در شرح نهج البلاغه ـ به نقل از ابوبكر جوهرى در كتاب سقيفه ـ آمده است:
وسايل نبرد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله، مَركب و كفش او به على داده شد...(6).
فضل بن روزبهان نيز به اين روايت اعتراف كرده و منكر آن نشده، امّا سعى كرده است به اشكال وارد شده پاسخ دهد. البتّه سخن وى از ابن تيميّه كه اصل اين خبر را منكر شده، به انصاف نزديك تر است.
در اين مورد ابن كثير نيز در تاريخ خودش در بخش «آن چه از لباس، سلاح و مركب از پيامبر صلى اللّه عليه وآله بر جا مانده و در دوران حياتش به وى اختصاص داشته است» سخن به ميان آورده و از انگشتر، شمشير، كفش، ظرف، سرمه دان، لباس، اسب ها و مركب هاى پيامبر صلى اللّه عليه وآله نام برده است.
ولى ابن كثير كلامش را بسيار مجمل بيان كرده و نخواسته است كه هيچ سخنى در مورد وضعيّت آن ها پس از وفات پيامبر صلى اللّه عليه وآله به ميان آورد. با اين حال وى از بيهقى نقل كرده كه در روايات آمده است:
پيامبر صلى اللّه عليه وآله وفات كرد و از او استر سفيد، سلاح، قطعه اى زمين، لباس و انگشتر بر جا ماند.
آرى، البته گفته است: استر پيامبر صلى اللّه عليه وآله ـ كه همان شهباء باشد ـ سال ها پس از وى زنده بود، تا اين كه در دوران حكومت على بن ابى طالب عليه السلام نزد وى بود(7).
تكذيب گفتارى: همان گونه كه اشاره شد ابوبكر با گفتار خود حديثى را كه خودش به پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله نسبت داده بود تكذيب كرد.
در روايتى آمده است كه هنگامى كه مرگ ابوبكر نزديك شد گفت:
من براى هيچ چيز از دنيا اندوهگين نيستم جز براى سه كارى كه انجام دادم، و اى كاش آن ها را ترك مى كردم. و سه كارى كه ترك كردم و اى كاش آن ها را انجام مى دادم. و سه چيزى كه اى كاش از پيامبر صلى اللّه عليه وآله مى پرسيدم.
سپس ادامه داد:دوست مى داشتم كه با خانه فاطمه كارى نداشتم و آن را نمى گشودم اگر چه با اعلام جنگ آن را بر من مى بستند.
و دوست داشتم كه از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مى پرسيدم كه اين امر (خلافت) از آنِ كيست تا هيچ كس بر سر آن نزاع نكند(!!)(8).
بنا بر اين كسى كه در شايستگى خود براى امامت و جانشينى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله ترديد دارد، چگونه به خود اجازه مى دهد در كارها تصرّف كند، به ويژه در آن چه به ميراث رسول خدا صلى اللّه عليه وآله تعلّق دارد؟
اين روايت در كتاب اموال نيز ذكر شده، امّا دست خوش تحريف قرار گرفته است، و به جاى جمله:
«اى كاش خانه فاطمه را نمى گشودم»
چنين آمده است:
«اى كاش فلان كار و فلان كار را انجام نمى دادم».
البتّه محقّق كتاب متوجّه تحريف شده و در پاورقى اين موضوع را تذكّر داده است.
.................................................. ............
(1) سيره حلبيه: 3 / 488.
(2) مسند احمد: 1 / 13. اين روايت پيشتر نقل گرديد.
(3) المغنى فى الامامه: 20، ق 1، 331، والشافى فى الامامه: 4 / 82.
(4) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 16 / 261.
(5) الاحكام السلطانيه: 221 ـ 226.
(6) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 16 / 214.
(7) البدايه والنهايه: 6 / 2.
(8) تاريخ طبرى: 2 / 353 و 354، الامامه والسياسه: 1 / 36 و 37،
الاموال تأليف ابى عبيد: 174 و 175 حديث هاى 353 و 354،
العقد الفريد: 3 / 279 و 280 و ديگر منابع.