بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 3 از 6 اولیناولین 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 از مجموع 53

موضوع: خدایا کفر نمی‌گویم(سخنان دکتر شریعتی)

  1. #21
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    همه تعريف هايي که از ازادي شده همه يا شعر است يا فلسفه ؛ آزادي چيزي نيست جز آگاهي ؛شرافت ؛و ؟ و اينها چيزهايي نيستند که بتوان فدا کرد حتي در راه خدا.

  2. #22
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هرکس گمشده ای دارد

    هر کسی گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت
    هر کسی دوتاست و خدا یکی بود و یکی چگونه می توانست باشد؟
    هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند هست
    و خدا کسی که احساسش کند نداشت

    عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند

    خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمد

    و زیبایی همواره تشنه دلب است که به او عشق ورزد
    و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد
    و غرور در جستجوی غروری است که آن را بشکند

    و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور

    اما کسی نداشت

    و خدا آفریدگار بود
    و چگونه می توانست نیافریند
    زمین را گسترد
    و آسمان ها را بر کشید
    کوهها برخواستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند و طوفان ها برخاست و صاعقه ها
    در گرفت و باران ها و بارانها
    و بارانها
    گیاهان رو ییدند و درختان سر به هم دادند و مراتع سرسبز پدیدار گشت و جنگلهای خرم سر برداشتند،
    حشرات بال گشودند و پرندگان ناله برداشتند و ماهیان
    خرد سینه دریاها را پر کردند
    و قرن ها گذشت و می گذشت و درختان گونه گون ، گل های رنگارنگ و جانوران

    <<
    در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود و آن کلمه خدا بود>>!
    و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود

    و با نبودن چگونه تونستن بود؟
    و خدا بود و با او عدم بود.
    و عدم گوش نداشت
    حرف هایی هست برای گفتن

    که اگر گوشی نبود نمی گوییم

    و حرفهایی هست برای نگفتن، حرفهایی که هرگز سربه ابتذال گفتن فرود نمی آورد

    حرف های خوب و بزرگ و ماورایی همین هایند
    و سرمایه هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد
    حرفهای بی قرار و طاقت فرسا
    که همچون زبانه های بی تاب آتشند
    کلماتش هر یک انفجاری را در دل به بند کشیده اند
    اینان در جستجوی مخاطب خویشند
    اگر یافتند آرام می گیرند
    و اگر نیافتند روح را از درون به آتش می کشند و هر لحظه حریق های دهشتناک و سوزنده ای دردرون می افروزند
    .
    و خدا برای نگفتن حرف های بسیار داشت
    درونش از آنها سرشار بود

    و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد؟
    و خدا بود و عدم
    جز خدا هیچ نبود

    در نبودن نتوانستن بود ، با بودن نتوان بودن

    و خدا تنها بود،
    هر کسی گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت.

  3. #23
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در برابر وحشي ترين تازيانه ها ،


    سكوت مردانه و غرور آميز مرد نبايد بشكند.


    در برابر هيچ دردي،لب مرد به شكوه نبايد آلوده گردد.


    من از ناليدن بيزارم.


    سنگين ترين دردها و خشن ترين ضربه هاي آفرينش،


    تنها مي توانند مرا به سكوت وادارند.


    ناليدن، زاريدن، گله كردن، شكايت، بد است

  4. #24
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    چند نفر بودن مهم نیست که به شتر نیز نفر گویند!!!

    زندگی یعنی

    نان
    آزادی
    فرهنگ
    ایمان
    دوست داشتن

  5. #25
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض



    تشنگي سال هايم را همچنان در اين کوير نگاه مي دارم.
    از تو نمي آشامم تا کم نشوي،تا ضعيف نشوي.
    حوضچه اي،مردابي،آب راکدي نگردي.
    سر به اين صحرا بگذار!
    از خلوت اين دشت مهراس!
    آبادي ها و روييدن ها در انتظار توست.
    و من همچنان تشنه،اين جا مي مانم.



  6. #26
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض


  7. #27
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هر چقدر فاصله "بودن" تا "شدن" زيادتر؛
    آدم "آدم تر"....



  8. #28
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من چیستم؟
    لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
    که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
    در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ



    چه امید بندم در این زندگانی
    که در نا امیدی سر آمد جوانی
    سرآمد جوانی و ما را نیامد
    پیام وفایی از این زندگانی


    آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
    که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
    چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب


    هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
    هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
    و هنگامی تشنه آتش شدم،
    که در برابرم دریا بود و دربا و دریا …!





    از دیده به جاش اشک خون می آید
    دل خون شده ، از دیده برون می آید
    دل خون شد از این غصه که از قصه عشق
    می دید که آهنگ جنون می آید




    چو کس با زبان دلم آشنا نیست
    چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
    چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
    که از یاد یاران فراموش باشم




    دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،
    آدمی را همواره در پی گم شده اش،
    ملتهبانه به هر سو می کشاند


    مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد

  9. #29
    MAHBOOBEH آواتار ها
    • 1,272

    عنوان کاربری
    مدير باز نشسته بخش گفتگوي آزاد و متفرقه
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    زندگي چون گل سرخي است
    پر از خار،پر از برگ،پر از عطر لطيف
    يادمان باشد اگر گل چينيم
    خار و عطر و گلبرگ،هر سه همسايه ديوار به ديوار همند.
    زندگي چشمه آبي است و ما رهگذريم
    بنشين بر لب آب،عطش تشنگيت را بنشان
    صفايي بده سيمايت را
    و اگر فرصت بود
    كفش هايت را بكن و آب بزن پايت را.
    غير از اين چيزي نيست
    زندگي..
    آينه اي شفاف است
    تو اگر زشت و يا زيبايي
    تو اگر شاد و يا غمگيني
    هر چه هستي تو در آيينه همان ميبيني.
    شاديت را درياب.چون گل عشق بتاب.
    تا در آيينه هستي،
    گل هستي باشي
    تقديم به ترگل عزيز به خاطر شعراي قشنگ و اطلاعات مفيدشون

  10. #30
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    وقتي كه زور لباس تقوي ميپوشد بزرگترين فاجعه تاريخ رقم ميخورد

    حوادث ، انسانهای بزرگ را متعالی و آدمهای کوچک را متلاشی می کند.

    آنان که تن به هر ذلتی می دهند تا زنده بمانند ، مرده های خاموش و پلید تاریخند .

صفحه 3 از 6 اولیناولین 12345 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •