بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 3 از 13 اولیناولین 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 از مجموع 128

موضوع: زرتشت انسان اریایی کیست و باور زرتشت چیست

  1. #21
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در آين زرتشتی پنج نيايش در خرده اوستا وجود دارد که به زيبايی پنج عنصر مقدس و آفريده ا
    در آين زرتشتی پنج نيايش در خرده اوستا وجود دارد که به زيبايی پنج عنصر مقدس و آفريده اهورامزدا توصيف کرده و مورد ستايش قرار داده است.ارتباط قوی که ايرانيان در گذشته با طبيعت و دنيای پيرامون خود برقرار نموده بودند باعث می گرديد تا نعمتهای اهورايی را مقدس و ارزشمند بدانند و از بی احترامی و يا آلوده نمودن آنها پرهيز کنند .به گونه ای که صنعت کفش در ايران رونق بسيار داشت زيرا بدون کفش راه رفتن را گناه می دانستند چرا که با زخمی شدن پا و ريختن خون روی زمين باعث نشود تا مادر زمين (اسپندارمذ )آلوده گردد.يا از آلوده نمودن آبهای روان پرهيز می نمودندو اين باعث می شد تا بر خلاف ديگر ملل که شستشوی خود را بيشتر در رودخانه ها انجام می دادندحمام ها و گرمابه های بسياری در ايران ساخته شود و آثار آن بر جای ماند .اين نکو داشت طبيعت هنوز نيز در خون ما ايرانيان وجود دارد و من بارها از دوستان خود شنيده ام که نزديکترين ارتباط با خداوند را زمانی برقرار می کنند که منظره ای زيبا می بينند و به قدرت و زيبايی خدا در آفرينش پی می برند.اين پنج نيايش درباره پنج عنصر مقدس و بسيار ارزشمند خورشيد، مهر، ماه، آب و آتش می باشد.
    در ايزد شناسی زرتشتی و اوستايی مهر وخورشيد يکسان نيستند .مهر شعاع و انوار خورشيد است و ايزد عهد و پيمان ودر مهر يشت به روشنی و فروغ و اشعه خورشيد اطلاق می شود.خورشيد در اوستا هورـ خشه ئته (Hvare-khshaeta) می شود که دو جزء آن هر يک به تنهايی معنی و مفهوم خورشيد را می رساند يعنی ((هور))و((شيد)).و اينک ترجمه متن اوستايی خورشيد نيايش:
    می ستاييم خورشيد را که آفريده اهورامزداست
    پيروز و فرخنده باد خورشيد درخشان خورشيد بی مرگ و خورشيد تيز اسب.با انديشه و گفتار و کردار نيک به سوی خورشيد روی کرده و می ستايمش .ای اهورامزدا خورشيد درخشان تيز اسب را می ستاييم که آفريده توست. و ستايش بر شما باد همگان ـ ای امشاسپندان که به سان خورشيد شکوهمند هستيد .منم رهرو راه اهورامزدا که درخشش و روشنايی خورشيد فروغ اوست و منم بر افکننده و خوارکننده انگره مينو و اين است راه پارسايان راهی که انديشه نيک گفتار نيک و کردار نيک می آموزد.
    منم ستاينده نيک انديشی و نيک گفتاری و نيک کرداری با همه جان و روان منم گريزنده از بد انديشی و بد گفتاری و بد کرداری با همه جان و روان اکنون سرود می خوانم و نيايش می کنم برای شما ای امشاسپندان و پيش کشتان می کنم انديشه و گفتار و کردار نيک را.می پرستيم اهورامزدا را و ستايش می کنم امشاسپندان و مهر ايزد را که دارنده دشتهای فراخ است و خورشيد تيز اسب درخشان را و ستايش می کنم روان آفرينش را و کيومرث انسان نخست را و می ستاييم آن فروهر پاک زرتشت را و ستايش من باشد برای همه آفريده های نيک و پاک که بودند و هستند و خواهند بود.
    برگزيده ام راه راستی را راه نيک انديشی را و آن راه نيرومندی را که اکنون در پرتو اين گزينش ای مزدای بزرگ مرا زندگی بهی بخش و در واپسين ياريم کن. اينک دست ها را به سوی خورشيد آن درخشنده ترين بر می آورم و سرودگويان می ستايمش.برايش سرود می سرايم برايش سرود می خوانم اينچنين در زيبايی استفاده از استعارات و تشبيهات دقت کنيد)
    خورشيد جاودان تيز اسب را می ستاييم که دارای دشتهای فراخ است .خورشيد را می ستاييم که زرين و درخشنده است که نام آور و بسيار شنوا و بيناست که بی خواب هميشه بيدار شاه همه کشورها تيزنگر و زيبا و با زيب و فروبلند بالا و خوش پيکر است . اهورامزدا ميان آفريده ها او را درخشانترين بيافريد باشد که به ياری ما در آيند اهورامزدا و آن فروغ جاويدانش.
    ستاره باران زای تشتر را می ستاييم که پيش آهنگ خورشيد در آسمان است که تيزنگر و با شکوه و درخشان است تشتر را می ستاييم و ستاره هايی را که گردش جای دارند و آن ستاره ديگر وننت مزدا آفريده را.
    سپهر بی پايان را ستاينده ام و زمان بی کران را که جام سپهر است .پاکی را می ستاييم و دانش را که مزدا داده است و نماياننده راست ترين راه.ستايشگر آيين بهی مزداپرستی هستم می ستايم همه ايزدان مينوی را و همه ايزدان اين گيتی را می ستايم روان خود را و فروهرم راو همه فروشی ها ی پاکان و پارسايان را و ستايش برای آن خورشيد فروغمند بی مرگ تيز اسب باشد. ستايشگر آن خورشيد جاودانه تيز اسب را می ستايم خورشيد را پگاه آن هنگامی که زرينه پوش گيتی را درخشان می سازد .ايزدان بلندپايه مينوی سدها و هزاران از آن ايزدان آن ذره های روشن تابناک را که خوشيد می تراود از سپهر بالا بر زمين می گسترانند به زمينی که داده اهوراست و اين نور که از چشمه خورشيد بر بستر بال ايزدان بر پهنه زمين سرازير می شود تن و پيکر زمين را از غبار تاريکی و آلودگی ها می شويد و گياهان در جام خاک اين انگبينی را که از چشمه خورشيد ره آورد شده می نوشد و می بالند.
    و اين روشنی زرين پاک کننده است آن چنانکه زندگی بخش می باشد . پاک می کند آب های روان و ايستاده را :آب چاه ها کاريزها درياها برکه ها و رودها را.و اين خورشيد زرينه بال تيز اسب بی مرگ را می ستايم که هرگاه رخ می نمود و تاريکی اهريمنی را که پيکر زمين را پنهان ساخته بود نمی زدود ديوان آنچه را که در هفت کشور هستی داشت به تباهی می کشيدند و ايزدان مينوی نيز توانايی نداشتند تا راه گيرشان باشند.کسی که می ستايد خورشيد را ياريش می نمايد تا در برابر تاريکی تباهی ديوان و راهزنی دزدان نيرويی دو چندان يابد.
    او که می ستايد خورشيد را مرگ را از دروازه زندگی خود می راند ستايش خورشيد ستودن اهورامزداست ستايش امشاسپندان است و ستايش آن فروهر بلندپايه خود .او که می ستايد خورشيد بی مرگ تيز اسب را می ستايد همه ايزدان مينوی سپهر بالا و زمين را.ستاينده ام آن مهر ايزد را که دارنده دشتهای فراخ و گسترده است که بسيار شنوا و بيناست و اوست که جنگ افزارش گرزی است ديو افکن .با همه جان می ستايم مهر ايزد را و دوستی و همگرايی را آن دوستی بی ريو رنگ و بی آلايش را هم چونان دوستی که ميانه ماه است و خورشيد.
    زرينه پوش گيتی گستر است آن ورشيد تابنده بی مرگ تيز اسب . می ستايمش که اورنگ جهان است که فرش پايانی ندارد. می ستايمش با همه آيين های دين و با گفتار و کردار و انديشه نيک.ستايشگرم آن مردان و زنانی را که نگهدارنده آيين و بجا آورنده آيين های دين اند . آگاه است اهورامزدا آن بهترين،از اين شايسته ترين مردان و زنان درست آيين.
    براستی که بسيار زيبا و شور انگيز سروده شده بود .درود بر روان پاکشان که اينچنين در هزاران سال پيش در ستايشهايشان ذوق و سليقه داشتند.پاينده ايران




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  2. #22
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اي اهورا مزدا ! اي داناي دانايان !


    آفريدگارا ! آفريدگارا ! آفريدگارا !

    تا آتش جاودانت برپاست از تو ياري مي جوييم و تو را مي ستاييم.
    اي آفريدگار پاك ترا پرستش مي كنيم و به تو نياز مي آوريم.
    اي مزدا اهورا ! كه بر همه چيز آگاهي و بهتر مي داني كه ديويسناها چه كساني هستند ! و بهترين داوري ميان نيك و بد.
    پس اي مزدا اهورا از تو خواستاريم مزديسنايان ، نيكوكاران ، راستان و اشوان را ياري دهي و از گزند بدكاران و «ديويسناها» برهاني .
    اي خدايي كه برترين برتري ها هستي !
    اي خدايي كه جهان را آفريدي ، آسمانها و زمين را آفريدي انسان را آفريدي و شادي را براي انسانها آفريدي ، تا در برابر ديويسنايان پيروز باشيم و بر تيرگي ها و تاريكي ها روشنايي ببخشيم.
    اي هستي بخش دانا ! كه وهومن از هستي توست .
    اي مزدا ! كه نيروي خرد و انديشه به ما ارزاني داشتي تا با اين نيروي ژرف جستجو كنيم و با ديده ي دل بنگريم كه تويي سرآغاز و سرانجام همه چيز ـ تويي سرچشمه خرد و انديشه و تويي آفريننده ي راستي و پاكي و تويي داور نيك مردمان جهان.
    اي مزدا اهورا !
    از هنگامي كه به ما جان بخشيدي و نيروي انديشه و خرد ارزاني داشتي ـ به ما اين اراده را دادي كه آزاد بينديشم و آزاد راه خود را برگزينيم.
    اي خداي آزادي !
    اي خدايي كه سرچشمه ي آزادي از توست و به ما آزادي دادي تا برگزينيم « نيك يا بد » را و خود داور گفتار و كردارمان باشيم .
    اي خدايي كه آزادي از برترين خواستهاي توست و آزاديخواهان برترين هواداران تواند.
    اي خدايي كه همواره آزاد بودي و آزادي را دوست داري ، و زيباترين زيبايي هايي را كه به انسان ارزاني داشتي آزادي است.
    اين خواست توست كه هر كس به اراده ي خودش آزاد باشد.
    اي بزرگ ترين بزرگي ها ! بي تو نه بزرگي هست و نه بزرگ ...
    اي خداي راستي ! اي خداي زيبايي ! هر آنچه زيباست از توست و هر آنچه زشت از دشمنان تو ( اهريمنان ).
    اي خداي خوبي ها و مهرباني ها ! اي خوب ترين خوبي ها ، بي تو خوبي مفهومي ندارد ، مهرباني جايي ندارد !
    اي آفريننده ي پاك ! كه نيروي آفرينندگي به ما ارزاني داشتي تا بيآفرينيم هر آنچه خواست توست ، هر آنچه به آفرينش تو ياري رساند و نيكي بيآفريند . و پويايي و پيشرفت جهان از آفرينندگي توست.
    مي پرستيم اهورامزدا را و ستايش مي كنيم امشاسپندان و ايزدان را و ستايش مي كنيم روان آفرينش را و كيومرس انسان نخستين و پادشاه پادشاهان را و كوروش بنيانگذار شاهنشاهي ايران و مي ستاييم آن فَرَهَر پاك اشو زرتشت اسپنتمان را كه روشنايي بخش جهان تيره و تار بود .
    ستايش مي كنيم همه آفريده هاي نيك و پاك كه بودند و هستند و خواهند بود.
    اي اهوراي پاك ! ستاينده ايم نژاد برگزيده ات را . نژاد آريا را و مردم پاك سرزمينهاي آريايي را ، نژاد سروري و بزرگي ، فرزانگي و آزادگي و جوانمردي!
    مي پرستيم سرزمين آريا ، ايران را ، سرزمين نژادگان و جوانمردان ، سرزمين نژاد پاك آريايي. سرزمين انسانيت و جاودانگي.
    ستاينده ايم برترين برتري ها را ، برترين سرزمين ، نژاد ، ملت ، تمدن و فرهنگ را و پاسداريم سرزمين اهورايت را مردمانت را !
    اي اهورامزدا ! ستايش مي كنيم ايران را ، سرزميني كه نخستين جايگاه شناسايي توست. سرزميني كه جايگاه انسانهاي برگزيده ي توست ، جايگاه فَروَهَران و امشاسپندان و ايزدان.
    سرزمين خوبي ها و بزرگي ها ، سرزمين فرزانگان و دانايان . سرزمين جوانمردان و آزادمردان توست ،
    سرزميني كه جايگاه زنان و مردان برگزيده ي توست ، سرزميني كه انسانها از جايگاهي برابر و يكسان برخوردار بوده اند ، سرزميني كه در آن نخستين پادشاه و پيامبر برخاسته .
    سرزميني كه در آن زنان به پادشاهي مي رسيدند و نخستين پادشاه زن “ هماي “ از آن برخاسته .
    مي ستاييم نياكانمان را كه برگزيده اند راه راستي را ، نيك انديشي را . و برمي گزينيم آنچه نياكان فرزانه مان برگزيده اند .
    و بر مي گزينيم راه نيرومندي را و مي ستاييم درخشانترين درخشاني ها را ،
    خورشيد جاودان را ، آتش زرين و درخشنده را كه زيبا پفر فروغ و جاودانست
    آتشي كه شعله هاي خردگرايي و انديشه ورزي را سركش مي كند . و روشنايي بخش جهانهاي تيره و خاموش است.
    آتش درخشان ، با شكوه و بي پايان را مي ستاييم . پاكي را مي ستاييم و آتش كه سرچشمه ي پاكي هاست.
    اي مزدا ستاينده ايم ! دانش بي پايانت را ! دانشي كه به ما داده اي . اي اهورامزدا ستاينده ايم ! دانايي بي پايانت را ! نيروي شگفت انگيز خردت را !
    كه به ما ارزاني داشتي تا نيك بينديشيم و نيك و بد را با اراده ايي آزاد و با انديشه اي ژرف برگزينيم.
    ستايش گر آيين بهي هستيم و ايزدان مينوي . و مي ستاييم روان آفرينش را ، وهومن را و فَروَهَر را و همه ي فَروَشي هاي پاكان و پارسايان را ، و ستايش مي كنيم آن آتش جاودان و فروغمند بي مرگي را ! ستايشگريم آن خورشيد جاودانه تيزاسپ را.
    ستايشگريم خورشيدي كه پگاهش و زرينه ي پرتو اَش گيتي را روشنايي و درخشان مي سازد. و ستايش مي كنيم آن ذره هاي تابناك هستي ات را كه از چشمه ي نور خورشيد تو مي ترآود ، اين نوري كه غبار تاريكي و آلودگي ها را مي شويَد و انسان و گياهان و جانداران را شادآب و سرزنده مي گرداند.
    مي ستاييم و بر پا مي داريم نوروز را ! نوروز خجسته را ! نوروز پيروز را ! نوروز جمشيدي را !
    كه يادآور چنان دوران با فَر و شكوه سرزمين اهورايمان است. كه پيام آور شادي و مهر است.
    نوروز را كه زايش جهان است ، نوروزي كه زايش طبيعت است . نوروزي كه زايش نخستين پيام آور توست !




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  3. #23
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اصول دین زرتشت كدام است ؟



    شايد شما توجه کرده اید که در نگاره هاي ترسیم شده از اشوزرتشت، این پیامبر بزرگ ایرانی عصايی 9(نه) بند دردست دارد. همچنين بر پايه سنت زرتشتیان هر فرزند بهدین هنگاميکه به سن تکلیف می رسد طی مراسمی ويژه که مراسم سدره پوشی نامیده می شود در برابرموبد زوت و همه فامیل و آشنایان با آزادی کامل به اصول و فروع دین اشوزرتشت پیمان وفاداری می بندد، پوشش ساده و سفیدرنگ سدره نیز از 9(نه) تکه تشکیل شده است. این 9 بند یا نه تکه، بيانگر 9 اصل دین زرتشتي است که چکیده پیام های او را به ما می رساند که من سعی می کنم اکنون برای شما به طور بسیار فشرده بیان کنم، آنگاه خواهید ديد که چرا و چگونه، این پیام ها که پایه دین زرتشت شناخته شده است. هرگز قدیمی نمی شود و نه تنها برای انسان های امروزی تازه و بکر و عملی و قابل پیاده کردن است، بلکه تا انسان وجود دارد، اگر هر کس، در هر زمانی این اصول را پایه باورهای خود قراردهد و به آنها پایبند باشد، هم می تواند فرد شایسته اي باشد و هم مي تواند جامعه خود را به سوی کمال و رسايی راهنماباشد:
    1-باور به يكتايي خدا: خدايي كه اهورا(هستي بخش) و مزدا (داناي بزرگ) است و اين دو صفت بزرگي ودانايي هم آهنگ و از هم جدا ناشدن است . خدايي كه د رهمه جا ودر همه چيز درتجلي است. خدايي كه هر چه را آفريده نيك و لازم و ملزوم يكديگرآفريده و خلاصه خدايي كه صفات كامل آن در نماز صدويك نام خدا شرح داده شده است: برهمه چيز آگاه، بر همه كارتوانا و بي نياز و... .

    2-باور به پيامبري اشوزرتشت: نخستين پيام آوري كه پس از شك كردن به باورهاي پيشينيان خود پس از ده سال در كوه اشيدرنه، از سوي اهورامزدا به پيامبري برگزيده شد و از توحيد و نبوت و معاد خبرداد و پيام خود را مانتره (برانگزينده انديشه) ناميد و از دين(دئنا) به مفهوم وجدان سخن به ميان آورد. باورهايي كه ابتدا به مردم خود ارايه نمود و آرام آرام دين او بخش بزرگي از اين كره خاكي را در برگرفت و پيروان او مزده يسنان يا مزداپرستان و بعدها بهدين و زرتشتيان ناميده شدند.

    3-باور به روح و جهان واپسين(جهان مينوي): يعني بهشت و گروسمان(خانه راستي) و دوزخ(خانه دروغ).

    4-باور به اشا(راستي): اشوزرتشت اولين كسي است كه به وجود هنجار هستي(اشا) پي برد واز حاكم بودن قانون اشا در جهان هستي (گيتي و مينو) سخن گفت. و فرمود انسان مي تواند با خردخويش به قوانين طبيعت (اشا) پي برده و از آن استفاده و يا سوءاستفاده نمايد. وانسان تنها زمانی می تواند خوشبخت زندگي کند که قوانین اشا را به درستی بشناسد و خود را با این قانون ابدی (اشا) هم آهنگ و همراه سازد و.....

    5- باور به گوهر آدمی وآدمیت: برپایه آموزشهای اشوزرتشت تمام انسانها از هرجنس ونژادومذهبي دارای وجدان(دئنا) و خرد بوده و از جسم، جان، روح و فروهرف بسیار بالنده تري نسبت به ديگرموجودات برخوردار می باشد و قدرت تشخیص نیک از بد و ارزش گذاری را داشته وآزادی کامل در انتخاب راه را دارند و سرنوشت خود را می سازند و دارای حقوق برابر می باشند و در مجموع «من» دارند ومی توانند «من» خویش را به هر صورتی که مایل باشند تغییر دهد و دارای بهترین منش«سپنته من» یا بدترین منش«انگره من» گردند و آموزش می دهد که وظیفه هر زرتشتی پیروی از «سپنته من» و مبارزه با تمام نیروهای اهریمنی یا«انگره من» است و... .

    6- باوربه هفت پایه کمال: اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه: وهومن(منش نيك«یا اندیشه و گفتارو کردارنیک»)، اردیبهشت(راستی)، شهریور(تسلط برنفس)، سپندارمزد(دانش اندوزی و پویايی)، خرداد(رسايی خواهی و کمال جويی) و اَمرداد(بی مرگی و جاودانگی) می شناسد و می آموزاند که هر کس با تمرین و ممارست از این شش فروزه اهورايی به طور کامل برخوردارگردد، در پایه هفتم تکامل خویش به جز خدا نمی بیند و با او یکی می گردد. این باور دردوران های بعد به صورت هفت شهر عشق یا هفت خوان رستم و نمادهای گوناگون دیگر در فرهنگ و عرفان ایرانی باقی مانده است.

    7- باور به نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است. خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم نماید. باور به اینکه هر کس در هر مقام مادی و معنوی می تواند و باید به دیگران یاری رساند. گذشت و فداکاری(خویت وَدس) و کمک به نیازمندان، در دین زرتشت به صورت وقف و گفهنبار و جشن خوانی ها و بخشش (میزد) و غیره.... به گونه ای بسیار آبرومند برگزار می گردد.

    8- باور به سپنتايي بودن (مقدس بودن) چهار آخشیج: آب و باد و خاک و آتش در دین زرتشت سپنتا است و زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاک نگاه دارد.

    9- باور به فرشکردبودن: بنابر آموزش های گاتها، ما خواستاریم از زمره کسانی باشیم که جهان را بسوی پیشرفت و آباداني می برند و با تمام توان در پویايی اندیشه و گفتار و کردار و آبادانی جهان سهیم گردیده فرشکرد(تازه کننده جهان) باشند. هر بهدین باید کوشش کند با آوردن نور بر تاریکی و با دانش بر جهل پیروز گردد. مثبت نگری و یافتن روش های نوین در زندگی (فرشکرد) یکی از مهمترین پایه های اساسی دین زرتشتي است.

    ************************************************** ******
    ************************************************** ****
    تني و رواني ، گيتي و مينو





    بنابر سروده هاي اشوزرتشت، هر كس بايد برون خود را از هر آلايش، پاك، تاريخ و بيماري به او راه نيابد. برون هر كس، تن و جامه و خانه و پيرامون اوست و هر گاه ما اينها را پاك نگاه داريم، قوانين بهداشت را به كار بسته و تندرست و نيرومند خواهيم بود.
    در اوستا آمده است: پاكي و نيرومندي خرد و روان، بستگي به پاكي و تندرستي تن دارد. چنانچه در سروش باج مي خوانيم: پاكي تن و اشويي روانخوش. زيرا با تن بيمار و ناتوان ، كسي نمي تواند نماز و ستايش پروردگار را كه شيوه درستي و نيرومندي روان اوست به خوبي انجام دهد.
    در كتاب ديگر امده است: چون انسان داراي تن و روان است ، پس بايد از نيروهاي تن و روان خود پيوسته نگاهداري كند، چه اگر نيروي روان، كاهش پذيرد، تن، سست گردد و هر گاه نيروي تن، كم شود، روان، ناتوان بماند. پس كوشش بايد كرد كه هر دو نيرومند و توانا باشد.
    امشاسپندان، شش فروزه اهورامزدا بوده كه آدمي هر لحظه براي تكامل و رسيدن به آفريدگار بايد آنها را گرامي بدارد و با آن بتوانند گيتي يا جهان مادي را سپري و به جهان مينوي برسند. معني امشاسپندان ، پاكان و سودرسانان جاودان است. شش امشاسپندان كه هر كدام به نوعي با تن و روان، گيتي و مينو درارتباط مي باشند، به شرح زير است:
    1) بهمن به معني نيك انديشي
    2) ارديبشهت به معني بهترين راستي و پاكي ها
    3) شهريور كه سومين گام بالندگي روان است به معني هماهنگي مي باشد.
    4) اسفند به معني مهر و عشق
    5) خرداد به معني رسايي و بالندگي و درستي تن و روان.
    6) امرداد به معني جاودانگي
    در اندرز گواه گران زرتشتيان آمده است:
    داد و آئين ارديبهشت امشاسپند ، راستي و پاكي است. درون و برون خود را پيوته پاك نگهداريد. از كژي و ناپاكي پرهيزختاربيد. اشويي ستائيد و به داداشا راه پديد، چه كه راه در جهان يكي است و آن اشويي است. به منش ، نيك منيد. به گوشنا، نيك گوييد و به كنشن، نيك ورزيد. با همديگر ، يكدل و يكزبان بيد. از دروغ وسوگند جادويي ،گريزان بيد.آتش كه اندر گيتي ، مهر واشوئي را نماينده است گرامي داريد و به نساء و پلشتي ميالائيد.
    جهان تن- واژه هايي كه به جهان تن برگردانده شده اند، در اوستا گئوش تشن مي باشد كه به معني جهان گيتي هم آمده است.
    واژه گئوش تشن، از سه قسمت تشكيل شده: 1) گئو از ريشه گي به معني جان و جهان و زندگي مي باشد و با واژه هاي جريان و كيهان و گيتي كه همه از يك ريشه اند بستگي دارد. دوم: ش به نشانه افزايش واژه گئو به واژه تشن مي باشد و سوم واژه تشن است كه به معني تراشيدن و ساختن و درست كردن و به پيكر در آوردن است و درهاگاتاها به معني تن مي باشد. واژه گئوش تشن، جهان تن يا جهان آفرينش و يا گيتي و جاي زندگي است و در برابر جهان روان يا جهان مينوي مي باشد و به جاي عالم جسماني در زبان تازي است.
    گئوش تشن پايه برنامه زندگي مي باشد كه از دو راه، برنامه زندگي را به ما نشان مي دهد:
    1) از راه بهداشت و تندرستي
    2) از راه آبادي جهان و نيكونگاه داشتن زمين و بهره مند شدن از بخشايش (نعمت هاي) آن
    برنامه تندرستي اين است كه آدمي از راه كار كردن و بهداشت و ورزش و پاكي و پاكيزگي، اندام خود را نيكو نگاه دارد و بكوشد تا هميشه تندرست باشند و زياد زندگي كند. پيكر زيبا و رسا، در اوستا بسيار ستوده شده و پسنديده مي باشد و مردم هم از آن، خوششان مي آيد.
    بنابر برنامه ي آبادي جهان، آمده است كه آدم هميشه در كار و كوشش باشد و زمين را آباد سازد و راهي پيش گيرد كه ارزش داشته باشد و به مردم سود برساند و كاري كند كه آبرومندانه زندگي را به سر برد و نام نيك از خود به جاي گذارد.
    زندگي اين جهاني كه پرورشگاه آدمي و ديگر آفريدگان است، بسيار ارزش دارد و در بخشهاي گوناگون اوستا، زياد ستوده شده است آدمي نبايد از اين جهان، چشم پوشي كند و در انديشه پيشرفت و سربلندي نباشد. بدين سان در هات يكم گاتاها به انسان يادآوري شده است كه هر زرتشتي بايد ارزش بدن خود را بداند و آن را خوب نگاهداري كرده و همچنين ارزش اين جهان و اين زمين را كه پرورشگاه و جاي خانه و زندگي اوست ، بداند و در انديشه آباد كردن آن باشد تا هم خود از آن بهره مند شود و هم براي آيندگان و فرزندان كشور، سرزمين آباد و خوش و خرم بگذارد و با اين روش، روي زمين بهشت برين گردد و آيندگان ، از نتيجه شايستگي و كار و كوشش گذشتگان خود، در آسايش باشند.
    جهان روان- كه در اوستا گئوش او روان نام گرفته است و نمودار جهان روان يا جهان مينوي است. اينجا پايه ي يافتن فرهنگ و دانش است. پايه ي آشنايي يافتن با نيروهاي دروني است كه جهان تن را مي جنباند و به كار و كوشش، وا مي دارد. آدم هنگامي كه كار و زندگي تا اندازه اي سرد سرور دارد و از جهان تن پيشرفت نمود. بايد در جهان مينويي كه جهان روان و وجدان است، گام بگذارد و نيروي دروني خود را نيز كه نگهبان تن است، پرورش دهد. چه كه اين دو جهان تن و روان، با هم بستگي دارند و يكي از آنهايي ديگري سود ندهد و آدم را به پايه پيروزي و آرامش دل و جان نرساند.
    انسان تنها از راه جهان تن و مال و دارايي نمي تواند، آسودگي به دست آورد، بلكه به جهان مينوي هم نيازمند است.
    اگر كسي در جهان به خوبي پيشرفت كند، مال زياد به دست آورد و در كاخ باشكوهي يا در ميان باغ زيبايي به سر برد و شب و روز، بخورد و بياشامد و بخوابد، از اين زندگي خشنود نمي شود و آرامش دل به دست نمي آورد زيرا به دوست خوب نيازمند است. به شنيدن گفتار نيك نيازمند است. دلش مي خواهد بگويد و بشنود و دلش مي خواهد چهره هاي زيبا را ببيند و آهنگ و آواز خوب بشنود، اينها همه جهان روان است، جهان مينوي است.
    هنگامي كه به تن آدم آسيب مي رسد يا در دو بيماري در خود مي بينيد، افسرده و اندوهگين مي شود و اگر ديگري را در رنج و سختي ببيند باز هم افسرده مي شود. اين افسردگي از رنج ديگران، واكنش يك نيروي مينوي دروني است كه آن را جهان روان گويند.
    و اين همان است كه آدمي را به هنگام انجام كار خوب، خرسند و به هنگام انجام كلر ناروا، آشفته مي سازد و در فكر و اندوه به سر مي برد و همگي اين واكنشها در ارتباط با جهان روان است.
    گئوش او روان هم مانند گوش تشناز سه قسمت تشكيل يافته است: او روان يا ئورون به معني روان و گئوش كه در قسمت پيشين به آن اشاره شد.
    دليل بر هم بستگي و وابستگي گئوش تشن و گئوش او روان، چنانكه در فروردين رشت آمده است (قسمت 152) : زرتشت را سرو جهان تني (جسماني) و بزرگ جهان مينوي (روحاني) مي خواند و او را آموزگار اين دو پايه مي شناسد.
    همچنين در آغاز اوستاي كشتي كه براي بازگشت از گناهان است چنين آمده است: هومت و هوخت و هورشت – منشني و گوشني و كنشني و تني و رواني – گيتي و مينو ازش همه گونه و ناهي، اواخش و پشيمان و پتت هم.
    بر اين پايه در مراسم و آيين (سدره و كشتي) به ما مي نمايد كه براي هميشه هر گاه كه شخص، سده را در تن و كشتي را در كم خود احساس مي كند، آموزشها و سرودهاي گفته شده در هنگام پوشيدن سدره و بستن گشتي كه درضمير ناخودآگاهش جايگير شده، در ذهن و روانش زنده مي شود و او را خود به خود به انجام كار نيك و پرهيز از كارد وا مي دارد، از اين رو از اين مراسم به عنوان يكي از با اهميت ترين آيين هاي زرتشتي، ياد شده و در واقع پيماني است كه آدمي با خداي خودش، بسته كه پيوسته در در راه راستي و پاكي و پارسايي بوده است و هرگز راه دروغ و گژانديشي و گژ گفتاري نرود.
    از ديگر بايسته هاي كيش زرتشتي نيز، حتا به اهميت نقش تن و روان ، پي مي بريم:
    در مورد سن زناشويي كه با بلوغ تن و انديشه و روان همراه است ، كه در پسران 18 سالگي و در دختران 15 سالگي بوده و نشان دهنده ي همراهي و اهميت تن و روان است.
    سرود اشم و هو؛ كه هم پاكي تن را در بردارد و هم پاكي روان را.
    هر زرتشتي بايد در پاكي تن خود بكوشد، از آلودگي ها بپرهيزد و هنگام آلوده شدن، خود را با آب پاك بشويد. در آيين زرتشتي بايد با آب پاك ، شستشو كرد و با آبي كه رنگ و بو و مزه آن برنگشته و به چيزي آلوده نباشد در مورد خوراك خوردن، زرتشيان بايد پيش از خوراك خوردن و پس از خوردن ، دست و روي و دهان خود را خوب بشويند كه همه اينها نشان دهنده اهميت تن پاك و در نتيجه روان سالم است و حاكي از گذراندن درست زندگي گيتوي و راه نهادن با سطح تكاملي بالا به جهان مينوي است.
    گرد آورنده : مهتا جوانمرديان




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  4. #24
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    زرتشت پيامبر وارسته و يا فيلسوفي بزرگ
    اين سوال شايد درميان رهروان دين زرتشت و انديشمندان علاقمند و ديگر دوستداران اين آئين كهن بارها و بارها موجب بر پائي گفتگوها و بحث هاي فراواني گرديده است كه به همين دليل در اين چند سطر سعي گرديده تا با ارائه دلايل كافي و مستند به اين سوال پاسخي شايسته داده شود .
    براي رسيدن به پاسخ مناسب ابتدا بايد كه بر چه پايه و اساسي چنين نظريه هايي بيان ميگردد .
    از مفاهيم گاتها چنين بر ميايد كه اشوزرتشت انديشمند زمان خود بوده و حتي بر علم پزشكي اشراف داشته و همينطور بر مسائل اجتماعي و علوم مختلف زمانه خود مسلط بوده است . همانند يك فيلسوف و يا دانشمند ، ولي واقعيت اين است كه زرتشت تنها يك فيلسوف و يا حتي يك شاعر نبوده است .
    براي فهم اين موضوع لازم است كه با دقت و حوصله تفاوت ميان انديشمند و فيلسوف را با پيامبر و همچنين حقيقت ، واقعيت و توهم ، يعني سه چيزي كه ما را احاطه نموده اند و جهان بيني هر انساني بر محور اين سه پديده استواراست را بدانيم . همين طور تفاوت ميان دين و مذهب ، كه اكثر مردم همواره اين دو را در هم ميآميزند و تفاوت دقيق اين دو مقوله كاملا مستقل را نميدانند .



    با بيان اين تفاوت ها و پرداختن به اين مباحث ميتوانيم دريابيم كه پيامهاي گاتها كه جهان بيني زرتشت را ميرساند ، اهورائي است و يا پند هاي حكيمانه يك فيلسوف ؟
    ابتدا نگاهي داشته باشيم به تفاو ت ميان دانشمند ، فيلسوف و پيامبر :

    الف : دانشمند
    دانشمند كسي است كه بر تمام يا بخشي از دانش زمان خود احاطه داشته و عمر و زندگي خود را صرف تحقق و بررسي و استدلال مينمايد .

    ب : فيلسوف
    فيلسوف ، دانشمندي است كه بر اساس دانشي كه از جهان و هر چه دراوست دارد ، سعي ميكند ارتباط انسان را با آن دانسته ها و يا با طبيعت پيدا نمايد و راهي بيابد كه به طريقه درست و منطقي بتواند انسان را به مدينه فاضله برساند .

    پ : پيامبر
    در باب پيامبر ميتوان گفت كه به انساني گفته ميشود كه از اوضاع اجتماعي و اقتصادي و ظلم و بي عدالتي زمانه خود به ستوه آمده و براي انديشيدن به راه حل اين مشكلات براي مدتي طولاني به خلوت كامل پناه برده و پس از مدتها بررسي و كشف شهود ، عاشق و شيفته معبود خود يعني پروردگار يكتا گرديده و با خداي خود به نوعي ارتباط برقرار نموده و با كتابي مدون و دستوراتي اهورائي ، به ميان مردم خود باز گشته و به تبليغ دين خود همت گماشته و با جمع آوري ياراني هم فكر و هم انديش ، نيرو آراسته و با تدبير و دور انديشي ، در راه گسترش دين خود كوشش نموده و در نهايت جان خود را در راه هدف والاي خويش فدا مينمايد .
    حال با داشتن دانسته هاي فوق و مقايسه آنها ميتوانيم اين ادعا را داشته باشيم كه اشوزرتشت نه يك پيامبر و يا فيلسوف بلكه پيامبري وارسته بوره است و از جنبه معنوي همان طور كه در زمان سدره پوش شدن و خواندن پيمان دين ، سه مرتبه دست در دست موبد ميخوانيم : " دين ، دين اورمزد داد زرتشت " دانسته و بيگمان ، به راسته و درسته ، دين پاك يزدان " بدون شك به پيامبري اشوزرتشت ايمان داريم .
    اين موضوع را ميتوانيم از منظر علمي ، فلسفي و كارشناسي هم بررسي نمائيم . با كمك پيام گاتها كه نه زمان و مكان را نمي شناسد ، بلكه حتي بسيار فراتر از زمان حاضر ، بر مبناي علوم مختلف خداشناسي ، روانشناسي ، جهان شناسي و غيره استوار ميبا شد . گاتها گنجي گرانبهاست كه هر بندش و حتي هر لغتش با مفاهيم بسيار عميق توام است كه را ه خوشبختي را به بشر نشان ميدهد.
    تفاوت ميان حقيقت ، واقعيت و توهم نيز ما را در شناختن موضوع ياري بيشتري ميرساند :

    الف : حقيقت
    به آن باورهائي گفته ميشود كه با مدرك مستدل و با علم و آگاهي كامل به آن رسيده ايم و ياپيامبران،
    بزرگان ، پيشكسوتان و محققان و دانشمندان و كسانيكه مورد اعتماد ما هستند به آن علوم دست پيدا كردند و به ما نيز گفته و منتقل نموده اند و ما تمام آنها را قبول داشته و حتي به طور دقيق تر به آنها ايمان داريم . همانند اينكه ما انسان هستيم ، و يا زمين گرد است و يا جاذبه و جود دارد .

    ب : واقعيت
    بخشي از باورهائي است كه در اطراف خود حس ميكنيم و حقيقت ميپنداريم ولي ممكن است حقيقتي غير از آن داشته باشد كه ما ميبينيم و يا ميشنويم و حتي حس و يا درك ميكنيم ، همانند آسمان ، سكوت ، تاريكي و جهل ، كه واقعيت دارند ولي حقيقت ندارند . پس واقعيت نسبي است و ما بيشتر در زندگي با واقعيت ها در تماس هستيم .

    پ : توهم
    همه انسانها در جهان ، باورهائي دارند كه هيچگونه واقعيت خارجي و حقيقي ندارند و تنها در تخيلات فرد ساخته شره است و يا ديگرا ن برايش ساخته اند ، هر چند عميقا باور كه آن چيز ها حقيقت دارند ولي در واقع چنين نيست . تمام مسائل به اصطلاح خرافي جزو اين دسته هستند ، حتي روانشناسان عقيده دارند بسياري از مبناهاي فكري و برداشتهاي ما از جها ن از توهمات ما سر چشمه مي گيرند .
    و در آخر با توضيح تفاوت ميان دين و مذهب ميتوانيم نتيجه گيري كامل تري داشته باشيم .
    در مورد دين ميتوان گفت دين يعني هر آنچه كه در كتاب آسماني آمده است و انسان متدين جدا از اين كه چه مذهبي دارد ، بدون چون و چرا از ابتدا تا انتها كتاب خود را باور داشته و سعي ميكند در طول زندگاني خود به مفاهيم آن عمل نمايد . و در مقابل ، مذهب ، كه كليه سنن و آدابي را گويند كه پيروا نه هر ديني بسته به زمان و مكاني كه در آن زندگي ميكنند براي خود در نظر ميگيرند . يعني عملا هر دين در جامعه بصورت مذهب پياره ميشود و عمل مي گردد . در اين ميان بخش ديگري هم بنام سنت و جود دارد كه به تمام حركات و رفتاري كه هر انساني در زندگي روزمره خود انجام ميدهد و يا هر جامعه اي در زندگي اجتماعي خود به كار ميبندد ، گفته ميشود .
    با توجه به مطالب گفته شده اين نتيجه حاصل ميگردد كه با توجه به رشد علم و پيشرفت تكنولوژي و به نوعي كهنه شدن عقايد فيلسوفان و دانشمندان گذشته ، هنوز هم پيامهاي گاتها كه كشفيا ت يا به عبارتي بهتر دريافتهاي اهورائي اشوزرتشت است ، و با زبان شعر و بصورتي بسيار واضح بيان شده ، كاملا نو ، بكر و سرشار از اشوئي ميبا شد .
    بنا بر اين مفاهيمي كه بيا ن گرديد و پيامهائي كه داده شد ، نه فيلسوفانه بوره و نه دانشمندانه صرف ، اين پيامها حقيقت مطلق است كه از جانب پروردگار براي رستگاري ما آورده شده اند .
    در انتها چهار بند از گاتها در مورد هاي گيتي و مينو ، خرد و وجدان ، تن و روان و تن انسان ذكرميگردد.

    يسناي 31 بند 22
    اي اهورامزدا شخص خردمند و هوشيارو كسي كه با منش خويش حقيقت را درك ميكند از قانون ايزدي آگاه است و با نيروي معنوي از راستي و پاكي پشتيباني كرده و گفتار و كردار خود را جز به راستي نخواهد آراست و در راه گسترش راستي گام بر خواهد داشت ، چنين شخصي نسبت بتو اي مزدا و فادار و شايسته ترين يار و مدد كار مردم بشمار خواهد رفت .



    زرتشت و آموزشهاي او

    پژوهنده دانشمند آقاي دكتر حسين وحيدي دركتاب خود مي فرمايد : " همان گونه كه مي بينيم در سرودهاي اشوزرتشت ديالكتيك را نخست درهستي تشخيص ميد هد و سپس بنياد انديشه و منش آدمي را بر چنين نگرشي استوار ميكند و متاسفانه در درازناي تاريخ بويژه در پايان دوره ساساني و پس از آن و تا به امروز درباره انديشه هاي اشوزرتشت كه در گاتها آمده برداشتهاي بسيار بادرستي مي شود و نگرش ديا لكتيكي اشوزرتشت به هستي و انسان ، به چهره جنگ اهورامزدا و اهريمن در ميآيد ، حال آنكه در گاتها آنچه هست پيكار بين سپنتا من و اهرمن است كه "سپنتا " به معني پاك و سازنده است و" انگره " به معني زشت و ويرانگر و "من " كه درواژه هاي دشمن و بهمن بجا مانده به معناي انديشه ناپاك و ويرانگر ، نه جنگ بين اهورا مزدا و اهريمن يا ثنويتي كه برخي به آن معتقدند.
    درفرهنگ زرتشتي نيكي دريك واژه فشرده مي شود و آن اشا يعني راستي و بدي هم در يك واژه فشرده ميشود و آن دروج يا دروغ است . اولي سازنده هستي و دومي ويرانگر آنست نيروي سازنده در انديشه " سپنتا من " و نيروي ويرانگر در انديشه انگره مينوست .
    راستي سازنده تن و روان و دروغ بي ساماني و كژ انديشي است . در ديدگان اشوزرتشت جهان آورده گاه دو كشش همزا د و هميستار (ضد ) است كه يكي سازنده و ديگري ويرانگر است و اين دو درهر زمينه و آوردگاهي ، از انديشه آدمي گرفته تا ساختمان اجتماعي و جهاني پيوسته بر ضد يكديگر در تكاپو و پويش اند و آدمي پيوسته به سود سپنتا من و بر عليه انگرمن تلاش كند .
    موبد فيروز آذرگشسب در ترجمه گاتها يا سرودهاي آسماني اشوزرتشت درباره نيكي و بدي مي نويسد:
    " اشوزرتشت جهان هستي را ميدان مبارزه و كشمكش دائم دو نيروي ضدين سپنتا مينو و انگره مينو دانسته و مي فرمايد : اين دو گوهر همراه و همزا د در عين حال كه با هم مخالف و درستيزند لازم و ملزوم يكديگر نيز مي باشند . و جود اين دو گوهر با هم آفرينش و هستي را پديد مي آورند . مثلا نيروي مثبت و منفي در عين مخالف بودن با يكديگر موجب بوجود آمدن برق ميگردند .
    نيروي جاذبه و دافعه موجب ثابت ماندن كرات آسماني درجاي خود ميبا شند . نيك و بد و زشت و زيبا بستگي به طرز انديشه ما دارند . آنچه به سود ما است نيك و آنچه به زيان م باشد آن را بد و نا زيبا مي شماريم .
    بنا به فرموده " اشوزرتشت " آنچه دراين جهان وجود دارد از آفرينش خداوند يكتا
    ميبا شد و در ذات خود نيكوست و به منظور خاصي آفريده شده اند .
    به عبارت ديگر نيك و بد و زشت و زيبا از زماني بوجود ميايند كه بشر پا به عرصه وجود ميگذارد و نيروي تشخيص و تميز او به كار مي افتد و به طوري كه در بند سوم از هات 30 يسنا آمده است : آن دو گوهر همزاد درآغاز درعالم تصوير پديدار مي گردند كه يكي نيكي و ديگري بدي در انديشه و گفتار و كردار .
    چنانچه از مفاد بند بالا روشن مي گردد دو گوهر سپنتا و انگره دو مينو و دو گوهر همزادي هستند كه در برابر هم قرار گرفته اند و درعالم انديشه به صورت نيك وبد ظاهر ميگردند . اصلا مفهوم خود " مينو " انديشه و منش ميبا شد كه يكي گوهر پاك يا انديشه فزاينده و سازنده است و ديگري گوهر ناپاك يا انديشه ويرانگر و تباه كننده .
    انگره مينو كه بعدها درزمان ساسانيان به صورت اهريمن تغيير شكل يافته است نميتواند خالق شر باشد و در برابر اهورامزدا ، هستي بخش داناي بزرگ و سر چشمه نيكيها قرار گيرد .اهريمن در نهاد بشر وجود و بستگي به انديشه ويرانگر شيطان صفتان و دد منشان داشته و به هيچ وجه وجود خارجي ندارد .

    به عبارت ديگر ميتوان سپنتا مينو و انگره مينو را به فرشته خوئي و اهريمن صفتي تعبير كرد كه هردو در خوي و خصلت و انديشه و نهاد انسان قرار دارند و ازو جدا نيستند منتها بنا به آخر بند 3 همين يسنا دانايان و فرزانگان راه نيك و درست را برميگزينند ولي نابخردان چنين نخواهند كرد و به بيراهه خواهند رفت " شخص نادان و كود دل گرفتار هواي نفس و كج خيالي خود شده و به راه خطا خواهد رفت و در نتيجه كارهاي ناشايست و غير انساني ازو سر خواهد زد و رفته رفته ددمنشي و اهريمن صفتي دراو ظهور و بروز خواهد نمود و تجسمي خواهد بود از اهريمن انسان نما ولي شخص فرزانه و دانشمند راه نيك اختيار خواهد كرد و بر هوسهاي نفساني خويش مهار خواهد زد و با كارهاي انساني و شايسته خود فرشته اي خواهد شد به صورت انسان ".
    **************************************************
    ***********************************************
    مفهوم سرنوشت در جهان بيني زرتشتي
    در جهان بيني زرتشتي ( كليات جهان بيني ، يعني اينكه ديدگاه انسان نسبت به چگونگي آفرينش ، چگونگي گردش روزگار ،‌شناخت انسان و رابطه انسانها (زن و مرد و نژاد) ، رابطه انسان با طبيعت و خالق خود و برعكس و ... مشخص شود) انسان داراي  ‌ من“ است و خداوند بزرگ دانا به همه انسانها اين توانايي را داده است كه مي‌تواند خود را درك كند و بشناسد و بداند كه هست و ... ، و مي تواند   من“ خويش را تحت كنترل خود قراردهد و تغيير و پرورش دهد . به اين قدرت بزرگ   قوه درك “‌ گفته مي‌شود تا بتواند دنيا را تجزيه و تحليل كند و به قوانين اشا (هنجار هستي) پي‌ببرد و قدرت اراده و اختيار بخشيده كه بتواند غرايز خود را كنترل نمايد و هر راهي كه دوست دارد برگزيند . انسان چه مرد و چه زن آزادي كامل دارد كه با خرد خويش همه چيز را مورد شناخت و سنجش قراردهد و هر چه را دوست دارد ، جه نيك و چه بد آزادانه انتخاب كند
    حال اگر سرنوشت انسان را به معني وضعيت آينده او در نظر بگيريم (در لغتنامه دهخدا ، سرنوشت انسان به معناي حكم ازل و قضاي ازل يعني آنچه در روز ازل تقدير شده باشد ، آمده است) برخلاف مفهوم رايج آن كه مي‌گويد انسان بر سرنوشت خود هيچگونه تسلطي نداشته و مشيت خداوند است كه سرنوشت انسان را مي‌سازد ، در جهان‌بيني زرتشتي هر كس سرنوشت خود را با انديشه و گفتار و كردار خود مي‌سازد و سازنده سرنوشت انسان ، خود انسان است
    رفتار انسان اختياري است ،‌ولي بازتاب آن جبري و گريز‌ناپذير است . اين قانون ، جزيي از نظام خلل‌ناپذير حاكم بر هستي است كه سرانجام   گندم از گندم برويد ، جو ز جو “‌

    يسناي 31 بند 20 از سرودهاي شت زرتشت مي‌فرمايد :
      كسي كه به راستي گرايد به روشنايي و شادماني خواهد رسيد ، و كسي كه به دروغ گرايد تا ديرگاه زندگي را در تيرگي و كوردلي و آه و افسوس بسرخواهد برد . براستي او را وجدانش و كردارش به چنين سرانجامي مي‌كشاند .“

    بر پايه قانون اشا ،‌ رفتار انسان در همين جهان به خودش بازمي گردد و سرنوشتش را رقم خواهد زد . پس بهتر است كه با انديشه و گفتار وكردار نيك بهتربن زندگي را براي خود فراهم آوريم

    برگرفته از :

    1- خنجري ، خداداد ، بينش زرتشت ، چاپ دوم 1380-تهران – صص 56 تا 66 .
    2- خورشيديان ، اردشير ، جهان بيني اشوزرتشت (جزوه آموزشي هيربدي) – 1381 - تهران - صص 17 تا 20 .
    3- لغتنامه دهخدا .






    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  5. #25
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مطلبي در مورد مهاجرت زرتشتيان به سنجان هندوستان
    مي گويند وقتي كه زرتشتيان مهاجر در محلي به نام سنجان از كشتي پياده شدند به راجه‌ي (فرمانرواي) محل كه نامش “ جادي رانا “ بود پيامي فرستاده و درخواست پناهندگي نمودند . آنها در پيام خود نكات زير را به اطلاع راجه فرستادند تا وي آگاه باشد كه آيين آنها چندان با آداب ورسوم هندوان مباينت ندارد

    1. ما پرستنده اهورامزدا ، خداوند بزرگ هستيم و براي خورشيد و عناصر چهارگانه(آب ، هوا ،‌خاك و آتش) احترام قائليم
    2. هنگامي كه بدن‌هاي خود را مي‌شوييم و يا به عبادت مي‌پردازيم و يا غذا مي‌خوريم و يا در برابر آتش مقدس قرار مي‌گيريم ، سكوت را رعايت مي‌كنيم
    3. هنگام اجراي مراسم مذهبي از بخور و گل و عطر استفاده مي كنيم
    4. ما سدره و كشتي مي‌بنديم
    5. به ما سفارش شده كه با دادودهش باشيم و هر كجا استخري و يا چاه آبي وجود دارد آن را براي استغاده ديگران كشف كنيم
    6. به ما سفارش شده هم نسبت به مردان و هم نسبت به زنان مهربان باشيم و همدردي نشان بدهيم
    7. هنگام عبادت و غذا خوردن كشتي مي بنديم
    8. در آتش مقدس بخور مي‌افكنيم و آن را معطر مي‌سازيم
    9. در زندگي زناشويي پاكي و وفاداري آيين ماست
    10. روزي پنج بار عبادت مي‌كنيم
    11. سالي يكبار براي نياكانمان مراسم ويژه‌ي مذهبي اجرا مي‌كنيم


    راجه هندي در آغاز پناهندگي آنها را نپذيرفت و براي اينكه تقاضاي آنان را مودبانه رد كرده باشد ، ظرفي پر از شير براي رهبر آنها ارسال داشت و منظورش از اين عمل آن بود كه سرزمينش پرجمعيت است و ديگر جاي خالي در آن وجود ندارد كه آنان را در آن جاي بدهد . رهبر زرتشتيان مهاجر يك مشت شكر برگرفت و آن را با احتياط روي شير مزبور ريخت به طوري كه حتي يك قطره از شير بيون نريخت . منظور وي از آميختن شكر به شير آن بود كه اولا به راجه بفهماند باز جا براي سكونت يك عده معدود در سرزمينش پيدا مي‌شود ، دوما اين عده معدود زندگي هندوان را شيرينتر خواهند ساخت ! راجه از اين شيرين‌كاري به‌حدي خوشش آمد كه نه تنها به آنها اجازه اقامت داد بلكه تسهيلات لازم را نيز فراهم آورد تا در سرزمين هند راحت زندگي كنند .

    برگرفته از كتاب دين بهي ، فلسفه دين زرتشت نوشته مهرداد مهرين صص 84و85

    //////////////////////////////////////////////////////
    نفوذ دین زرتشت در چین
    سرزمین پهناور ایران از دیر باز علاوه بر نفوذ مستقیم بر امپراطوریهای غرب و شرق مطرح بوده است .ایران باستان از سوی خاور با کشور پهناور چین مرز مشترک داشت و روزگاران درازی ایرانیان و چینیان از باختر تا خاور آسیا را زیر نفوذ و تسلط خود گرفته بودند.در طی آن دورانها , اقوام ساکن سرزمین های ایرانی و چینی پیوسته با یکدیگر در ارتباط و داد و ستد بودند.بدیهی است که چنین همسایگی و مراوده هایی تاثیر بسیاری در تمدن و فرهنگ هر دو قوم بر جای گذاشته است که یکی از مهمترین آنها معرفی ادیان مختلف بخصوص دین زرتشت به چین است.
    قدیمی ترین کتاب چینی که در آن از آیین زرتشتیان نام برده شده است, کتاب SE.I.PIEN.NIEN.PAO است.در طی گفتاری که در این کتاب به ایران اختصاص داده شده است آمده : " آنگاه زرتشت آیینی پدید آورد و دین خود را مستقر نمود.او از دانایان ایران بود." این اثر بین سالهای 571 الی 545 قبل از میلاد نوشته شده است که تقریبا همزمان با تولد حکیم چینی است.بنظر میرسد کشور گشایی های کوروش پادشاه بزرگ هخامنشی بگوش چینی ها رسیده بود و باعث شده بود که توجه چینیان به قدرت در حال تکوین پارسی جلب گردد.
    اردشیر بابکان , نخستین پادشاه دوران ساسانیان که به نوعی احیا کننده آیین زرتشت بود دستور داد که نسخه های متعدد اوستا که به صورت پراکنده در سراسر پادشاهی او و حتی خارج از قلمرو او وجود داشت گرد اورند و از آن یک نسخه کامل ترتیب دهند.تنسر موبد موبدان مامور این کار شد و در این امر خطیر توفیق کامل یافت.ابن ندیم به این مساله اشاره کرده و از اعزام مردمانی به چین و هند و روم برای جمع آوری کتب و نسخه برداری از آنها خبر میدهد.
    در دوره ساسانیان روابط ایران و چین توسعه زیادی یافت و رفت و آمد سفیران و نمایندگان سیاسی و نیز جهانگردان و زایران بودایی چین به ایران و کشورهای همجوار فزونی گرفت.
    دین زرتشت در چین با نام هسیین ((HSIEN و با نویسه یا گرافی تحریر گشته است که در زمینه های دیگر به ندرت یافت شده است و همین امر مایه شگفتی گشته است. این واژه در زبان چینی به معنای آسمان و ملکوت است .بنظر میرسد دین زرتشت در اوایل سده ششم میلادی (در بین سالهای 516 تا 519 میلادی ) برای اولین بار و در نتیجه تماس های دیپلماتیک با ایران به چین راه یافت و امپراطوران چین از آن به گرمی استقبال کردندو آیین زرتشت حتی به دربار چین هم راه یافت .همسر هسوان-وو-تی (HSUAN-WU-TI) به نام لینگ-تایی-هو ((LING-TIAI-HOUاز آن جمله اند.باز هم به استناد منابع چینی , امپراطوران دو سلسله کوچک چین به اسامی "پی-چی" (PEI-CHI) و "پی-چوا" (PEI-CHOW)پیرو آیین زرتشت بودند.
    مبلغان ایرانی دین زرتشت در چین را دو دسته تشکیل میدادند:دسته اول سفیران و فرستادگان ویژه پادشاهان ساسانی بودند که اجازه تبلیغ و نشر دین زرتشت را در کشور چین بدست آوردند و دسته دوم مبلغانی بودند که به دلایل مختلف به چین سفر کرده و در آنجا سکنی گزیده بودند.
    در دوره امپراطوري تانگ كه به مردم آزادي مذهب داده شده بود نفوذ آيين زرتشت به اوج خود رسيد .امپراطوري تانگ هم در اين مورد سخت گيري نمي كرد و در واقع به همه اديان آزادي عمل داده بود .امپراطوران اين سلسله يك مقام رسمي دولتي براي سرپرستي اديان خارجي گماشته بودند شخصي كه براي اداره مراسم مذهبي زرتشتيان انتخاب شده بود ساجا نام داشت و اغلب از ميان ايرانيان انتخاب ميشد گويا به سال 621 ميلادي نخستين آتشكده در پايتخت چين يعني شهر شي آن امروز داير شد همچنين منابع چيني به ما اطلاع ميدهند كه تحت فرماندهي پادشاهان سلسله تانگ در پايتخت شهر چين چهار آتشكده و در پايتخت باختري دو آتشكده وجود داشت. از اشارات پراكنده در ادبيات چين چنين استباط ميشود كه در شهرهاي مهم چين چون   چانگ - ان “   بو -يانگ “   ليانگ - جو “   دون -هوانگ“   تاي -وان“   يي- جو“   كاي-فنگ آتشكده هاي زرتشتي در امور مذهبي فعالانه شركت ميكرده اند.متصديان اين معابد با اصطلاح غير چيني  سافو“  sa-fu“ شناخته ميشدند و از پايگاه و مقام چيني برخوردار بودند.
    در سال 651 pilose ( نام چيني شده پيروز ) فرزند يزگرد بعد از كشته شدن پدرش به همراه گروهي از ايرانيان كه مايل به تغيير كيش و آيين خود نبودند ايران را ترك گفته و به چين پناه بردند.پيروز به كمك زرتشتيان ايراني كه به چين رفته بودن آتشكده اي در شهر   چانگ –ان “ پايتخت آن زمان چين بنا نهادكه معبد ايراني نام گرفت .همچنين ني ني شي (نام چيني شده نرسي )فرزند پيروز كه به مقام فرماندهي قراولان دست چپ امپراطور كينگ لونگ رسيده تلاش زيادي براي تبليغ دين زرتشت در چين نمود.پوشان –هو – فو (پشنگ) به همراه پسرش خسرو از آخرين افراد خاندان ساساني هستند كه مورخان و وقايع نگاران چيني از آنها نام برده اند.منوچهر موبدان ، موبد فارس و كرمان نيز به علت بدعتهاي بيشماري كه بر دين زرتشت رفته بود ترك ديار نوده به چين مسافرت مينمايد.مه آفريد ، فرزند ماه فرودين زوزني نيز كه خود در آيين زرتشت بدعتي پديد آورده بود به چين مسافرت كرد.
    در سال 748 ميلادي جيين –جن كاهن عالي مقان چيني به دهكده بزرگي بنام  بو-سي“ در جزيره  هانيان“ (hai-nan)رسيد كه در آن تعداد زيادي ايراني سكونت داشتند(لازم به توضيح است كه لفظ بو- سي كلمه چيني شده پارسي ميباشد )هم اكنون در ابتداي يكي از اين دهكده ها سنگ نوشته اي وجود دادرد كه به دو زبان چيني و فارسي عبارت  دهكده پارسيان “ بر روي آن نوسته شده است.اين دهكده در جنوب چين ، در ناحيه اي در شرق شهر يانگ جو از استان هانسو وافع است ، و محور ميان چند درياچه و رودخانه ميباشد.
    محققان چيني بر اين باورند كه پارسيان اين دهكده بازماندگان بازرگانان ايراني هستند كه در عهد خاندان تانگ يعني در بين سالهاي 618 تا 907 ميلادي در آنجا مسكن گزيده بودند.سه قرني كه از يك سو به سبب حمله اعراب به ايران بيشتر از هر زماني ديگر مهاجرت زرتشتيان ايران را فراهم آورده بود و از سوي ديگر شهر يانگ جو از آغاز دوره امپراطوري تانگ يكي از بندرهاي بازرگاني بين الملي آسيا براي داد و ستد ابريشم از راههاي دريايي به شمار مي آمد.در ادامه اين مقاله به نمونه هايي از همانندي آيينها و افسانه هاي ايران و چين اشاره شده است:
    در آبان يشت پهلوانان ايراني و انيران صدها اسب و هزارها گاو و دهها هزار گوسفند به نزد ايزد بانو   اردويسور آناهيتا“ پيشكش ميبردند ، هردو هماورد در يك پيكار پيشكش هاي يكسان نثار ايزد بانو ميكنند اما او خواست نيايشگران راستين خود را بجاي مي آورد و به دشمنان و انيران روي خوش نشان نمي دهد.در چين باستان بويژه در ناحيه دزين (tsien) پيشكش هاي بسيار همانند آنچه در آبان يشت گفته شد به نزد ايزد بانوي آبها برده ميشد .همانگونه كه پهلوانان ايراني رودخانه ها و كو ههايي را كه در نزديكي آنها پيشكش هاي خود را نثار بانو ميكردند مقدس مي شمردند ،جنگاوران چين نيز به در ياچه زونگ  زو نگ – گي “ (tsong ki)و كوه   يانگ – يو “ (yan-yu) كه نياكان آنها از يو (yu) كبير به بعد همواره در كنار آنها پيشكش به نزد ايزد بانوي آبها برده بودند به ديده احترام مي نگريستند .ايزد بانوي آبها در دوره هاي طولاني سرداران دزپين را در برابر دشمنان نگاهداري كرده و در كشمكش هاي خانوادگي بديشان ياري رسانيده بود.بسياري از پهلوانان چن در هنگام درگيري با هماوردان خويش ،‌دست ياري به سوي ايزد بانوي آبها دراز ميكردند و از پشتيباني او برخوردار ميشدند.
    نيايش اين ايزد بانو ويژه شاهزادگان دزين و دوستان آنها نبود و دشمنان اتها شاهزادگان (چو) كه در آغاز از پرستش ايزد بانوي هماوردان خود اكراه داشتند .سرانجام همدوش با سرداران دزين راه پرستش ايزد بانو را در پيش گرفتند تا مگر به آرزوهاي دور و دراز خود برسند.در آبان يشت نيز همچنان كه اشاره رفت هر دو هماورد عرصه پيكار مانند ارجاسب و گشتاسب و طوس و افراسياب و كيخسرو مي كوشند تا از ياري ايزد بانو آناهيتا برخوردار شوند.
    در آغاز زامياد يشت توصيفي از كوهاي جهان آمده و پس از آن گزارشي است درباره فر كياني كه از هر يك از شاهان ايران به شاهي ديگر ميرسيد. پرسشي كه خود به خود براي خواننده پيش مي آيد اين است كه چرا توصيف كوهها در آغاز يشتي كه ويژه فر است آمده و مناسبت ميان فر كياني و كوههاي روي زمين چه بوده ؟در اين مورد هم گزارشگران اوستا نتوانسته اند راز گشايي كنند اما شايد بتنوان به ياري اساطير چين اين پرسش را پاسخ داد ، در چين پنج كوه مقدس وجود داشت كه چهارتاي آن در چها جهت اصلي امپراطوري چين بود و پنجمي در ميان آنها امپراطور چين بر فراز قلل اين كوهها قربانيهاي خود را پيشكش خدايان آسمان و زمين ميكرد.قربانيهايي كه روي كوهها به عمل مي آمد در هنگام آغاز امپراطوري يك دودمان تازه اهميت ويژهاي داشت، بدينسان پيوستگي ميانن فر كياني و آيينهايي را كه بر فراز كوهها برگزار مي شد در اساطير چين مي جوييم.
    اما از آن گذشته در پيوند موهبت زمامداري با كوهها جريان معجزه آساتري نيز وجود داشت بنا به اعتقاد چينيان به هنگام به پادشاهي رسيدن هر يك از شاهان از يكي از كوههاي چها گانه ابر يا بخاري رنگين بر مي خاست ، مثلا وقتي  هوانگ-دي“ به پادشاهي رسيد ا كوه  فئو“ (fou) در كناره درياي خاوري ابري زرد رنگ برمي خاست و هنگام به قدرت رسيدن   يائو “ از همين كوه بخاري قرمز رنگ متصاعد شد . بدين سان موهبت زمامداري به گونه اي مادي و عيني بر فراز كوهها نمايان ميگردد.
    منابع و ماخذ:

    1-تاريخ مختصر چين ، پرفسور جان خون نين ،
    2-chinese , Iranian ,relations in pre-islamic times ,Encyclopedia Iranica ,Vol. 5,1992,P. 429
    3-آيين ها و ايران و چين باستان ، نوشته: ج.ك. كويا جي ترجمه: جليل دوستخواه ،1362
    4-دين بهي ،مهرداد مهرين ، 1362
    5-تاريخ روابط ايران و چين دكتر علا الدين آذري ، 1377
    6-مقاله اي نوشته احمد رضا ايرواني در روزنامه همشهري ، يكشنبه 23 اسفند 1377.

    __________________




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  6. #26
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آشنایی با فلسفه بوجود آمدن بیران
    باور (‌عقیده )‌فرهنگ رامی سازد و فرهنگ تمدن و باور نیک ( درست و سازنده )‌ فرهنگ پویا به بار می آورد .
    سنت یعنی بردن باور بزبان ساده و همه فهم ، بین مردم و یا بررسی دقیق سنتها ست که می توان به باور ها پی برد .
    آنچه مسلم است از بدو تا سیس ایران بوسیله کورش بزرگ که از شرق تا مرز چین و از غرب تا مصر و از شمال تا روسیه و از جنوب تا حبشه وسعت داشت تا کنون ، کشور ما مورد چشم داشت بیگانگان بوده است و از دیر باز بسیاری از دشمنان ددمنش به این سرزمین حمله کرده اند و به حق و حقوق این ملت دست درازی کردند ،‌ وبا سنگ دلی چها که بر سر این ملت نیا وردند دلیر مردان و شیر زنان را کشته اند و آنهایی که زنده مانده از دست دشمنان یک لحظه آرامش و آسایش نداشتند و از آنها برای بیگاری و کارهای سخت و کشنده استفاده می کردند و مورد بدترین توهین و تحقیر قرار می دادند و پر واضح است که در چنین شرایطی زنان و دختران این مرز و بوم برای حفظ ناموس و شخصیت خویش در برابر بیگانگان خدانشناس چه باید می کردند یا باید تسلیم می شدند یا باید به جای دوردست می رفتند و بطور مخفیانه در سخترین شرایط بقیه عمر را می گذراندند و سعی آنها این بود که این مخفیگاه کنار آب روانی و سبز باشد تا مجددا گرفتار دشمنان نگردند آنقدر در آنجا می ماندند تا اینکه بر اثر گرسنگی یا موارد دیگر جان بجان آفرین تسلیم می کردند .
    در فرهنگ پارسی زن و زندگی و زمین از ریشه زامیا د به مفهوم زاییدن بوده و نور خانه و کدبانو شنا خته می شود در حالیکه کلمه مرد از ریشه مرته یا مرده است و هر مرد وقتی به درجه بلوغ فکری و انسانی رسید می پذیرد که به مقام مینوی جاودانگی و بی مرگی رسیده است و از آن به بعد بایستی بدون ترس از مرگ در راه کیان فردی و خانوادگی و ملی و انسانی خویش به پیش برد و بر اساس این باور زرتشتییان شهید شدن مرد را یک امر طبیعی و از روی وظیفه می دانستند ،‌ در حالیکه شهادت بانو ایکه در راه کیان دینی و ملی خویش وظایف مردان را بعهده می گرفت و جان خویش را در راه آرمان مقدس از دست می داد اهمیت بیشتری پیدا می کرد بنا برسنت زرتشتیان اکثر همکیشان برای بزرگ داشت از جان گذشتگی زنان پارسا و فداکار یاد بودی بنا می کردند تا آرمان آنها بزرگ و گرامی داشته شود تاریخ ایران و دانش ایران شناسی ثابت کرده است که نه تنها پیر سبز و هریشت و غیره بر حق و مراد دهنده است بلکه باید آنها را با تمام وجود حفظ نمود به یقین باید پذیرفت که هر چشمه ساری به وسعت ایران قدیم که پنج برابر ایران کنونی بوده است پیر سبز و زیارتگاهی بوده که با نویی پاک سرشت از دست دیوان ددمنش فرار کرده و در سخت ترین شرایط و بدترین حالت جسمی و روانی با فدا کردن جان خود به مقام جاودانگی رسیده است .
    و ما زرتشتیان با رفتن به این مکانها به حق و از روی دانش و آگاهی کامل اعتقاد داریم که این زیا رتگاها از مقدس ترین مکانهای جهان است ،‌نه تنها حرفهای کذب و خرافات را قبول نداریم بلکه این فرهنگ والای انسانی را ارج می نهیم و فرا می گیریم و به فرزندانمان می آموزیم که در مسیر زندگی ممکن است خدای ناکرده زمانی فرا برسد که جان ،‌عزیز ترین و گرانبها ترین دارایی بشر است پس برما واجب است که باورهای اشوزرتشت و سنت های او را بدرستی بشنا سیم و عمل کنیم که خود آینه تمام نمای فرهنگ زیبای اهورایی است با دیگر گوشزد میکنم حرمت این مکانها را بدرستی بجا آوریم و از کارهای نا شایست بپر هیزیم تا سر مشق دیگران بخصوص کودکان و جوانان خود باشیم .
    شادی و سرود توام با زیارت و سرگرمی سالم به هر زیارتگاهی شادابی خوبی می بخشد چه نیکوست که با هما هنگی و با بجا آوردن آیین درست زرتشتی زیارت خوبی داشته باشیم .
    ************************************************** *******
    آب در قرهنگ ايرانيان
    ايرانيان هميشه با ديده احترام به آب نگريسته اند.هنوز هم هر جا كه «آبادان»است و«بيابان»،در پيوند است با آب و آب مايه زندگي.«آب»همراه سه عنصر «آتش»و«باد»و«خاك»نزد ايرانيان از تقدس ويژه اي برخورداراست.تقريبا در همه نوشته هاي پيش از اسلام ، جايگاه آب در مجموعه آفرينش بسيار حساس است.هرودوت مي نويسد ،ايرانيان در هيچ رودخانه اي حتي دست هايشان را نمي شويند و دست شستن ديگران را هم در آب نمي پذيرندو به رودخانه احترام مي گذارند.استرابون نيز لابد با تكيه بر نوشته هرودوت به همين موضوع اشاره مي كند.او مينويسد كه ايرانيان در آب روان شستشو نمي كنند و در آب روان لاشه و مردار وروي هم رفته چيزهاي ناپاك نمي اندازند.البته از گزارشي درباره هخامنشيان داريم،مي دانيم كه داريوش براي رساندن تيرك هاي سدر،از لبنان به شوش ،از آب روان استفاده كرده است.روشن نيست در اين رويدادها،براي جلوگيري از دژرفتاري به آب چه انديشه اي گمارده شده است.
    نويسندگان پس از اسلام نيز جا به جا از آب به نام يك پديده گرانفدر ياد كرده اند .نظامي مي گويد:
    چنين گفت بر من به دانش درست كه جز آب جور نبود از نخست
    ز باران او گشت پيدا سپهر پديدار آمد از برق او ماه و مهر
    ز ماهيتي كز بخاز اوفتاد زمين گشت و بر جاي خويش ايستاد
    از تقدس آب نزد ايرانيان همين بس كه «ميهن»و«زادگاه»را «آب و خاك»مي نامند.

    تيرگان ورمز اسطوره آبريزان يا آب پاشان
    يكي از آيين هاي جشن تيرگان،شستشوي بيرون از برنامه روزانه و پاشيدن آب و گلاب بر سر وروي يكديگر است.اين جشن پيوند ژرفي با تقدس آب در فرهنگ ايرانيان دارد و جشن تيرگان ، تير روز از تيرماه ءايين ويژه ايزد باران است.
    دو داستان بسيار زيبا و دل انگيز در مورد آيين ابريزان وجود دارد كه نشان از مهر ومحبت ايرانيان دارد.
    داستان نخست به گزارش شاهنامه فردوسي و ابوريحان بيروني در آثارالباقيه مي باشد.
    حكيم فردوسي در شاهنامه دل انگيز خود چنين گزارش مي دهد كه كيخسرو بعد از جنگ با افراسياب و كشتن او چنين در درونش دريافت كه كارش در جهان به پايان رسيده و بايد به جهان ايزدان بپيوندد،پس درم و دينار بسيار به موبدان وتهيدستان داد و به نامداران و سپاهيان سفارش هاي در خورد كرد و جانشين تاج و تخت برگزيد.سپس فرمان داد تا سپاه به راهي كه او مي گويد همراه شوند . پس از چندي در راه به چشمه اي برخوردند و كيخسرو همان جا فرمان به ماندن داد و گفت كه تا سحر بيشتر در كنار سپاه نيست .
    ابوريحان نيز چنين ادامه مي دهد كه(افزوده بر گزارش فردوسي ) بيژن بر چهره كيخسرو- كه كنار چشمه خفته بود- آب پاشيد تا خسرو چشم گشود. از اين است كه ايرانيان با مهري كه به كيحسرو دارند ، از آن پس در تيرماه ، كه تين داستان رفته بود به سر وروي يكديگر آب مي پاشند.
    داستان دوم مربوط به نوشته شمس الدين محمد ابي طالب انصاري دمشقي(درگذشت:727ه . ق ) مي باشد كه مي نويسد :همه ايرانيان در عيدهاي خود شب ها آتش مي افروزندو سپيده دمان آب مي پاشند و پاشيدن آب براي پاكيزگي است و از آن روي است كه چون فيروز ،پسر يزدگرد از كار خويش رهايي يافت و شهر اصفهان را بنا كرد ، هفت سال باران نباريد. آن گاه كه باران آمد، آب باران را بر تن خويش ريختند و شادي كردند و پس از آن سال اين كار رسم شد.

    ديگر مراسم جشن تيرگان
    بطوريكه زرتشتيان مي گويند در قديم اين جشن به بزرگي نوروز برگزار مي شد و 9 روز طول مي كشيد كه يكي از آداب گذشته ايد بود كه در تير روز تاري از ابريشم الوان و سيم نازك و ظريف كه تير وباد است مي بافتند و آن را به مچ دست يا دگمه لباس مي بستند و شيريني مي خوردند ودر روز باد ايزد كه بيست و دوم تير يعني 10 روز بعد است، آن تار را باز كرده به باد مي دادند و باز شيريني مي خوردند.
    در مورد فلسفه اين تار مي گويند به دليل اهميت زياد اين جشن در اين روز همگي لباس نو مي پوشيدند و 9 روز جشن را ادامه مي دادند. چون براي همه پوشيدن لباس نو ممكن نبود اين تار بافته مي شد كه در واقع نماينده لباس نو بود كه به مچ دست يا دگمه لباس مي بستند كه در واقع يك پوشيدني نو از دوختني يا بافتني همراه داشته باشند.امروز بستن اين تار در ميان زرتشتيان معمول نيست.
    از مراسم بسيار قديمي كه باز امروز مرسوم نيست،خوردن گندم پخته در روز جشن و شكستن سفالها در اين روز بود كه ابوريحان بيروني دليل خوردن گندم را چنين مي گويد كه چون در جنگ افراسياب و منوچهر و پس از صلح آنهامردم همچنان در حصارها زندگي مي كردند و فرصت آرد كردن گندم را نداشتند مجبور بودندگندم پخته را بخورند.شكستن سفال ها را كه از آيين هاي قديم اين جشن مي دانند به جنگ افراسياب و منوچهر و همچنين ستاره تير يا ايزد باران وآب مربوط مي دانند.
    از ديگر مراسم اين جشن كه بسيار زيبا برگزار مي شد و باز بايد گفت كه امروز معمول نيست «لال شيش»مي بود.جوانان تركه به دست به خانه هايي مي رفتند و در مي زدند و با ديدن صاحب خانه او را آرام با تركه مي زدند و سپس با دريافت هديه اي تركه را به صاحب خانه مي دادند و او آن تركه را تا سال ديگر به عنوان شي متبركي نگهداري مي كرد. در اينجا شيش=تركه=تير ، يادآور تير آرش است و رفتار لال بازي حكايت از سكوت و آرامش و در عين حال پنهان كاري مي كند.
    و در آخر رسم ديگري كه با ابعاد بر جاي مانده فال كوزه مي باشد كه شب جشن تمام افراد فاميل و آشنا دور هم جمع مي شدند و كوزه اي را از آب پر مي كردند و دختر باكره اي اين كوزه را مي گرداند و تمام افراد با نيتي شي اي را در آن كوزه مي انداخت و در آخر در شب اين دختر كوزه را كنار آتش گاه يا محل نورخانه مي گذاشت و تا روز بعد كه جشن بود و پايان آن همان دختر با خواندن غزل ها و شعرهاي گوناگون افراد حاضر در جشن اشيا موجود در كوزه را بيرون مي آورد و صاحب شي ، شعر شي خود را به شگون دريافت مي كرد.
    برگرفته از: مهر ، فرهنگ (1374) ، ديدي نو از ديني كهن (ص 192)
    رجبي ، پرويز ، جشن هاي ايراني (ص 64-91)
    سرگرد اورنگ (1335) ، جشن هاي ايران باستان




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  7. #27
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تفاوت «آتشكده » با «آتشگاه» از ديدگاه آندره گدار
    هخامنشيان ، معبدي به معني يوناني كلمه نداشته اند. اما جايگاههايي در هواي آزاد و نقاط مرتفع به نام آتشكده و عبادتگاه داشته اند كه ورود به آن براي همه آزاد نبوده است.
    ما هنوز هيچيك از اين نقاط مرتفع هخامنشيان را نمي شناسيم. اما آثاري از چند آتشكده سراغ داريم. قديمترين آن كه احتمالاً مقدم بر سلطنت اولين پادشاه پارس بود، همان است كه در نقش رستم ، نزديك تخت جمشيد بوده است.
    اكنون از آتشكده مزبور ، جز دو آتشگاه مجاور هم ديده نمي شود وقدري بالاتر در بالاي كوه ، هفت آتشگاه ديگر هست كه چهارتاي آن دو به دو قرار گرفته و سه تاي ديگر تك هستند كه احتمال نمي رود به قدمت اوليها بوده باشند. اما به طوري كه كريستين سن مي گويد :
    آتش جاودان بايد جايي داشته باشد كه از گزند زمان در امان و محفوظ بماند. و بديهي است كه در آن جا و يا در نزديكي آن آتشكده اي بوده كه دو آتشگاه نامبرده از منضمات آن بوده و آتش لازم براي انجام مراسم عمومي را از آنجا مي آورده اند.
    دومين آتشكده هخامنشي بر حسب تاريخ كه اخيراً شناخته شده، آن است كه در پازارگاد ، پايتخت كوروش بزرگ بوده و از آن جز دو صفه سنگي كه در نزديكي بستر رودخانه واقع شده چيزي باقي نيست و اين پايه هاي آتشگاه ، متعلق به آتشكده اي است كه در فاصله صدمتري آن ساخته شده و اكنون اگر چه از خود آن اثري باقي نيست، دسته كم صفه اي كه ساختمان روي آن قرار داشته ديده مي شود. در ساعات معيني ، آتش توسط مغان به آتشگاهها آورده مي شده زيرا مراسم مربوط مي بايستي در هواي آزاد انجام شود. و بعد از اتمام كار دوباره آن را به آتشكده بر مي گردانده اند. مجموع ساختمان آتشكده و آتشگاههاي مربوط با ديواري كه اثر آن باقي است، محصور بوده است.
    اگر سوال شود كه چرا آتشگاهها آنقدر از آتشكده دور بوده اند ، بايد دانست كه محل آتشكده بايد در مرتفع ترين و پاك ترين نقطه و جاي آتشگاه در نزديكي رودخانه باشد . بعلاوه ممكن است انتخاب محل آتشگاه در مجاورت آب كه آتشكده بستگي مخصوصي به آن دارد از لحاظ سهولت به دست آوردن آن باشد ، نه الزام مذهبي . با وجود اين به طوري كه «استرابن» مي گويد: «ايراني ها با شكوه ترين قربانيهاي خود را نسبت به آب و آتش به جا مي آورند.» اگر فرض اخير يعني ترجيح استقرار ساختمانهاي مربوط به آتشكده در مجاورت آب مورد قبول واقع شود، چنين توجيه مي شود كه قربانيها در آن واحد، هم براي آب و هم براي آتش بوده اند و علت وجود آتشگاههاي دو گانه هم كه آنقدر مورد بحث قرار گرفته همين بوده است.
    بقاياي سومين آتشكده در جلگه شوش در چند كيلومتري شهر توسط «ديولافوا» كشف شده است. آن بناي زيبايي است كه تركيبش به وضوح محل اصلي آتش را نشان مي‎دهد كه دو ديوار آن را از هر گونه پليدي يا بي حرمتي حفظ مي كرده است.جلوخان سرپوشيده ستون دار آن كه درجلوي بنا واقع شده با دو محراب محل موعظه و عبادت آتشكده بود و وعاظ در بالاي پلكان مي ايستاده و حضار در حياط جمع مي شده اند. ديولافوا اين ساختمان را به اردشير دوم (358 ـ 424 ق .م) نسبت مي دهد .
    توضيح مترجم

    آتشگاه كه جايگاه درجه دوم آتش است ، گمان مي كنند جايي است كه پرستندگان براي اداي فرايض ديني در آن اجتماع مي كرده اند وتنها مغان حق ورود به آتشكده اصلي را داشته اند.

    ************************************************** ***
    آتشكده باكو





    شهر باكو : باكو، پايتخت آذربايجان در كناره غربي درياي خزر واقع شده است. شهر مانند يك آمفي تاتر مي باشد كه از سمت ساحل دريا تا به روي تپه هاي اطراف كشيده شده است. شهر باكو به خاطر حوضچه هاي نفتي و منابع گاز طبيعي شهرت دارد و طبق يك مثل محلي “ اگر نفت ملكه آذربايجان باشد ، باكو تاج اوست .  


    آتشكده باكو :
    آتشكده باكو در روستاي سوراخاني در 15 كيلومتري شهر باكو واقع شده است . تاريخ آتشگاه از قرون سوم و چهارم قبل از ميلاد ، زماني كه دين زرتشتي دين اصلي و غالب منطقه بوده است ، شروع مي شود .
    طبق نوشته هاي دانشمند پارسي جي جي مدي ، در متون قديمي پارسي در مورد معابد آتش در كناره غربي درياي خزر صحبت شده است . در قرن هفتم ميلادي ، بعد از حمله اعراب ، آتشكده ها تخريب شد و بسياري از زرتشتيان اسلام را پذيرفتند و تعدادي به سمت هندوستان مهاجرت نمودند. با گذشت قرنها و افتادن گذر بازرگانان هندي به اين محل ، مجددا زائرين هندي به اين محل جذب شدند. Kempfer جهانگرد آلماني كه در سال 1683 از آذربايجان بازديد نمود ، مي نويسد كه زرتشتيان از اواسط قرن هفدهم شروع به ايجاد توقفگاههايي در سوراخاني نمودند كه اولين بناي معبد كه اصطبل بود در سال 1713 ساخته شد.
    معبد مركزي چنانچه برروي سردر آن نوشته شده است ، در سال 1810 توسط تاجري به نام Kanchangar ساخته شد. در قرن هجدهم در اطراف محراب ، معابد كوچك ، اتاقك ها و كاروان سراهايي پيوسته به يكديگر ساخته شدند. ساختار كلي معبد در آغاز قرن نوزدهم به همان شكلي بود كه امروز به ما رسيده است كه شامل يك مكان مقدس مركزي ، مهمانخانه و 26 اتاق مي گردد. در واقع اين مجموعه به صورت يك چهارديواري مي باشد كه يك مدخل ورودي دارد. بالاي مدخل ورودي ، مهمانخانه (بالاخانه) قرار دارد كه اين نوع معماري در آن محل سنتي و مرسوم مي باشد.

    در مركز حياط چهارديواري اصلي ، معبد با آتش خاموش نشدني درونش وجود دارد . آتش از يك دريچه مركزي و همچنين از چهارستون توخالي معبد نشات مي گيرد. همچنين در كنار معبد يك گودال دايره اي شكل به ارتفاع يك پا وجود دارد كه درون آن هم آتش فروزان است و بنا به عقيده عده اي محل سوزاندن اجساد هندوان در زمان تسلط آنان بر اين مكان بوده است. تمامي آتش درون محراب ، درون گودال و درون چهارمناره ، تماما توسط گاز طبيعي شعله ور هستند. و از طريق خطوط لوله اي كه به راحتي قابل رويت هستند تغذيه مي شوند.



    بالاي بسياري از اتاقها از جمله ورودي اصلي ، نوشتجات حك شده اي وجود دارد كه بسياري از آنها در حال نابودي هستند و با خط هندي Devanagari ، Gurmukhi نوشته شده است .







    در سال 1855 با آمدن صنعت نفت و گاز ، نخستين كارخانه در محل ساخته شد و آتشهاي طبيعي تضعيف شدند و در سال 1883 به خاموشي گراييدند كه در نتيجه آتشكده مزبور نيز خاموش شد. اما در سال 1975 بار ديگر آتشگاه بعد از بازسازي براي بازديد عموم گشوده شد و از آن به عنوان شاخه اي از موزه “ تاريخ و مهندسي مجموعه كاخ شيروانشاه   نام برده شد. اين مجموعه يكي از مهمترين و پرجاذبه ترين مكانهاي باستاني ازمنه قديم مي باشد كه مورد توجه زرتشتيان ايران و هند و توريستها مي باشد.
    ت



    ************************************************** *



    آتشكده نياسر

    يك ساختمان گنبدی شكل كه بر روی صخره ای قرار گرفته است ومشرف به بخش « تالار » روستا مي باشد ، از دور خود نمايي مي كند . اين بنايي است كه معتقدند به دستور اردشير بابكان ، موسس سلسله ساسانيان ساخته شده است . آتشكده بنايي 14×14 متر مي باشد كه بصورت اتاقي به همراه يك گنبد مي باشد . در چهار طرف اتاق ديواری وجود ندارد .
    آتشكده از سنگهايي كه با گچ كنار يكديگر قرار داده شده اند ساخته شده است . سنگهای به كار رفته در قسمتهای پاييني بنا به شكل طبيعي و عادی وسنگهای بكار رفته در قوسها ودر قسمتهای فوقاني مربعي شكل و مانند آجرهای بزرگي هستند . قسمتهاي تحناني بنا در سالهای اخير با گچ پوشيده شده است . احتمالًاً درگذشته تمامي ديوارهای اطراف آتشكده با كنده كاريهای گچي تزيين شده بودند .

    گنبد اصلي آتشكده در گذشته ،فرو ريخته كه بعداً بازسازی شده است و به شكل گنبدهای دوران اسلامي فرم داده شده است و به عقيده دانشمند برجسته فرانسوی ، آندره گدار گنبد اصلي به شكل تخم مرغ بوده است . به علت واقع شدن آتشكده در ارتفاع ، آتش آن از دور قابل رويت بوده است و ممكن است كه بنا نقش سمبليكي داشته باشد . در قسمت ميانه اتاق آتشكده گودالي وجود دارد كه محل افروختن آتش بوده است .
    نكته جالب توجه در ساختار آتشكده آن است كه بعضي سنگهاي بكاررفته در عمارت ، برش قديمي تر و متفاوتي نسبت به بقيه دارد. اين سنگها از غاری كه در قسمت جنوبي آتشكده وجود دارد ، بدست آمده و اين مسئله نشان دهنده قد مت بيشتر غار نسبت به آتشكده است .

    روستای نياسر
    نياسر روستايي در 35 كيلومتری شمال غربي شهر كاشان مي باشد كه در منطقه ای كوهستاني در ارتفاعات كركس واقع شده است . نياسر يك شهر تاريخي مي باشد كه به خاطر آثار ارزشمند ش مثل آتشكده ( متعلق به زمان اردشير بابكان ) ، چشمه اسكندر ( از قديمي ترين چشمه های شناخته شده در ايران در ارتفاع 1680متربالای دريا )، باغ تالار ( متعلق به دوره صفويه ) وغار نياسر ( متعلق به دوره پارتيان ) شهرت دارد . روستاييان به قسمت فوقاني روستا ، « تالار » و به قسمت پاييني « داراب » مي گويند .


    چشمه و آبشار نياسر
    چند متر پايين تر از آتشكده نياسر، چشمه آب تميز وخنكي جريان مي يابد و به روستا مي رود ، اين چشمه كه چشمه اسكندر نام دارد ، از قديمي ترين چشمه های شناخته شده است كه 1680 متر بالای سطح دريا مي باشد.
    آبهای روان از كنار آتشكدهای زياد ديگری نيز جريان مي يابد كه اين مي تواند علامت پرستش آناهيتا ، الهه باروری و مرتبط با آب باشد .
    در ادامه چشمه آبشار اسكندر وجود دارد و در قسمت پايين آبشار ، دو تا سنگ آسياب وجود دارد .

    غار نياسر
    روستاييان غار را غار تالار يا سوراخ رئيس مي نامند .
    غار نياسر كاملاً دست ساز بشر مي باشد ( به جز يك يا دو حفره طبيعي نزديك وروديها ) به احتمال قريب به يقين غار يك معبد ميترايي و متعلق به دوره پارتيان ( اشكانيان ) بوده است . اكثر معابد ميترايي در تاريكي مطلق ساخته شده اند . در تمام قسمتهاي داخلي غار ، بقاياي كنده كاريها روي ديوارها ديده ميشود . غار از مجموعه ای از تونلهاي متعدد ، راهروها ، اتاق ها و محوطه های پيچ در پيچ به همراه تعداد زيادی چاه تشكيل شده است .
    غار از سه طبقه شامل دو كانال ، يك كانال حلقه ای شكل ويك كانال افقي تشكيل شده است . طول راهروها و اتاق های غار پيچيده نياسر ، تقريباً 650 متر با 45 چاه با عمق 118 متر است . غار از 23 اتاق با اندازه های مختلف با مساحت كلي 5/176متر مربع تشكيل شده است. نكته جالب آن است كه هوای داخلي غار درهيچ نقطه ای تغيير عمده پيدا نمي كند و حتي در عميق ترين نقطه غار به خاطر وروديهای متعدد ، هوای تازه وجود دارد . بنا به عقايد معتقدين به ميترائيسم ، خدای مهر يا خورشيد در غاری در كوههای سنگي پديد آمده بود و به همين منظور در زمان پارتيان ( كه آزادی مذهبي بيشتری وجود داشته است ) ايجاد شده و البته پيدا شدن اشيايي مانند كارهای سفالي و سكه های دورانهای ديگر مانند سلجوقيان و ايلخانيان نشان مي دهد كه كاربرد غار در زمانهای بعدی فرق كرده و احتمالاً به منظور سر پناه و جهت اهداف دفاعي استفاده مي شده است . تردد در داخل غار نياسر بسيار مشكل است و در بسياری از مسيرها بايستي به حالت خزيدن حركت نمود و بلند ترين نقطه غار 7/1 متر است.
    **********************************************


    آتشگاه اصفهان

    شهر اصفهان :
    قدمت اصفهان به اندازه تاريخ ايران مي باشد . زمان ساخت اين شهر به تهمورث ، سومين شاه پيشدادي مي رسد . نزديك 20 قرن پيش ، مورخ يوناني، استرابو ، از اصفهان بنام مركز امپراطوري ايران نام مي برد . مسلمانان بعداً" آن را « جفي » و سپس شهر را « اسپاهان » يعني شهر اسب سواران نام نهادند . در زمان سلجوقيان ، اصفهان مركزيت مجددي كسب نمود .
    كوه آتشگاه :
    كوه كوچكي است كه ارتفاع آن از دشت نزديك 200 متر و مسافت آن از شهر اصفهان حدود 8 كيلومتر مي باشد . در قله اين كوه ، آتشكده اي به همين نام وجود دارد . راه بالا رفتن از كوه يك معبر پر پيچ و خم مي باشد كه از طرف جنوب شرقي از ابتداي دامنه ، با يك سلسله پله هاي طبيعي كه از سنگهاي نتراشيده فراهم گرديده است ، شروع مي شود . اطراف اين كوه ، در تمامي جهات داراي سراشيبي تندي است بجز در يك طرف بخصوص و براي آنكه از آن سمت هم به معبد دسترسي نباشد ، ديواري جهت محافظت بنا شده است .
    آتشكده اصفهان :
    اين معبد ويران در قله حقيقي كوه آتشگاه واقع شده است و ارتفاع عمارت آن حدود 4 متر و قطر آن نيز قريب 4 متر مي باشد . شكل عمارت هشت گوشه بوده و با خشتهاي بزرگ ساخته شده است . طاق اين بنا گنبدي است كه قسمت زيادي از آن خراب شده است . بناي مزبور ، هشت درگاه در جهات مختلفه دارد . ديوارهاي خشتي طرفين اين درگاه ها كه طاقي روي آنهاست ، ستونهايي بر اين معبد تشكيل داده اند .
    در زير اين بنا ، اساس يا پي مصنوعي ديده نمي شود و عمارت را مستقيما" روي سنگهاي طبيعي بنا گذارده اند . در وسط بنا يك بر آمدگي ديده مي شود كه احتمال مي رود محلي بوده است كه مجمره ي آتش قرار داشته است .
    علاوه بر عمارت معبد ، بقاياي بعضي عمارات كه در اطراف آن بوده ديده مي شود ولي قدري پايين تر از خود معبد است و طرف شرقي و شمال شرقي قله كوه را متصرف است . پي عمارت هاي تخريب شده ي ديگري نيز در ديگر جهات ديده مي شود كه ظاهرا" اين مجموعه حالت يك دژ را داشته است . احتمال مي رود كه اين عمارت ، محل زندگي مغان و يا مخزن خود معبد بوده است . در مورد پيشينه تاريخي اين بنا ، سند محكم و معتبري وجود ندارد ولي اكثر مورخين و محققين آن را به اردشير دراز دست از شاهان هخامنشي كه از425 تا 465 قبل از ميلاد سلطنت داشته است ، نسبت مي دهند .عده اي نيز اين معبد را به ايام ساسانيان و عهد پيروز پسر يزدگرد ( 459 تا 484 ميلادي ) نسبت مي دهند .




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  8. #28
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    جشن های ایرانیان باستان در ارتبط با دین زرتشت :
    ((((کمتر از نیمی از این جشن ها امروزه گرفته میشه و جای بدبختی برای مایست)))))


    1:

    مادر با دستي گهواره و با دست ديگر جهاني را تكان مي‌دهد


    (به مناسبت جشن اسفندگان )

    به نام خداوند جان و خرد
    ايرانيان دوران باستان همچون ساير اقوام هم‌دوره خود، از گذشته‌هاي دور تحت تاثير و نفوذ مادر خدايان يا الهگاني بوده‌اند كه آنها را حمايت مي‌كردند. با دگرگوني نقش زن به‌عنوان عنصري سودمند در جامعه، گروه خدايان مادينه نيروي برتر شدند و دست به آفرينش و كارهاي خارق‌العاده زدند. اين بانوخدايان داراي تنديسه‌هايي بوده‌اند كه در جاي‌جاي سرزمين ايران و ديگر نقاط جهان يافت شدند. اين پيكرك‌ها خصوصيات زنانه بارزي دارند كه نماد باروري و مادري و زايش آنهاست. با آغاز پيام‌آوري اشوزرتشت، پرستش چندخدايي كنار نهاده شد و يكتاپرستي به معناي واقعي خود مطرح گرديد. پس ساير خدايان به مقام پايين‌تر نزول كرده و بدين‌ترتيب امشاسپندان و ايزدان با حضور خود مفاهيم انتزاعي برخاسته از اين خدايان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. اين فاصله‌گرفتن از خدايان اساطيري بطور كامل نبوده و آدمي كه مجذوب قدرت بي‌زوال بانوخدايان اسطوره‌اي خود بود، با اقدامي جبراني بخشي از قدرت مافوق طبيعي زنانه آنها را در قالب‌هاي دختر شاه‌پريان و داستان‌هاي روزمره خود جاي داده و قسمتي ديگر را هم بصورت زن برتر در ادبيات خود زنده مي‌كند و در يك كلام مي‌توان گفت در جهان‌بيني انسان باستاني ابرانسان زن بوده است.
    آناهيتا و اشي از جمله ايزدبانوهاي ايراني مي‌باشند كه در جاي‌جاي نوشته‌هاي باستاني جلوه مي‌كنند. در ميان امشاسپندان از لحاظ زبان‌شناسي زبان اوستايي، سه امشاسپند نخستين يعني وهومن – اشه‌وهيشته و خشتره‌وئيريه، نرينه؛ و سه امشاسپند بعد يعني سپنته‌آرمئيتي و هئوروتات و امرتات از نظر لغوي، مادينه‌اند. از سوي ديگر با نگرشي ژرف در معناي اين سه نيروي اهورايي
    سپنته‌آرمئي‌تي: مهرورزي افزاينده كه بعدها به شكل سپندارمذ يا اسفند تغييرشكل داده است كه در باور باستان، زمين نماد آن است .
    هئوروتات: رسايي كه زايش، بالندگي و خروش آب‌ها و چشمه‌ها در ذهن ايراني يادآور اين نيروي خدايي است.
    امرتات: بي‌مرگي و جاودانگي كه رويش و بالندگي گياهان و سبزينگي، نماد باستاني آن است.
    مي‌توان دريافت كه هسته اصلي اين سه امشاسپند، مهرورزي و عشق بي‌آلايش و ازخودگذشتگي و پروراندن و زايندگي است و نشانگر اهميت نقش زن و مادر در انديشه و باور انسان نخستين و ايرانيان باستان است. چنانكه در ادبيات ايراني نيز مادر طبيعت، مام ميهن، … بسيار به‌چشم مي‌خورد. اگر در باور ايراني مرد داراي قدرت مردانگي و تفكر و خردورزي بيشتري است، در برابر آن زن نيز داراي مهرورزي، عشق پاك، پاكدامني و ازخودگذشتگي فراوان‌تري است كه هر يك از اين‌دو به تنهايي راه به جايي نبرده و حتي روند پويايي گيتي را هم به ايستايي مي‌كشانند. اگر مردان بدنه هواپيماي خوشبختي‌اند ، زنان موتور آن‌اند كه پيكره بي‌موتور و موتور بي‌بدنه هيچ‌كدام به تنها به اوج سعادت نمي‌رسند بلكه ذره‌اي حركت و جنبش هم برايشان ناممكن است.
    در گاهان ستوده‌شده، اشوزرتشت خوشبختي بشر را وابسته به ميزان دانش و خرد انسان مي‌داند نه جنسيت و قوميت و رنگ و نژاد. و از ديدگاه وي همه انسان‌ها – همه زنان و مردان – داراي حقوق برابرند. او دختران را در گزينش همسر آزاد شمرده و عشق پاك و دانش نيك را دو معيار اصلي مي‌داند و خوشبختي همسران جوان را در زندگي زناشويي در اين مي‌داند كه هر يك بكوشند تا در راستي از ديگري پيشي جويند.
    اين هماهنگي و ميانه‌روي پيامبر بسيار ارزشمند و قابل‌توجه است. در زماني‌كه در بسياري از سرزمين‌ها و فرهنگ‌هاي جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتي گاهي پس از زايش بي‌درنگ زنده‌زنده به گور مي‌رفت؛ در ايران باستان، زن همكار و همفكر مرد در زندگي زناشويي و حتي گاهي در زمينه حقوقي – ديني و مذهبي – جنگ و پهلواني بوده‌است.
    پس از زناشويي و تشكيل خانواده شوهر به‌نام نمانوپئي‌تي (Nemanu Paiti) و زن به‌نام نمانوپتني (Nemanu Patni) خوانده مي‌شود. جزء اول هر دو واژه به معني خانه و پئي‌تي و پتني هر دو به معناي سردار و رئيس‌اند كه پئي‌تي، نرينه و پتني، مادينه است. اين‌دو واژه را كدخدا و كدبانو معرفي كرده‌اند و پيداست همانگونه كه شوهر مقام كدخدايي و رياست خانه را عهده‌دار است، زن هم كدبانوي خانه است نه كنيز و مأمور .

    در زير گزيده‌هايي از متون پهلوي و اوستا را مي‌خوانيم:
    پيام 1 :‌ برابري زن و مرد : ما همه فروهران و روان‌هاي زنان و مردان پارسا و راست را مي‌ستائيم (يسنا 35-3)

    پيام 2 : آموزش زن و فرزند : زن و فرزند خود را از تحصيل دانش و كسب و هنر بازمدار تا غم و اندوه بر تو راه نيابد و در آينده پشيمان نگردي (پندنامه آدرباد ماراسپند)

    پيام 3 :‌ در ازدواج : دختر خود را به شوهري ده كه هوشيار و دانا باشد

    پيام 4 : در گاه ائيوي‌سروترم به زن پارسايي درود فرستاده‌شده كه در انديشه و گفتار و كردار راست و پاك بوده و از راه علم و دانش احترامي بدست آورده و نسبت به شوهر صميمي و فداكار باشد.

    پيام 5 : در فروردين‌يشت كرده 30 ، نام زنان بسياري نيز كه از نظر ميهن‌دوستي، دين‌پروري، فرزانگي و پارسايي به گروه روانان جاويد پيوسته‌اند يادآوري و به روان آنان درود فرستاده مي‌شود .

    پيام 6 : بنا به نوشته‌هاي كتاب نيرنگستان، زنان مي‌توانند در سرودن يسنا و برگزاري مراسم مذهبي با مردان همكاري كنند يا خود مبادرت نمايند و حتي زنان در دوران سالخوردگي مي‌توانند وظيفه نگهباني آتش مقدس را برعهده بگيرند.

    پيام 7 : بنا به نوشته كتاب ماتيكان هزار دادستان (هزار قانون) ، زنان دانشمند مي‌توانند به شغل وكالت دادگستري پرداخته و حتي بر مسند قضاوت بنشينند.

    اينك گزيده‌هايي در مورد جايگاه مادر ايراني در دوران باستان :
    پيام 1 : با پدر و مادر خود مؤدب و فرمانبردار باش و به سخنان آنان گوش فراده، زيرا تا پدر و مادر زنده‌اند فرزند چون شيري است كه در بيشه باشد و از هيچ نترسد ولي چون درگذرند فرزند چون بيوه‌زني است كه زيردست ديگران گردد و هرچه از او بستانند دم نتواند زد. (اندرز آدرباد ماراسپندان)

    پيام 2 :‌ جوانان براي عروسي از والدين كسب اجازه مي‌نمايند. (كزنفون)

    پيام 3 : فرزندان در حضور مادر بدون اجازه نمي‌نشستند. (Curtius)

    پيام 4 : كورش كبير هر احترامي كه در خور مادري بود به دختر Astyages روا داشت و در هنگام مرگ به فرزندان خود وصيت كرد در هر كار فرمانبردار مادر خود باشند. (Ctes Pars)
    پيام 5 : در دربار شاه در مجلس رسمي و غيررسمي در موقع خوراك پايين‌تر از مادر خود مي‌نشست.

    و ايرانيان كه سپاسداري را از بايسته‌هاي زندگاني شمرده و در اين راه از هيچ كوششي فروگذاري نكرده‌اند براي سپاسداري از جايگاه زن و مادر در هستي، زندگي، آموزش فرزندان نسل آينده و در يك كلام در آباداني جهان، برابري روز و ماه سپندارمذ يا اسفند را با نام جشن اسفندگان و به ياد كوشش‌هاي بي‌وقفه زنان و مادران در خاطره‌ها جاويد ساخته‌اند. پس بياييد در چنين روز فرخنده‌اي در كنار ممس (مادربزرگ) و بامس (پدربزرگ) و پدر و مادر، همسر و فرزندان جشني به‌يادماندني را رقم زده و بزرگترين مادر يعني طبيعت و زمين را از آلودگي‌ها پالوده سازيم.
    شايد روزي تمام مردمان جهان روز اسفند از ماه اسفند را روز مادر طبيعت (محيط زيست) نام نهادند و جهاني براي نجات مادر طبيعت كوشيد.
    برگرفته از
    آذرگشسب،اردشير. آيين زناشويي زرتشتيان. انتشارات كانون زرتشتيان شريف‌آباد.
    2- ايراني، دينشاه. اخلاق ايران باستان. انتشارات فروهر .
    3- جهانگيري، راشين. اردوسور آناهيتا و اسطوره‌هاي آن (ارائه شده در نهمين همايش مانتره)
    4- خنجري، خداداد. بينش زرتشت. ماهنامه چيستا




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  9. #29
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    2:

    مهرگان آن روي سكه نوروز
    آن‌ گاه كه سالنماي زرتشتيان روز مهر از ماه مهر را نشان مي‌دهد ، مهرگاني ديگر از راه مي‌رسد. مهرگاني از راه مي‌رسد كه اگرچه امروز تنها يكي از جشن‌هاي ماهيانه زرتشتيان به شمار مي‌رود اما ديروز شكوهش با نوروز برابري مي‌كرد و گستره‌ي آن به سبب پيوندش با آيين مهر و ميترا از خاور تا باختر اين كره‌ي خاك را درنورديده بود و صد افسوس كه با تمام اين فر و شكوه در هزار توي تاريخ پرفراز و نشيب اين سرزمين، گرد فراموشي بر رخسار گرفت و امروز تنها اقليتي ديني در داخل و اقليتي قومي در خارج از كشور اين ميراث كهن را نگاهبانند
    در سالنماي زرتشتيان هر روز ماه، نامي دارد كه نام‌هاي دوازده ماه نيز در ميان آنها ديده مي‌شود و يكي شدن نام‌هاي روز و ماه جشن گرفته مي‌شده است. در ميان جشن‌هاي ماهيانه، دو جشن تيرگان و مهرگان مناسبتي حماسي و ملي دارند و هر دو يادآور نجات و رهايي مردمانند
    در تيرگان مرزهاي ايران را كه در پي شكست از توران مي‌رفت تا به تنگي دل مردمانش شود، پرتاب تيري كه از جان آرش نيرو مي‌گرفت به فراخي رسانيد. و در مهرگان پايه‌هاي سلطنت ضحاك ماردوش كه ماران شانه‌هايش از مغز جوانان خورش مي‌كردند ، با فرياد دادخواهي آهنگري كاوه نام لرزيدن گرفت و با افراشته شدن درفش كاوياني و خيزش ايرانيان به رهبري فريدون، 1000 سال ستم و بيداد ضحاك تازي به پايان رسيد
    شايد اين كه بيشتر تاريخ‌نويسان بر مردمي‌بودن اين جشن قلم مي‌زنند، به اين سبب است كه مهرگان يادآور پيروزي بر بيداد و ستم زمانه بوده است. ابوريحان بيروني در التفهيم مي‌نويسد: مهرگان شانزدهمين روز از مهرماه و نامش مهر، اندرين روز آفريدون ظفر يافت بر بيورسب جادو، آنك معروف است به ضحاك و به كوه دماوند بازداشت و روزها كه سپس مهرگان است همه جشنند، بر كردار آنچه از پس نوروز بود
    البته از سال 1304 هجري شمسي پنج روز پنجه (خمسه) از پايان سال حذف و شش ماه نخست ، 31 روزه شد و از آن پس روز آغاز جشن مهرگان به دهم مهرماه منتقل شد و تا روز رام ايزد يعني شانزدهم مهرماه ادامه يافت. روز اول را مهرگان عامه و روز واپسين يا شانزدهم مهر را مهرگان خاصه مي‌ناميدند. گزارش‌هايي نيز وجود دارند كه مهرگان پيش از اين نيز در شش روز يا حتي در 30 روز برگزار مي‌شده است
    پيش از اين گفته شد كه فر و شكوه مهرگان را مي‌توان با نوروز سنجيد ، آنچنان كه در آثارالباقيه‌ي بيروني از گفته سلمان فارسي آمده است:ما در عهد زرتشتي بودن مي‌گفتيم، خداوند براي زينت بندگان خود ياقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بيرون آورد و فضل اين دو روز بر روزهاي ديگر مانند فضل ياقوت و زبرجد است بر جواهرهاي ديگر
    اما آنچه روشن است، گستره و گوناگوني نوشته‌هايي كه درباره‌ي مهرگان و دلايل برگزاري آن آورده شده است به هيچ روي قابل سنجش با نوروز نيست و گويا تاريخ‌نويسان، شاعران و نويسندگان هم‌پيمان گشته‌اند تا از پيدايش مهرگان گزارش‌هاي يكساني ارائه دهند. آنچنان كه بيهقي و بيروني چرايي پيدايش مهرگان را گزارش مي‌دهند ، اسدي توسي نيز در گرشاسب‌نامه مي‌گويد
    فريدون فرخ به گرز نبرد ز ضحاك تازي برآورد گرد
    چو در برج شاهين شد از خوشه مهر نشست او به شاهي سر ماه مهر
    و يا در شاهنامه فردوسي مي‌خوانيم
    فريدون چو شد بر جهان كامگار ندانست جز خويشتن شهريار
    به روز خجسته سر مهر ماه به سر برنهاد آن كياني كلاه
    كنون يادگارست از او ماه مهر به كوش و به رنج ايچ منماي چهر

    پرستيدن مهرگان دين اوست تن‌آساني و خوردن آيين اوست
    همانگونه كه مي‌دانيم اين يكسان‌نويسي در مورد نوروز وجود ندارد و از همين رو اين پرستش در ذهن جان مي‌گيرد كه آيا گزارش‌هاي گوناگوني كه در مورد نوروز بيان شده است و نشان از اهميت آن در بين تمامي اقوام و گروه‌هاي ايراني مي‌دهد دليل به برتري نوروز بر مهرگان نيست. اينكه پس از چندين هزار سال، نوروز استوار و تنومند در ميان ايرانيان زنده است و مهرگان اينگونه نيست را پژوهشگران چه پاسخي مي‌دهند؟ شوربختانه نگارنده اين متن نه تنها پاسخي براي پرسش خويش نيافت بلكه به جملاتي برخورد كه نشان از برتري مهرگان بر نوروز در نزد عوام مي‌داد. براي مثال دكتر محمود روح‌الاميني به نقل از آثارالباقيه بيروني مي‌نويسد:… و برخي مهرگان را بر نوروز برتري داده‌اند چنان‌كه پاييز را بر بهار برتري داده‌اند و تكيه‌گاه ايشان اينست كه اسكندر از ارسطو پرسيد كه كدام يك از اين دو فصل بهتر است؟ ارسطو گفت پادشاها در بهار حشرات و هوام آغاز مي‌كند كه نشو يابند ودر پاييز آغاز ذهاب آنهاست ، پس پاييز از بهار بهتر است
    در هر حال آنچه روشن است و رواست كه گفته شود اينست كه نام نوروز بيشتر از هر جشن ديگري با مهرگان همراه بوده و اين گواه بر آنست كه اين دو جشن حتي اگر هم‌ارج و هم‌پايه نبوده باشند ، بزرگترين جشن‌هاي ايران زمين بوده‌اند و شايد تنها در اين دو جشن بوده كه ايرانيان سراسر دست از كار و كوشش مي‌كشيده‌اند و به شادي و رامش و آسايش مي‌پرداخته‌اند. آنچنان كه فردوسي تن‌آساني و خوردن را آيين آن مي‌داند و مي‌گويد
    كنون يادگارست از و ماه مهر به كوش و به رنج ايچ منماي چهر
    و حتي بيروني كه به سخت‌كوشي و پركاري نامدار است گويا بايسته‌ي خويش مي‌داند كه در مهرگان و نوروز بياسايد ، آنگونه كه شهروزي در مورد وي مي‌گويد
    “… دست و چشم و فكر او هيچ‌گاه از عمل بازنماند مگر به روز نوروز و مهرگان  ‌
    و اينكه مهرگان و نوروز با واژگان تازي‌شده‌ي مهرجان و نيروز وارد زبان و قلمرو فرهنگي كشورهاي مسلمان عرب‌زبان گرديد و امروز در بسياري از اين كشورهاي آسيايي و آفريقايي واژه‌هاي مهرجان به مفهوم فستيوال و جشن كاربرد دارد ،‌ نشانه‌ي ديگري است بر فر و شكوه اين دو

    در اين ميان حتي اگر از استوره‌ي كاوه آهنگر كه درفش دادخواهي و ستم‌ستيزي ايرانيان است چشم‌پوشي كنيم و پيوند مهرگان با ميترا و مهر را هم كه نشان از پيشينه‌ي اين جشن كهن دارد ناديده بگيريم، همزماني آغاز فصل برداشت كشاورزان با مهرگان ، بر مردمي‌بودن اين جشن كهن گواه است و از طرفي اينكه مهرگان آغاز اعتدال پاييزي را نويد مي‌دهد همانگونه كه نوروز پيام‌رسان اعتدال بهاري است، اين دو جشن كهن را همانند دو روي سكه‌ي فرهنگ ايران مي‌نماياند. باشد كه مهرگان را بيش از اين گرامي بداريم :برگرفته از ‌روح‌الاميني، محمود. آيين‌ها و جشن‌هاي كهن در ايران امروز
    رجبي، پرويز. جشن‌هاي ايراني




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  10. #30
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    3:

    خوردادگان ، جشن رسا شدن
    جشن ها، يادگارهاي درخشان پدران و مادران بيداردل ما هستند كه در گذر تاريخ بسياري از آنها به دليل ويژگيهاي زمان و تعصبات بسيار از بين رفته و هم اكنون از آنها نمونه هايي بسيار اندك در ميان ايرانيان به چشم مي خورد. با اين حال اين نمونه هاي اندك، نشانه هايي بس بزرگند از انديشه بلند و طبع ظريف ايراني كه خداوند به اين قوم ارزاني داشته و آيين زرتشتي با پيام ها و آموزش هايش آن را آشكار ساخته است.
    واژه جشن از كلمه يسنه اوستايي است با ريشه اي اوستايي به معناي ستايش كردن . بنابراين معناي واژه جشن، ستايش و پرستش است
    :همانگونه كه مي دانيد جشن هاي ايران باستان سه دسته اند
    1)جشن هاي ماهيانه 2)جشن هاي ساليانه 3)جشن هاي متفرقه

    جشن خوردادگان يكي از جشن هاي ماهيانه اي است كه در روز چهارم خورداد ماه برگزار مي شود. از چگونگي برگزاري اين جشن در دوران باستان آگاهي دقيقي در دست نيست؛ اما چون خورداد به معناي رسايي و تندرستي است و در جهان مادي نگهبان آب است مي توان پنداشت كه نياكان ما در اين روز به كنار چشمه ها ، رودها و يا درياها رفته و به پرستش اهورامزدا مي پرداخته اند
    واژه اوستايي خورداد، هئوروتات است كه در زبان سانسكريت در ودا بصورت سئوروتات آمده و به معني رسايي و تندرستي است . اهورامزدا از سرچشمه بخشايندگي خويش اين فروزه را به واسطه امشاسپند هئوروتات به آفريدگان خود بخشيده تا هر پديده اي رسا گردد و رسايي و تندرستي نه تنها ويژه اين جهان است ، بلكه رسايي مينوي و تندرستي روح و روان ، هدف والاي جهانيان است
    اهورامزدا مي خواهد كه همگان به ياري امشاسپند هئوروتات از اين بخشايش مينوي و مهرباني حقيقي برخوردار گشته و هركس بتواند با نيروي رسايي و پرورش و افزايش آن در وجود خويش، داراي مقام رسايي و كمال بي زوال گردد




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




صفحه 3 از 13 اولیناولین 12345 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •