بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 2 از 4 اولیناولین 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 از مجموع 35

موضوع: اشعار پابلو نرودا

  1. #11
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    چه کسي چنان که مـا عاشقيم
    عاشق تواند بود ؟
    بگذار بوسه ها مان
    يک به يک جاري شوند
    تا گلي بي معنا
    مفهومي دوباره يابد
    بگذار عشقي را عاشق باشيم
    که شمايلش تا قلب زمين رسوخ کرده باشد
    عشق را دوباره بنا کن
    عشق مدفون زمستاني را
    که در نيستان يکي خزان سرگشود
    و اکنون
    از ميان ابديت لب هاي مدفون
    عبور مي نمايد







  2. #12
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تو را دوست نمی دارم
    گرچه گلی در نظر آیی
    یا یاقوت زردی
    یا میخکی
    که آتش، آنها را به کشتن خواهد داد.

    تو را دوست می دارم
    چونان حقایق تاریک
    که دوست داشتنی هستند.
    من
    حقیقت تو را دوست می دارم
    اگر گیاهی باشی که هیچگاه شکوفه نداده است.
    باز
    دوستت می دارم
    حقیقت مطلق تو را
    و عشقی را که از تو
    در بدنم زندگی می کند.

    دوستت می دارم، بی‌آنکه بدانم چرا؟
    یا چه زمانی- در کجا؟
    تو را بی عقده و غرور
    تو را آشکارا دوست می دارم.

    ما به هم نزدیکیم
    به قدری نزدیک که دستان تو بر سینه ام
    همان دستان من است
    به قدری که بستن چشمان تو
    همان به خواب رفتن من است.


    جهت مشاهده ی تصویر در ابعاد واقعی 620x488 پیکسل اینجا کلیک کنید.



  3. #13
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آنگاه که در آستان مرگم

    دست هایت را بر روی چشم هایم بگذار.
    آنگاه که در آستان مرگم
    بگذار گندم دست هایت
    طراوت شان را یک بار دیگر
    بر فراز من پرواز دهند
    بگذار لطافتی را که به تفسیر سرنوشتم انجامید، احساس کنم
    آنگاه که در آستان مرگم.
    می خواهم وقتی که می میرم، باز هم زندگی کنی
    می خواهم گوش هایت باز هم صدای باد را بشنوند
    می خواهم به واسطه ات
    عطر خوش دریا را که هر دو دوست می داشتیم استشمام کنم
    و به قدم زدن به ساحلی که در آن گام برمی داشتیم
    ادامه دهم.
    تا با تو زنده باشم
    تا در تو زنده باشم
    می خواهم هر آنچه را دوست می داشتم، زندگی کنی

    و تویی آنکه بیش از هر چیز
    دوست می داشتم.






  4. #14
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اکنون که مال منی
    رویایت را تنگاتنگ رویایم بخوابان
    و به عشق و رنج و کار بگو که اکنون همه باید بخوابند...







  5. #15
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    وقتی تو می خوانی مرا

    وقتی تو آوازم می کنی
    صدایت
    لایه ای از دانه روز برمی دارد
    و پرندگان زمستانی
    هم آوایت می شوند.
    گوش دریا

    پر است از زنگ و زنجیر و زنجره
    از موج و اوج و حضیض
    و من
    پرم از تو
    وقتی تو آوازم می کنی.







  6. #16
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی بپا کنم
    که گیسوانت را یک به یک
    شعری باید و ستایشی
    دیگران
    معشوق را مایملک خویش می‌پندارند
    اما من
    تنها می‌خواهم تماشایت کنم
    در ایتالیا تو را مدوسا صدا می‌کنند
    (به خاطر موهایت)
    قلب من
    آستانه ی گیسوانت را، یک به یک می‌شناسد
    آنگاه که راه خود را در گیسوانت گم می‌کنی
    فراموشم مکن!
    و بخاطر آور که عاشقت هستم
    مگذار در این دنیای تاریک بی تو گم شوم
    موهای تو
    این سوگواران سرگردان بافته
    راه را نشانم خواهند داد
    به شرط آنکه، دریغشان مکنی.


    مترجم : دکتر شاهکار بینش پژوه




  7. #17
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بدرود،اما تو خواهی بود

    با من، تو خواهی گشت

    درون قطره ئی خون در میان رگ های من
    و یا بیرون،با بوسه ئی که صورتم را می سوزاند

    شیرین من،بپذیر
    عشق بزرگی را که از زندگی من بیرون آمد
    و در تو سرزمینی نیافت
    و در جزایر نان و عسل
    راه گم کرد.
    من تو را
    پس از توفان،
    پس از هوای باران شسته
    و در آب ها یافتم...

    دیگر نیندیش،شیرین من،
    بر تلخی هائی که میان ما گذشت
    چون آذرخشی سوزنده
    و خاکسترش را جا گذاشت.
    صلح نیز رسید،زیرا من باز می گردم
    به سرزمینم برای نبرد
    با قلبی بزرگ
    و سهمی از خون که تو به من دادی...
    بدرود،عشق من،بدرود...
    و این نامه به پایان می رسد
    بی اندوهی:
    پاهای من بر روی زمین محکم اند،
    دست من این نامه را در جاده می نویسد،
    و در میانه ی زندگی
    همیشه
    در کنار یاران خواهم بود،رویاروی دشمن،

    با نام تو بر دهانم
    و بوسه ئی که هرگز از من جدا نشد...




  8. #18
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شايد بسيار ديرهنگام

    خواب هاي مان به هم آميخت
    برفراز و يا در اعماق،
    برفراز چون شاخه هائي كه به يك باد مي جنبند،
    و در اعماق چون ريشه هاي سرخي كه به هم مي پيوندند.


    شايد خواب هاي تو
    از خواب من برخاستند
    و از ميان درياي تاريك
    به جستجوي من آمدند
    همچون گذشته،
    زماني كه تو وجود نداشتي،

    بي آنكه تو را ببينم
    در كنارت پارو زدم،
    و چشمان تو
    در پي آنچه كه امروز مي جويند-
    نان،شراب،عشق و خشم-
    در تو پر مي شوم
    زيرا تو جامي هستي
    در انتظار هديه هاي زندگي من...






  9. #19
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خوش آمدي
    در حالي كه درب را به روي روز مي بنديم
    عشق من
    از ميان تاريكي با من عبور كن
    چشمانم را در آسمانت جاي ده
    و خونم را چونان رودخانه اي عظيم گسترده كن

    خداحافظ اي روز بيرحم
    كه هر روز به خورجين گذشته درمي افتي
    خداحافظ اي نگاه ها ، اي تلالو پرتقال ها
    و سلام اي تاريكي
    با توام اي دوست شبانگاهي من
    عشق من خوش آمدي

    نمي دانم
    نمي دانم چه كسي زندگي مي كند
    چه كسي مي ميرد
    چه كسي در خواب است و كدامين كس بيدار
    تنها مي دانم كه قلب توست
    تنها قلب توست كه تمام ظرافت هاي سپيده ام را
    در سينه ام تعميم مي دهد



  10. #20
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    به وقتي مي انديشم كه دوستم داشتي
    به زماني كه رفت
    و درد به جاي خالي اش نشست
    پوستي ديگر بر اين استخوان ها پوشيده خواهد شد
    و چشماني ديگر بهار را خواهد ديد
    و آنگاه هيچ يك از آنها كه آزادي را به بند مي كشيدند
    آنها كه ميان غبار ، معامله مي كردند
    آن مقام هاي دولتي و تجار
    هيچ يك
    در حصار زنجيرشان قادر به حركت نخواهند بود
    خدايان بي رحمي كه عينك آفتابي بر چشم زده اند
    خواهند مرد
    و هم حيوان هايي كه خود را به كتاب آذين بسته اند
    و آنگاه خواهيم ديد
    كه دانه گندم
    بي گريستن هم مي تواند آراسته باشد .


برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •