ripek کجاست ؟؟؟![]()
سلام من همه جا هستمکسی نمی تونه به من دستور بده
وگرنه وایییییییییییییییییییییی
![]()
به افتخار همه![]()
راستی آبجی پنجشنبه تو تریا ی دانشگاه دیدمت داشتی کافی میخوردی! خوشمزه بود؟
خــــــــــــــــــــــــ ــــوب آبجی! حالا ناراحت نشو؛
تو که دیگه منو میشناسی؛ میخوای کارتو آسون کنم؟
من عضو کانون تئاتر دانشگاهم؛ همه منو میشناسن؛معروفیم دیگه
اگه خواستی بیا عضو شو خوش میگذره،تو سالن 2 دانشکده علوم تشکیل میشه.
راستی آبجی سر کلاس ریاضی 1، بین کلاس 4 تا 8 شب که تاریک بود با بچه ها نقشه کشیدیم رفتیم اتاق فرمان برقارو خاموش کردیم، همه جیغ میزدن، خلاصه خیلی شیطونی کردم، اگه سالن 2 اومده باشی میدونی منظورم از اتاق فرمان کجاست؛ اونجا که نور و صدا و ... کنترل میشه؛ با بچه ها دمار از روز سالنا در اوردیم؛ مثلا در و قفل میکنیم و پروژکتورارو روشن میکنیم و پیچای تخته رو شل میکنیم و وقتی استاد میاد دست میزنه تخته میوفته. صندلی های سالن و با چوب طوری سفت میکنیم که نمیتونن صافش کنن و بشینن سرش.
خیلی خنده داره!
تازه یه بار در سالن وایسادیم، هرکی میخواست بیاد، میگفتیم بره از دانشکده ادبیات برگه حضور در کلاس بگیره، اونا هم باور میکردن؛ بچه هارو سر کار میزاریم، خیلی حال میده
حالا بیخیال؛ نظرت راجع به کانون تئاتر چیه؟ تا حالا رفتی؟
اگه خواستی بیا تا ازت تست بگیرم، شاید قبول شدیشوخی کردم، من فقط یه بازیگر ساده ام، همین!
![]()
خوشبختم منم عضو . . . هستم
نه ممنون همون شما برای کل گروه بسی من بیام اون وقت دیگه ...اگه خواستی بیا عضو شو خوش میگذره،تو سالن 2 دانشکده علوم تشکیل میشه.
راستی آبجی سر کلاس ریاضی 1، بین کلاس 4 تا 8 شب که تاریک بود با بچه ها نقشه کشیدیم رفتیم اتاق فرمان برقارو خاموش کردیم، همه جیغ میزدن، خلاصه خیلی شیطونی کردم، اگه سالن 2 اومده باشی میدونی منظورم از اتاق فرمان کجاست؛ اونجا که نور و صدا و ... کنترل میشه؛ با بچه ها دمار از روز سالنا در اوردیم؛ مثلا در و قفل میکنیم و پروژکتورارو روشن میکنیم و پیچای تخته رو شل میکنیم و وقتی استاد میاد دست میزنه تخته میوفته. صندلی های سالن و با چوب طوری سفت میکنیم که نمیتونن صافش کنن و بشینن سرش.
خیلی خنده داره!![]()
نگفتم کم اتیش بسوزون بچه خودم میام لو میدمت
برم به عمو شجاع بگم
اره بنده خدا این ترم اولی ها هم هر چی بگی گوش میدن خیلی جالبهتازه یه بار در سالن وایسادیم، هرکی میخواست بیاد، میگفتیم بره از دانشکده ادبیات برگه حضور در کلاس بگیره، اونا هم باور میکردن؛ بچه هارو سر کار میزاریم، خیلی حال میده![]()
نظر خاصی ندارم وقتشو بیشتر کنندحالا بیخیال؛ نظرت راجع به کانون تئاتر چیه؟ تا حالا رفتی؟
نه ممنون من وقت این کارا رو ندارماگه خواستی بیا تا ازت تست بگیرم، شاید قبول شدیشوخی کردم، من فقط یه بازیگر ساده ام، همین!
![]()
بابا فردین
![]()