-
آدم (ع)
هنگامي كه خداوند به آدم فرمود:
و اي آدم!تو و همسرت در بهشت ساكن شويد و از هر چه و هر كجا خواستيد بخوريد ولي به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد بود.[2]
اما شيطان در پي سوگندي كه خورده بود دست به كار شد و چنان كرد كه:
شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آن كه عورت آنهارا كه بر خودشان پوشيده بود آشكار شود.[3]
حضرت آدم و حوا پوشش بهشتي داشتند و با كاري كه به وسوسه شيطان انجام دادند آن پوشش فرو افتاد[4].
شيطان براي انجام منظور خود به آن دو گفت:
از آن رو پروردگارتان شما را از اين درخت نهي كرده است تا مبادا دو فرشته شويد تا آنكه جاودانه در بهشت بمانيد.[5]
شيطان ناجوانمردانه از حربه دروغ بهره برد و :
براي آن دو سوگند ياد كرد كه من بي ترديد براي شما از خير خواهان هستم.[6]
آدم و حوا پيش از آن نديده و نشنيده بودند كسي به دروغ سوگند بخورد از اين رو فريب سوگند ساختگي شيطان را خوردند و از ميوه درخت ممنوعه خوردند.اما اين شكست مقدمه اي شد براي پيروزي در يك آزمون ديگر.
پيش از اين دانستيم كه ابليس گمراه شدن خود را به خدا نسبت داده بود ولي حضرت آدم و حوا به خداوند چنين عرض كردند:
پروردگارا !ما به خودمان ستم كرديم و اگر ما را نيامرزي و بر ما رحم نكني بي ترديد از زيانكاران خواهيم بود.[7]
از اين نكته مهم غافل مباشيد.فرق حضرت آدم و شيطان رانده شده همين است .شيطان گردن فرازي كرد و كبر ورزيد و حتي فريب خوردنش را به خدا نسبت داد اما آدم (ع) در برابر خدا كوچكي كرد و توبه نمود و آمرزش طلبيد . خداوند هم به لطف و رحمت فرا گير خود چنان كرد كه فرمود :
سپس خداوند او را برگزيد و توبه اش را پذيرفت و هدايت فرمود.[8]
تواضع و توبه ي حضرت آدم نه تنها موجب آمرزش او شد ،بلكه باعث برگزيده شدن آن حضرت گرديد. آدم (ع) در اين آزمون اقرار و اعتراف به كوتاهي خود و درخواست آمرزش از خداوند و خلاصه تواضع در برابر خداوند،پيروز شد.اما شيطان شكست خورد.خداوند در سخني ديگر به برگزيدن حضرت آدم (ع) تصريح مي فرمايد :
خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خواندان عمران را بر عالميان برگزيد.[9]
آري بدين گونه آدم (ع)نخستين پيامبر خدا گشت
[1] غيبت طوسي 325
[2] اعراف19
[3] اعراف20
[4] بحار الانوار11/161
[5] اعراف20
[6] اعراف21
[7] اعراف23
[8] طه122
[9] آل عمران33
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
هابيل وقابيل
ابتلاوامتحان ،ازهمان آغاز آفرينش آدم (ع)،به عنوان سنت خلقت باقي وبرقرار است .آزمون بعدي همان بود كه درباره ي هاب يل وقابيل رخ داد.ماجرا چنان بود كه حضرت آدم به دستورخداوند هابيل را بعنوان جانشين خود معرفي فرمود.آتش حسادت دروجودقابيل شعله كشيد واورا به اعتراض واداشت وبه پدر گفت:مگر من برادربزرگتر نيستم؟مگر من براين امرشايسته تر نمي باشم؟حضرت آدم به او فرمود:پسرم!اين امر فقط به دست خداوند است .اوست كه به هر كس كه خود اراده فرمايد اين منزلت رامي دهد.هر چند تو فرزند بزرگ مني اما خداوند اين مقام را به كسي مي دهد كه به راستي شايسته ي آن باشد.
اگر چنان مي پنداري كه مطلب جز آن است كه من مي گويم هر يك ازشمايك قرباني به درگاه خداوندتقديم كند.قرباني هر كس پذيرفته شد،هموشايسته ي اين مقام است .
در آن روزگار ،نشانه ي پذيرش قرباني آن بود كه اتشي فرود مي آمد وقرباني پذيرفته شده رامي سوزاند.آزمايش دوم براي هاب يل وقابيل هم اينجا بود. هاب يل كه گله دار ،يك گوسفند فربه آوردوقابيل كه كشاوز بود مشتي گندم پوده وپوسيده آورد. هاب يل به جهت تقوا وخدا ترسي آمه بود ،قابيل ازروي سركشي و گردن فرازي.علام پذيرش قرباني هاب يل ،خشم قابيل را بر انگيخت وآشكارابرادر را به قتل تهديد كرد[1]
قرآن به اين ماجرا چنين اشاره مي فرمايد:
داستان دوپسر آدم رابه حق وراستي برآنان بخوان.هنگامي كه قرباني به درگاه خداوند آوردنند.از يكي از آن دو پذيرفته شدواز آن ديگري هرگز قبول نگشت.آن كس كه قربانيش ردشده بودگفت:من حتمآتورا خواهم كشت .آن يكي گفت: خداوند فقط از پروا پيشگان مي پذيرد.[2]
شيطان بار ديگر در پي همان سوگند كه اقدام به اغواي آدميان كردبود به قابيل ،درحالي كه درتمام وجود او نفوذداشت،چنين القاح كرد:اگر هابيل برگزيده ي خدا باشد،فرزندان او به فرزندان تو فخر مي فروشند ومي گويند:پدر ما كسي بود كه قربانيش قبول شد.اينك او را بكوش تا نسلي از او نماند كه بخواهد به نسل تو فخر فروشي كند .
هابيل چون عزم برادر رادرگشتن خود استوار ديد گفت:
اگر توبراي كشتن من دستدرازي كني من هرگز به قتل تو دست نمي گشايم.من از خداوند مي ترسم زيرا كه اوپروردگار عالميان است .[3]
براي هابيل بسيار هولناك بود كه برادرش با كشتن اوبراي ابد تيره بخت گردد.ازاين رونام خدا وترس از اورابه ميان آوردتاشايد قابيل به خودآيد واز گناه عظيم ونا بخشودني كشتن يك انسان به ويژه يك برادردست بدارد.هابيل درادامه گفت:
من باخودداري از كشتن تو مي خواهم بارگناه من وخودت را به دوش بكشي وبدين سان ازدوزخيان شوي والبته اين است سزاي ستمگران[4]
هابيل از قابيل قويتر بود.مي توانست او را بكشد اما خويشتن داري كرد وبااين سخن به قابيل فهماند كه اگردست به خون برادر بيالايد،نه تنهاهمه گناهان هابيل را به دوش خواهد كشيد،بلكه گناه برادر كشي هم گردنگيرش مي شود.بعلاوه چون اونخستين قاتل دراين كره خاكي خواهد بود بنيان آدم كشي رااوپي مي افكند و پليدي اين عمل شوم براي هميشه گريبانگيرش خواهد بود.
هابيل مي خواست به هر ترتيبي شده برادر را از انجام جنايت بازدارد.اما قابيل كه سخت به فتنه افتاده بود به اندرزوهشدار برادر گوش ندادو:
نفس سركش و شيطاني قابيل كشتن برادر را در نظرش آراست و آسان كرد؛پس اوراكشت وسپس از زيان كاران شد.[5]
قابيل نمي دانست قابيل را چگونه بكشد.شيطان به او آموخت تا سر برادر را به دوقطعه سنگ به هم بكوبد واو هم چنين رد؛اما پس ازانجام جنايت،متحير ماند كه جنازه ي او را چه كند.سپس چنان شد كه درپايان ماجرا آمده است:
خداوند كلاغي را برانگيخت تازمين رابكاود؛براي آنكه به او نشان دهد كه چگونه كه چگونه جنازه ي برادر را پنهان كند.قابيل گفت :واي بر من !آيا من نمي توانم مانند اين كلاغ باشم تا جنازه ي برادرم راپنهان كنم .پس او پس از كشتن برادر پشيمان شد.[6]
قابيل چون پيرو شيطان شده بود،توفيق توبه نيافت.حضرت علي (ع)علت وقوع اين حادثه ي حيرت انگيز وعبرت آموز را چنين مي كاود:و شما مانند آن كس مباشيد كه بربرادرش تكبر ورزيد،بي آنكه خداوند برتري و فضيلتي بر او نهاده باشد.اين كبر ورزيدن هيچ علتي نداشت.به جز آن كه از دشمني برخاسته از حسد ،خود بزرگ بيني دراو راه يافت واز آتش غضب،شعله ي حميت دردلش سر كشيد وشيطان از باد كبر وغروردربيني اش دميد.همان كبري كه خداوند درپي پايان آن،پشيماني را برايش به بار آوردوبا كشتن برادر ش خداوند تمامي گناهان قاتلان را تا روز قيامت گريبان گير او فرمود.[7]
به اين ترتيب روشن مي شود كه كبر،موجب حسد وغضب مي شود .حسد ورزيد وهمان حسد ،آتش غضب رادر دلش شعله ور كرد وموجب شد تا دست به خون برادر بيالايد.
بدين سان ازمايش خداوند را درباره ي فرشتگان دانستيم.خوانديم كه آنان چگونه در آزمايش نخست شكست خورد اما ازآزمايش بعدي ،سر بلند بيرون آمدند.وخوانديم:
-چگونه ابليس به فتنه افتاد ودر آزمون سجده بر آدم ،سر افكند ه شد ودر ازمونهاي پس از آن نيز،بر اثر سركشي و غرور،شكست شرم آوري خورد.
-حضرت آدم (ع)در امتحان نخست پيروز نشد اما در امتحان دوم،كه توبه به درگاه خداوند بود ،چنان سربلند شد كه برگزيده ي خداوند گرديد.
-جناب هابيل در آزمون تقديم قرباني به درگاه خداوند ،پيروز شد ودرآزمون بعدي كه نيالودن دست به خون برادر باشد.نيز سربلند گردد.
-قابيل در آزمايش تقديم قرباني شكست خورد و از آن بد تر با كشتن برادر شقاوت جاودانه براي خود تدارك ديد.
[1] بحارالانوار11/272
[2] مائده27
[3] مائده28
[4] مائده28
[5] مائده30
[6] مائده31
[7]192 نهج البلاغه خطبه
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
خشوع پيامبران
دانستيم كه يكي از بزرگترين و مهم ترين ابتلائات آزمون به كبر است .بندگي و فروتني رو در روي كبر و غرور قرار دارد.سرگذشت سياه شيطلن را كه بر اثر كبر بر آن دچار شده بود خوانديم.
داستان درد ناك هاب يل را كه كشته ي كبر برادر شد شنيديم و اينك در پي همان بيانات پيشين حضرت علي(ع) در خطبه ي قاصعه با آزمون پيامبر و برگزيدگان خدا در زمينه ي همين كبر آشنا مي شويم:
اگر خداوند براي كسي از بندگاهش رخصت كبر مي داد آنرا درباره ي پيامبران ويژه و اولياي برگزيده اش جايز مي شمرد.اما خداوند پاك ،خودبزرگ بيني را براي آنان ناپسند دانست و فروتني را براي ايشان پسنديد.
يكي از نشانه هاي فرو تني پيامبر شدت بندگي ايشان در برابر خداوند است.چنانچه حضرت علي (ع) مي فرمايد:
گونه هاي خود را به نشانه ي بندگي بر زمين مي نهند و چهره هايشان را به خاك مي ماليدندو بالهاي تواضع و فروتني را براي مؤمنان مي گشودند و قومي افتاده حال بودند.
پيش از اين گفتيم كه يكي از ابتلاهايي كه خداوند بندگان را به آن دچار مي كنند سختي ها و دشواريها ست. سختي موجب سازندگي و افتادگي مي شود. از همين رو خداوند پيامبران و اولياء خود را به اين دشواريها مي آزمايد:
خداوند پيامبران را با گرسنگي آزمود ،آنان را به مشقت و سختي مبتلا كرد با امور هولناك و هراس انگيز امتحانشان فرمودو در دشواري ها غوطه ور و زير و رويشان كرد تا پاك و خالص شوند.
بسياري از انسانها چنان ميپندارند كه اگر كسي به فقر و ناداري گرفتار آمد نشانه ي آن است كه خداوند از او نا خورسند است.يا اگر كسي در نعمت و مال و فرزند غوطه ور بود آيت رضايت خداست.
اما حضرت علي در اين بخش از بيانات خود يادآوري مي فرمايد كه :
شما به علت ناداري نسبت به مواقع و موارد امتحان و آزمايش در جايگاه بي نيازي و نياز خشنودي و خشم خداوند را در فزوني يا كاستي مال و فرزند،معتبر ندانيد.خداوند چنين مي فرمايد:
آيا چنان مي پندارند آنچه ما به ايشان از دارايي و فرزندان فراوان داده ايم ، از آن روست كه در خوبي ها بر آنها شتاب بورزيم؟ چنين نيست بلكه نمي فهمند![1]
بي ترديد فزوني مال و فرزند از موارد بسيار مهم و دشوار در آزمون آدميان است.حضرت علي در پي اين پيام پند آموز چنين مي فرمايد:
به راستي خداوند كساني را كه خود را بزرگ مي انگارند،به وسيله ي بندگان برگزيده و اوليائش كه در نگاه و نظر آن مستكبران ضعيف و ناتوان مي باشند مي آزمايد.
[1] مومنون58و59
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
آزمايش مردم با خشوع پيامبران
بر اساس اين سخن مستكبران به راستي نزد خداوند پست و حقير اند.حضرت علي (ع) به عنوان مپال و نمونه از حضرت موسي و برادرش هارون نام ميد برد كه با چه حالتي به در بار فرعون رفتند و به او چه گفتند:
موسي در حالي كه برادرش هارون هم همراهش بود و در حالي كه هر دو لباسي از پشم در بر و عصايي در دست داشتند بر فرعون وارد شدند و با او شرط كردند كه اگر تسليم فرمان خداوند شود پادشاهيش پايدار و عزتش بر قرار مي ماند.
فرعون به خاطر ظاهر موسي و هارون به فتنه افتاد و مستكبرانه گفت:
آيا از اين دو نفر تعجب نمي كنيد كه برقراري عزت و ماندگاري ملك مرا با من شرط مي كنند!؟در حالي كه مي بينيد در چه حال فقر و مسكنتي هستند.پس چرا دستبندهايي از طلا به دست ندارند؟
فرعون چنين گفت چون طلا و جمع آوري آن را بزرگ مي شمرد و پشمينه پوشي را پستي مي دانست.
در پس اين گفتار حضرت علي علت سادگي و افتادگي را در پيامبران چنين بيان مي فرمايد:
و اگر خداوند آن هنگام كه پيامبران را برانگيخت اراده مي فرمود تا گنجينه ها و دفينه هاي طلا را براي آنان بگشايند و باغهايي چون باغهاي بهشت برايشان فراهم آورد و نيز پرندگان آسمان و درندگان زمين را همراه با آنان برانگيزاند مي توانست كه چنان كند.
البته خداوند براي آنكه به بندگان بنماياند كه اگر اراده فرمايدمي تواند چنين كند اين ويژگيها را به حضرت سليمان عطا فرمود چنانكه از زبان آن حضرت چنين نقل مي فرمايد:
*پروردگارا مرا بيامرز و به من چنان پادشاهي بزرگي بده كه براي هيچ كس ديگري پس از من سزاوار نباشد ،به راستي كه تو بسيار بخشنده اي.[1]
چنان كه مي دانيد خداوند به حضرت سليمان قدرت زيادي عطا فرمود :باد را به تسخيرش در آورد ،زبان حيوانات را به او آموخت ،جنيّان را مسخرش فرمود، و بخششي بس عظيم و بي حساب ارزاني اش فرمود.[2]
اما سنت عمومي خداوند در ارسال رسل و بعثت انبياء همان است كه حضرت علي بيان فرمود.علت آن را هم مولا چنين مي فرمايد:
اما اگر چنان مي كرد ديگر آزمايش بندگان از ميان مي رفت و جزا و پاداش باطل مي گشت و خبرها نابود مي شد و ديگر در آن صورت براي كساني كه پيامبران را پذيرفته بودند پاداش مبتلايان و امتحان شوندگان نبود و مؤمنان و تصديق كنندگان پيامبران مستحق پاداش نيكو كاران نمي شدند و نيز نامها در معناي حقيقي خود به كار نميرفتند.
آري بايد امتحان خدا باشد تا معلوم گردد چه كساني به راستي و فقط به خاطر خدا و براي ابراز بندگي در محضر حق دعوت پيامبران را پاسخ مثبت مي دهند . از اين رو خداوند چنان اراده مي فرمايد كه حضرت علي ياداوري مي كند:
اما خداوند به جاي ثروت و قدرت ظاهري رسولانش را صاحبان قدرت در عزم و تصميمشان قرار داد و در حالات ظاهري ايشان ناتواني نماياند.ناتواني همراه با قناعتي كه دلها و ديده ها را از بي نيازي پر مي كرد و شدت ناداري و فقري كه چشم ها و گوش ها را از رنج آن مي انباشت.
به اين ترتيب روشن مي شود كه پيامبران به گونه اي مي آمدند كه پند پذيري مردم از ايشان بخاطر قدرت و شوكت ظاهري آنان نباشد و علت دوري مردم و استكبار ورزيدن به آنان از روي ترس از ايشان نباشد.خداوند پيروي از پيامبران را بر آن اساس مي داند كه حضرت علي توصيف ميكنند:
اما خداوند اراده فرموده است كه پيروي از رسولان و تصديق كتابهاي آسماني و خشوع به خاطر او و خاكساري در برابر فرمان حق و تسليم شدن براي اطاعت وي اموري باشد كه فقط براي خود خدا انجام گيرد و هيچ چيز ديگري غير از خدا با آن امور آميخته نگردد.و البته هر اندازه كه امتحان و آزمايش بزرگتر باشد پاداش و جزا بيشتر خواهد بود.
[1] ص35
[2] ص36تا39
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
خاتم پيامبران
چنان كه گفتيم محور بسياري از آزمونهاي خدا بيرون راندن كبر از دل و درون آدميان است.
امام علي مي فرمايد:
سرور رسولان و خاتم پيامبران حضرت محمد(ص) بر زمين غذا مي خورد و مانند بردگان مي نشست و به دست خويش كفش خود را پينه مي زد و لباسش را وصله مي كرد.بر الاغ بي پالان سوار مي شد و كسي را هم پشت سر خود سوار مي كرد.[1]
از امام صادق نقل شده كه:
پيامبر از آن زمان كه به پيامبري مبعوث شد تا آن هنگام كه رحلت فرمود در حالتي كه با جايي و چيزي تكيه بزند غذا نخورد و مانند بردگان ميخورد و چون آنان مي نشست.
راوي مي گويد از امام پرسیدم:چرا چنين عمل مي فرمود ؟امام فرمود:
به خاطر تواضع براي خداوند[2]
[1] نهج البلاغه خ 160
[2]اصول کافي 6/270
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
نيازمند نان
امام علي در وصف حضرت موسي چنين مي فرمايد:و اگر بخواهي نفر دومي برايت وصف مي كنم حضرت موسي كليم الله است كه آن هنگام كه مي گفت :
پروردگارا من به آنچه كه از خير و خوبي به من مي فرستي فقير و نيازمندم[2]
به خدا سوگند موسي با اين دعا جز قرصي نان براي خوردن نمي خواست. زيرا هنگام فرار از مصر مدت ها در بيابان از گياهان صحرا خورده بود.به گونه اي كه بر اثر شدت گرسنگي آنچنان لاغر شده و پوستش آب شده بود كه سبزي گياهاني كه خورده بود از وراي شكمش پيدا بود.[3]
[2] قصص8
[3] نهج البلاغه صبحي صالحص226
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
پيامبر بوريا باف
در وصف حضرت داوود چنين آمده:
و اگر بخواهي نفر سوم را وصف كنم،حضرت داوود همان كه داراي سروده ها و دعاهاي روحاني و قاري اهل بهشت است .آن بزرگوار به دست خويش از برگ خرما حصير و بوريا مي بافت و به همنشينان و يارانش مي فرمود:كداميك از شما اين را از من مي خريد؟ آنگاه قرصي نان جو از بهاي آن مي خريد مي خورد.[1]
اينان بهترين بندگان خدا و برگزيدگان فرزندان حضرت آدم هستند.اما خداوند چون از آنان خضوع و خشوع و خاكساري را مي پسندد مبتلايشان مي فرمايد تا بدين وسيله و با حسن اختيار خويش آن كنند كه خدا مي پسندد.
[1] نهج البلاغه صبحي صالح ص227
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
فقير آزاده
و بخوان ويژگيهاي عيسي روح الله رادر اين باره:
و اگر بخواهي درباره ي عيسي پسر مريم ميگويم:بالشخوابش سنگ بود و لباس زبر مي پوشيد و خوراك خشك و خشن مي خورد و خورش غذايش گرسنگي و چراغش در شب نور ماه و سايه اش در تابستان مشرق و مغرب زمين بود.ميوه و سبزي خوردنش گياهان صحرا بود. نه همسري داشت كه به فتنه اش باندازد و نه فرزندي كه محزونش كند و نه مال و ثروتي كه او را باز بدارد و منحرف كند و نه آز و طمعي كه او را خوار و ذليلش كند .مركب سواري اش دو پا و خدمتكارش دو دستش بود.[1]
چنان كه پيشتر هم گفتيم در اين بيانات مهمترين آزمون درباره ي پيامبران مذكور امتحان تواضع و خاكساري آنان عنوان شده است.مثلا با وجود آن كه فتنه ي فرزند و مال و همسر از آزمايشهاي الهي است حضرت عيسي از اين آزمايش معاف بود.اما امتحانات دشوار ديگري را پشت سر نهاد و همان طور كه گفتيم سخترين امتحانات از آن پيامبران است.
[1] نهج البلاغه صبحي صالح ص228
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
حضرت نوح(ع)
در ماجراي طوفان نوح آمده است كه چون نوح و همراهانش به كشتي نجات نشستند:
و كشتي در ميان موجي چون كوه آنان را به راه انداخت و در آن حال نوح پسرش را كه در بلندي پناه گرفته بود فرا خواند و گفت :پسرم با ما سوار كشتي شو و از كافران مباش.
پسر نادان و خيره سر:
گفت:هم اينك به كوهي بلند پناه مي برم تا از غرق شدن در آب نگاهم دارد.
و نوح (ع)گفت:امروز هيچ گريزي از امر خداوند نيست.مگر كسي كه خدا به او رحم كند.
و بالاخره چنان شد كه:
و موج ميان آن دو قرار گرفت و پسر نوح غرق شد.
پس از آنكه طوفان فرو نشست و كشتي به سلامت بر جودي قرار گرفت:
نوح خدايش را خواند و عرض كرد:پروردگارا!پسرم از اهل و خواندان من بود و وعده ي توهم حق بود و تو داورترين داوراني.
آنگاه نوح مورد خطاب عتاب آميز خداوند قرار گرفت كه:
خداوند فرمود:اي نوح! او از اهل تو نيست .او فرزندي ناشايست است. از من چيزي مخواه كه به آن علم و آگاهي نداري من تو را پند مي دهم تا از كساني مباشي كه نميدانند از خدا چه مي خواهند.
حضرت نوح كه بنده ي خوب خدا بود از اين آزمون دشوار سر بلند بيرون آمد:
نوح عرض كرد :پروردگارا!من به تو پناه مي برم كه چيزي از تو درخواست كنم كه به آن علم و آگاهي ندارم و اگر مرا نيامرزي و به من رحم نياوري من از زيان كاران خواهم بود.[1]
[1] هود42تا47
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
-
حضرت ابراهيم(ع)
يكي از امتحانات بسيار دشوار كه حضرت ابراهيم از آن سرفراز بيرون آمد همانست كه داستانش را در قرآن كريم مي خوانيم:
حضرت ابراهيم تا سالهاي كهن سالي از داشتن فرزند محروم بود و خداوند پس از دعاي او كه عرض كرد:
خداوندا!به من فرزندي از صالحان عنايت فرما.
به او اينگونه بشارت داد:
او را به پسري بردبار بشارت داديم.
در دنباله ي ماجرا آمده است:
پس چون در تلاش و كوشش و در همراهي و همكاري با پدر به پاي پدر رسيد ابراهيم به او فرمود:پسرم من در خواب چنان ديده ام كه سر تو را گوش تا گوش ببرم.نظر تو چيست؟
فرزند بردبار و برومند عكس العملي جالب داشت:
گفت اي پدر هر آنچه را كه بدان فرمان يافتهاي عمل كن!اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهي يافت.وقتي پدر و پسر تسليم فرمان خداوند شدند وابراهيم پسرش را با گونه به خاك انداخت تا سرش را ببرد او را ندا در داديم كه :اي ابراهيم آن رؤيا را تحقق بخشيدي و به مأموريتت عمل كردي.همانا ما اين چنين نيكو كاران را پاداش مي دهيم.
آنگاه خداوند تأكيد مي فرمايد كه :
به راستي كه اين ماجرا همانا بلا و آزموني آشكار است.و قرباني بزرگي را سر بهاي آن پسر داديم.[1]
آن پسر همان حضرت اسماعيل بود كه در كودكي حضرت ابراهيم در مكه ساكنش كرده بود.
حضرت ابراهيم چند ابتلا و امتحان بزرگ را پشت سر نهاد و پس از پيروزي در آنها چنان شد كه در اين آيه آمده است:
هنگامي كه پروردگار ابراهيم را با كلماتي آزمود او آن آزمايشها را با پيروزي به پايان برد .خداوند فرمود:من تو را امام و پيشواي مردم قرار مي دهم. ابراهيم عرض كرد: آيا اين مقام در فرزندان من هم خواهد بود؟و خداوند فرمود:عهد و پيمان من به ستم پيشگان نميرسد.[2]
امام صادق هنگامي كه از آن حضرت مي پرسند حضرت ابراهيم به كدام كلمات آزموده شد،فرمود:
كلماتي كه ابراهيم به آن آزموده شد همان كلماتي بود كه خداوند به آدم آموخت و به واسطه ي آن توبه اش را پذيرفتآن كلمات اين بود:
يا رَبِّ أسْأَلك بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إلاّ تُبْتَ عَلَيَّ.[3]
[1] صافات100تا106
[2] بقره124
[3]خصال1/304 بحارالانوار12/66
اطلسATLAS ( از القاب حضرت عباس به معنی بسیار شجاع )
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن