پاتــوق دانشجويـان دانشگاه پيام نور ♀ ري ♀

[Aerith]

همون اولش پشتشو سفت کن ، حواستم باشه هر چند دقیقه یه بار اینکارو تکرار کنی

من یه نظر به صندلیها انداختم اما نگرفتم منظورتو... معمولی بود مثل صندلیهای کنکورمون!!!! جای سفت کردن نداشت! چقدر ترسناک!!!! من فکر کنم فردا برم سر کلاس زیگیل محسوب شم!!!
سایتمون که خیلی رسمیه اصلا حال نمیده!
اوچ... همه عشقمون واس دانشگاه رفتن همون ((سلف دانشجویی)) بید! این هم اگه مثل عروس تعریفی دربیاد که دیگه واویلاااااااا!!!!!
معمولا کتابخونه ها هر روز بازن و جمعه ها ساعتهای خاص... پیام نور مثل سرزمین عجایب میمونه انگار!!!!

بابا ولمون کن.نگرانم نگرانم
مگه دانشگاه لولو خور خورست نگران باشی .
هر کی قبول میشه از دانشگاه حال می کنه می خواد بره دانشگاه این نگرانه.
عجب دورو زمونه ای شده ها.قدیم الایام (سال پیش که خودم از دانشگاه قبول شدم) وقتی به یکی می گفتن از دانشگاه قبول شدی از خوشحالی سکته می کرد ، ولی حالا نگران و ناراحت میشن

بااااااااااباااااااااااا!! !!!! تو که ادبیلی چرا اومدی تو بخش شهر ری!!!! بیام تو پاتوق اردبیلیها بهت ضدحال بزنم؟؟؟ دست خودم نیست به خدا... امروزم که تا 7 انقلاب بودیم... برا کتابا...
میگم چندتا عنوان کتاب خوب بهم معرفی کن! مثلا مثل گاج و قلم چی برا دوره دبیرستانمون خیلی توپ باشن!

Aerith جان ! تو می تونی ! من بهت ایمان دارم .. برو دانشگاه همزمان با درس خوندن ، حالش رو هم ببر
( میشه تلفظ اسمتو بنویسی همراه با ترجمه ؟ )

تلفظ: اریث!
معنی خاصی هم نداره اسم کاراکتر بازی final fantasy 7 بید

[Silence]

من یه نظر به صندلیها انداختم اما نگرفتم منظورتو... معمولی بود مثل صندلیهای کنکورمون!!!! جای سفت کردن نداشت! چقدر ترسناک!!!! من فکر کنم فردا برم سر کلاس زیگیل محسوب شم!!!
سایتمون که خیلی رسمیه اصلا حال نمیده!
اوچ... همه عشقمون واس دانشگاه رفتن همون ((سلف دانشجویی)) بید! این هم اگه مثل عروس تعریفی دربیاد که دیگه واویلاااااااا!!!!!
معمولا کتابخونه ها هر روز بازن و جمعه ها ساعتهای خاص... پیام نور مثل سرزمین عجایب میمونه انگار!!!!


تلفظ: اریث!
معنی خاصی هم نداره اسم کاراکتر بازی final fantasy 7 بید

پس صندلی پلاستیکی ها رو ندیدی ؟ خاکستری و بعضاً سبز ؟ شما چوبی ها رو دیدی ؟
سعی کن برای کلاسایی مثل ریاضی دیر نرسی چون کلاس کیپ تا کیپ پره ! وگرنه مجبور میشی مماس به تخته بشینی :دی
اره دیگه ! پیام نور سرزمین عجایبه ! مخصوصا یه سری استادا هستن از دانشگاه آزاد میان . فلسفه پیام نور رو هم نمیدونن . ما باید براش توضیح بدیم . یه استاد داشتیم میگفت : وقتی از از در دانشگاه میای تو یه علامت سوالی ، وقتی میری بیرون یه علامت تعجب
کتابخونه ی تازه تاسیس تا ترم پیش اونجوری بود منتها چون من ترم پیش جمعه کلاس نداشتم نمیدونم دیگه چه بلایی سرش اومده

[Silence]

خببببببببببببببب
روز اول دانشگاه بدک نبود .. بازار رد و بدل کردن کتاب داغ داغ بود
اریث جان ! واس شما چطور بود ؟
فقط فکر کنم کلاس شما زودتر از ما تموم شد ، چون دوستمم تو کلاس شما بود :دی
حال صندلی ها خوب بود ؟ من که امروز دو سه بار شاهد در رفتنش بودم

[Aerith]

ووووووه امروز که... با دوستم رفتیم سر کلاس!
وسط کلاس رسیدیم! بعدش کلاس همچین پر هم نبود... استاده بیچاره هی میگفت سکاند کوسینوس و... همه هی نگاش میکردن! منم هی سوال میپرسیدم!!! اتفاقا نمیدونم حکتش چیه که دو تا صندلی جلوی استاد همیشه خالیه!
بعد من چندین بار بچگی کردم بهش گفتم خانوممممم!!!!!! اونم بعضی وقتها جواب نداد
دیگه دوستم تا میخواستم به استادمون بگم خانوم یه سیخونک میزد منم لال میشدم!
رفتنی هم عقده کرده بودم تو گلوم گیر کرده بود داد زدم گفتم خداحافظ اسسسسسستااااااااد!!!!!!!! یهو دیدم برگشت یه نگاهی بهم انداخت... ببین من از همین الان خودم رو آماده کردم که ریاضی عمومی رو برا ترم بعد پاس کنم! این ترم مشروطم... از نگاه استاده فهمیدم!!!

[Silence]

بسیار خووووووووووووب
برای بیرون رفتن ازش که اجازه نگرفتی ؟
درکت می کنم برای همون سکاند و اینا ولی کتابو از همین امروز بخون تا خوب تو ذهنت بمونه
درس غیر قابل پاس نیست ! من پاسش کردم بابا
از الان حرف مشروطی رو نزن - اصلا بهش فکر نکن

[Silence]

اریث کجاییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امروز اومدم کلاستوووووووووووووووووووو وون

[Silence]

مثل اینکه باز خودم موندمو خودم !

این عکس همون صندلی های معروف بید ! همونایی که دانشجو رو از خواب غفلت می پرونه




این هم رو دیوار یکی از کلاسها بود !

[Silence]

این هم ابتکاری جالب روی زمین ! پیش به سوی سلف>آمفی تئاتر>نمایشگاه هلال احمر

[Silence]

همونطور که در تصویر اول می بینید ، نشریه اشارت روی میز رویت میشه :دی
این شمارش برای ترم اولی ها بود
با اینکه مختصر بود ولی جالب بود
بسیج پیام نور شهر ری
جالبترین مطلبشم " ماجراهای آقای پیام نوری " بود .
ساختمون اداری دانشگاه رو خوب توصیف کرده بود
فرصت کردم تایپ میکنم :دی

[Aerith]

سلام عزیزم!
ببین درسمون واقعا خفن شده! آقای طیه استاد مبانیمون پروژه ی ماتریس استراسن بهمون داده هممون کف کردیم!!!! با پاسکال!!!!!
وای نمیدونی یکی از دخترا با bf اش اومده بود سر کلاسش! پسره مهندس کامپیوتر بود!!!!!!
دیروز از 8 صبح تو یونی بودیم تا 7 شب!!!! وای من خیلی ناراحتم....
من به یکی از بچه های کلاسمون یه معذرت خواهی بدهکارم.... داشتیم از پله های مترو میومدیم پایین به دوستام گفتم بچه ها حسودیم میشه این پسره همش تو کلاس فعاله... دوست دارم بکشمش یا اینکه ازش بپرسم چرا انقدر زرنگه تو مبانی!!!! بعد دوستام گفتن دیوونه پشت سرت بود... احتمالا نشنیده اما من همینجا رسما ازش معذرت خواهی میکنم!!!!!! منو ببخش!!!! منظور بدی نداشتما!