سلام عزیزان سال نومبارک.خوش باشید.
سلام عزیزان سال نومبارک.خوش باشید.
چیه همه مسافرت رفتیدهیچکی قبل ازرفتنش عیدروتبریک نگفته باباعجب روزگاریست.
سلام.
منم رشته حسابداری ام.
ترم پنجم
zeynab ...romeysa va hamegisalaaaaaaaaaaaaaaam khobin?
سلام بچه ها چه خبرا؟
من که خیلی خوشحالم واسه اینکه بالاخره اون لحظه ای که موقع ثبت نام تو فکرش بودم رسید و من..........
.
.
.
.
.
فکرای بد بد نکنین چون خوشحالیم از اینه که فارغ التحصیل شدم
چه حالی داره وقتی میفهمی ترم آخر رسیده و دیگه داری فارغ التحصیل میشی
slm slm slm
sale no hamegi mobarak
جور دیگر باید دید :
نیمه های شب بود که از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند که آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و تمام تلاش مأموران فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمان هاست.
پسر ادیسون که می دانست این آزمایشگاه بزرگترین عشق پدر است،از ترس اینکه پدرش با شنیدن این خبر سکته کند از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند اما با کمال تعجب دید که ادیسون در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته و سوختن کارگاه را نظاره میکند .
پسر جلو نرفت چون فکر میکرد پدرش در بدترین شرایط عمرش قرار دارد،ناگهان ادیسون سرش را برگرداند و او را دید و با صدای بلند و سرشار از شادی گفت:پسرم تو اینجایی؟رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟حیرت آور است.من فکر میکنم آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است.وای خدای من،خیلی زیباست! کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره ای زیبا را خواهد داشت!
پسر حیران و گیج جواب داد : پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت میکنی؟پدر گفت : پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید،مأمورین هم تلاششان را می کنند.در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ای است که دیگر تکرار نخواهد شد،در مورد آزمایشگاه و بازسازی آن فردا فکر می کنیم...
سلام خوبی منم تازه واردم
متنتون زیبا بود👍