خداوندا مو بیزارم از ایندل
شو و روزان در آزارم از ایندل
ز بس نالیدم از نالیدنم تنگ
مو بستان که بیزارم از ایندل
خداوندا مو بیزارم از ایندل
شو و روزان در آزارم از ایندل
ز بس نالیدم از نالیدنم تنگ
مو بستان که بیزارم از ایندل
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين
ميترسم از آنکه بانگ آيد روزي
کاي بيخبران راه نه آن است و نه اين!
"حکيم خيام"
چندان بخورم شراب کین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خاک من کذر کند مخموری
از بوی شراب من شود مست وخراب
حکیم خیام
خیام اگر زباده مستی خوش باش
با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پس انگار که نیستی چو هستی خوش باش
هرروز دلم در غم تو زار تر است
وز من دل بیرحم تو بیزارتر است
بگذاشتی ام غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است
مولوی
برخیز به خون دل وضویی بکنیم
در اب ترانه شست و شویی بکنیم
عمراندک وفرصت خموشی بسیار
تلخ است سکوت گفت و گویی بکنیم
قیصر امین پور
در خواب شبی شهاب پیدا کردم
در رقص سراب اب پیدا کردم
این دفتر پر ترانه را هم روزی
در کوچه افتاب پیدا کردم
قیصر امین پور
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
++++++++++++++++
غم و درد مو از عطار واپرس
درازی شب از بیمار واپرس
خلایق هر یکی صد بار پرسند
تو که جان و دلی یکبار واپرس
عطار
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد...
حکیم خیام
دست ودل ما هر چه تهی تر خوش تر
آزادی دل ز هرچه خوش تر، خوش تر
عیش خوش مفلسانه یک چشم زدن
از حشمت صدهزار قیصر خوش تر
مولانا