پشت این پرده
میدانستم چیزی هست
میدیدم تکان میخورد
میدیدم قلبش موج برمیدارد
نمیدانستم
وحشتناکتر از هر چیزی میتواند باشد
چیزی که
میبینی
نیست
پشت این پرده
میدانستم چیزی هست
میدیدم تکان میخورد
میدیدم قلبش موج برمیدارد
نمیدانستم
وحشتناکتر از هر چیزی میتواند باشد
چیزی که
میبینی
نیست
حالا دیگر نه به سبز ایمان دارم
نه به صدا
نه به سکوت
صدایی که مرا با نام دیگری می خواند
و سکوتی سبز
که در آخرین شب پاییز
جا مانده است
آه ، دریچه ی آفتاب
کبوتران سوخته ات
بریده بریده
از آسمان می بارند
دلهره روی صورت من رنگ می بازد
دریا خاکستر می شود
رؤیاهایم بوی دود می گیرد
به یاد بیاور
گفته بودم
خیلی صبورم که هنوز هم
می نشینم
و از ته ایینه برایت انار می چینم
اما دیگر نه انار و علاقه
نه علاقه و اقاقی
نه پنج شنبه قد کشیده به سمت چراغ
نه روز به خیر و خداحافظ
خاموشت کرده ام
نام من پرنده شد و پرید
و نام تو ، ستاره ی سبز من
با خکستر کبوتران سوخته
آهسته وزید
من آلوده بودم
آلوده ی جزر ومد صدایت
و تو برای دست کشیدن به پوست من
انگشت هایت را
گم کرده بودی
سه دقیقه از مرگ من گذشت
حالا اندامم را در ایینه غسل می دهم
و با هر چه بود و نبود این گنبد کبود ، بدرود
بدرود...
فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی
دانلود رایگان نمونه سوالات نیمسال اول 93-92 پیام نور
دانلود رایگان نمونه سوالات نیمسال دوم 92-91 پیام نور مقطع کارشناسی
دانلود رایگان مجموعه نمونه سوالات تمامی رشته های پیام نور نیمسال اول 90-91 دانشگاه پیام نور
دانلود نمونه سوالات آزمون فراگیر کارشناسی ارشد تمامی دوره های دانشگــــاه پیــــام نور
دانلود مجموعه نمونه سوالات ارشد فراگیر پیام نور
برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
نمونه سوالات رایگان پیام نور
********************************
********************************
ماه لیمویی سکوت کرده است
شب نقره ای
و من رنگ چشم های تو
حالا خورشید به سطر آخر رسیده
دیگر چشم هیچ درختی نمی بیند اگر سبز دروغ بگویی
دیگر هیچ بارانی نیمه های شب را تر نمی کند
اگر دل تنگ کوچه ها را ورق بزنی
کجایی که ببینی این پسرک ساده
می خواست آسمانش را با تو قسمت کند ؟
آه ... چه قدر کسالت آور است
سرفه های باد در دهان پنجره
نه این که فکر کنی سطر اول این شب بارانی
تب پاییز مرا گرفته و هذیان بوی زیتون پرورده می دهد نه ، فقط کسالت باد
صدای پنجره ی کوچکم را دورگه کرده
یادش به خیر ، آن روز بی همزاد
که کبوتری روی آخرین دقیقه ی جمعه من نشست
و سراغ مضراب دریا را گرفت
یاد دست های تو افتادم که بی مضراب چه زیبا موج می زدی
پس از آن روز بی همزاد
که تو را اواسط سطر سکوتش جا گذاشتم
تمام شنبه های بلوطی رنگ منتظر کسی بودم
کسی که تویی ، تویی که هیچ کس نبودی
سکوت مرطوبی در گلوی من گیر کرده
تو حرف بزن
با کلماتی از جنس باورهای من
حرف بزن
نگذار نهال تنهایی من بزرگ شود
آن قدر بزرگ که تمام شاخه هایش را کبوتر و کلمه بگیرد
کجا رفت آن جان که به پرنده ی نام من می چسباندی
و پرنده ی مال آسمان تو می شد ؟
اگر می توانستم در این دقیقه ی شب گریه کنم
سکوت همرنگ چشم هایت را می شکستم
و تن سکوت ماندگار سیاه می کردم
کاش جای دوستت دارم ها اسیر گورکن ها می شدم
ولی نه
تو باور نکن ، من و پنجره و شب و سکوت
تب سبزی داریم
تو باور نکن
تو باور نکن...
فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی
دانلود رایگان نمونه سوالات نیمسال اول 93-92 پیام نور
دانلود رایگان نمونه سوالات نیمسال دوم 92-91 پیام نور مقطع کارشناسی
دانلود رایگان مجموعه نمونه سوالات تمامی رشته های پیام نور نیمسال اول 90-91 دانشگاه پیام نور
دانلود نمونه سوالات آزمون فراگیر کارشناسی ارشد تمامی دوره های دانشگــــاه پیــــام نور
دانلود مجموعه نمونه سوالات ارشد فراگیر پیام نور
برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)
به ادرس زیر مراجعه کنید
نمونه سوالات رایگان پیام نور
********************************
********************************
امشب در قلبم احساس سنگینی می کنم...سینه ام طاقت نفس های سردوخاموشم را ندارد....
خسته و تهی از آه های یخ بسته... شکسته وسو خته از چشمانی بسته...
قلبم از شدت غم می سوزد و های های می کند... دستم نای نوشتن ندارد ولی دلم می خواهد
آنقدر بنویسم تا نفسهایم تمام شود.... نمیدانم به کدام ترک خورده قلبم نخ و سوزن بدوزم
از این ور که میدوزم از اون ور پر پر میشه... دلم می خواهد گوشه اتاق تکه هاشو
ردیف ردیف پشت هم بچینم و باهاشون واسه بچه ها جورچین درست کنم...شاید که لب کودکی رو بلرزونه..!!
خدایا من که میدانم شبی پشت یکی از این دیوارهای بسته تمام می شوم ...من که میدانم
مرداب تاریکی من در یکی از این کوچه های بی فانوس طناب دور گردنم می زنه
و راه نفسمو می بنده....خدایا من که .....؛
خدایا از این دلگیر نیستم که زیر این آوارهای ترک خورده آروم و بیصدا نفس تمام کنم
از این می ترسم که نکنه پشت این خیابان خاموش مسافری ازم رنجور و دلگیر بوده باشه
نکنه یه وقت دست نامردی گناه در این کوچه های بی عبور سکوت قلبم رو در هم بشکنه...!!
خدایا .....من می شکنم... به خدا می شکنم..!!!!
تا آمدم روشن شوم... خورشيد را يک ابر خورد، فانوس من بي نفت شد....
ماه من رو هم باد برد... تا ريسماني خواستم شکل طناب رخت شد....
آنکس که آسان مي گرفت در نزد من... سر سخت شد چتري به دست من بده....
روياي من باراني است کو نوح کشتي بان من اميد من طوفاني است...
اين بادبان جاي نجات ترسم کفن پوشم کندساحل نشين منتظر ديگر فراموشم کند....
امروزاگر گندم شوم فردا به حاصل مي رسم... چون ماهي مرده برات آخر به ساحل مي رسم...
مشکل منم يا سرنوشت در کار من تاخيرشد... در ساعت تقويم من هر اتفاقي دير شد...
دیر شد.....
انچه که هست هدیه ی خداوند به توست، و آنچه که می شوی هدیه ی تو به خداوند است،
پس بی نظیر باش.
وقتي كه ديگر نبود
من به بودنش نيازمند شدم ،
وقتي كه ديگر رفت ،
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتي كه ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم ،
وقتي كه او تمام كرد ،
من شروع كردم
وقتی او تمام شد
من آغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن ،
مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن!
امشب آواي غريبي ست درون قلبم
كه مرا مي خواند
و به من مي گويد :
به اميد چه كسي چشم بر حلقه در دوخته اي ؟
رفته است او
و دگر باز نخواهد آمد ...
آرزوی داشتن تو، میدونم خیلی محاله
آرزوی داشتن تو ، از حقیقت خیلی دوره
کاشکی چشمای نجیبت ،تا همیشه مال من بود
کاشکی یه خونه ی کوچیک ،آشیونه عشق من بود
کاشکی دنیای من و تو ،از همه دنیا جدا بود
ديگر براي من فرقي نميكند
افتادن و شكستن و برخاستن يكيست
وقتي هجوم حادثه بيداد ميكند
وقتي ميان حنجره ات بغض بي كسي است
وقتي براي چشم تو ديدن
وقتي براي گوش شنيدن
وقتي اميدوشوق رسيدن
نمانده است
دل دادن و بريدن و درجازدن يكيست
دو روز مانده به پایان جهان
تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است تقویمش پر شدهبود و تنها دو روز
تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان شد و آشفته وعصبانی
نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.
داد زد و بد وبیراه گفت، خدا سکوت کرد
جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت
خدا سکوت کرد
آسمان وزمین را به هم ریخت
خدا سکوت کرد
به پر و پای فرشتهها و انسان پیچید
خداسکوت کرد
کفر گفت و سجاده دور انداخت
خدا سکوت کرد
دلش گرفت و گریست و بهسجاده افتاد
خدا سکوتش را شکست و گفت : عزیزم
اما یک روز دیگر هم رفت
تمامروز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی
تنها یک روز دیگر باقی است
بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن
لا به لای هق هقش گفت : اما با یک روز؟
با یک روز چه کار می توان کرد ؟
خدا گفت : آن کس که لذت یک روز زیستن راتجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است
و آنکه امروزش را در نمی یابد، هزارسال هم به کارش نمی آید
و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت
حالا برو و زندگی کن
او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گوی دستانش ميدرخشید
اما میترسید حرکت کند، می ترسید راه برود، میترسید زندگی از لایانگشتانش بریزد
قدری ایستاد
بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم، نگهداشتن این یک روز چه فایدهایی دارد
بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم
آن وقتشروع به دویدن کرد
زندگی را به سر و رویش پاشید
زندگی را نوشید و زندگی رابویید
و چنان به وجد آمد
که دید میتواند تا ته دنیا بدود
میتواند بالبزند
میتواند
او درآن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد،مقامی را به دست نیاورد
اما
اما درهمان یک روز دست بر پوست درخت کشید، رویچمن خوابید
کفش دوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید
و بهآنها که او را نمیشناختند سلام کرد
و برای آنها که او را دوستش نداشتند از تهدل دعا کرد
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید
سبک شد
لذت برد و سرشار شدو بخشید و عاشق شد و عبور کرد و تمام شد
او در همان یک روز زندگی کرد
امافرشتهها در تقویم خدا نوشتند
امروز او در گذشت، کسی که هزار سال زیسته بود