بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 2 از 2 اولیناولین 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 از مجموع 13

موضوع: روانشناسی دین از دیدگاه فرانکل

  1. #11
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    2-5- تحول‌ دینداری‌

    دین‌ که‌ منشأ فطری‌ در درون‌ روان‌ آدمی‌ دارد، برای‌ آنکه‌ به‌ منصه‌ ظهور برسد، شکوفا شده‌ و شکل‌ بگیرد، مراحل‌ تحولی‌ چندی‌ را طی‌ می‌کند. قبل‌ از آنکه‌ سیر این‌ تحول‌ را از نظرگاه‌ فرانکل‌ جویا شویم‌ توجه‌ به‌ دو نکته‌ لازم‌ است: یکی‌ آنکه‌ روانشناسان‌ دیگر نیز به‌ چنین‌ بررسیهای‌ تحولی‌ پرداخته‌اند و نظریه‌های‌ درخور توجهی‌ نیز طرح‌ کرده‌اند که‌ این‌ مقال‌ را مجال‌ پرداختن‌ به‌ آنها نیست. همچنین‌ کسانی‌ چون‌ هود که‌ در باب‌ روانشناسی‌ دین‌ به‌ نحو تجربی‌ به‌ بحث‌ پرداخته‌اند، در این‌ زمینه‌ به‌ ضبط‌ تجربه‌های‌ دینی‌ نیز دست‌ زده‌اند که‌ فرانکل‌ به‌ دلیل‌ ماکروتئوریسین‌ بودن‌ از آن‌ فارغ‌ است.
    دین‌ و یا بهتر بگوییم‌ دینداری‌ از دید فرانکل، فرایندی‌ است‌ از تحول‌ ناهشیار که‌ طی‌ سه‌ مرحله‌ حاصل‌ می‌شود:
    در اولین‌ گام‌ که‌ از سطح‌ هشیار برداشته‌ می‌شود، این‌ نکته‌ که‌ انسان‌ موجودی‌ آگاه‌ و مسئول‌ است‌ و به‌ مسئول‌ بودن‌ خود نیز آگاهی‌ هشیارانه‌ دارد، به‌ عنوان‌ واقعیتی‌ پدیدار شناختی‌ براو رخ‌ می‌نماید. آنگاه‌ در مرحله‌ دوم‌ این‌ مسئولیت‌پذیری‌ به‌ قلمرو ناهشیار قدم‌ می‌گذارد. جایی‌ که‌ «همراه‌ با کشف‌ ناهشیار روحانی‌ - علاوه‌ بر ناهشیار غریزی()- کلمه‌ «خدا» یا لوگوسِ‌(Logos) ناهشیار نیز مکشوف‌ می‌گردد و در واقع‌ همه‌ گزینشهای‌ بزرگ‌ وجودی‌ در اعماق‌ آن‌ صورت‌ می‌پذیرد».()در مرحلة‌ سوم‌ و گام‌ نهایی‌ «تحلیل‌ وجودی‌ از دینداری‌ ناهشیار در درون‌ ناهشیار روحانی‌ پرده‌ بر می‌دارد»()و حضور این‌ دینداری‌ را در ژرفای‌ ناهشیار روحانی‌ و به‌ عنوان‌ بخش‌ «متعالی» آن‌ بر ملا می‌کند، «دینداری‌ ناهشیاری‌ که‌ باید به‌ عنوان‌ یک‌ رابطة‌ پنهان‌ با تعالی‌ - که‌ فطری‌ انسان است‌ - فهم‌ شود».() «و اگر کسی‌ مرجع‌ مختار چنین‌ رابطة‌ ناهشیاری‌ را «خدا» بخواند، مناسب‌ است‌ که‌ از یک‌ «خدای‌ ناهشیار» سخن‌ بگوید. اما این‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ به‌ این‌ معنا نیست‌ که‌ خدا برای‌ خودش‌ نیز ناهشیار باشد، بلکه‌ به‌ این‌ معنا است‌ که‌ خدا ممکن‌ است‌ برای‌ بشر ناهشیار باشد و یا اینکه‌ ارتباط‌ فرد با خدا ناهشیار باشد».()
    اصطلاح‌ «خدای‌ ناهشیار» دچار سوء تعبیر و کج‌ فهمی‌های‌ چندی‌ شده‌ که‌ برخی‌ ناشی‌ از خطای‌ فهم‌ و برخی‌ مبنایی‌ است:
    -1 از اینکه‌ ناهشیار آدمی‌ با تعالی‌ - و خدا- مرتبط‌ است، برخی‌ به‌ اشتباه‌ گمان‌ برده‌اند که‌ خدا در «درون‌ ما» و «ساکن‌ ناهشیار ما» است.()پس‌ ناهشیار ما امری‌ لاهوتی‌ است. «حال‌ آن‌ که‌ تمام‌ اینها چیزی‌ نیست‌ جز وجهی‌ از بازیهای‌ سطحی‌ کلامی‌ و در واقع‌ ناهشیار فقط‌ بالاهوت‌ مرتبط‌ است‌ نه‌ اینکه‌ خودش‌ لاهوتی‌ باشد».()
    -2 کج‌ فهمی‌ دیگر آن‌ است‌ که‌ گمان‌ شود چون‌ ناهشیار درک‌ حضور خداوند را می‌کند، پس‌ «دانای‌ کل‌ است‌ یا از هشیار بهتر می‌داند».()در حالی‌ که‌ ناهشیار نه‌ لاهوتی‌ است‌ و نه‌ حاوی‌ یا حامل‌ هیچ‌ یک‌ از صفات‌ لاهوت‌ و اساساً‌ فاقد علم‌ مطلق‌ لاهوتی‌ است.
    -3 سومین‌ سوء تعبیر، تلقی‌ «خدای‌ ناهشیار» همچون‌ نیروی‌ عمل‌ کنندة‌ غیر شخصی‌ در بشر است. این‌ پندار که‌ امری‌ غیر درونی‌ (غیر اصیل‌ ) از درون‌ ناهشیار (غریزی‌ یا نوعی) آدمی‌ او را به‌ سوی‌ خدا می‌کشد، موجب‌ بزرگترین‌ غفلت‌ از مهمترین‌ اصل‌ دینداری‌ شده‌ است، یعنی‌ شخصی‌ بودن‌ و خصوصی‌ بودن‌ رابطة‌ فرد با خدا حتی‌ درسطح‌ ناهشیار (چیزی‌ که‌ همواره‌ فرانکل‌ بر آن‌ تأکید کرده‌ است) و این‌ بزرگترین‌ اشتباهی‌ بود که‌ کارل.جی. یونگ‌ مرتکب‌ شد. اگر چه‌ «باید برای‌ یونگ‌ به‌ خاطر کشف‌ عناصر مشخصاً‌ دینی‌ در درون‌ ناهشیار احترام‌ و ارزش‌ قائل‌ شد ولی‌ با وجود این‌ او این‌ دینداری‌ ناهشیار انسانی‌ را در جایگاه‌ اشتباهی‌ قرار داد و آن‌ را متعلق‌ به‌ حیطة‌ انگیزه‌ها و غرایز دانست‌ - جایی‌ که‌ دینداری‌ ناهشیار دیگر موضوع‌ گزینش‌ و تصمیم‌ فرد نیست. به‌ موجب‌ نظر یونگ، چیزی‌ در درون‌ ما مذهبی‌ است، اما این‌ «من» نیستم‌ که‌ مذهبی‌ هستم، چیزی‌ در درون‌ من، مرا به‌ سوی‌ خدا می‌کشاند ولی‌ این‌ «من» نیستم‌ که‌ انتخاب‌ می‌کنم‌ و مسئولیت‌ را می‌پذیرم. برای‌ او دینداری‌ ناهشیار به‌ ندرت‌ کاری‌ با تصمیم‌ شخصی‌ دارد. اما احتجاج‌ ما این‌ است‌ که‌ دینداری‌ کمترین‌ منشأ را در ناهشیار جمعی‌ دارد، دقیقاً‌ به‌ این‌ علت‌ که‌ دین‌ با تصمیمهای‌ بسیار شخصی‌ که‌ انسان‌ می‌گیرد - حتی‌ اگر تنها در سطح‌ ناهشیار باشد - سروکار دارد. دینداری‌ در واقع‌ با تصمیم‌گیرندگی‌ آن‌ پابرجاست‌ و با سوق‌ دادگی‌ فرو می‌ریزد. چنانکه‌ ارزشها نیز چنین‌اند. یعنی‌ انسان‌ را برنمی‌انگیزانند و او را سوق‌ نمی‌دهند، بلکه‌ انسان‌ را به‌ سوی‌ خود می‌کشند و قطعاً‌ در چنین‌ کششهایی‌ همواره‌ آزادی‌ گزینش‌ وجود دارد. بنابراین‌ انسان‌ هرگز به‌ سوی‌ رفتار اخلاقی‌ یا عمل‌ مذهبی‌ (دینی) سوق‌ داده‌ نمی‌شود بلکه‌ تصمیم‌ می‌گیرد اخلاقی‌ رفتار کند و یا مذهبی‌ عمل‌ نماید. براین‌ اساس‌ «ناهشیار روحانی» و به‌ ویژه‌ موضوعات‌ دینی‌ آن، یعنی‌ آنچه‌ که‌ ناهشیار متعالی‌ خوانده‌ایم، یک‌ عامل‌ وجودی‌ است‌ و نه‌ یک‌ فاکتور غریزی‌ و این‌ چنین‌ بودنی به‌ وجود روحانی‌ تعلق‌ دارد و نه‌ به‌ واقعیت‌ روان‌ فیزیکی».()
    از آنجا که‌ دینداری‌ ناهشیار از درون‌ فرد سرچشمه‌ می‌گیرد و «نه‌ از خزانه‌ غیرشخصی‌ تصاویری‌ که‌ مشترک‌ بین‌ همة‌ بشریت‌ است‌Archetype) یونگی)، با وراثت‌ به‌ معنای‌ زیست‌ شناسانة‌ آن‌ هم‌ ارتباطی‌ ندارد و موروثی‌ نخواهد بود بلکه‌ از طریق‌ قالبهای‌ فرهنگی‌ که‌ دینداری‌ شخصی‌ در آن‌ قالبها شکل‌ می‌گیرد، منتقل‌ می‌شود. این‌ قالبها به‌ صورت‌ زیست‌ شناختی‌ منتقل‌ نمی‌شوند بلکه‌ از طریق‌ جهان‌ نمادهای‌ سنتی‌ بومی‌ فرهنگ‌ معینی‌ انتقال‌ داده‌ می‌شوند. این‌ جهان‌ نمادها در ما مادرزادی‌ نیستند بلکه‌ ما در آنها زائیده‌ می‌شویم. بنابراین‌ اشکال‌ مذهبی‌ متنوع‌ وجود دارند و در انتظار آنند که‌ توسط‌ بشر به‌ یک‌ طریق‌ وجودی‌ آمیخته‌ شوند یعنی‌ بشر آنها را از آن‌ خود نماید. اما آنچه‌ به‌ این‌ منظور کمک‌ می‌کند هیچ‌ ریخت‌ کهنی‌(Archetype) نیست، بلکه‌ دعاهای‌ پدران‌ ما، مراسم‌ کلیساها و کنیسه‌های‌ ما، الهامات‌ و وحی‌های‌ پیامبران‌ ما و الگوهای‌ ساخته‌ شده‌ توسط‌ قدیسین‌ و صدیقین‌ می‌باشد. فرهنگ‌ به‌ اندازة‌ کافی‌ قالبهای‌ سنتی‌ برای‌ پرکردن‌ انسان‌ از مذهب‌ زنده‌ مانده‌ عرضه‌ می‌کند که‌ هیچ‌ نیازی‌ به‌ اختراع‌ خدا نیست. بنابراین‌ هیچ‌ کس‌ خدا را به‌ همراه‌ خود در قالب‌ یک‌ ریخت‌ کهن‌ فطری‌ حمل‌ نمی‌کند و لذا دینداری‌ اصیل‌ نمی‌بایستی‌ با ساده‌انگاری‌ با دینداری‌ بدوی‌ یا عتیق‌ یکی‌ گرفته‌ شود».()




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  2. #12
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    2-6- نسبت‌ دین‌ و روان‌شناسی‌

    «گرچه‌ - از یک‌ سو- دین‌ ممکن‌ است‌ اثر روان‌ درمانی‌ بسیار مثبتی‌ بر بیمار داشته‌ باشد اما باید توجه‌ هم‌ داشت‌ که‌ نیت‌ دین‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ روان‌ درمانی‌ نیست. دین‌ ممکن‌ است‌ در درجة‌ دوم، چیزهایی‌ نظیر بهداشت‌ روانی‌ و تعادل‌ درونی‌ را ارتقا دهد ولی‌ هدف‌ آن‌ در ابتدا و به‌ طور عمده‌ متوجه‌ راه‌حلهای‌ روان‌شناختی‌ نیست، بلکه‌ دین‌ برای‌ رستگاری‌ روحی‌ است‌ و لذا به‌ مراتب‌ بیش‌ از آنچه‌ روان‌ درمانی‌ بتواند به‌ انسان‌ تقدیم‌ می‌کند، اما در عین‌ حال‌ از انسان‌ خیلی‌ بیشتر می‌طلبد. از این‌ رو هر نوع‌ آمیختگی‌ در هدفهای‌ ویژة‌ دین‌ و روان‌ درمانی‌ به‌ درهم‌ ریختگی‌ می‌انجامد زیرا اهداف‌ این‌ دو از هم‌ متفاوتند گرچه‌ گاهی‌ اثرات‌ مشترک‌ دارند»()و دقیقاً‌ به‌ همین‌ دلیل‌ روان‌ درمانگر غیر مذهبی‌ هرگز حق‌ بهره‌برداری‌ از احساسات‌ مذهبی‌ بیمار به‌ منظور به‌ کارگیری‌ در سلامت‌ روانی‌ او را ندارد. زیرا در نگاه‌ او دین‌ «ابزاری‌ در جهت‌ بهبود بهداشت‌ روانی»()خواهد بود و ابزار انگاری‌ (Instromentalism) دین‌ از مهمترین‌ خطاهایی()است‌ که‌ روان‌ درمانی‌ در آن‌ درغلتیده‌ است.
    از سوی‌ دیگر، در منظر روان‌شناسی‌ چون‌ فرانکل‌ دینداری‌ و حتی‌ باور به‌ خدای‌ واحد برای‌ رسیدن‌ به‌ معناها و ارزشهای‌ مشترکی‌ که‌ همة‌ مردم‌ بتوانند در آنها سهیم‌ باشند، کفایت‌ نمی‌کند و هنوز یک‌ گام‌ مانده‌ است‌ و آن‌ قدمی‌ است‌ که‌ «هزاران‌ سال‌ بعداز آن که‌ بشریت‌ یکتاپرستی‌ و توحید را، اعتقاد و باور به‌ خدای‌ واحد را توسعه‌ داد، باید برداشته‌ شود و آن‌ آگاهی‌ و اشعار بریکتایی‌ انسانها و هشیاری‌ وحدت‌ انسانیت‌ است‌ که‌ من‌ آن‌ را «مون‌ - آنتروپیسم‌ (Mon - Anthropism) می‌نامم»() و این‌ تنها رمز بقا است.

    ‌2-7- تعارض‌ علم‌ و دین
    نگرش‌ فرانکل‌ به‌ تعارض‌ احتمالی‌ بین‌ علم‌ و دین‌ برگرفته‌ از یک‌ باور کلی‌ است‌ که‌ کسانی‌ چون‌ پیاژه‌ نیز آن‌ را بیان‌ کرده‌اند. اینکه‌ در غالب‌ زمینه‌هایی‌ که‌ ایهام‌ تناقض‌ و تعارض‌ میان‌ علم‌ و دین‌ شده، مرور زمان‌ ثابت‌ کرده‌ است‌ که‌ چنین‌ تناقضی‌ هرگز وجود خارجی‌ و واقعی‌ نداشته‌ زیرا یا همگامی‌ عملی‌ آن‌ دو به‌ اثبات‌ رسیده‌ است، یا تفاوت‌ اساسی‌ و مبنایی‌ در نگرش‌ به‌ یک‌ مسئله‌ خاص‌ وجود داشته‌ است‌ که‌ به‌ طور کلی‌ آن‌ دو را در روش‌ ونتیجه‌ از هم‌ متمایز می‌ساخته‌ و عدم‌ توجه‌ به‌ این‌ مهم، موجب‌ مغالطه‌ گشته‌ و یا گاهی‌ در بستر زمان‌ روشن‌ گردیده‌ است‌ که‌ این‌ دو سخن، دوروی‌ یک‌ سکه‌اند، پس‌ هر دو یک‌ چیز را (ولی‌ از دو جهت) می‌گویند و هیچ‌ تناقض‌ یا تنافری‌ در کار نیست. بنابراین‌ هیچ‌گاه‌ نباید از تعارض‌ ظاهری‌ هراسید و همواره‌ «آزادی‌ پژوهشهای‌ علمی‌ باید این‌ خطر را که‌ یافته‌هایش‌ ممکن‌ است‌ مخالف‌ و متضاد با باورها و اعتقادات‌ دینی‌ باشد، بپذیرد. و تنها آن‌ دانشمندی‌ که‌ حاضر است‌ با روحیه‌ای‌ مصمم‌ برای‌ خود مختاری‌ فکر بجنگد ممکن‌ است‌ پیروزمندانه‌ زنده‌ بماند تا ببیند چگونه‌ نتایج‌ پژوهشهایش‌ در نهایت‌ بدون‌ هر گونه‌ تعارضی‌ با حقایق‌ اعتقادی‌ تطابق‌ دارد»()زیرا «هریک‌ از علوم‌ مقطعی‌ از واقعیت‌ را نمایش‌ می‌دهند و لذا این‌ تناقضات‌ ظاهری، وحدت‌ واقعیت‌ را نقض‌ نمی‌کند. پس‌ نباید ساده‌انگار بود و قبول‌ یکی‌ را مستلزم‌ نفی‌ دیگری‌ دانست‌ و به‌ بیراهه‌ رفت».()




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  3. #13
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ‌3. نقدر وبررسی

    گفتنی‌ است‌ که‌ فرانکل‌ با ابتنأ روان‌درمانی‌ برمعنی‌ درمانی‌ هستی‌گرایانه، یکی‌ از بزرگترین‌ گامها را در علم‌ روان‌شناسی‌ برداشته‌ است. رهانیدن‌ انسان‌ از فرو رفتگی‌ صرف‌ در چنگال‌ غریزه‌ و اجداد مادون‌ انسانی‌ و باور وجود او و معانی‌ صرفاً‌ انسانی‌ در وجود او از مهمترین‌ دستاوردهایی‌ است‌ که‌ روان‌شناسی‌ به‌ دست‌ آورده‌ است. شناختن‌ پایگاه‌ انسانی‌ رفتارهای‌ آدمی‌ - ناهشیار روحانی‌ - نیز کشف‌ مهم‌ دیگر این‌ مکتب‌ روان‌ درمانی‌ است.باور به‌ اینکه‌ انسان‌ در جایی‌ انسان‌ است‌ و از حیوان‌ تمایز می‌یابد - و در واقع‌ انسانیت‌ او و حیثیت‌ و ارزش‌ او هم‌ از همان‌ نقطه‌ آغاز می‌شود و نه‌ جهات‌ قبلی‌ که‌ مشترک‌ با حیوان‌ بود، نکته‌ای‌ است‌ که‌ فروید با همة‌ عظمتش‌ و آدلر با همة‌ تلاشش‌ نتوانستند دریابند.
    اما معنی‌ درمانی‌ گمشدة‌ آدمی‌ را در درون‌ خودش‌ جستجو می‌کند و نه‌ در نظامهای‌ بدوی‌ و نه‌ در ریختهای‌ کهن‌ غیر انسانی‌ و آنچه‌ انسان‌ در زندگی‌ از دست‌ می‌دهد و به‌ دنبال‌ این‌ گم‌ گشتگی‌ دچار حیرت، سرگشتگی، افسردگی، اضطراب‌ و تنش‌ روحی‌ و روانی‌ می‌گردد، ناشی‌ از همین‌ امر انسانی‌ است. با این‌ وجود، فرانکل‌ نیز گاهی‌ از خطا به‌ دور نمانده‌ و پرداختن‌ به‌ امری‌ او را از امور دیگر باز داشته‌ است‌ که‌ به‌ برخی‌ از آنها می‌پردازیم.

    3-1- او بر معنای‌ زندگی‌ تکیه‌ می‌کند، آنقدر که‌ باور می‌کند انسان‌ حقیقی‌ کسی‌ است‌ که‌ توانسته‌ معنای‌ زندگی‌ خود را - که‌ امری‌ شخصی‌ هم‌ هست‌ - تحقق‌ بخشد، حالا این‌ معنا هر چه‌ باشد فرقی‌ نمی‌کند. بدین‌ ترتیب‌ میان‌ انسانی‌ که‌ به‌ بدترین‌ها دست‌ می‌زند و در آن‌ راستا می‌کوشد به‌گونه‌ای‌ که‌ موجب‌ نابودی‌ جامعه‌ای‌ و یا حتی‌ جهانی‌ می‌شود (بدون‌ هیچگونه‌ احساس‌ ناآرامی‌ در وجدان‌ و یا قلب‌ ) انسانی‌ که‌ همة‌ هستی‌ خود را به‌ پای‌ آرامش‌ و رستگاری‌ خود و دیگران‌ می‌گذارد از این‌ حیث‌ تفاوتی‌ نیست. زیرا هر دو، حداکثر تلاششان‌ را برای‌ رسیدن‌ به‌ معنایی‌ که‌ از زندگی‌ درک‌ می‌کرده‌اند، انجام‌ داده‌اند و از آنجا که‌ معنای‌ زندگی‌ شخصی‌ است‌ چگونه‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ یکی‌ دریافتن‌ آن‌ به‌ خطا رفته‌ و مرتکب‌ اشتباه‌ شده‌ است‌ و دیگری‌ راه‌ را درست‌ طی‌ کرده‌ است؟ در واقع‌ ملاک‌ قضاوت‌ در اینجا چه‌ خواهد بود؟
    3-2- همچنین‌ معیارها و ملاکهای‌ «من‌ حقیقی» چیست؟ به‌ بیان‌ دیگر بر مبنای‌ اگزیستانسیالیسم‌ فاصله‌ و شکاف‌ میان‌ «من‌ حقیقی» آدمی‌ و «من‌ واقعی» انسان‌ موجب‌ حرکت‌ و پویش‌ او به‌ سمت‌ تحقق‌ ظرفیتها و استعدادهای‌ بالقوه‌اش‌ می‌گردد و در این‌ خود شکوفایی‌ انسانی‌ است‌ که‌ فرد تعالی‌ می‌یابد و رو به‌ کمال‌ می‌رود. «من‌ واقعی» واضح‌ و روشن‌ است، اما «من‌ حقیقی» چه؟ ویژگیهای‌ «من‌ حقیقی» چیست‌ و بر چه‌ مبنایی‌ این‌ ویژگیها تعیین‌ گشته‌ است؟
    3-3- فرانکل‌ گفته‌ است‌ آدمی‌ «هر قدر محو دیگران‌ شود، بیشتر به‌ انسانیت‌ نزدیک‌ شده‌ است» و این‌ «دیگر»ی‌ ممکن‌ است‌ یک‌ کار ارزشمند، یک‌ هدف‌ والا یا فرد دیگری‌ باشد که‌ به‌ او عشق‌ می‌ورزد و یا ... سؤ‌ال‌ این‌ است: اگر صرفاً‌ محو دیگری‌ شدن‌ را موجب‌ تعالی‌ بدانیم، فردی‌ که‌ عاشق‌ انسانی‌ دیگر شده‌ با فردی‌ که‌ به‌ خدای‌ واحد مهر می‌ورزد و فقط‌ در برابر او سراز پا نمی‌شناسد تنها تفاوتشان‌ در میزان‌ عمق‌ و ژرفای‌ تحقق‌ معنای‌ زندگی‌ است. حال‌ آنکه‌ از چشم‌ خود او هم‌ نباید پوشیده‌ مانده‌ باشد که‌ هر قدر طرف‌ مقابل‌ آدمی، یعنی‌ معشوق، از سعة‌ وجودی‌ بیشتری‌ برخوردار باشد، عاشق‌ نیز، روح‌ بزرگتری‌ خواهد یافت. آنگاه‌ ظرف‌ وجودی‌ انسان‌ کجا و وجود لایتناهی‌ بما لایتناهی‌ خداوندی‌ کجا؟!! و انسانی‌ که‌ اسیر فرد انسانی‌ دیگر (از نوع‌ خودش) گشته‌ کجا و انسانی‌ که‌ به‌ فراتر از هستی‌ پیوسته‌ است‌ کجا؟!!!
    در حقیقت‌ این‌ اشکال‌ از مسئله‌ای‌ مبنایی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد و آن‌ سکولاری‌ اندیشیدن‌ وی‌ در باب‌ باور به‌ خدا است. یعنی‌ خدای‌ مورد قبول‌ او هم‌ امری‌ این‌ جهانی‌ و برآمده‌ از همین‌ هستی‌ است‌ و نه‌ چیزی‌ فراتر از آن. این‌ خطا، خاستگاه‌ فرویدی‌ دارد و او بود که‌ نخستین‌ بار در عالم‌ روان‌شناسی‌ به‌ این‌ باور گرائید.

    3-4- با اینکه‌ فرانکل‌ با کشف‌ ناهشیار روحانی‌ گامی‌ بزرگ‌ در جهت‌ انسانی‌ کردن‌ خصوصیات‌ انسانی‌ برداشت‌ و با اینکه‌ صراحت‌ دارد که‌ تا انسان‌ و ویژگیهای‌ خاص‌ وجودیش‌ را باور نکنیم، او را به‌ درستی‌ نشناخته‌ایم، با وجود این، انسان‌ مورد قبول‌ او همان‌ انسان‌ فرویدی‌ ( و داروینی) است‌ یعنی‌ انسانی‌ برآمده‌ از حیوان‌ که‌ البته‌ پس‌ از برآمدن، تمایز یافته‌ است. از این‌ رو فرانکل‌ نیز همچون‌ فروید ناهشیار غریزی‌ را به‌ عنوان‌ ویژگی‌ مشترک‌ انسان‌ و حیوان‌ می‌پذیرد و همین‌ جا باید پرسید آیا او در درک‌ این‌ بُعد از وجود انسان‌ دچار لغزش‌ نشده‌ است؟ آیا وجه‌ مشابهت‌ این‌ دو، دلیل‌ عینیت‌ آنها است؟ به‌ نظر می‌رسد او به‌ تنگنایی‌ دچار شده‌ است‌ که‌ فروید بر سر راه‌ روان‌شناسی‌ و روان‌شناسان‌ ایجاد کرده‌ است.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




صفحه 2 از 2 اولیناولین 12

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •