هیچ کاری کوتاهی نمیکرد، سر درنمیآورد که چرا این دختر آن همه حقناشناسی میکند. این مادر با تحمل هزینهٔ گزافی دخترش را به کلاس پرخرج پیانو فرستاد و خودش هر روز در تمرینها به او کمک کرد. گرچه این مادر خود را به نهایت مهربان میشمرد اما بسیار سختگیر بود و در واقع حالت خصمانهای داشت؛ از احساس خصومت خودش آگاه نبود اما هنگامیکه به آن پیبرد، پذیرفت که در دورهٔ کودکی از درسهای پیانو نفرت داشته است؛ در حالت هشیاری نقابی از مهربانی بر چهره داشت، اما بهطور ناهشیار با دخترش ظالمانه رفتار میکرد. دختر نیز که بهطور مبهم از چنین وضعی آگاهی یافته بود، نشانههای بیمارگونی بروز میداد که میبایستی با روشهای روانشناختی درمان شود.
اینکه برخی افراد علیه فعالیتهائی مانند بدرفتاری با حیوانات یا هرزهنگاری(pornoraphy) مبارزه میکنند، شاید خودناشی از واکنش وارونه باشد. یعنی همان کسی که طرفدار سانسور هرزهنگاری است ممکن است خود شیفتهٔ چنین آثاری باشد. در چنین آدمی مبارزه با هرزهنگاری در واقع مبارزهای است با شیفتگی خودش و اثبات ”در پاک و میرا“ بودنش برای دیگران. ممکن است بعضی از مخالفان پرشور ”کالبدشکافی جانوران زنده ـ vivisectionism) چنان هراسی از گرایش خود به بدرفتاری با حیوانات داشته باشند که در برابر هرگونه نشانهٔ بدرفتاری دیگران با حیوانها احساس تندی نشان دهند.
اگر در بعضی مردم واکنش وارونه وجود دارد این بدان معنا نیست که انگیزههای ظاهری هیچگونه اعتباری ندارند. چنین نیست که همهٔ مصلحان را تکانههای پنهان با ناآشکار به عمل وا داشته باشد. باید با بهرهکشی مبارزه کرد، و البته هستند مردمان علاقهمندی که کوششهای خود را صرف چنین هدفی میکنند. غالباً میتوان کسانی را که علیه تکانههای ناپذیرفتنی خود مبارزه میکنند از مصلحان علاقهمند به جامعه بازشناخت، چون گروه اول در مبارزاتشان راه افراط در پیش میگیرند و گهگاه دچار لغزشهائی میشوند که انگیزههای حقیقی آنها را آشکار میکند.
دلیل تراشی (Holmes)
گربهای که چون دستش به گوشت نمیرسد آن را ”بویناک“ بهشمار میآورد. یک مکانیسم دفاعی را به نمایش میگذارد که بهدلیلتراشی مشهور است. این اصطلاح به معنی ”اقدام معقولانه“ نیست بلکه به جریانی اشاره دارد که طی آن، آدمی رفتار و کردار خود را به انگیزههای جامعهپسند یا منطقی منسوب میکند تا چنین بهنظر میآید که واقعاً هم درست و معقول رفتار کرده است. دلیلتراشی به دو منظور صورت میگیرد:
۱. سرخوردگی حاصل از شکست در رسیدن به هدف را کم میکند (”اصلاً نمیخواستمش“).
۲. برای رفتار، انگیزههای پذیرفتنی میتراشد.
هنگامی که بهصورت تکانشی رفتار میکنیم یا رفتارمان برخاسته از انگیزههائی است که برای خودمان هم پذیرفتنی نیستند، دست بهدلیلتراشی میزنیم تا به رفتار خود نمود پسندیدهتری بدهیم.
وقتی مردم بیشتر در پی دلایل ”خوب“ میروند تا دلایل ”واقعی“، از چند گونه بهانه بهره میگیرند. این بهانهها معمولاً موجه بهنظر میآیند، اما چیزی که هست بیانگر همهٔ واقعیت نیستند. از چند نمونهٔ زیر میتوان فهمید که دلیلتراشی تا چه اندازه رواج دارد:
- بهانهٔ خوش آمدن و خوش نیامدن:
”اگر هم دعوتم میکردند، به آن مهمانی نمیرفتم. من از آن جماعت خوشم نمیآید“.
- بهانه کردن دیگران و شرایط:
”تقصیر هماتاقیم بود که بیدارم نکرد“؛ ”راستی راستی سرم شلوغ بود“. البته ممکن است هر دو گفته درست باشند، اما دلیل واقعی این نیست که چرا شخص کاری را که بر عهده داشته، انجام نداده است. کسی که بهراستی بهکاری علاقهمند باشد ساعت زنگداری بالای سرش میگذارد، یا حتماً وقتی برای آن کار پیدا میکند.
- بهانهٔ ضرورت و لزوم:
”این ماشین نو را به این خاطر خریدم که ماشین کهنهام بهزودی خرج زیادی روی دستم میگذاشت“. اگرچه در این نمونهها شخص بهجای گول زدن دیگران خودش را گول میزند، با این حال مردم اغلب بهخاطر حفظ ظاهر، اینگونه بهانهها را آگاهانه بهکار میبرند. آزمایش زیر که در شرایط تلقین هیپنوتیسمی صورت گرفته شواهد متقاعدکنندهتری در تأیید ناخودآگاه بودن دلیلتراشی بهدست میدهد.
در حالت هیپنوتیسم به آزمودنی گفته میشود که وقتی از حالت خلسه بیرون آمد، هیپنوتیسمکننده را زیر نظر میگیرد و وقتی هیپنوتیسمکننده عینکش را برمیدارد، او پنجرهٔ را باز میکند اما به یاد نمیآورد که چنین چیزی به او گفته شده است. وقتی آزمودنی از حالت خسله بیرون آمد احساس کرد کمی خوابآلود است؛ با این حال، کمی بعد به میان افراد حاضر در اتاق رفت و به گفت و شنودهای معمولی پرداخت و در عین حال از گوشهٔ چشم، هیپنوتیسمکننده را زیرنظر گرفت و وقتی هیپنوتیسمکننده تصادفاً عینکش را برداشت آزمودنی در خود تکانهای برای بازکردن پنجره احساس کرد و قدمی بهسوی پنجره برداشت اما تردید کرد و ایستاد. میل به معقول بودن، ناهشیارانه در وی بهکار افتاد و در پی یافتن علتی برای تکانهٔ مزبور گفت ”هوای اتاقی کمی کثیف نیست؟“ و به این ترتیب با یافتن بهانهای، پنجره را باز کرد و راحتتر بهنظر آمد (هیلگارد ـ Hilgard ،۱۹۶۵).
فرافکنی (projection)
در همهٔ ما ویژگیها و صفات ناخوشایندی وجود دارد که آنها را حتی از خودمان هم کتمان میکنیم. بهوسیلهٔ فرافکنی که یک مکانیسم دفاعی ناهشیار است ما این ویژگیهای ناخوشایند را در شکل اغراقآمیزی به دیگران نسبت میدهیم تا به وجود آنها در خودمان اعتراف نکنیم. فرض کنید که این تمایل در شما وجود دارد که نسبت به مردم خردهگیر و نامهربان باشید، اما اگر بپذیرید که چنین گرایشی دارید آن وقت از خودتان بدتان میآید. حال اگر متقاعد شوید که اطرافیان شما آدمهای ظالم یا نامهربانی هستند در این صورت، رفتار خشنی که نسبت به آنان دارید دیگر ناشی از ویژگیهای بد خودتان نیست بلکه تنها کاری که شما میکنید این است که ”حقشان را در کف دستشان میگذارید“. اگر بتوانید خودتان را قانع کنید که در امتحانهای دانشگاهی همه تقلب میکنند در آن صورت گرایش ناپسندیدهٔ شما به میانبر زدن در تحصیل دانشگاهی دیگر آنقدرها هم چیز بدی نخواهد بود. در واقع فرافکنی گونهای از دلیلتراشی است، اما چنان در فرهنگ ما فراگیر و همگانی است که میتوان از آن جداگانه بحث کرد.
آزمایش مشهوری که با اعضاء انجمن برادری در یک دانشگاه صورت گرفته، دفاع فرافکنی را بهخوبی آشکار میکند. از اعضاء انجمن خواسته شد که هم خود و هم اعضاء دیگر انجمن را از نظر ویژگیهای ناخوشایندی مانند خسٌت، یکدندگی و بینظمی رتبهبندی کنند. وضع آن دسته از دانشجویان تماشائی بود که در آنان (برحسب رتبهبندی که از خودشان کرده بودند) خودشان از این امر آگاه نبودند. اینگونه دانشجویان در مقایسه با دانشجویان دیگر، درجات شدیدتری از همان ویژگی را به دیگران نسبت داده بودند. این دادهها مؤید وجود مکانیسم فرافکنی است (سیرز ـ Sears ،۱۹۳۶).
یک پژوهش تازه نشان داده کسانی که تکانههای جنسی خود را انکار یا واپسرانی میکنند، آنها را به دیگران فرافکنی میکنند. اینگونه مردم دیگران را بیش از آنچه از رفتارشان برمیآید ”شهوتران“ میبینند (هالپرن ـ Halpern).
فلسفهبافی (intellectualization)
فلسفهبافی کوششی است برای گسلش عاطفی (detachment) از یک موقعیت تهدیدکننده از راه رو در روئی انتزاعی و فکری با آن. برای مردمی که با مرگ و زندگی آدمیان سروکار دارند چه بسا که این شیوهٔ دفاعی بهصورت یک ضرورت درمیآید پزشک که پیوسته با مردمان دردمند سروکار دارد نمیتواند با همهٔ بیمارانش ارتباط عاطفی داشته باشد، و در واقع اگر بخواهد کارش را درست انجام دهد. چارهای جز گسلش عاطفی ندارد. وقتی شخص شاهد صحنهٔ ناخوشایندی باشد با کمک فلسفهبافی میتواند پریشانی خود را کاهش دهد. باید افزود که اینگونه فلسفهبافی فقط هنگامی مسئله میشود که به شکلی فراگیرنده، بهصورت نوعی سبک زندگی درآید و راه را بر همهٔ تجربههای عاطفی شخص ببندد.
جابهجا سازی (displacement)
آخرین مکانیسم دفاعی که اینک از نظر میگذرانیم مکانیسمی است که همراه با ایفاء نقش خود (یعنی کاهش اضطراب)، تا حدودی هم انگیزهٔ ناپذیرفتنی را ارضاء میکند. انگیزهای که از راه معینی ارضاء نمیگردد به کمک مکانیسم جابهجا سازی به مجرای تازهای رانده میشود. در بحثهای پیش دیدیم خشمی که نمیتواند نسبت به خاستگاه ناکامی ابراز شود بهسوی یک هدف سهلالوصول یا کم خطر هدایت میشود. این نمونهای از جابهجا سازی است.
فروید جابهجا سازی را رضایتبخشترین شیوه برای ادارهٔ تکانههای جنسی و پرخاشگرانه میدانست. سائقههای نخستین را نمیتوان دگرگون ساخت اما میتوان هدفی را که سائق بهسوی آن سمتگیری کرده تغییر داد. تکانههای جنسی معطوف به محارم را نمیتوان ارضاء کرد، اما میتوان آنها را با هدف عشقی مناسبتری جابهجا نمود. تکانههای شهوی را که نتوان مستقیماً ابراز داشت میتوان در قالب فعالیتهای آفرینشی مانند هنر، شعر و موسیقی بهصورتی غیرمستقیم ابراز کرد. با شرکت در ورزشهائی که مستلزم تماس جسمانی است، و میتوان تکانههای خصمانه را در قالبهای جامعهپذیر ریخت.
جابهجا سازی، تکانههای ناکام شده را احتمالاً از بین نمیبرد، اما فعالیتهای جانشین در مواردی که یک سائق اساسی ناکام میماند، مسلماً در کاهش تنش مؤثر هستند. برای نمونه، تنش حاصل از نیازهای ناکامشدهٔ جنسی را رفتارهای مادرانه، دریافت محبتهای مادرانه، رفاقتها و دوستیها کاهش میدهد.
-
06-22-2009, 05:09 PM
#457
ساعت شماطه دار استرس ميآورد
شما براي اين که صبحها از خواب بيدار شويد، از چه روشي استفاده مي کنيد:
کسي بيدارتان مي کند؟
خود به خود بيدار مي شويد؟
يا يک ساعت شماطه دار را کوک مي کنيد؟
اگر روش آخري را انتخاب کردهايد، به نتايج بررسيهاي محققان ايتاليايي توجه کنيد که گفته اند استفاده از اين ساعتها، مخصوصاً انواع قديمي آنها براي بيدار شدن از خواب ، براي سلامت انسان ضرر دارد.
گروه علمي روزنامه ي ايتاليايي لاستمپا گزارش داده است، اين دانشمندان با بررسي 100 داوطلب 25 تا 60 ساله نتيجه گرفته اند كه فشار خون و تپش قلب در افرادي كه به زور و با استفاده از ساعت شماطه دار بيدار مي شوند به مراتب بالاتر از آنهايي است كه به طور طبيعي از خواب بيدار مي شوند.
بررسيهاي آنها نشان مي دهد اين افراد در معرض خطر بيماريهاي قلبي و فشار خون هستند و حتي ممکن است سكته کنند.
همچنين سطح استرس اين افراد در درازمدت بالا مي رود.
لحظه اي كه زنگ ساعت شماطه دار به صدا در مي آيد، نوعي شوك به بدن وارد مي شود. به همين دليل مقدار زيادي هورمون آدرنالين در بدن ترشح مي شود و ما از خواب مي پريم.
بدني كه دراز كشيده و فشار خون آن كمتر از حالت عادي است، آمادگي تحرك شديد و ناگهاني را ندارد.
عوارض اين طور از خواب پريدن ممکن است تا دو ساعت بعد از بيدار شدن نيز ادامه داشته باشد. بنابراين کارشناسان مي گويند بهتر است، از ساعت طبيعي مغزمان استفاده كنيم.
براي اينکه خودمان بدون نياز به ساعت از خواب بيدار شويم، بايد هر شب:
1- دو ساعت قبل از خواب، شام سبكي بخوريم؛
2- سر ساعت معيني بخوابيم؛
3- براي چند روز اول، ساعت را روي يك زمان معين تنظيم كنيم؛
4- به مقدار کافي و لازم بخوابيم، يعني حداقل 7 تا 8 ساعت براي خواب وقت داشته باشيم.
با رعايت نکات بالا بعد از يك هفته، بدن عادت مي كند تا سر ساعت معين از خواب بيدار شود.
شما فکر می کردید که ساعت هم استرس بیاره؟
-
06-22-2009, 05:09 PM
#458
بانمازصبح ازافسردگی پیشگیری کنیم
افسردگى (depression) حالتى احساسى است كه مشخصهاش اندوه، بىاحساسى (apathy) ،بدبينى (pessimism) و احساس تنهايى است. اين بيمارى كه امروزه از شيوع بالايى در ميان مراجعه كنندگان به كلينيكهاى روانپزشكى برخوردار است، داراى تظاهرات متنوع و زيادى بوده كه از مهمترين آنها مىتوان به اختلالات خواب اشاره نمود. تحقيقات نشان مىدهد 75 درصد از بيماران افسرده مشكلى در خواب (چه به صورت بى خوابى و چه پرخوابى) دارند و همچنين علايم اين بيماران در هنگام صبح تشديد مىشود. نكته جالب و قابل توجه و مورد بحث ما اين است كه در اين بيماران چگالى (rem حركت سريع چشم) در نيمه اول خواب و همچنين كل زمان rem افزايش يافته و فاصله ميان به خواب رفتن تا شروع اولين دوره rem يعنى ( latency - rem) كم شده و مرحله 4 خواب نيز كاهش مىيابد. (1)پس به عبارت سادهتر مىتوان گفت، افراد افسرده زمان بيشترى را در مرحله خواب rem به سر مىبرند. يعنى به ميزان بيشترى نسبت به سايرين خواب مىبينند.
يك روش درمانى جديد براى بيماران افسرده، بيدار نگه داشتن آنها براى كاهش ميزان rem است، كه بهترين شكل آن نماز صبح است. (2) زمان نماز صبح كه مورد تاكيد قرآن و همچنين بسيارى از روايات بوده، سبب كاهش قابل توجه ميزان خواب rem در اشخاص مىشود. زيرا شخص نمازگزار كه خود را ملزم به اقامه نماز صبح مىداند و بايد صبحگاه بيدار شود، پس در حقيقت جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از rem را مىگيرد.از اين جهت بيدارى صبحگاهى براى نماز خود به تنهايى مىتواند يك عامل مهم بدون عارضه در پيشگيرى از افسردگى مطرح باشد كه بر تمام روشهاى درمانى دارويى و غير دارويى ارجح است، چرا كه پيشگيرى بر درمان مقدم است .حال ببينيم، اين موضوع چه ارتباطى با نماز صبح دارد، يعنى نماز صبح چه اثر درمانى مىتواند در اين بيماران داشته باشد؟ به طور متوسط 20 - 15 دقيقه طول مىكشد تا يك فرد معمولى به خواب رود. پس در عرض 45 دقيقه وارد مراحل 3 و 4 خواب شده كه اين مراحل عميقترين مراحل خواباند. يعنى بيشترين تحريك براى بيدار كردن فرد در اين مراحل لازم است. حدود 45 دقيقه پس از مرحله 4 است كه نخستين دوره حركات سريع چشم (rem) فرا مىرسد. هر چه از شب مىگذرد، دورههاى rem طولانىتر و مراحل 3 و 4 كوتاهتر مىشود. بنابراين در اواخر شب، خواب شخص سبكتر شده و رؤياى بيشترى مىبيند (يعنى خواب rem اش بيشتر مىشود). پس قسمت اعظم خواب rem در ساعات نزديك صبح به وقوع مىپيوندد. و از طرفى ديديم كه يكى از مشكلات مهم بيماران افسرده، افزايش يافتن طول خواب rem و خواب ديدن زياد است. از اين جهت يك مبناى مهم در توليد داروهاى ضد افسردگى ايجاد داروهايى است كه كاهش دهنده مرحله rem خواب باشند (از جمله داروهاى ضد افسردگى سه حلقهاى.(
لازم به ذكر است آثار روحى و روانى ايمان به خدا و اقامه نماز بسيار زياد است و نكات علمى بسيار شگرفى در اسرار سحر كه مورد تاكيد فراوان اسلام نيز بوده، نهفته است كه انسان با دانستن آنها از تمام وجود زمزمه مىكند.علاوه بر اين يك روش درمانى جديد براى بيماران افسرده، بيدار نگه داشتن آنها براى كاهش ميزان rem است، كه بهترين شكل آن نماز صبح است. (2) زمان نماز صبح كه مورد تاكيد قرآن و همچنين بسيارى از روايات بوده، سبب كاهش قابل توجه ميزان خواب rem در اشخاص مىشود. زيرا شخص نمازگزار كه خود را ملزم به اقامه نماز صبح مىداند و بايد صبحگاه بيدار شود، پس در حقيقت جلوى ورود به مرحله قابل توجهى از rem را مىگيرد. از اين جهت بيدارى صبحگاهى براى نماز خود به تنهايى مىتواند يك عامل مهم بدون عارضه در پيشگيرى از افسردگى مطرح باشد كه بر تمام روشهاى درمانى دارويى و غير دارويى ارجح است، چرا كه پيشگيرى بر درمان مقدم است . لازم به ذكر است آثار روحى و روانى ايمان به خدا و اقامه نماز بسيار زياد است و نكات علمى بسيار شگرفى در اسرار سحر كه مورد تاكيد فراوان اسلام نيز بوده، نهفته است كه انسان با دانستن آنها از تمام وجود زمزمه مىكند؛" اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق اليل و قرءان الفجر ان قرءان الفجر كان مشهودا" (3) ؛ نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكى شب برپا دار و (نيز) نماز صبح را، زيرا نماز صبح همواره (مقرون با) حضور (فرشتگان) است .
پايگاه استاد حسين انصاريان
منبع: مطالعات شيعه شناسي
-
06-22-2009, 05:10 PM
#459
استرسهاي ديجيتالي و ...
: كاركردن با رايانه گاهي اوقات ميتواند استرسزا باشد؛ هر چقدر شما با علل استرسهاي ديجيتالي، بيشتر آشنا باشيد، بهتر خواهيد توانست خود را با آن سازگار كنيد .
آنچه ميخوانيد، ترجمهِ مقالهاي از دكتر مورتون اورمان است، كه در آن به ده علت از علل رايج استرس رايانهاي اشارهشده است: در اين نوشتار، ده علت رايج استرسهاي ديجيتالي را آوردهايم. البته اين ده تا، كليهِ علل استرس رايانهاي نيستند؛ اما مهمترين آنها هستند كه اغلب مردم آنها را تجربه كردهاند .
1. مشكلات ناگهاني
از همهِ مشكلاتي كه براي كاربران استرسزا هستند ميتوان پيشگيري كرد، اما چگونه؟! هميشه ممكن است برق قطع شود، اما تجهيزات و نرمافزارهايي هم وجود دارند كه از پاكشدن اطلاعات روي رايانهِ شما جلوگيري ميكنند .
سرقت اطلاعات، آسيب ديدن رايانه به وسيله كودكان و... همه و همه اجتنابناپذيرند اما شما ميتوانيد با پشتيبان گرفتنهاي مرتب
(Back up) و حفظ اين فايلها در جايي به جزء هاردديسك با اين مشكلات مقابله كنيد .
2. استفاده از تجهيزات ارزان
بعضي اوقات ما با خريد تجهيزات كم كيفيت و ارزان قيمت، خود مشكلاتي به وجود ميآوريم. يك مودم يا كارت گرافيك ارزان ممكن است مقدار بيشتري در پول شما صرفهجويي كند، اما شما با تهيهِ آنها ريسك مشكلدارشدن رايانهِ خود، يا نقص پيداكردن آن را بالا ميبريد .
اگر شما سي پي يوي رايانهِ خود را ارتقاء ندهيد، مقداري پول صرفهجويي كردهايد ولي به طور قطع هنگام كار با نرمافزارهاي جديدي كه نياز به پردازندهِ سريعتري دارند، با ناتواني و سرخوردگي روبهرو خواهيد شد؛ چطور است به جاي اينكه از يك متخصص كمك بخواهيد خودتان سيستم را مونتاژ كنيد تا مقداري صرفهجويي كنيد و بعد هم با مشكلات آن دست و پنجه نرم كنيد .
3. ناكامي در كمكگرفتن
بسياري از كاربران مبتدي رايانه و ( همچنين برخي از حرفهايها) تمايلي به كمكگرفتن از ديگران ندارند و اين خود باعث به وجود آمدن يك استرس بيهوده ميشود (استرسي كه ميتوان از آن جلوگيري كرد). وقتي شما تازه شروع به يادگيري رايانه كردهايد، حتماً با يكي دو نفر از كاربران با تجربه ارتباط داريد يا از سيديهاي آموزشي استفاده ميكنيد. البته منابع آنلاين را فراموش نكنيد. علاوه بر اين برخي شركتها هم كمكهاي فني خود را به صورت تلفني ارائه ميدهند .
4. بازنگري فردي
وقتي تنها از دست رايانهِ خود عصباني ميشويد بهترين راه مقابله با استرس حاصل از آن، اين است كه يك بازنگري فردي داشته باشيد و به جاي مقصر دانستن تجهيزات يا شركتهاي توليدكنندهِ آن و يا حتي سرزنشكردن زندگي و شانس خود بهتر است فكر كنيد كه آيا به اندازهِ كافي آيندهنگر بودهايد و تجهيزات حفاظتي لازم را روي رايانهِ خود نصب كردهايد؟ شايد شما نتوانستهايد برنامهِ نرمافزاري جديدي را كه خريدهايد درست روي رايانهِ خود نصب كنيد؟ شايد دستورالعمل آن را درست نخواندهايد و يا اينكه از آموزشهاي آنلاين استفاده نكردهايد؟ بهتر است با هرگونه استرس رايانهاي كه روبهرو ميشويد علتهاي پنهاني را جستوجو كنيد كه در پشت پردهِ مشكلات قرار دارند .
5. تلاش براي ميانبر زدن
علاوه بر ميانبرهاي مالي، بسياري از كاربران با ناديدهگرفتن مراحل مهم يك نرمافزار يا سختافزار، خود را دچار مشكل و دردسر ميكنند، بسياري از كاربران سعي دارند بدون خواندن دستورالعمل، از يك امكان رايانهاي استفاده بكنند، متأسفانه اين مشكلي است كه شيوهِ جديد (پلاگ اندپلي plug and play ( به وجود آورده است .
بعضي افراد سعي ميكنند از نرمافزارهاي قدرتمندي مثل پردازشگرهاي متني، صفحههاي گسترده ... و برنامههايي مثل آنها استفاده كنند ولي آنها زمان كافي را براي آموزش اين نرمافزارها نميگذارند و اين موضوع باعث ميشود در طولانيمدت، هزينه و زمان بيشتري را هدر دهند. اگرچه اين برنامهها معمولاً به آساني قابل يادگيري هستند ولي نياز به آموزش كافي و مناسب دارند .
6. انتظارات غيرواقعگرايانه
بسياري از استرسهايي كه در زندگي براي ما به وجود ميآيد نتيجهِ انتظارات غيرواقعي ماست. دقت كنيد اكثر سرخوردگيهاي ناشي از كار با رايانه نتيجهِ اين است كه ما انتظار داريم، هميشه با رايانه درست كار بكنيم . گرچه اين هدف بسيار ستودني است اما به شدت خيالپردازانه است. ناپديدشدن فايلي كه ما روي آن كار ميكنيم، شلوغبودن خطوط اينترنتي و... همه و همه از امور اجتنابناپذيراند. شيوهِ نصب برنامهِ پلاگ اندپلي موجبشده كه ما فكر كنيم با كليككردن روي دگمهnext ميتوان برنامهاي را نصب كرد، در حالي كه بسياري از نرمافزارها علاوه بر اين نيازمند نصب فايلc r 4c k هم هستند و بدون خواندن دستورالعمل قادر به نصب آنها نيستيم .
ديگر عرصهاي، كه در آن نقش انتظار در رايانه زياد به چشم ميخورد، چگونگي پاسخدادن ما به رفتار ديگران است .
در دنياي رايانه فرصتهاي بيشماري پيش ميآيد كه باعث ميشود شما عصباني شويد، مثل اين موضوع كه بسياري از افراد به نامههاي الكترونيكي شما پاسخ نميدهند و همواره شما را منتظر ميگذارند، يا دائماً از كساني كه تمايل نداريد نامههاي ناخواسته (اسپم) دريافت ميكنيد و يا اينكه بسياري از فروشندگان، تعميركنندگان، منشيها و بسياري ديگر به وعدههاي خود عمل نميكنند و همهِ اينها از عوامل استرسزاي كار با رايانه است .
ولي اگر كمي دقيق شويد، متوجه ميشويد كه اين منبع شايع استرس، فقط به دنياي رايانه محدود نميشود بلكه اين انتظارات غيرواقعگرايانه در همه جاي زندگي ما وجود دارد .
7. بيجهت عصبانيشدن از خود
يكي ديگر از كارهايي كه ما هميشه انجام ميدهيم، سرزنش خود هنگام يك عمل اشتباه يا عمل احمقانه است .
اشتباهات در جهان رايانه بسيار شايع هستند. وارد كردن يك حرف، عدد يا نماد اشتباه، كل عمليات ما را دچار مشكل خواهد كرد. حذف اشتباهي يك فايل يا اشتباهكردن هنگام نصب يا اجراي يك نرمافزار و سختافزار پيچيده، موضوعي است كه معمولاً براي همهِ ما پيش ميآيد و شما نبايد خود را به خاطر آن سرزنش كنيد .
8. ناسازگاري با ديگران
بسياري از استرسهاي ما در محيط اينترنت، نتيجهِ مشكلات شخصي ما با ديگران است. به نظر ميرسد كه در دنياي رايانه، ما به تنهايي و دور از ديگران مشغول كار هستيم ولي اين توهمي بيش نيست. ما هم در خانه و هم در محل كار با مشكلات و مناقشات خاص دنياي رايانهاي مواجه هستيم .
اين مشكلات از كشمكش بر سر مقدار زمان استفاده از رايانه تا استفاده از منابع مشترك آن مثل پرينتر، جستوجوگرهاي شبكه و ... مختلف هستند .
ما هم در خانه و هم در محل كار با فروشندگان، خريداران،... و بسياري از افراد به صورت شخصي يا آن لاين در تعامل هستيم. برخي از اين تعاملات استرسزا هستند. از آنجا كه رايانهها تعاملات اجتماعي ما را توسعه ميدهند، ميتوانند يكي از عوامل تشديد استرس در زندگي ما هم باشند .
9. ناكامي در انجام وظايف
اين هم يكي ديگر از عوامل استرسزاي كار با رايانه است و تا حدودي شبيه به علت پنجم (ميانبر زدن) و نتيجهِ تلاش ما براي صرفهجويي در وقت است. كار كردن بيش از حد با رايانه باعث ميشود كه فرد وظايف مهمتر خود را فراموش كند .
مثلاً غذا را بسوزاند يا لباسهايش نشسته باقي بماند و... و آخر سر هم با اعصابي خرد، روز خود را به پايان برساند .
10. به خطر انداختن صداقت خود و ديگران
از آنجا كه هيچ كس شاهد كار كاربران با رايانه نيست، آنها احساس امنيت ميكنند و هر كاري كه ميخواهند انجام ميدهند؛ از شكستن قفل نرمافزارها گرفته تا هك كردن سايتها و... ؛ در واقع تخلفات كوچك آنها كم كم بزرگشده، تبديل به علل مخفي و ناگواريهاي اتفاقي ميشود .
ما بايد سعي كنيم خودمان و ديگران را از انجام اين رفتارهاي خلاف باز داريم، درست است كه كسي مراقب ما نيست ولي خودمان كه آگاهيم و اين براي دوري از خلاف، كافي است .
-
06-22-2009, 05:29 PM
#460
ذهن زيبا داشته باشيد
آمد به سرم از آنچه ميترسيدم،
بد به دلت راه نده،
سعي کن به چيزهاي خوب فکر کني،
مرغ آمين در راه است،
اينقدر گفتي تا بالاخره سرت آمد؛
اينها جملات و عبارتهايي است که حاكي از اعتقاد ما به قدرت و تاثير افکار و جملات مثبت و منفي در زندگي است.
خيليها اعتقاد دارند قدرت تفکر بيشتر از آن چيزي است که ما تصور ميکنيم و هر چه در زندگي براي ما پيش ميآيد، نتيجه ي افکار و ذهنيات ما در گذشته است.
شما چقدر به اين موضوع اعتقاد داريد؟
فکرکردن درباره ي افکار در زندگي پرسرعت اين دوره و زمانه کار آساني نيست. اما شما بايد از هر فرصتي براي اين کار استفاده کنيد. اگر ميخواهيد در زندگي موفق شويد و به خواستههايتان برسيد، بايد اين کار را ياد بگيريد. شما بايد هر روز، زماني را براي فکركردن درباره ي برداشتها و تفکرات شخصيتان از افراد و اتفاقات روزمره درنظر بگيريد.
بعد از مدتي از نتيجه ي اين کار بر احساسات و پيامدهاي مثبت آن در زندگيتان شگفتزده خواهيد شد. لازم نيست کار خاصي انجام دهيد؛ فقط کافي است وقت مشخصي را براي اين کار در نظر بگيريد و به اتفاقات روزمره و افرادي که در طي روز با آنها برخورد داشتهايد، دقت کنيد. معمولا فكر ميكنيد قضاوت و احساستان عادي و عادلانه است اما با كمي دقت بيشتر، ميفهميد اينطور نيست و افکارتان منفي و مخرب است يا حداقل طوري است که به سمت افكار منفي و نتايج ناخوشايند گرايش دارد.
خواستن و تصميمگرفتن براي غلبه بر يک بيماري، کاهش وزن، رقابت با همکاران ديگر، بهخاطر گرفتن ترفيع يا نگراني براي حفظ زندگي خانوادگي و رفع تضادها و مشاجرات، هيچکدام افکار مثبتي نيستند و نتايج مثبتي هم در پي نخواهند داشت. در مقابل، فکرکردن به سلامت کامل ، کارمند وظيفهشناسبودن که لايق و شايسته ي ترفيع است و انجامدادن کارهايي براي داشتن خانوادهاي شاد و سالم افکاري مثبت هستند. فکرکردن با اين سبک و تمايز قائلشدن بين افکار مثبت و منفي، کار آساني نيست و نياز به دقت، توجه و نگاهي ظريف و نکتهسنج دارد. روزي يک يا 2بار براي اين کار زمان بگذاريد و افکار خود را با دقت مورد تجزيه و تحليل قرار دهيد تا مطمئن شويد در مسير درست قرار داريد.
منفيها به نفع مثبتها
براي درک بهتر مثبتها بايد منفيها را تجربه کرد. فرازو نشيبهاي زندگي هم مثبتاند و هم منفي يا حداقل مانند يک شمشير دولبهاند. ما ميتوانيم تجربههاي خوب و مثبتمان را با تجربههاي تلخ و منفي مقايسه کنيم. ما خيلي راحت و آسان موقعيتهاي متضاد را با هم مقايسه ميکنيم و در برابر هم قرار ميدهيم؛ مثل موقعيتهاي متضادي چون ثروت و فقر، زشتي و زيبايي و دروغ و حقيقت. کمترکردن تمايل به تفکيک موقعيتها به 2 گروه منفي و مثبت راه مناسبي براي رهايي از افسردگي نيست.
چند روز ابري و باراني باعث ميشود شما قدر روزهاي آفتابي را بدانيد. افراد موفق و مثبتي که در اطراف خود ميبينيد - قبل از اينکه موفق شوند و بتوانند کنترل افکارشان را در دست بگيرند و از نتايج مثبت آن بهره ببرند – بر افکار منفي زيادي غلبه کردهاند. آنها براي کسب موفقيتهايشان سالها تلاش کردهاند. اين کار سخت و دشوار، يک فرايند تدريجي است؛ بنابراين صبور باشيد و لحظات گذر از شکست و ناکامي تا رسيدن به موفقيت را با صبر، دقت و حساسيت بيشتري پشتسر بگذاريد.
اگر درحالحاضر، يک فرد شکستخورده با افکار منفي هستيد، نااميد نشويد؛ فراموش نکنيد كه با افکار مثبت، ميتوانيد خودتان را از اين موقعيت بيرون بکشيد. ممكن است همهچيز لزوما آنطور که شما فکر ميکنيد، نباشد. بنابراين بهتر است براي درک حقيقت، درباره ي موضوعات ساده و پيشپاافتادهاي که فکر ميکنيد درست است، دوباره فکر کنيد. يکي از مواردي كه بهتر است دربارهاش فکر کنيد، نتايج کارهايي است که بر اثر تفکرات و ذهنيتهاي گذشته ي خود انجام دادهايد؛اگر از اين نتايج راضي نيستيد و ميخواهيد آنها را تغيير دهيد، ابتدا افکاري که آنها را بهوجودآورده، شناسايي كرده و با افکار مثبت جايگزين کنيد.
شما به چيزهايي که ميخواهيد نميرسيد؛ مگر آنكه چيزهايي را که دوست داريد، واقعا و از صميم قلب بخواهيد. درست است که پذيرش اين موضوع کسلکننده است ، اما خود را دست کم نگرفتن و کفران نعمتنکردن، درسي است که بايد ياد بگيريد.
اين موضوع راه بسيار خوبي براي تشکر و قدرداني از نعمتهايي است که داريد؛ حتي اگر خانه، شغل و پول نداريد، به خاطر داشتن دوستان خوب و سلامت خود شکرگزار باشيد. ممکن است در زندگيتان چيزهايي را نداشته باشيد اما شکرگزاربودن و قدرداني از داشتههاست که موجب ميشود چيزهاي بهتر و بيشتري به دست بياوريد.
فراموش نکنيد كه ما معمولا بهتر از آنكه تصور کنيم، کار ميکنيم و براي رشد و پيشرفت و رسيدن به کمال تلاش ميکنيم؛ اين شامل تلاش براي رسيدن به قدرت تفکر مثبت و بهرهبردن از آثار مثبت آن هم ميشود. تنها زماني که ممکن است لازم باشد خودتان را سرزنش کنيد، زمانهاي غفلت و تنبلي و فراموشکردن تلاش و طولانيشدن استراحت و نااميدي است. تلاش کنيد به پيش برويد، پيشرفت کنيد و موفق شويد.
منبع : همشهري – با تغيير و تلخيص
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن