قسمت یازدهم
گزارش روزانه ی ماريا جانسون. اول دسامبر.
چند ماهی است که مراقبت از بيمار اتاق شماره ی بيست و دو به من سپرده شده. نام او جان اسميت است. نکات عجيب زيادی در مورد اين بيمار وجود دارد.
نکته ی اول تغيير رفتار شديدی است که در روز و شب در اين بيمار ديده می شود. به طوری که در روز کاملاً آرام بوده، بيشتر ساعات را در حالت بيهوشی به سر می برد. رنگش زرد و بسيار ضعيف می باشد. قابل توجه است که با وجود ضعف بدنی شديد، اين مرد اشتهای کمی دارد و به ندرت می توان با اسرار فراوان چیزی به او خوراند. اما برعکس روز در مواقعی از شب بيمار بسيار پرخاشجو و مهاجم است. جالب اينکه اين تغيير رفتار شديد فقط بعد از ساعت دوازده شب رخ می دهد. ما عادت کرده ايم او را قبل از فرا رسيدن نيمه شب به اتاق ايزوله ببريم. اين مرد شب ها بعد از نيمه شب برعکس روز از قدرت بدنی بسيار زيادی برخوردار بوده و تماميه داروها بر روی او بی اثر است. در ضمن بايد بگويم که اين مرد شب ها نسبت به نور حساس است. عجيب اينکه اين حساسيت اغلب اوقات ضعيف است اما در بعضی مواقع خاص به قدری قويست که اصلاً تحمل بودن در معرض نور زياد را ندارد.
نکته ی دوم تأثير ماه برروی بيمار است. به طوری که در هنگام مهتاب حالت پرخاشگری او شديداً افزايش می يابد و هرچه ماه کامل تر باشد، اين حالت شديدتر است.
نکته ی سوم تغييريست که در خون بيمار ديده می شود. آزمايشات نشان می دهد که از آغاز شب تعداد گلبول های خون او به طور غير طبيعی بالا می رود و تا نيمه شب به حداکثر مقدار غير طبيعی خود می رسد. سپس کمی قبل از سپيده دم نمودار آن به سرعت رو به کاهش می گذارد تا اينکه بعد از طلوع خورشيد دوباره به مقدار عادی رسيده است. هنوز نتوانسته ام دليلی منطقی برای اين مورد شگفت آور که رابطه ی مستقيمی هم با ميزان قدرت بدنی اين مرد عجيب دارد، پيدا کنم. در پايان بايد بگويم که متأسفانه ديگر مسئولين بيمارستان نسبت به بيماری مرموز اين شخص کاملاً بی تفاوت بوده ، او را يک بيمار عادی می پندارند.
ادامه دارد...
نوشته: علی پاینده جهرمی