على (عليه السلام ) فرمود: عمل به قرآن و سنت ، بلى ، و اما به روش دو شيخ نه ؛ بلكه با نظر خودم رفتار خواهم كرد. اين پيشنهاد را به عثمان نمود، عثمان بدون ترديد پذيرفت .
بعضى از تاريخ نويسان مى گويند: عبدالرحمن اين پيشنهاد را سه بار تكرار كرد و در هر بار عثمان پذيرفت و على (عليه السلام ) قبول نكرد.
مسلم است كه از نظر رفتار سياستمداران معمولى ، على (عليه السلام ) مى توانست آن روز دروغى بگويد و سپس كه سوار كار شد، با صدها جملات و حيله هاى ساختگى ، دروغ خود را تصحيح نمايد.
O علامه محمد تقى جعفرى (ره )
دنيا از نگاه على (عليه السلام )
و الله لدنيا كم هذه اهون فى عينى من عراق خنزير فى يد مجذوم ؛ به خدا سوگند! هر آينه ، اين دنياى شما در نزد من پست تر از استخوان خوكى در دست كسى است كه بيمارى خوره داشته باشد.
ابن ابى الحديد در ذيل اين كلام شريف مى گويد: (( قسم به جان خودم كه راست فرموده و او همواره صادق و راستگو بود و كسى كه سيره و روش او را در دو حالتش - يكى بر كنارى از امور و ديگرى حالت زمامدارى - تاءمل نمايد، پى به صحت اين گفتار شريف مى برد (90)
o آيه الله كريمى جهرمى
بردبارى و گذشت
على (عليه السلام ) با همه توانايى و نيرومندى ، با بازوى جنگاورى كه دنيا نظير آن را كم ديده هيچ گاه بر دشمن پيشدستى نكرد، به فرزندش حسين (عليه السلام ) توصيه مى كرد كه هرگز كسى را به مبارزه مطلب ، ولى اگر دشمن تو را به جنگ خواند رو مگردان ، زيرا جنگ طلب متعدى است و متعدى مغلوب است (91) .
در ميدان جنگ جمل بر كشتگان دشمن عينا مانند مقتولان سپاه خود نماز گذاشت (92) .
در تمام جنگ هايى كه دشمنان به او تحميل كردند پس از ختم جنگ در سينه او از دشمنانى كه به خون ريزى شخص او و دوستان و يارانش برخاستند كم ترين كينه اى نمى ماند... در جنگ جمل بر مرگ طلحه و زبير گريست ... سه روز بعد از جنگ جمل ، على (عليه السلام ) به ديدن عايشه رفت به جاى ملامت و ناسزا، عايشه را اكرام كرد و دستور داد با منتهاى حرمت او را روانه مدينه كنند تا در خانه خود بماند و شخصا موقع حركت با او به گرمى وداع كرد (93)
على رغم فتنه عظيمى كه عايشه بر ضد او برانگيخته بود با منتهاى جوانمردى از او دلجويى كرد تا آن جا كه فرمان داد دو جوان كوفى كه پشت خانه عايشه شعر در هجو او خوانده بودند هر يك را صد تازيانه زدند.
دكتر طه حسين نويسنده دانشمند مصرى در كتاب على (عليه السلام ) و فزرندانش مى نويسد:
چند نكته در اين جريان به نظر مى رسد: يكى جوانمردى و پاكدلى اميرالمؤ منين (عليه السلام )، ديگر سياست مدبرانه او آرام كردن بغض و كينه عايشه و پيشگيرى از تحريكات جديد، گر چه با همه اين محبت ها و فتوت ها هرگز عايشه نتواست از ابراز كينه و عداوت نسبت به على (عليه السلام ) خوددارى كند و خبر شهادت امام را كه شنيد شادى كرد. و به قول طه حسين گفت : (( على (عليه السلام ) با مرگ راحت شد و ديگران را نيز راحت كرد (94) )) .
به حدى دل على (عليه السلام ) از كينه و بغض پاك و از حس انتقام به دور بود كه پس از غلبه بر خوارج اجازه داد صدها تن از آنها كه از جنگ فرار كرده بودند وارد كوفه و بصره شوند و به راحتى و رفاه زندگى كنند و سهم خود را از بيت المال بستانند... دادگرى و بزرگوارى و پاكدلى على (عليه السلام ) آنها را از خشم او ايمن و به گذشت و عطوفتش اميدوار كرده بود على (عليه السلام ) بهتر از هر كس سبب و ميزان جسارت اين جماعت را درك مى فرمود تا آنجا كه يقين داشت به دست اين گروه كشته خواهد شد (95) .
O حسن صدر (ر0)
على (عليه السلام ) و عدم نسبت شرك و نفاق به طغيانگران
ان عليا لم يكن ينسب اءحدا من اءهل حربه الى الشرك و لا الى النفاق و لكنه كان يقول : هم اخواننا بغوا علينا (96) ؛
على (عليه السلام ) هيچ يك از كسانى را كه با او مى جنگيده اند به شرك و نفاق متهم نمى كرد، بلكه مى فرمود: اينان برادران ما هستند كه بر ما طغيان كرده اند )) .
O شيخ حر عاملى (ره )
احترام خون افراد در قلمرو حاكميت اسلام
طبق تحقيقاتى كه از دوران حكومت پر افتخار حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) شده ، در زمان حكومت آن امام كه تقريبا مدت پنج سال طول كشيده در سراسر بلاد اسلامى تحت قلمرو ايشان ، تعداد كسانى كه به سبب حد شرعى و جز آن - غير از تلفات جنگ - كشته شدند، به صد نفر هم نمى رسد، كه اين مطلب بيانگر حدود ارزش انسانى و احترام خون افراد در قلمرو حاكميت اسلام مى باشد (97)
سادگى زندگى على (عليه السلام )
در احوال اميرالمؤ منين حضرت على (عليه السلام ) وارد شده كه آن حضرت در كمال سادگى زندگى مى كرد، با آن كه وسعت سرزمين تحت نفوذ آن حضرت بيش از شوروى و يا آمريكاى امروز بود، او كه در حدود پنج سال در كوفه بود و حكومت مى فرمود، نه خانه اى براى خود خريدارى كرده ، و نه خشتى بر خشت ديگر براى خويش قرار داد، بلكه در كمال سادگى در خوراك ، پوشاك ، مسكن و جز آن زندگى نمود، هميشه و همه جا با مردم بود، و ملاقات با وى براى همگان آزاد بود، و هيچ گاه درب خانه اش را به وى مردم نسبت وجداى از مردم به سر نمى برد، اما در دنياى امروز حاكمان بر كشورها، وزرا و حتى مديران اداره ها با هر كسى ملاقات نمى كنند، مگر تحت تشريفات و شرايطى دشوار، و تعيين وقت قبلى ، ليكن حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) در دسترس همگان بود، وقت قبلى براى ملاقاتش لازم نبود، و نه تنها امتياز و تشريفاتى براى خود قائل نبود، بلكه آن قدر روى زمين خاكى خوابيد تا آن كه ملقب به (( ابوتراب )) (پدر خاك ) شد (98) .
در زمان حكومت آن حضرت كه شرايط رفاه اقتصادى براى مردم متوفر بوده ، هيچ فقير و بينوايى در سراسر سرزمين هاى تحت حاكميت ايشان وجود نداشته ، حتى در اقليت هاى مذهبى ، از اين رو آن حضرت با وجودى كه حتى يك فقير را در سراسر مملكت خود سراغ نداشتند، خودشان از نان جوين و نمك تغذيه كرده و مى فرمودند: شايد! در دورترين نقاط مملكت فقيرى باشد كه غذايى بهتر از اين به دستش نرسد، از اين جهت من با آن فقير فرضى ، خودم را يكسان قرار مى دهم ، البته آشكار است كه قلمرو تحت نفوذ آن حضرت بسيار گسترده و وسيع بود است (99) .
على (عليه السلام ) و آزادى هاى سياسى
على (عليه السلام ) دومين حاكم اسلامى است كه توانست آزادى هاى اسلام را به همگان حتى كفار ارزانى دارد چه آن كه آزادى در اسلام بى شمار است . قرآن مجيد درباره پيامبر بزرگ اسلام ، و هدف بعثت او چنين مى فرمايد: يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم (100) دو عبارت را در اين آيه شريفه ملاحظه مى كنيد: (( اصر؛ بارگران )) و (( اغلال ؛ زنجيرها )) و اين به دو معناست :
1. گاهى بر پشت انسانى بار سنگينى مى گذارند كه با وجود باز بودن دست و پايش ، قادر به حركت از جاى خود نبوده ، و در نتيجه زمين گير مى شود، اين را (( اصر )) يعنى بار گران گويند.
2. و گاهى بار سنگينى بر پشت انسان نيست ، اما دست و پايش در قيد و بند است كه در نتيجه نمى تواند حركتى انجام بدهد.
اين دو مثال را در جامعه اگر پياده كنيم ، خواهيم ديد كه بعضى جوامع خود را گرفتار تشريفاتى نموده اند كه با مرور زمان بر پشت آنها سنگينى مى كند، مثل تشريفات ازداوج ، دادگسترى ، خانه دارى ، خانه سازى و ديگر شوون زندگانى امروز... و برخى جوامع هم گرفتار قوانين و مقرراتى شده اند كه دست و پاى آنها را بسته و آزادى هايشان را محدود ساخته است ...
يكى از مهم ترين اهداف پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اين بود كه بار سنگين آن تشريفات را از دوش جامعه انسانى برداشته و آن قيد و بندهاى اختناق آميز قانون ها را پاره كند، لذا دين مبين اسلام ، تمام آزادى ها را براى انسان ها محترم شمرده ، مگر در موارد بسيار معدودى براى حفظ آزادى هاى اكثريت جامعه ، آزادى تعدادى را محدود نموده است . قرآن مجيد خطاب به پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد: