بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 2 از 5 اولیناولین 1234 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 از مجموع 43

موضوع: گزیده اشعارخسرو گلسرخی

  1. #11
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "پرنده ی خیس"
    می دانی
    پرنده را بی دلیل اعدام می کنی
    در ژرف تو
    آینه ایست
    که قفس ها را انعکاس می دهد
    و دستان تو محلولی ست
    که انجماد روز را
    در حوضچه ی شب غرق می کند
    ای صمیمی
    دیگر زندگی را نمی توان
    در فرو مردن یک برگ
    با شکفتن یک گل
    یا پریدن یک پرنده دید
    ما در حجم کوچک خود رسوب می کنیم
    آیا شود که باز درختان جوانی را
    در راستای خیابان
    پرورش دهیم
    و صندوق های زرد پست
    سنگین
    ز غمنامه های زمانه نباشند ؟
    در سرزمینی که عشق آهنی ست
    انتظار معجزه را بعید می دانم
    باغبان مفلوک چه هدیه ای دارد ؟
    پرندگان
    از شاخه های خشک پرواز می کنند
    آن مرد زردپوش
    که تنها و بی وقفه گام می زند
    با کوچه های ورود ممنوع
    با خانه های به اجاره داده می شود
    چه خواهد کرد
    سرزمینی را که دوستش می داریم ؟
    پرندگان همه خیس اند
    و گفتگویی از پریدن نیست
    در سرزمین ما
    پرندگان همه خیس اند
    در سرزمینی که عشق کاغذی است
    انتظار معجزه را بعید می دانم

  2. #12
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "پرنده و طناب"
    پشت پنجره ام را کوبید
    گفتم که هستی ؟
    گفت : آفتاب
    بی اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبید
    گفتم که هستی ؟
    گفت : ماه
    بی اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبیدند
    گفتم که هستید ؟
    گفتند همه ی ستارگان دنیا
    بی اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبید
    گفتم که هستی ؟
    گفت : یک پرنده آزادی
    من پنجره را با اشتیاق باز کردم

  3. #13
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "من شکستم در خود"
    من شکستم در خود
    من نشستم در خویش
    لیک هرگز نگذشتم از
    پل
    که ز رگ های رنگین بسته ست کنون
    بر دو سوی رود آسودن
    باورن کن نگذشتم از پل
    غرق یکباره شدم
    من فرو رفتم
    در حرکت دستان تو
    من فرو رفتم
    در هر قدمت ، در میدان
    من نگفتم به ذوالکتاف سلام
    شانه ات بوسیدم
    تا تو از این همه ناهمواری
    به دیار پکی راه بری
    که در آن یکسانی پیروزست
    من شکستم در خود
    من نشستم در خویش

  4. #14
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "سفر"
    تو سفر خواهی کرد
    با دو چشم مطمئن تر از نور
    با دو دست راستگو تر از همه ی اینه ها
    خواب دریای خزر را
    به شب
    چشمانت می بخشم
    موج ها
    زیر پایت همه قایق هستند
    ماسه ها
    در قدمت می رقصند
    من ترا در همه ی اینه ها
    می بینم
    روبرو
    در خورشید
    پشت سر
    شب
    در ماه
    من تو را تا جایی خواهم برد
    که صدایی از جنگ
    و خبرهایی کذایی از ماه
    لحظه هامان را زایل نکند
    من ترا
    از همه آفاق جهان خواهم برد
    س همسفر با منی
    تو سفر می کنی اما تنها
    صبح صادق
    و همه همهمه ی دستان
    ره توشه ی تو
    این صمیمی
    هر ستاره
    پسته ی خندان راه تو باد
    جفت من
    سفری می کنیم اما
    دست های خود را به بهاری بخشیم
    که همه گل های تنها را
    با صداقت
    نوازش باشد
    چشم خود را به راهی بخشیم
    که برای طرح بی بک
    قدم ها
    ستایش باشند
    تو سفر خواهی کرد
    من تو را در نفسم خواهم خواند
    وقتی آزاد شوند از قفس کهنه
    کبوترهایم
    در جوار همه ی گنبدها
    به زیارتگاه چشمانت می ایم
    و در آن لحظه ماه
    در دستم خواهد خواند
    زندگی در فراسوی همه زنجیر ست
    روح من گسترده ست
    تا قدم بگذاری
    در خیابان صداقت هایش
    و بکاری
    کاج دستانت را
    در هزاران راهش
    روح من گسترده ست
    تا که آغاز کنی
    فلسفه ی رخصت چشمانت را
    به همه ضجه ی جاوید برادرهایم
    تا که احساس کنی
    برگی دستانم
    تا که آگاه شوی
    از قفس واژه که آویزان است ؟
    سوختن نزدیک است
    تو سفر خواهی کرد
    من تو را
    از صف این آدمکان چوبی
    خواهم برد

  5. #15
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "دشمن و خلق"
    او سوار آریا - بنز است
    تو
    بر دوچرخه
    تکیه گاه اوست غربی
    تکیه گاه توست خلق
    اوست یک تن
    تو
    هزاران ، صد هزاران تن
    پا بزن
    پا بزن ای قدرت خلق
    پا بزن بر چرخ و بر دنده
    انتهای ره
    تویی پیروز
    اوست بازنده

  6. #16
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "معلم پای تخته داد می زد"
    صورتش گلگون بود
    ودستانش زیر پوششی از گرد پنهان بود
    ولی آخر کلاسیها،
    لواشک بین خود تقسیم می کردند
    وان یکی در گوشه ای دیگر،
    جوانان را ورق می زد
    برای اینکه بیخود های و هو می کرد
    و با آن شور بی پایان،
    تساوی های جبری را نشان می داد
    با خطی خوانا بروی تخته ای کز ظلمتی تاریک
    غمگین بود
    تساوی را چنین نوشت:
    یک با یک برابر است.
    از میان جمع شاگردان یکی برخاست،
    همیشه یک نفر باید به پا خیزد...
    به آرامی سخن سر داد:
    تساوی اشتباهی فاحش و محض است.
    نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت و
    معلم مات برجا ماند
    و او پرسید:اگر یک فرد انسان،واحد یک بود
    آیا باز یک با یک برابر بود؟
    سکوت مدهشی بود و سوالی سخت.
    معلم خشمگین فریاد زد:
    آری برابر بود
    و او با پوز خندی گفت:
    اگر یک فرد انسان یک واحد بود
    آنکه زورو زر به دامن داشت بالا بود وآنکه
    قلبی پاک ودستی فاقد زر داشت پایین بود
    اگر یک فرد انسان یک واحد بود
    آنکه صورت نقره گون،
    چون قرص مه می داشت بالا بود
    وان سیه چرده که می نالید پایین بود
    اگر یک فرد انسان واحد یک بود
    این تساوی زیر و رو می شد
    حال می پرسم اگر یک با یک برابر بود
    نان و مال مفتخوران از کجا آماده می گردید؟
    یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
    یک اگر با یک برابر بود
    پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
    یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟
    یک اگر با یک برابر بود
    پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد
    معلم ناله آسا گفت:
    بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
    یک با یک برابر نیست...

  7. #17
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "در خیابان"
    در خیابان مردی می گرید
    پنجره های دو چشمش بسته ست
    دست ها را باید
    به گرو بگذارد
    تا که یک پنجره را بگشاید
    در خیابان مردی می گرید
    همه روزان سپدیش جمعه ست
    او که از بیکاری
    تیر سلیمانی را می شمرد
    در قدم های ملولش قفسی می رقصد
    با خودش می گوید
    کاش می شد همه ی عقربک ساعت ها
    می ایستاد
    کاش تردید سلام تو نبود
    دست هایم همه بیمار پریدن هایی
    از بغل دیوارست
    کاش دستم دو کبوتر می بود
    در خیابان مردی می گرید

  8. #18
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "خون لاله ها"
    گل های وحشی جنگل
    اینک به جست و جوی خون شهیدان نشسته اند
    جنگل
    کجاست جای قطره های خون شهیدان ؟
    ایا
    امسال خواهد شکفت این لاله های خون ؟
    ایا پرندگان مهاجر
    امسال
    با بالهای خونین
    آن سوی سرزمین گرفتاران
    آواز می دهند ... ؟
    ایا کنون
    نام شهیدان شرقی ما را
    آن سوی مرزها
    تکرار می کنند ؟
    امسال
    جای پایشان
    بارانی از ستاره خواهد ریخت ؟
    امسال
    سال دست های جوان است
    بر ماشه های مسلسل
    امسال
    سال شکفتن عدالت مردم
    امسال
    سال مرگ دشمنان و هرزه درایان
    امسال
    دست های تازه تری شلیک می کنند
    جنگل
    پیراهن محافظ در ستیز خلق
    باران بی امان شمالی
    اگر بشوید خون
    خون مبارزان
    این لاله های شکفته
    در رنج و اشک ها
    در برگ های سبز تو هر سال
    زنده است
    آوازهای خونین
    امسال زمزمه ی ماست
    اما
    در چشم ما
    نه ترس و نه گریه
    خشم بزرگ خلق
    در هر نگاه سکت ما
    شعله می کشد

  9. #19
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "روا مدار"
    غروب فصلی
    این کفتران عاصی شهر
    به انزوای ساکت آن سوی میله های بلند
    هرگز طلوع سلسله وار شبی در اینجا نیست
    و تو بسان همیشه ، همیشه دانستن
    چه خوب می دانی
    که این صدای کاذب جاری درون کوچه و کومه
    در این حصار شب زده ی تار
    بشارتی ست
    بشارت ظهور جوانه
    جوانه های بلند
    که رنگ اناری میله
    با آن شتاب و بداهت
    دروغ بزرگ
    زمانه خود را
    در اوج انزجار انکار می کنند

  10. #20
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    "هستی"
    چشمه ی پیری است
    در انتهای راه کویر
    باید گذشت از این راه ؟
    این مرد راه
    صبوری و تسلیم
    جاری ست
    در رگش
    بر هوتیان کلافه ی تنهایی
    باید ز راه مانده ، گذشتن
    باید که سرافراز به چشمه رسیدن
    این چشمه در انتظار عبث نیست

صفحه 2 از 5 اولیناولین 1234 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •