عوامل مربوط به خانواده: خانواده اولين مكان رشد شخصيت، تشكيل باورها و الگوهاي رفتاري فرد است. خانواده علاوه بر اينكه، محل حفظ و رشد افراد و كمك به حل استرس و پاتولوژي است، منبعي براي تنش، مشكل و اختلال نيز ميباشد. ناآگاهي والدين، ارتباط ضعيف والد و كودك، فقدان انضباط در خانواده، خانواده ی مشتنج يا آشفته و از هم گسيخته، احتمال ارتكاب به انواع بزهكاريها مانند سوء مصرف مواد را افزايش ميدهد. همچنين والديني كه مصرف كنندة مواد هستند باعث ميشوند فرزندان با الگوبرداري از رفتار آنان، مصرف مواد را يك رفتار بهنجار تلقي كرده، رفتار مشابهي پيشه كنند.
تأثير دوستان: تقريباً در 60 درصد موارد، اولين مصرف مواد بدنبال تعارف دوستان رخ ميدهد. ارتباط و دوستي با همسالان مبتلا به سو مصرف مواد، عامل مستعدكنندگان مواد براي گرفتن تاييد رفتار خود از دوستان، سعي ميكنند آنان را وادار به همراهي با خود نمايند. گروه "همسالان" به خصوص در شروع مصرف سيگار و حشيش بسيار مؤثر هستند. بعضي از دوستيها، صرفا حول محور مصرف مواد شكل ميگيرد نوجوانان به تعلق به يك گروه نيازمندند و اغلب پيوستن به گروههايي كه مواد مصرف ميكنند، بسيار آسان است. هرچه پيوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماعات سالم كمتر باشد، احتمال پيوند او با اين قبيل گروهها بيشتر ميشود.
عوامل مربوط به مدرسه: از آنجا كه مدرسه بعد از خانواده، مهمترين نهاد آموزشي و تربيتي است، ميتواند از راههاي زير زمينهساز مصرف مواد در نوجوانان باشد:
بيتوجهي به مصرف مواد و فقدان محدوديت يا مقررات جدي منع مصرف در مدرسه، استرسهاي شديد تحصيلي و محيطي، فقدان حمايت معلمان و مسئولان بهنگام نياز عاطفي و رواني زمان بروز مشكلات و طرد شدن از طرف آنان.
عوامل مربوط به محل سكونت: عوامل متعددي در محيط مسكوني ميتواند موجب گرايش افراد به مصرف مواد مي شود:
فقدان ارزشهاي مذهبي و اخلاقي، شيوع خشونت و اعمال خلاف، وفور مشاغل كاذب، آشفتگي و ضعف همبستگي بين افراد محل و حاشيهنشيني از جمله اين عواملند.
مشخصات فردي و عوامل محيطي بخشي از علل اعتياد هستند و بخش ديگر را بازارهاي بينالمللي مواد و عوامل اجتماعي ـ اقتصادي حاكم بر جامعه تشكيل ميدهند. اين عوامل عبارتند از:
قوانين: فقدان قوانين جدي منع توليد، خريد و فروش، حمل و مصرف مواد، موجب وفور وارزاني آن ميشود.
بازار مواد: ميزان مصرف مواد، با قيمت آن نسبت معكوس دارد. هرچه قيمت مواد كاهش يابد، تعداد افرادي كه بتوانند آن را تهيه كنند افزايش مييابد. همچنين سهلالوصول بودن مواد به تعداد مصرفكنندگان آن ميافزايد.
مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي:در جوامعي كه مصرف مواد نه تنها ضد ارزش تلقي نميشود، بلكه جزیي از آداب و سنن جامعه و يا نشان تمدن و تشخص و وسيله احترام و پذيرايي است، مقاومتي براي مصرف مواد وجود ندارد و سو مصرف و اعتياد شيوع بيشتري دارد.
كمبود امكانات فرهنگي، ورزشي، تفريحي: كمبود امكانات لازم براي ارضاي نيازهاي طبيعي رواني و اجتماعي نوجوانان و جوانان از قبيل كنجكاوي، تنوع طلبي، هيجانخواهي، ماجراجويي، مورد تاييد و پذيرش قرار گرفتن و كسب موفقيت بين همسالان، موجب گرايش آنان به كسب لذت و تفنن از طريق مصرف مواد وعضويت در گروههاي غير سالم ميشوند.
عدم دسترسي به سيستمهاي خدماتي، حمايتي، مشاورهاي و درماني:در زندگي افراد، موقعيتها و مشكلاتي پيش ميآيد كه آنان را از جهات مختلف در معرض خطر قرار ميدهد. فقدان امكانات لازم يا عدم دسترسي به خدماتي كه در چنين مواقعي بتواند فرد را از نظر رواني، مالي، شغلي، بهداشتي و اجتماعي حمايت نمايد، فرد را تنها و بيپناه، بدون وجود سطح مقاومت اجتماعي رها ميكند.