زيبا ترين عكسهاي دنيا در اتاق هاي تاريك ظاهر ميشوند هر وقت در تاريكي زندگي قرار گرفتيم بدانيد خدا ميخواهد از ما تصويري زيبا خلق كند
زيبا ترين عكسهاي دنيا در اتاق هاي تاريك ظاهر ميشوند هر وقت در تاريكي زندگي قرار گرفتيم بدانيد خدا ميخواهد از ما تصويري زيبا خلق كند
مردم اغلب بي انصاف بي منطق و خود محورند ولي آنان را ببخش...
اگر مهربان با شي تورا به داشتن انگيزه هاي پنهان محكوم مي كنند ولي مهربان باش ...
اگر شريف و درست كار باشي فريبت ميدهند ولي شريف و درستكار باش ....
نيكي هاي امروزت را فراموش ميكنند ولي نيكو كار باش ...
بهترين هاي خود را به دنيا ببخشحتي اگر هيچ گاه كافي نباشد در نهايت مي بيني هر آنچه هست ميان تو و خداست نه ميان تو مردم
کاش آسمان میدانست!!درد من چیستکاش میدانست نیاز من چیستکاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم...کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیستدلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان استعاشقم ولی یک عاشق تنهایک عاشق بی کس!عاشقی که معشوقش در کنارش نیست....کاش دریا میدانست کویر چیست!راز درون دریا رویایی است محال برای همان کویر تنها!دلم مثل کویر آرزوی دیدن دریا را دارد اما دریایی نیست تنها یک خواب است و بس!کاش باران میدانست معنی انتظار چیست...منی که همان کویر تشنه و بی جانم سالهاست که انتظار یک قطره باران را می کشم اماافسوس که این انتظار بیهوده است...و ای کاش آسمان میدانست درد دل این کویر خسته و تشنه چیست
دل من حالش خوشه ....!!
دل من حالش خوشه اصلا" بلد نیست بگیره
ولی خیلی تنگ میشه گاهی میترسم بمیره
اما بازم به خودش میاد و سو سو میزنه
باز حیاط خلوت سینه ام رو جارو میزنه
میگمش تا کی میخوای عاشق بشی و بشکنی ...؟
به روی خودش نمی یاره می پرسه :با منی...؟
باکی ام ...!!!؟ با توی عاشق پیشۀ سربه هوابا توی دیونۀ در به در بی سر و پا
با تو که هر چی دارم می کشم از دست تو ....!!
با تو که هر جا میرم مسیرم در دست تو
کی میخوای دست از سر آبروی من بر داری...؟
کی میخوای عقلی که دزدیدی سر جاش بگذاری...؟
کی میخوای بزرگ بشی سنگین بشینی سر جات ...!!؟
سر به راه بشی ودنیا رو نذاری زیر پات ...
چرا با آنکه میدانم از آن من نخواهی شد
عبث از تار و پود دل برایت خانه میسازم؟
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست
کجايي؟
برفي است هواي نوشته هايم.
تنهايي ام را با اين سياهي کلام فرياد ميزنم …
تنهايم مثل ثانيه هاي تکرار ناشدني… مثل ميوه هاي درخت پژمرده باغ متروک…
ديگر کجايي تا ببيني بي تو حتي جوهر خوابهايم هم رنگي ندارد.
در سکوت تنهايي، طوفانيم… طوفاني که هيچ رگباري دست و دلم را به آرامش دعوت نميکند.
بارانيم مثل هواي چشمان غرور پيچک شکسته به دست باد…
عاصيم مثل بغض به هنگام فرياد. مثل پنجره هاي خاموشي به وقت چشم انتظاري باران…… آخر کجايي؟
کجايي؟
دلم تنگ است. دل تنگ مثل سنگ صبور به وقت تکه شدن به دست سنگيني نشئه مرگ…
با تمام تنهايي و باراني و طوفاني و عصيان باز هم منتظرم،
منتظر يک لحظه از نگاه بودن در نبض نگاه تو. کجايي؟
بغض اين قلم… باز نميشود.
کجايي؟
دلم تنگ است….
به راستي چه سخت است خندان نگهداشتن لبها
در زمان گريستن قلبها
و تظاهر به خوشحالي در اوج غمگيني
و چه دشوار و طاقت فرساست
گذراندن روزهاي تنهايي
در حالي که تظاهر مي کني هيچ چيز
برايت اهميت ندارد
اماچه شيرين است در خاموشي و خلوت
به حال خود گريستن
سته ام، خسته اي تنها و غريب در دل شب که از تکرار شبهاي بي لبخند، از تکرار ورقه هاي سپيد تنهايي، که هر شب بي هيچ نوشته اي، بي هيچ نقش و نگاري ورق ميخورند، دلگيرم
نميدانم ستاره شمردنها تا به کي بايد کار من باشد؟ نميدانم به روي ايوان شب تنها نشستن ها تا به کي بايد کار من باشد؟ نميدانم به اميد قاصدک شادي نشستن ها تا به کي بايد همراه من باشد؟!!
چقدر در سکوت و خلوت و خاموشي بايد دست و پا بزنم؟ چقدر در لابه لاي شعله هاي آتش انتظار پر و بالم بسوزد و من ضبحه نزنم و خاموش بمانم!! چقدر به حوض خالي و يخ بسته حياظ خيره بمانم و در انتظار ماهي قرمز باشم؟ چقدر به آسمان ابري و تيره خيره بمانم و در حسرت مهتاب و ستارگان باشم ؟ چقدر روز و شبها را بشمارم تا تو بيايي!!
" دوست داشتن دلیل نمی خواهد ... "
ولی نمی دانم چرا ...
خیلی ها ...
و حتی خیلی های دیگر ...
می گویند :
" این روز ها ...
دوست داشتن
دلیل می خواهد ... "
و پشت یک سلام و لبخندی ساده ...
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده ...
دنبال گودالی از تعفن می گردند ...
.
.
.
دیشب ...
که بغض کرده بودم ...
باز هم به خودم قول دادم ...
من " سلام " می گویم ...
و " لبخند " می زنم ...
و قسم می خورم ...
و می دانم ...
" عشق " همین است ...
به همین ساده گی ...
بگذار اسوده برايت بگويم
ترا دوست دارم.....
به قدر سکوت تنهايي اتاقم.....
به اندازه سرخي گل هاي شقايق....
با همه دردها و رنج هايت!!!
به من نگاه کن....بين ما فاصله اي عميق خواهد افتاد
ميدانم به تو نخواهم رسيد....اما
تو مرا فراموش نکن!!!