سوباسا و کاکرو در دنیای واقعی/فوتبالیستها با شرکت مسی - رونالدو
در یک سو مسی، پسر بچه آرام و سر به زیر با هوادارانی که احتمالا محافظه کارتر از رقیب هستند و کاکرو با روح سرکشی که خاص خودش بود و تجلی اش را در کریس رونالدو دیدیم
سایت گل - تقابل اجتناب ناپذیر سینما و پدیده های جاری دنیای شلوغ آدمها با تمام طول حیات هنر هفتم عجین شده و پیدایش فوتبال و یا قدری شاعرانه تر کشف آن هم یکی از همین پدیده ها بوده است. ماحصل این برخورد، تولد سناریو نویسانی بود که حس غریب عشق فوتبالی ها را بعد از نمایش زمین های چمن سبز روی پرده های سینما حس می کردند و نمایش هایی که اوجشان شاهکار جنگ، عشق و فوتبال اسنوک وارتمن در معجزه برن بود.
روایتی غم انگیز از دومین جنگ خانمان سوز بین المللی و اولین قهرمانی ژرمن ها در جام جهانی فوتبال که شش میلیون نفر را به سالن های سینما کشید. روایتی که اوجش دو پرده از اشک های یک پدر و پسر آلمانی بود. پسری که در کنار ویرانه های جنگ می گریست و پدر او را دلجویی می کرد و باز می داشت که مردها گریه نمی کنند و چندی بعد، بعد از شکست امپراطوری مجارهای جادویی در فینال برن خود به گریه نشسته بود.
سریال فوق نوستالژیک "کاپیتان سوباسا" که عصر جمعه ها با عنوان "فوتبالیست ها" روی آنتن شبکه یک می رفت احتمالا بخشی از خاطرات کودکی و نوجوانی بسیاری از ماست. تجسم های ناب روح بزرگ فوتبال در پیکره پسر بچه هایی که امید و آرزوهایشان برای فوتبال نوپای ژاپن بی شباهت به امید و آرزوهای ما نبود و حس همزاد پنداریمان را به احسن وجه برمی انگیخت، اشک و بغض و لبخند در کنار فوتبال را برایمان معنی می کرد و بزرگ ترها و کوچک ترها را تمیز می داد.
تاثیرات شگرف نوشته های فانتزی یوشی تاکاهاشی بسیار فراتر از دیگر همتایانش در دنیای بچه ها بود. جریان پایان ناپذیر فیلم ها و سریال ها کاپیتان سوبا روحی را در کالبد پسر بچه هایی فوتبالی ژاپن می دمید که پایانش تولد شونسکه ناکاموراها، یوشیکاتسو کاواگوچی ها، هیده ناکاتاها، تسونه یاتسو میاموتوها، کیوسکه هونداها، یوتو ناگاتوموها و شینجی کاگاواها بود. نسل هایی که در کم تر از یک دهه آرزوهای فانتزی خود و مردمشان را بدل به خاطراتی بسیار بسیار ناب و شیرین کردند. آرزوهایی که برای ما نبود و برای ما ماند.
شخصیت پردازی های مجموعه کاپیتان سوبا نیز در نوع خود بی نظیر بود. لحظات بسیاری را در دنیای حقیقی فوتبال به خاطر می آوریم که بی اختیار خاطرات کودکی را از کنج و زوایای پنهان حافظه مان بیرون می کشید و تطبیق می داد. از حال رفتن روبن دلارد، هافبک سابق رئال مادرید، در بازی برابر رئال یونیون در کوپا دل ری را دیدیم و بعدها خداحافظی اش از فوتبال به واسطه مشکلات قلبی. دیدیم و میزوگی دوست داشتنی را به خاطر آوردیم که اگرچه کنار نشست اما قلب بیمارش برای همیشه برای فوتبال تپید.
نمایش های تکرار نشدنی دیگو فورلان، قهرمان بدون جام تورنمت آفریقای جنوبی را دیدیم و نمایش های بدیع ماتسویاما و فورانو را به خاطر آوردیم. رنج و زحمت های بازیکنان کم استعداد اما سخت کوش را دیدیم و ایشی زاکی را به خاطر آوردیم و مهاجم دوم با استعدادی هم اگر بود با تارو میسکای قیاسش کردیم و قص علی هذا. در این میان اما یک مورد را حسابی کم آورده بودیم. نسل ما اگرچه نسل تقابل های ناب زیدان، رونالدو، الیورکان، برکمپ و باتیستوتا در میادین مختلف ملی و باشگاهی بود اما هیچ گاه تقابلی قابل تشبیه به رقابت هفتگی و پر از هیجان سوباسا و کاکرو در برابر یک دیگر نداشت.
فصل های بعدی سریال کاپیتان سوبا که هرگز در ایران به نمایش در نیامد تجلی آرزوهای کودکی ما برای سوباسا، کاکرو و گنزو واکی بایاشی بود. روزهایی که سوبا و کاکرو به بارسا و یوونتوس رفتند و واکی جذب هامبورگ شد. اپیزودهایی که می توانست بسیار بسیار هیجان انگیزتر باشد اما پخش عمومی نشدنشان آرشیو ذهنی بسیاری را در حد و اندازه های همان تقابل های کودکانه قسمت های آغازین مجموعه نگه داشت.
حضور چهره های فانتزی از لوییس فان خال، ریوالدو و ترزگه در متن داستان، تلاش های بسیار سوبا در ترکیب بارسلونای بی برای جا گذاشتن ریوالدوی توقف ناپذیر در تیم اصلی و در نهایت هتریک فراموش نشدنی اش در ال کلاسیکو برابر رئال مادرید و خلق برتری 5-6 برای آبی اناری ها. پنج گل و شش گلی که خیلی زود در ال کلاسیکوهای دنیای حقیقی هم رنگ حقیقت گرفتند.
برای نسلی که سوبا و کاکرو را دیده بود و چالش های ناب فرانتس بکن بائر و یوهان کریف به عنوان سمبل تقابل اسطوره ها را به خاطر نداشت، خلا یک زوج معادل بسیار نمود داشت. خلایی که با تولد تدریجی لیونل مسی و کریستیانو رونالدو در کاتالونیا و مادرید پر می شد.
ناگفته پیداست، مسی دنیای حقیقی سوبای فانتزی بسیاری از ما بود و کریس رونالدو را می شد به کاکرو تشبیه کرد. ال کلاسیکوهای عصر مسی و رونالدو همان لحظاتی را تصویر می کرد که هفته به هفته و ماه به ماه انتظار اکرانش را در سیمای کودک می کشیدیم.
نمود عینی خصوصیات اخلاقی و فنی شخصیت های فانتزی کاپیتان سوبا در پیکره رونالدو و مسی بسیار بسیار فراتر از حد تصور بود. در یک سو مسی، پسر بچه آرام و سر به زیر با هوادارانی که احتمالا محافظه کارتر از رقیب هستند و کاکرو با روح سرکشی که خاص خودش بود و تجلی اش را در کریس رونالدو دیدیم. شباهت های فنی دنیای فانتزی تاکاهاشی داستان را مهیج تر هم می کرد.
مسی و سوبا را با استعدادهای ذاتی شان به یاد می آوریم و رونالدو و کاکرو رو با تمرین و تمرین و باز هم تمرین. استعدادهایی که تجلی شان نقطه عطف و شاخصه تک تک دیدارهایی بود که از مسی و سوبا سراغ داشتیم و تمرینات عصرگاهی کاکرو در ساحل دریا و کریس رونالدو در میان درختان زمین تمرین منچستریونایتد. مسی و سوبا را با شوت ها فنی و به اصطلاح "چرخشی" شان به یاد می آوریم و رونالدو و کاکرو را با شلیک های مهلک و غیر قابل پیش بینی که "ببر آسا" خوانده میشد.
مسی و سوبا را با حرکات انفرادی ساده و در عین حال پیچیده شان با توپ به یاد می آوریم و رونالدو و کاکرو را با استارت های سریع و عبور از سد مدافعان با تکیه بر توان بدنی بالایشان. مسی و سوبا را با مادران مهربانی به یاد می آوریم که در سالن های اهدای جوایز و جایگاه ویژه استادیوم ها دلگرمی فرزندانشان بودند و رونالدو و کاکرویی را به یاد می آوریم که یاد پدر فقید را از یاد نمی بردند.
مسی و سوبا را با پیروزی هایی از پیش منتظرشان به یاد می آوریم و رونالدو و کاکرو را با بغض و حسرت از تقابل های رو در رو. مسی و سوبا و رونالدو و کاکرو را با پیروزی به یاد می آوریم و محبوبیت و شهرت همه گیرشان.
خاطرات کودکی مان را می بینیم و شور و هیجان تقابل های نابی که فانتزی اش خاص کودکی بود و حقیقی اش سرگرمی سال های بعدمان شد.