تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
هرچند که از اینه بی رنگتر است
از خاطر غنچه ها دلم تنگتر است
بشکن دل بی نوای مارا ای عشق
این ساز شکسته اش خوش اهنگتر است
پرنده ی قشنگی بودو پر زد
رفیق روز تنگی بودو پر زد
خیال کردم دلش دنبال عشقه
پی خوش آب و رنگی بودو پرزد
تا شقايق هست بايد زندگي كرد نه آن زندگي !
فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی
دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور
http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
نمونه سوالات رایگان پیام نور
ز سرگذشت چمن دل به درد می آید
ببند پنجره را؛ باد سرد می آید
...
تو مرد باش و میندیش از گرانی درد
همیشه درد به سر وقت مرد می آید
باز هم تسبیح بسم الله را گم کرده ام
شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام
طره از پیشانی ات بردار ای خورشیدکم
در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده ام
در میان مردمان دنبال آدم گشته ام
درمیان کوه سوزن کاه را گم کرده ام
زندگی بی عشق شطرنجی ست در خورد شکست
در صف مشتی پیاده شاه را گم کرده ام
خواستم با عقل راه خویش را پیدا کنم
حال می بینم که حتی چاه را گم کرده ام
زندگی آنقدر هم درهم نبود و من فقط
سرنخ این رشته ی کوتاه را گم کرده ام
لب باز مگیر یک زمان از لب جام تا بستانی کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین بهم است این از لب یار خواه و آن از لب جام
I'm not in competition with anybody But myself .. , My goal is to beat my last Performance
Safir Network Solutions
Cisco, Linux, Microsoft & Mikrotik
Contact
Mail : AliRezazadeh {AT} Live {DOT} com
MSN ID : AliRezazadeh@live.com
Y! ID : Redalex2002سایت دانشجویان IT پیام نور کرج http://ITCentre.ir
از باغ ميبرند چراغانيات كنند
تا كاج جشنهاي زمستانياتكنند
پوشاندهاند «صبح» تو را ابرهاي تار
تنها بهاين بهانه كه بارانيات كنند
يوسف! به اين رها شدن از چاه دلمبند
اين بار ميبرند كه زندانيات كنند
اي گل گمان مكن به شب جشن ميروي
شايد به خاك مردهاي ارزانيات كنند
يك نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست
از نقطهاي بترس كه شيطانيات كنند
آب طلب نكرده هميشه مراد نيست
گاهي بهانهاي است كه قربانيات كنند
براي تو و خويشسکوت
دلتنگي هاي آدمي را باد ترانهاي ميكند
روياهايش را آسمان پرستاره ناديده ميگيرد
و هر دانه برفي،
به اشكي نريخته ميماند.
سكوت سرشار از ناگفتههاست .. از حركات ناكرده؛
اعتراف به عشقهاي نهان؛ و شگفتيهاي بر زبان نيامده.
در اين سكوت ...
حقيقت ما نهفته است؛
حقيقت تو و حقيقت من
براي تو و خويش چشماني آرزو ميكنم
كه چراغها و نشانهها را در ظلماتمان ببيند ...
گوشي كه صداها و شناسهها را
در بيهوشيمان بشنود ..
روحي كه اينهمه را در خود گيرد و بپذيرد.
و زباني كه در صداقت خود، ما را از خاموشي خويش بيرون كشد
و بگذارد از آن چيزها كه در بندمان كشيده است... سخن بگوييم.
دو کارگر راهسازی را دیدم در وسط بزرگراهی شلوغ به سایه باریک تیر چراغی پناه برده بودند تا دمی از خستگی بیاسایند انگار جز به صدای هم هیچ صدایی را حس نمی کردند از خودم پرسیدم ایا سایه وسیع خداوند برای من وتو که خسته ایم از راه زندگی پناهگاه مناسبی نیست![]()