بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 40 از 119 اولیناولین ... 3038394041425090 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 391 تا 400 از مجموع 1187

موضوع: کافه شعر<<

  1. #391
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    موجیم و وصل ما، از خود بریدن است
    ساحل بهانه‌ای است، رفتن رسیدن است

    تا شعله در سریم، پروانه اخگریم
    شمعیم و اشك ما، در خود چكیدن است

    ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
    پرواز بال ما، در خون تپیدن است

    پر می كشیم و بال، بر پرده‌ی خیال
    اعجاز ذوق‌ها، در پر كشیدن است

    یا هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش
    آیین آینه، خود را ندیدن است

    گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامشى
    پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است

    بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را
    خامیم و درد ما، از كال چیدن است

    قیصر امین پور


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  2. #392
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تناور صخره ای بر ساحل امید
    ستون کرده است پا داده است سینه بر ره توفان
    پی افکنده میان قرن ها طغیان
    دو چشمان خیره بر گهواره خورشید
    ستیز جزر و مد ها پیکر او را تراشیده
    ز برف روزگاران بر سرش دستار پیچیده
    غروب زندگی بر چهره اش بسیار تابیده
    که تا رنگی مسین در متن پاشیده
    بود دیری که برکنده است با چنگال در چشمان
    عقابی آشیانه
    که مانده جای آن چنگال ها بر روی کوهستان
    چو جای تازیانه
    نگاهش رنگ قهر پادشاهان دارد و فتح غلامان
    نگاه خیره بر دریا
    نگاه یخ زده بر روی اقیانوس و صحرا
    نگاهی رنگ پاییز و شراب و رنگ فرمان
    به زیر بام بینی بر فراز گنبد لب ها
    فراهم برده سر گل سنگهای بی بر کوتاه
    شیار افکنده همچون آبکندی بر جدار راه
    خزیده روی گونه همچو مه بر دامن شب ها
    شبی اینجا درون یک شب سوزان
    زمین لرزیده که بشکسته ساییده
    دهان بگشوده و یک چشمه زاییده
    برش بگرفته یک لب یک لب جوشان
    لبی کز بیخ
    افکنده تناور ریشه دشمن
    لبی آشتفشان جاوید رویین تن
    لب تاریخ
    لبی گور پلیدی ها ی اهریمن
    لبی چون کهکشان مشعل کش شب ها
    لبی سردار فاتح در بر لب ها
    لبی چون گل گل آهن
    خدای قهرمانی ها بر این لب خورده بس سوگند
    تن عریان شده این جا ستایشگر
    اگر چه چشمه زاینده ای باشد که دیگر نیست نوش آور
    ولی در عمق جانش حک شده خورشید یک لبخند


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  3. #393
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
    سوختم ، خاکسترم آتش گرفت


    چشم واکردم ، سکوتم آب شد
    چشم بستم ، بسترم آتش گرفت

    در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
    پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت

    از سرم خواب زمستانی پرید
    آب در چشم تَرَم آتش گرفت

    حرفی از نام تو آمد بر زبان
    دستهایم ، دفترم آتش گرفت

    قيصر امين پور


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  4. #394
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مى‌برم منزل به منزل، چوب دار خويش را
    تا كجا پايان دهم، آغاز كار خويش را


    در طريق عاشقى، مُردن، نخستين منزل است

    مى‌برد بر دوش خود، منصور دار خويش را


    بر نمى دارد نگاه از من، جنون سينه سوز

    مى شناسد چشم صيادم، شكار خويش را


    رونق روشن دلان، با منت خورشيد نيست

    مى كند روشن چراغم، شام تار خويش را


    در دل طوفانى‌ام، از موج خونين باك نيست

    مى فشارد در بغل، دريا كنار خويش را


    موج پر جوشم، من از دريا نمى‌گيرم كنار

    مى‌نهم بر دوش طوفان، كوله بار خويش را


    بس كه مى پيچد به خود، امواج اين گرداب سخت

    ساحل از كف مى دهد، اينجا قرار خويش را


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  5. #395
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آه ای بهار شکوفان , ای ماهتاب پاییز
    ای گل های شناور بر برکه ها
    چه سخت می خواهید دلم را به سوی خود کشید
    که گویی زورقی کوچک و بی لنگر است
    دیگر نه استخوانی در خود حس می کنم و نه گوشتی
    آیا خواهم توانست که دیگر بار
    چنین شوری را تاب آورم ...


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  6. #396
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد
    ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد

    و گر به رهگذری یک دم از وفاداری
    چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد

    و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
    ز حقه دهنش چون شکر فروریزد

    من آن فریب که در نرگس تو می‌بینم
    بس آب روی که با خاک ره برآمیزد

    فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
    کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد

    تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
    هزار بازی از این طرفه‌تر برانگیزد

    بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
    که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد

    حافظ


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  7. #397
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    لحظه ای خاموش ماند ، آنگاه
    بار دیگر سیب سرخی را که در کف داشت
    به هوا انداخت
    سیب چندی گشت و باز آمد
    سیب را بویید
    گفت
    گپ زدن از آبیاریها و از پیوند ها کافیست
    خوب
    تو چه می گویی ؟
    آه
    چه بگویم ؟ هیچ
    سبز و رنگین جامه ای گلبفت بر تن داشت
    دامن سیرابش از موج طراوت مثل دریا بود
    از شکوفه های گیلاس و هلو طوق خوش آهنگی به گردن داشت
    پرده ای طناز بود از مخملی گه خواب گه بیدار
    با حریری که به آرامی وزیدن داشت
    روح باغ شاد همسایه
    مست و شیرین می خرامید و سخن می گفت
    و حدیث مهربانش روی با من داشت
    من نهادم سر به نرده ی آهن باغش
    که مرا از او جدا می کرد
    و نگاهم مثل پروانه
    در فضای باغ او می گشت
    گشتن غمگین پری در باغ افسانه
    او به چشم من نگاهی کرد
    دید اشکم را
    گفت
    ها ، چه خوب آمد به یادم گریه هم کاری است
    گاه این پیوند با اشک است ، یا نفرین
    گاه با شوق است ، یا لبخند
    یا اسف یا کین
    و آنچه زینسان ، لیک باید باشد این پیوند
    بار دیگر سیب را بویید و ساکت ماند
    من نگاهم را چو مرغی مرده سوی باغ خود بردم
    آه
    خامشی بهتر
    ورنه من باید چه می گفتم به او ، باید چه می گفتم ؟
    گر چه خاموشی سر آغاز فراموشی است
    خامشی بهتر
    گاه نیز آن بایدی پیوند کو می گفت خاموشی ست
    چه بگویم ؟ هیچ
    جوی خشکیده ست و از بس تشنگی دیگر
    بر لب جو؛ بوته های بار هنگ و پونه و ختمی
    خوابشان برده ست
    با تن بی خویشتن ، گویی که در رویا
    می بردشان آب ،‌ شاید نیز
    آبشان برده ست
    به عزای عاجلت ای بی نجابت باغ
    بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
    هر چه هر جا ابر خشم از اشک نفرت باد آبستن
    همچو ابر حسرت خاموشبار من
    ای درختان عقیم ریشه تان در خاکهای هرزگی مستور
    یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند
    ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود
    یادگار خشکسالی های گردآلود
    هیچ بارانی شما را شست نتواند


    مهدی اخوان ثالث ( م. امید)


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  8. #398
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من به هنگام شکوفایی گلها در دشت باز بر می‌گردم
    و صدا می‌زنم
    «آی
    باز کن پنجره را - در بگشا-
    که بهاران آمد

    من به هنگام شکوفایی گلها در دشت باز بر می‌گردم

    و صدا می‌زنم
    «آی
    باز کن پنجره را - در بگشا-
    که بهاران آمد
    که شکفته گل سرخ
    به گلستان آمد!
    باز کن پنجره را
    که پرستو پر می‌شوید در چشمه نور
    که قناری می‌خواند؟
    می‌خواند آواز سرور؟
    که:
    بهاران آمد
    که شکفته گل سرخ
    به گلستان آمد!»

    «حمید مصدق»


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  9. #399
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
    محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست

    از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
    که در این وصف زبان دگری گویا نیست

    بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
    غزل توست که در قولی از آن ما نیست

    تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم
    تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست

    شب که آرام تر از پلک تو را می بندم
    در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست

    این که پیوست به هر رود که دریا باشد
    از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست

    من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
    این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست

    محمدعلی بهمنی


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




  10. #400
    javad jan آواتار ها
    • 19,067
    مدیر بخش

    عنوان کاربری
    مدیر کل تالار فنی و مهندسی
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    کارشناس کنترل پروژه
    رشته تحصیلی
    مدیریت اجرایی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    چه بس بیزارم از دنیا
    چه بس مشتاق مرگم
    من از گفت و شنود از عشق بیزارم
    جز از امّید واهی نیست، عشق چیزی
    من از امّید واهی بس گریزانم

    همه دلبستگی‌هایی که با من بود
    به یک‌باره همه از هم گسستند
    بر آینده مرا اندیشه‌ای نیست
    همین امشب، ز دنیا رفتنی باید!
    دگر تاب و توانم نیست
    دگر شور و نشاطم نیست
    همین لحظه، ز دنیا رفتنی باید!
    بسی بر جمله خوبی‌ها سگالیدم
    سگالش را به تنهایی گریزاندم
    سرم خسته، دلم پر خون
    در این صحرای سرد ِ منجمند، تنها
    به دنبال چه می‌گردم؟
    پسندم نیست این پرسش
    بدین گونه بباید گفت:
    بدنبال چه می‌گشتم؟
    درختی را همی‌جستم
    حقیقت، نام بود او را
    جسورانه پی‌اش گشتم
    چه کنکاشی! توان‌فرسا!
    در آن شب‌های تار ِ منجمند، تنها
    ندیدم اندرین صحرا، نشانی زان درخت پیدا
    همه نیرو، همه امّیدم از کف رفت
    نه امروزی، نه فردایی
    نه حتا لحظه‌ای خوابی
    به دل گفتم: که این ره از چه می‌پویی؟
    «در این آفاق من گردیده‌ام بسیار» *
    ندارد بهره جز خار و خس و خاشاک
    نشاید آن درخت در خواب دیدن‌کردنی حتا
    به جای دیگری امّید باید بست
    در این یک دم، ز صحرا رفتنی باید


    اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )




مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •