-
اول: خواستگاری
مراسم ازدواج به سادگی و بدون هیچ افراط و تفریطی برگزار شد. در حقیقت مفهوم ازدواج اسلامی مفهومی است برخاسته از واقعیت و طبیعت آن. ازدواج پدیده ای است فطری که برای ادامه حیات و بقای نسل انسان در وجود او تعبیه شده است.
در واقع اسلام نیز ازدواج را بدین گونه می خواهد و دستوراتی متناسب با چنین ازدواجی صادر کرده است. از این رو به بسیاری از تشریفات بی فایده دیگری که در برخی از کشورهای اسلامی دیده می شود هیچ نیازی نیست.
معمولا ازدواج با خواستگاری از سوی مرد آغاز می شده. آن هم از زنی که از جهت حسب و نسب، مورد علاقه او قرار می گرفته است. و بستگان زن نیز درباره مرد تحقیق می کردند و اگر او را شایسته می یافتند مهریه ساده ای تعیین می کردند و دخترشان را بدون تشریفات و رفت و آمدها، به ازدواج مرد در می آورند و از تشکیل جلسات طولانی و بدون فایده خودداری می کردند. که گویی اینک ازدواج به مثابه تعیین روابط بین المللی میان ملتها درآمده است، که در برخی از کشورها هم اکنون نیز این رفتار و طرز فکر دیده می شود.
برای همین است که می بینیم امیر مؤمنان، علی علیه السلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می آید، سلام می کند و در جای خود قرار می گیرد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم علت آمدنش را جویا می شود و حضرت امیر علیه السلام موضوع ازدواج با فاطمه را مطرح می کند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خوشرویی تمام از پیشنهاد او استقبال می کند.
-
دوم: قبول پيشنهاد خواستگاری
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشنهاد علی علیه السلام را به طور قطعی نمی پذیرد، مگر پس از آنکه این پیشنهاد را برای فاطمه علیها السلام با تفاصیل آن عرضه کند. آن حضرت از سوابق علی علیه السلام و فضایل و مناقب او می گوید و فاطمه نیز سکوت می کند و بدین ترتیب رضایت خویش را اعلام می دارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با دیدن سکوت فاطمه علیها السلام می فرماید: الله اکبر، سکوت فاطمه نشان رضایت او به این پیوند است.
اسلام زن را انسانی صاحب کرامت به شمار می آورد که حق دارد سرنوشت خود را برگزیند. اگر چه پدر نیز این حق را دارد که در انتخاب همسر با دخترش مشورت کند چرا که او خیر و صلاح دخترش را بهتر می داند.
ولی اگر پدر بخواهد در این باره زور پیشه کند و یا در استفاده از این حق افراط روا دارد، در چنین حالتی شرع مقدس قدرتش را محدود می سازد، حق انتخاب را تماما بر عهده خود زن می سپارد. بدین گونه از افراط و تفریط جلوگیری می کند و بنابراین اسلام با شیوه اروپایی و غربی که زن را از خانواده اش جدا می کند و حق انتخاب شوهر را تنها به دست او می سپارد، به هیچ وجه هماهنگی و موافقت ندارد.
از طرفی شیوه اسلامی در این باره با روش ازدواج در روزگار جاهلیت که زن را به مثابه کالایی مورد خرید و فروش قرار می داد، هیچ گونه سازگاری ندارد.
-
سوم: برابری
فاطمه در همان هنگامی که مسلمانان توانسته بودند با نیرومندترین دشمن خود یعنی قریش، در جزیرة العرب به رویارویی برخیزند، به سن و سال زنان رسیده بود. مردان مسلمان هر یک می خواستند در ازدواج با فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر یکدیگر سبقت جویند تا بدین ترتیب به شرافت نایل آیند. در آن هنگام فضایل و مناقب و پاکدامنی و آزرم و حکمت و تقوا و اجتهاد و دانش و معرفت آن حضرت، زبانزد همگان بود. اما از سوی دیگر مسلمانان از میزان علاقه وافر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیها السلام آگاهی داشتند از این رو بسیاری از توانگران و بزرگان او را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستگاری می کردند اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان را با ظرافت رد می کرد چرا که آنان را شایسته ازدواج با فاطمه و همتا و برابر با آن حضرت نمی دانست. مضافا بر آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طریق وحی، آگاهی یافته بود که فاطمه، این زن با فضیلت و معصوم در اسلام، کسی که قرار است نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تبار اوصیا و جانشینانش از او باشد، باید با مردی که خداوند سبحان او را برگزیده است، پیمان زناشویی ببندد.
از این رو آن حضرت به هر کس که برای خواستگاری فاطمه علیها السلام به او رجوع می کرد، می فرمود: من در این باره منتظر فرمان خداوند هستم. اما هنگامی که علی علیه السلام به همین منظور نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و خواسته اش را مطرح کرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به وی فرمود: جبرئیل پیش از وی نزد آن حضرت آمده و به وی گفته بود که خداوند تعالی، فاطمه را در آسمان به همسری علی علیه السلام درآورده و فرشتگان را بر آن گواه گرفته است.
تمام اینها برای آن بود که علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهترین زمینیان بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فاطمه نیز این نکته را به خوبی می دانست. علی علیه السلام تنها همسر شایسته فاطمه بود در اسلام نیز روا نیست. که پدر دخترش را به مردی که همشأن او نیست، به زنی دهد. در این باره می توان به حدیثی که از امام صادق علیه السلام روایت شده، استناد جست. آن حضرت فرموده است:
«اگر خداوند امیر مؤمنان علیه السلام را برای فاطمه نیافریده بود، از آدم تا پایین تر از وی همتایی برای فاطمه بر روی زمین وجود نمی داشت».(5)
-
چهارم: مهريـه و جهيـزيـه
اگر انسان در زندگی دنیا بیشتر به تشریفات توجه داشته باشد، دردسر و مشکلاتش هم افزونتر خواهد شد. حال آنکه ساده زیستن و زهد در زندگی، موجب آسودگی و راحتی است. علی علیه السلام نیز در حدیثی که از اوصاف پرهیزکاران سخن می گوید، به همین نکته اشاره کرده و فرموده است:
«پرهیزکاران لذت دنیا را هم در این دنیا چشیده اند».(6)
ساده زیستن و زهد، به خصوص در نظر رهبران و بالاخص در نزد ائمه و راهنمایان ربانی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
شاید سادگی مهر بانوی زنان و نیز لوازم خانه اش، به اضافه زهد مراتب دنیا، بیشتر به هدف ساده برگزار کردن مراسم زناشویی انجام گرفته باشد تا به عنوان نمونه ای برای ازدواجهای اسلامی همواره پیش روی مسلمانان قرار داشته باشد و چرا اینگونه نباشد؟ که او فاطمه دختر محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم، رسول خدا بود و شوهرش سرور اوصیا، علی امیر مؤمنان علیه السلام. پس باید که ازدواج او به عنوان رمز و نمونه قلمداد شود.
امامان معصوم نیز، عملا در ازدواجهای خود از این نمونه پیروی کردند و خود را حتی ملزم به رعایت «مهر السنة»، یعنی همان بهای مهریه ای که علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام پرداخت، می کردند.
مهر حضرت زهرا علیها السلام 480 و یا بنابر بعضی روایات 500 درهم بود. همچنین جهیزیه ای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را برای فاطمه علیها السلام تدارک دید، عبارت بود از:
- پیراهنی به بهای هفت درهم.
- رو بندی (به عنوان چادر) به ارزش چهار درهم.
- قطیفه سیاه خیبری.
- تخت خوابی یافته شده از برگ و لیف خرما.
- دو تشک که درون یکی از آنها با پشم گوسفند و درون دیگری یا لیف خرما پر شده بود.
- چهار بالش که درون آنها از گیاه خوشبوی اذخر پر شده بود.
- پرده ای نازک از پشم.
- یک تخته حصیر هجری(7) که گاهی این حصیر ازعلف یافته می شد.
- یک دستاس.
- یک تشت مسی.
- مشکی از پوست.
- کاسه ای چوبین.
- مشک کهنه آب.
- یک آفتابه.
- دو کوزه سفالی.
- یک سفره چرمی.
- یک چادر بافت کوفه.
- یک مشک آب.
- مقداری عطر.
امام علیه السلام نیز خانه خود را مهیا کرد. بدین ترتیب که کف خانه را با ریگهای نرم فرش کرد و چوب درازی به دو طرف دیوار آویخت تا از آن به عنوان درخت آویز استفاده شود و داخل اتاق را نیز با پوست گوسفند فرش کرد و تنها یک بالش از لیف خرما در خانه قرار داد.
-
پنجم: خطبه عقد
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: برخیز و برای خود خطبه بخوان: امام علیه السلام فرمود:
«سپاس خدایی را که به ستایشگرانش نزدیک شد و به خواستارانش قریب گشت و بهشت را به کسانی که از او پروا پیشه کنند، وعده فرمود و کسانی را که نافرمانی اش کنند با آتش بیم داد. او را بر نیکیهای دیرینه و نعمتهایش سپاس می نهم. سپاس کسی که می داند او (خدای) آفریننده و پدید آورنده و میراننده و زنده کننده اوست و از بدیهایش پرسنده. از او یاری می جوییم و هدایت می خواهیم و بدو ایمان می آوریم و از وی کفایت می طلبیم».
«و شهادت می دهیم که جز خدای یگانه هیچ معبودی نیست. یکتاست و شریکی ندارد. شهادتی که در اندازه او باشد و خشنودی سازد و نیز شهادت می دهیم که محمد بنده و رسول خداست، درود خدا بر او، و بر دودمانش باد. درودی که او را نیک آید و بهره مندش سازد و او را بالا برد و برگزیندش. این رسول خداست صلی الله علیه و آله و سلم که دخترش فاطمه را به پانصد درهم (مهر) به همسری من داد. از او بپرسید و حضرتش را گواه گیرید.»
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: « من دخترم فاطمه را بر اساس آنچه خداوند مهربان او را با تو تزویج کرده، به همسری تو دادم و به خشنودی خداوند راضی و خشنودم. تو نیک داماد و نیک یاری هستی و خشنودی خداوند برای تو کافی است».
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود تا طبقی از خرمای نورس یا رسیده در میان آورند و آن را تقسیم کنند.
در این باره حدیث دیگری از زبان امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده که در سطور بعد برای بیان اهمیت این پیوند در اسلام، آن را باز گو خواهیم کرد. از جمله دلایل اهمیت این ازدواج آن است که ما در کتابهای تاریخ و حدیث به بخش بزرگی بر می خوریم که به تفصیل یا اختصار موضوع ازدواج علی با فاطمه را مطرح کرده اند. این امر خود نشانگر اهتمام مسلمانان صدر اسلام به این امر بوده است.
حدیثی که در این باره روایت شده، منقول از ضحاک بن مزاحم است که گفته: از علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می فرمود: ابوبکر و عمر نزد من آمدند و گفتند: چه می شود که نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بروی و درباره فاطمه با او سخن بگویی؟
من نزد آن حضرت رفتم. چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا دید، خندید و آنگاه فرمود: ابو الحسن برای چه آمده ای؟ چه می خواهی؟
من از خویشاوندی و پیشگامی خود در اسلام نیز و از یاری و جهاد خویش در رکاب آن حضرت، سخن گفتم. آن حضرت در پاسخ فرمود: راست گفتی و بهتر از آنی که گفتی.
گفتم: ای رسول خدا آیا فاطمه را به همسری من می دهی؟
او فرمود: علی! پیش از تو نیز کسان دیگری از او خواستگاری کرده اند.
و چون من خواستگاری آنان را با فاطمه در میان نهادم، آثار نارضایتی در چهره اش نمایان شد. اما اینک تو اینجا بمان تا من دوباره به سویت بازگردم.(8)
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به اتاق فاطمه رفت. فاطمه برخاست و ردای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ستاند و کفشهایش را به در آورد و آب وضو برای آن حضرت مهیا کرد و به دست خویش پاهایش را شست و آنگاه بر جای خود نشست، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: ای فاطمه؟ پاسخ داد: بلی چه فرمایشی داری ای رسول خدا؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علی بن ابی طالب کسی است که تو به خوبی از قرابت و فضیلت و اسلام او آگاهی داری و من نیز از خداوند خواسته ام که تو را به همسری بهترین و محبوبترین خلقش در آورد. او از تو خواستگاری کرده است. در این باره چه نظری داری؟
فاطمه خاموش ماند اما چهره اش را بر نگرداند و رسول خدا نیز در سیمایش نشان تا خرسندی ندید. پس برخاست و گفت: الله اکبر. سکوت او دلیل بر موافقت اوست.
پس جبرئیل علیه السلام به نزد آن حضرت آمد و گفت: ای محمد، فاطمه را به همسری علی بن ابی طالب ده که خداوند او را برای علی بن ابی طالب پسندیده و علی را نیز برای فاطمه.
علی علیه السلام فرمود: آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه را به ازدواج من درآورد. و نزد من آمد و دستم را گرفت و فرمود: «برخیز به نام خدا و بگو علی برکة الله و ما شاء الله لا قوة إلا بالله توکلت علی الله». آنگاه مرا آورد و در کنار فاطمه نشانید و فرمود: خدایا این دو محبوبترین خلق تو در نزد منند پس آنان را دوست بدار و بر فرزندانشان برکت ده و از سوی خود نگاهبانی برایشان بگمار و من این دو و فرزندانشان را از شر شیطان رانده شده، در پناه تو می گیرم».(9)
-
ششم: زفاف
فاطمه بر اشتر سیاه و سپید پدرش نشست. زنان پیامبر اطراف اشتر را گرفته بودند و اشعار شاد می خواندند. سلمان نیز افسار اشتر را به دست گرفته بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خود پیشاپیش اشتر و در میان جوانان بنی هاشم که شمشیرهای آخته به دست داشتند، حرکت می کرد. جوانان بنی هاشم با این حرکت در واقع می خواستند بگویند که ما از عرض و ناموس خود پاسداری می کنیم.
آری، آن شب جشن عروسی برپا بود و این جشن با اشعاری که زنان پیامبر می خواندند و دیگر زنان آنها را تکرار می کردند، شکوه خاصی به خود گرفته بود.
ام سلمه می خواند:
- ای همسایگانم به یاری خدا گردش کنید و در همه احوال خدای را به یاد آرید.
- و یاد آرید الطاف پروردگار والا مرتبه را که ناخوشیها و آفتها را از ما دور کرد.
- او ما را پس از کفر، هدایت کرد و از نو جان بخشید.
- با بهترین بانوی عالمیان که خاله ها و عمه هایش فدای او گردند، همراه شوید.
- ای دختر کسی که خدای بزرگ او را با وحی و رسالت، بر دیگران برتری بخشید.
عایشه نیز این اشعار را می خواند:
- ای زنان، روبندها زنید و آنچه شایسته گفتن در مجالس است، بر زبان آرید.
- همراه با تمام بندگان شاکر خداوند، او را به یاد آورید که ما را به دین خویش مخصوص فرمود.
- ستایش خدای را بر بخششهایش و سپاس او را که یکتا و ارجمند و تواناست.
- با او همراه گردید که خداوند نام او را بلند گردانید و وی را از جانب خود به پاکی و طهارت مخصوص داشت.
- حفصه نیز بدین اشعار مترنم شد و خواند:
- فاطمه بهترین زنان بشر است و سیمایی چون ماه دارد.
- خداوند تو را بر همه آفریدگان برتری بخشید به فضیلت کسی که به آیات زمر مخصوص شد.
- خداوند تو را به همسری جوانی فاضل یعنی علی بهترین حاضران، درآورد.
- همسایگانم، با فاطمه همراه شوید که او بزرگوار و فرزند مرد بزرگی است.
- پس از آنکه فاطمه به خانه علی علیه السلام رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیش رفت و دست فاطمه علیها السلام را گرفت و در میان دستان علی علیه السلام نهاد و پیش از آنکه چنین کند، با سخنان گرم و نورانی خود، بذر عشق و محبت را در میان آنان کاشت و از هر یک از آنان تعریف و تمجید کرد.
فاطمه زهرا علیها السلام از آغاز سال دوم هجرت، به زندگی تازه ای گام نهاد او پیش از این برای 9 سال به عنوان دختری نمونه در خانه پدرش مطرح بود و اینک می خواست زندگی زناشویی خویش را آغاز کند. آری او می رفت تا سنگ بنای نخستین خانواده نمونه را در جامعه اسلامی، بنیان نهد تا جهان مفهوم زندگی هدفدار را در پرتو تعالیم اسلامی بشناسد.
اینک به مثالهایی از این خانواده نمونه که حضرت فاطمه علیها السلام با همکاری حضرت علی علیه السلام و با وحیی که از جانب خدا به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می شد، آن را بنیان نهاده بود اشاره می کنیم:
1- محبت و دوستی عمیق: آنچه این دو را به هم پیوند می داد، عشق و محبتی بود که از ایمان هر یک از آنان به ویژگیها و مناقب دیگری نشأت می گرفت. حضرت فاطمه علیها السلام، حضرت علی علیه السلام را به عنوان سرور اوصیا و پدر نوه های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و برترین مردم پس از آن حضرت و صاحب مقامی والا و بزرگ نزد خداوند می دانست. از این رو به او بسیار عشق می ورزید. علی علیه السلام نیز از بزرگی و عظمت فاطمه آگاه بود و می دانست که او سرور زنان جهان و مادر نوه های پیامبر است و شفاعتش در بارگاه خداوند مقبول واقع می شود. به این دلایل بود که علی علیه السلام هم او را بسیار دوست می داشت.
2- همکاری در عمل: فاطمه علیهاالسلام در انجام مسئولیتهای داخل خانه سستی نمی ورزید چنان که علی علیه السلام نیز در انجام وظایف مربوط به خودش کوتاهی نشان نمی داد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم وظایف را از روز نخست بدین گونه تقسیم کرد:
الف- علی باید خانه را بروبد و آب بیاورد علاوه بر آنکه دادن نفقه هم از وظایف اوست.
ب - فاطمه باید آرد فراهم آرد و خمیر درست کند و نان پزد و تربیت فرزندان و رتق و فتق امور آنان را بر عهده گیرد.
در حدیثی از ابو جعفر علیه السلام نقل شده است که فرمود:
«فاطمه به علی علیه السلام قول داد که کارهای خانه را انجام دهد و خمیر درست کند و نان پزد و خانه را بروید و علی علیه السلام هم به او قول داد که کارهای بیرون از خانه را انجام دهد و هیزم آورد و مواد خوراکی را تهیه کند. روزی علی علیه السلام به فاطمه گفت: ای فاطمه آیا چیزی داری؟ فاطمه گفت: سوگند به آنکه حق تو را بزرگ داشت، سه روز است که چیزی نداریم تا تو را بدان مهمان کنم. علی علیه السلام پرسید: پس چرا به من نگفتی؟
فاطمه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا نهی کرد از این که چیزی از تو بخواهم بلکه به من سفارش کرد که از پسر عمویت چیزی مخواه. اگر چیزی آورد که هیچ وجه و گرنه از او تقاضایی مکن». انجام این وظایف، رنج و زحمت فراوانی برای فاطمه ایجاد کرده بود چنانکه روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به منزل فاطمه وارد شد و دید که کار زیاد، علی و فاطمه را خسته کرده است. پس پرسید: کدام یک از شما بیشتر خسته اید؟ علی علیه السلام پاسخ داد: فاطمه.
-
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه را از ادامه کار منع کرد و خود به جای او مشغول کار شد.
مسلمانان در یکی از جنگها، غنایم بسیاری به دست آورده بودند از این رو فاطمه علیها السلام به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و از آن حضرت خواست تا خادمه ای به عنوان سهم وی از غنیمت به او دهد که او را در کارها و وظایف خانه که برایش به خصوص در زمان غیبت علی علیه السلام و شرکت آن حضرت در جنگها سنگین می شد، کمک کند.
از علی علیه السلام روایت شده است که به مردی از بنی سعد فرمود: آیا درباره خود و فاطمه نکته ای برایت بازگویم؟ فاطمه در خانه من بود. او از تمام کسان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نزد آن حضرت عزیزتر و محبوبتر بود. او آن قدر با مشک آب آورده بود که سینه اش از این بابت مجروح شده بود و آنقدر به دست خود آسیاب کرده بود که دستانش خشن شده بود و خانه را آنقدر رفته بود که لباسهایش خاک آلوده شده بود و آنقدر زیر دیگ را روشن کرده بود که جامه هایش چرک و دود آلود شده بود و به همین خاطر بسیار لاغر و نزار گشته بود.(10)
چون فاطمه علیها السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستار کنیزی شد تا او را در کارهای خانه کمک کند، آن حضرت به وی فرمود: من به تو چیزی می آموزم که بیشتر از کنیز به حال تو سودمند است.
فاطمه پرسید: پدر! آن چیست؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چون از نماز فراغ یافتی پیش از آنکه به چپ و راست خود بنگری 34 مرتبه بگو الله اکبر و 33 مرتبه بگو الحمد لله و 33 مرتبه هم بگو سبحان الله، چون، چنین کنی خداوند نیرو و نشاط به تو عنایت کند. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او نگریست و فرمود: آیا بدین خرسندی؟
فاطمه پاسخ داد: آری ای رسول خدا، خرسندم.
این همان تسبیح مشهور به «تسبیح الزهرا» است که بیشتر شیعیان پس از خواندن نماز، خود را به انجام آن ملزم می دانند.
این است شخصیت آن زن درخشانی که زهرا علیها السلام آن را برای ما به نمایش می گذارد. او نشان می دهد که چگونه یک زن باید مشکلات را تحمل کند و به درجات والایی که خداوند برای او در نظر گرفته برسد بی آنکه بدانچه از دنیای فانی از کف او می رود، توجه نشان دهد.
بنابر برخی از روایات، چون آیه زیر نازل شد که فرمود:
«چون از ایشان (یعنی از خویشاوندان و دخترت فاطمه) به خاطر رحمت پروردگارت که بدان امیدواری، روی گرداندی بدیشان سخنی نرم و خوش بگو».(11)
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فضه را برای خدمت به فاطمه به نزد وی فرستاد. فاطمه نمی خواست با او رفتاری مانند رفتار زنان عرب داشته باشد آنان به خدمتکار خود امر و نهی می کردند و خدمتکارشان جز اطاعت از فرمانهای آنها چاره دیگری نداشت. اما فاطمه هرگز چنین نکرد بلکه بدون آنکه میان خود و فضه امتیازی قائل شود، روزهایی را بین خود و فضه تقسیم کرد.
3- فاطمه علیها السلام زندگی و غذای ناگوار و لباس درشت بافت و خشن را تحمل می کرد و تنها خدا و روز قیامت را در نظر می آورد. در حدیثی از سوید بن غفله آمده است که گفت: علی علیه السلام به پیشامدی سخت گرفتار شد. فاطمه به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و در زد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من احساس می کنم محبوبم بر در ایستاده است. ای ام ایمن برخیز و بنگر. پس ام ایمن در را گشود، فاطمه به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قدم نهاد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به او فرمود: تا کنون در چنین هنگامی نزد ما نمی آمدی؟! فاطمه گفت: ای رسول خدا خوراک فرشتگان در نزد خدای چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حمد و ثنای خداست. پس فاطمه عرض کرد: خوراک ما چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
سوگند به آنکه جانم به دست اوست. در خانه آل محمد یک ماه است که آتشی بر افروخته نشده. اینک پنج کلمه که جبرئیل به من آموخته است، به تو یاد می دهم. فاطمه گفت: ای رسول خدا این پنج کلمه کدام است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا رب الاولین والآخرین یا ذا القوة المتین و یا راحم المساکین و یا ارحم الراحمین».
فاطمه بازگشت. همین که چشم علی علیه السلام به او افتاد، گفت: مادر و پدرم به فدایت. ای فاطمه چه خبری آوردی؟ گفت: برای کاری دنیایی رفتم و برای آخرت بازگشتم. علی علیه السلام به او فرمود: آنچه پیش روی داری بهتر است، آنچه پیش روی داری بهتر است.
از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:
فاطمه علیها السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از علی علیه السلام شکایت کرد و گفت: ای رسول خدا علی از روزی خود چیزی بر جای نمی گذارد مگر آنکه آن را در میان بیچارگان پخش کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: ای فاطمه آیا مرا درباره برادرم و پسر عمویم خشمگین می سازی؟ همانا خشم علی خشم من و خشم من خشم خدای عزوجل است».(12)
فاطمه زهرا علیها السلام از زمان ازدواج تا هنگام وفاتش به عنوان واسطه میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و زنان مسلمان در مسائل شرعی بود. بدین ترتیب که زنانی که در مسائل شرعی دچار اشکال می شدند، نزد فاطمه علیها السلام می آمدند و مسائل خود رااز او می پرسیدند و آن حضرت اشکالات آنان را برطرف می کرد و فرهنگ وحی را به آنان می آموخت و عطش آنان را فرو می نشاند.
آن حضرت همچنین در برخی از سفره های مهم شرکت جست و انجام برخی از امور را بر عهده داشت. علاوه بر این او در فتح مکه نیز حضور داشت و به امور شخصی پدر و شوهرش رسیدگی می کرد تا آنان بتوانند برای وظایف مهمی که برعهده داشتند، از فرصتها بهتر استفاده کنند.
-
جايگاه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام
زمخشری در کشاف هنگام ذکر ماجرای زکریا و مریم علیهما السلام نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در هنگام قحط سالی، به گرسنگی مبتلا شد. حضرت فاطمه علیها السلام دو قرص نان و پاره ای گوشت برای آن حضرت، تحفه برد و وی را بر خود مقدم داشت. اما آن حضرت طبق را به خود فاطمه باز پس داد و فرمود: آن را بگیر. آنگاه روپوش روی طبق را برگرفت. طبق پر از گوشت و نان بود. فاطمه علیها السلام با دیدن این صحنه شگفت زده شد و پی برد که این نان و گوشت از جانب خداوند فرستاده شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیها السلام فرمود: سپاس خدایی را که تو را مانند بانوی زنان بنی اسرائیل قرار داد. سپس آن حضرت، علی بن ابی طالب علیه السلام و حسن و حسین علیهما السلام و اهل بیتش را جمع کرد و همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند. اما از غذا، هیچ کاسته نشده بود و فاطمه علیها السلام باقیمانده غذا را به همسایگان خویش بخشید.
ترمذی در صحیح از صبیح آزادکرده ام سلمه و زید بن ارقم نقل کرده است که گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام فرمود: «من با دشمن شما دشمن و با دوستان شما دوست هستم».
ابن خالویه در کتاب «آل» در حدیثی که آن را از امام رضا علیه السلام و او از پدرانش از علی علیه السلام نقل کرده، آورده است که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چون روز قیامت فرا رسد، منادی از دل عرش آواز دهد که ای خلایق! دیدگان خود را بر بندید تا فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم، عبور کند».
همچنین در روایت دیگری آمده است که آن منادی بانگ می زند که: «ای جماعت! سر به زیر افکنید و چشم فرو بندید تا فاطمه از پل صراط بگذرد. آنگاه آن حضرت در حالی که هفتاد هزار کنیز از حور العین بهشت او را همراهی می کنند، از پل می گذرد».
بخاری در صحیح به سند خود روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «فاطمه پاره تن من است. هر که او را خشمگین سازد به تحقیق مرا خشمگین ساخته است».
بسیاری از دانشمندان اهل حدیث، از شیعه و سنی، این مضمون را با استاد صحیح و روایتهای صریح نقل کرده اند. تا آنجا که برخی بدون روایت، با اعتمادی تمام استشهاد کرده اند. یکی از اینان ابو الفرج اصفهانی است. وی روایت می کند که: عبد الله بن حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام بر عمر بن عبد العزیز وارد شد. عبد الله در آن هنگام جوان بود و از وقار و هیبتی خاص برخوردار. عمر او را در صدر مجلس نشانید، مورد احترام قرار داد و نیازش را بر آورده ساخت. از علت کار عمر در این خصوص پرسش کردند. وی پاسخ داد: یکی از معتمدانم خبری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برایم نقل کرد آن چنانکه گویی خود آن را از دهان آن حضرت شنیده ام. پیامبر فرمود: فاطمه پاره تن من است. آنچه او را شادمان می کند مرا نیز خوشحال می سازد و آنچه وی را خشمگین می کند مرا نیز به خشم آورد. ابن عبد الله هم پاره ای از پاره تن رسول خداست.
ابن سعد و ابن مثنی از علی علیه السلام نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« ای فاطمه خداوند از خشم تو خشمگین و از خشنودی تو خشنود می شود».
ابو نعیم احمد بن عبد الله اصفهانی به سند خود از مسروق از عایشه نقل کرده است که گفت: به هنگام بیماری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، که به رحلت وی منجر شد بر بالین آن حضرت بودیم که فاطمه علیها السلام وارد شد. راه رفتنش بی هیچ کم و کاستی به راه رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می ماند. چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه را دید فرمود: «دخترم خوش آمدی» آنگاه وی را در سمت راست یا چپ خود نشانید. سپس رازی را با وی در میان نهاد. فاطمه گریست. در میان زنان پیامبر من به سخن درآمدم و گفتم: رسول خدا از میان ما همه تو را برای رازگویی برگزید آنگاه تو می گریی؟!
سپس رسول خدا راز دیگری با فاطمه در میان نهاد. این بار فاطمه خندید. عایشه در این باره از فاطمه پرسش کرد. اما آن حضرت گفت: من راز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر ملا نمی کنم. چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در گذشت عایشه دوباره از آن رازی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با فاطمه در میان گذارده بود، از وی سؤال کرد. فاطمه علیها السلام پاسخ داد: اما گریه ام بدین خاطر بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: جبرئیل در هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه می داشت اما امسال آن را دوبار عرضه کرد و علت این امر را جز نزدیک شدن مرگم نمی دانم. من از شنیدن این سخن گریستم آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: از خدا بترس و شکیبا باش که من برای تو سلف نیکویی هستم. سپس فرمود: ای فاطمه آیا دوست نداری که سرور زنان جهان و بانوی این امت باشی؟» در این هنگام بود که خندیدم.
دانشمندان حدیث این روایت را با سندهای بسیار و نیز متنی یکسان یا دست کم با اندکی تفاوت نقل کرده اند.
مؤلف استیعاب به سند خود از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «سرور زنان بهشت، مریم و پس از او فاطمه دختر محمد و سپس خدیجه و سپس آسیه همسر فرعون می باشند.»
این صیاغ مالکی در فصول المهمه از بخاری و مسلم و ترمذی نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از مردان، بسیاری به کمال رسیده اند اما از زنان جز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد کس دیگری به کمال دست نیافته است».
این دو حدیث با اسناد بسیار و مستفیض در کتب روایات نقل شده است. و البته احادیث دیگری نیز نقل شده، مبنی بر آنکه فاطمه از برترین آن زنان سابق الذکر است. جز آنکه مریم سرور زنان دوره خودش می باشد و فاطمه سرور زنان عالم در تمام دورانهاست. مؤید این نظر، سخنی است که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به حضرت زهرا علیها السلام نقل شده که به وی فرمود: آیا دوست نداری سرور زنان این امت باشی؟ از آنجا که بی تردید این امت از دیگر امتها برتر است می توان نتیجه گرفت که بانوی زنان این امت نیز از سروران دیگر امتها، برتر و بالاتر است.
حاکم در مستدرک روایت کرده است که چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از جنگ یا سفری باز می گشت، نخست به مسجد می رفت و دو رکعت نماز می گذارد و آنگاه به خانه فاطمه می رفت و بعد از آن به نزد همسرانش روانه می شد.
اما هر گاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می خواست به سفر یا جنگی رود، نخست با همسرانش خداحافظی می کرد و آخر از همه با فاطمه علیها السلام وداع می گفت: حاکم نیز همین مطلب را از این عمران نقل می کند که گفت: هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عازم سفری می شد آخرین کسی که با او خداحافظی می کرد، فاطمه بود. این نکته در کتب حدیث با سندهای مستفیض نقل شده است.
در کتاب استیعاب به نقل از عایشه آمده است که از وی پرسیدند:
محبوبترین زنان در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه کسی بود؟ عایشه گفت: فاطمه پرسیدند: و از مردها؟ گفت: شوهرش علی.
همچنین مؤلف استیعاب به سند خود خود از ابن برید از پدرش نقل کرده است که گفت: محبوبترین زنان در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه و محبوبترین مردان در نزد آن حضرت، علی علیه السلام بود.
حاکم در مستدرک از جمیع بن عمیر نقل کرده است که عایشه پس از آنکه از وی درباره علی علیه السلام پرسش شد، گفت: از من درباره مردی می پرسید که به خدا مردی را محبوبتر از علی ندیدم. بخاری و مسلم در صحاح خود از قول پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده اند که فرمود:
«فاطمه سرور زنان بهشتی است».
-
فاطمه زهرا عليها السلام در مبارزه با انحراف امت
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری پس از آن که رسالت الهی به کمال رسید، دیده از جهان فرو بست.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از آن که آخرین هدف از اهداف اصلی خود را که همان نصب رهبری و مجری شایسته، و تحکیم پایه های رهبری صالح تا ابد برای مسلمانان بود، دنیا را وداع گفت. رهبری که خداوند پس از پیامبر برای مسلمانان منصوب کرد، امیر مؤمنان علی علیه السلام بود که خود سیمایی زنده و مجسم برای تعالیم اسلامی و بهترین الگو و نمونه آن به شمار می آمد. این رهبر کسی بود که کاملا مفاهیم شریعت اسلامی را با پوست و گوشت خود درک کرده بود. او به احکام دین، دانا و به اهدافی که در پس آنها جای داشت آگاه بود. از این گذشته وی در عمل توانسته بود این احکام را بر خود نیز تطبیق دهد و خود را با آنها عجین سازد و توقعاتی که دین از وی داشت، پاسخ گوید. مردم نیز به خوبی علی را با این صفات می شناختند و به رهبری او دل بسته و مطمئن بودند و او را میان خود و خدایشان حجت قرار دادند.
چون اهداف رسالت جامه تحقق به خود پوشید، وظایف رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز به پایان رسید. و خداوند هم با فرو فرستادن این آیه پایان وظایف او را اعلان کرد: «امروز برای شما دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم و اسلام را به عنوان آیین برای شما پسندیدم».(13)
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به بستر بیماری افتاد و بیماری اش رو به و خامت نهاد. اثر زهری که به وی خورانیده بودند روز به روز در بدنش آشکارتر می شد. هر روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سپری می کرد، یک گام، او را به سوی مرگ نزدیکتر می کرد، فاطمه علیها السلام پدرش را به نیکی می شناخت. او بر فضل و بزرگواری و خدمات آن حضرت در راه خدا و انسانیت، و نیز رنجهایی که او در این راه کشیده بود، آگاهی داشت. به پیامبر مهر می ورزید زیرا پدرش محبوبترین کس در نزد خداوند بود، و خدا نیز جایگاهی والا در نزد فاطمه علیها السلام داشت و پیش او از همه چیز و همه کس عزیزتر و محبوبتر بود.
پدرش را دوست می داشت چون از همه کس به او نزدیک تر بود و پیامبری بود که می بایست تمام دوستیها و محبتها در راه او بذل شود. ولی اکنون او نظاره گر آن است که پدر در بستر مرگ خفته است آیا او می تواند با دیدن چنین منظره غم انگیزی آرام گیرد؟
فاطمه علیها السلام از اتاق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیرون رفت و نیز هر کس را که در حجره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، بیرون کردند مگر علی علیه السلام را که در کنار بستر پیامبر نشسته و مراقب حال او بود. فاطمه به سوی اتاقش رفت و پیش از آن که بنشیند، صدای شیون و فریاد را شنید که از خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بلند می شد. اتاق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک اتاق فاطمه بود، فاطمه سر آسیمه و وحشت زده به سوی اتاق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت که ناگهان خبر درگذشت پدرش را شنید.
رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تأثیر عمیقی در دل فاطمه علیها السلام نهاد به گونه ای که پس از این واقعه هیچ گاه او را خندان ندیدند، مگر وقتی که به وی الهام شد مرگش نزدیک شده، و هنگام آن فرا رسیده است که او نیز به پدرش ملحق گردد. فاطمه علیها السلام پس از وفات پدر همواره بیمار و نزار بود و لحظه به لحظه از شدت غم رنجورتر می شد.
فاطمه علیها السلام چنان بر پدرش می گریست که مردم مدینه از این بابت به امیر مؤمنان گلایه کردند و از وی خواستند که فاطمه علیها السلام، یا شب گریه کند یا روز. اما فاطمه علیها السلام وقتی که این درخواست را شنید بیشتر گریست و دست از گریستن برنداشت مگر آن که آنقدر بگرید تا به پدرش ملحق شود و افزود: من اندکی بیش در میان این مردم درنگ نخواهم کرد.
گریه فاطمه علیها السلام انگیزه ای دینی داشت، همچنان که مخالفان گریه وی، نیز از پیشنهاد خود هدفی سیاسی را تعقیب کردند. زیرا وقتی فاطمه علیها السلام می گریست توجه مردم بدو که محبوب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود جلب می شد.
-
ويژگيهای بزرگ اخلاقی حضرت زهرا عليها السلام در روايات
الف)- خداپرست و زاهد:
1- ابن شهر آشوب از حسن بصری روایت کرده است که گفت: در میان این امت کسی از زهرا عابدتر نبود، او آنقدر به نماز می ایستد که پاهایش ورم می کرد.
2- از امام حسن علیه السلام روایت شده که فرمود: در شب جمعه مادرم را دیدم که برای عبادت ایستاده بود. او همچنان به حالت رکوع و سجود و قیام و قعود بود که سپیده سر زد. او برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد. و یکایک آنها را نام می برد. من از او پرسیدم: چرا برای خود دعا نمی کنی و برای دیگران دعا می کنی؟ فرمود: پسرم! نخست همسایه سپس خانه.
3- از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خانه فاطمه علیها السلام وارد شد. فاطمه علیها السلام را دید که لباس از پشم شتر در بر کرده است و به دست خدا با دیدن این منظره گریست و فرمود: دخترم تلخی دنیا را به خاطر شیرینی آخرت بچش. فاطمه علیها السلام گفت: خداوند را برای نعمتهایی که داده می ستایم و به خاطر داده هایش ثنا می گویم. پس این آیه فرود آمد. و به زودی خداوند تو ببخشد تا راضی شوی.(14)
4- احمد بن حنبل در مسند روایت کرده است: که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هر گاه به مسافرت می رفت، آخرین کسیکه با او وداع می کرد، فاطمه بود، و چون از سفر بر می گشت نخستین کسی را که می دید فاطمه علیها السلام بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از جنگی برگشت و طبق معمول به خانه فاطمه علیها السلام رفت، دید که پرده ای به در خانه آویخته اند، و دو النگوی نقره در دست حسن و حسین علیه السلام است. آن حضرت از همانجا بازگشت و قدم به خانه ننهاد.
فاطمه علیها السلام پنداشت که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خاطر دیدن پرده و النگوها به خانه آنها داخل نشده است. پس پرده را پایین آورد و النگوها را از دست بچه ها بیرون کرد و آنها را قطعه قطعه کرد، بچه ها گریستند. فاطمه علیها السلام آنها را میانشان تقسیم کرد و در همان حال که آن دو می گریستند به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتند. پیامبر آن پاره ها را از دست آنها گرفت و رو به ثوبان (آزاد شده رسول خدا و راوی همین حدیث) کرد و فرمود:
اینها را نزد بنی فلان ببر، و برای فاطمه علیها السلام گردن بندی از عصب (دندان جانوری دریایی) و دو النگو از عاج بخر که اینان خاندان منند و خوش ندارم که روزی پاکشان را در زندگی دنیایشان بخورند.
در روایت دیگری آمده که چون پرده و النگو را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آوردند فاطمه علیها السلام از آن حضرت خواست که آنها را در راه خدا انفاق کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با شنیدن سخن فاطمه علیها السلام سه بار فرمود: «پدرش به فدایش او آن کار را انجام داد.»
و مانند همین حدیث از امام رضا علیه السلام از پدرانش از علی بن الحسین علیه السلام روایت شده است که فرمود: اسماء بنت عمیس برایم روایت کرد که من نزد فاطمه علیها السلام بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر او وارد شد و حضرت زهرا گردن بندی به خود آویزان کرده بود که آن را علی بن ابی طالب علیه السلام از بهره اش از غنائم جنگی خریده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیها السلام فرمود: مبادا مردم بگویند که فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مانند جباران لباس پوشیده است! فاطمه علیها السلام آن را از گردن در آورد و فروخت و با آن پرده ای خرید و در راه خدا آزاد کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این عمل فاطمه علیها السلام شادمان شد.
5- شیخ صدوق از علی علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
فاطمه علیها السلام آنقدر با مشک آب می رود که بند مشک در سینه اش اثر نهاد، و آنقدر خانه را می رفت که لباسهایش گرد آلود می شد، و آنقدر آتش در زیر دیگ می افروخت که لباسهایش دود آلود و سیاه می شد...
6- فاطمه علیها السلام همگام با علی علیه السلام مشکلات زندگی را در شرایطی دشوار تحمل کرد.
از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: فاطمه علیها السلام به علی تعهد داد که کارهای خانه مثل خمیر کردن و نان پختن و رفتن را انجام دهد و علی نیز به او تعهد داد که کارهای بیرون از خانه را انجام دهد مانند هیزم آوردن و غذا تهیه کردن. روزی علی علیه السلام از فاطمه پرسید: آیا چیزی داری؟ فاطمه گفت: سوگند به آن کسی که حقت را بزرگ کرده سه روز است که چیزی ندارم تا از شما پذیرائی کنم!
پرسید: پس چرا به من خبر ندادی؟! فاطمه گفت: زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا نهی کرد از اینکه چیزی از تو بخواهم او فرمود: از پسر عمویت چیزی نخواه، اگر چیزی آورد که آورد وگرنه از او درخواست مکن. پس علی علیه السلام از منزل بیرون رفت، مردی را دید و از او یک دینار وام گرفت، شب بود که به طرف منزل می رفت. در راه با مقداد بن اسود برخورد کرد و از او پرسید چه پیش آمده که در چنین وقتی از تو منزل بیرون آمده ای؟ مقداد پاسخ داد: ای امیر مؤمنان سوگند به حق آن کسی که حق تو را بزرگ قرار داده است، گرسنگی سبب شده که بیرون بیایم. راوی می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در این موقع زنده بود؟ فرمود: آری رسول خدا زنده بود.
علی علیه السلام به مقداد فرمود مرا نیز گرسنگی بیرون کشانده، من یک دینار وام گرفتم، ولی تو را بر خود مقدم می دارم و دینار را به مقداد داد و خود به طرف خانه روانه شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دید که در خانه نشسته و فاطمه علیها السلام هم مشغول خواندن نماز بود و چیزی سرپوشیده در میان ایشان دیده می شد. چون فاطمه علیها السلام نمازش را به پایان برد آن چیز را به طرف خود کشید. اما دیدند کاسه بزرگی پر از گوشت و نان است. حضرت علی علیه السلام پرسید: این کجا برایت آمده است؟ فاطمه علیها السلام پاسخ داد: از جانب خداست و خداوند هر که را خواهد بدون حساب روزی دهد.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن