-
06-15-2009, 01:01 PM
#121
چگونه آينده را به زبان آوريم؟
تصور کنید در دنیایی زندگی میکنید که هلن کِلر بعد از نوزده ماهگی خود را در آن یافت. دنیایی سیاه و خاموش که در نتیجه تب شدید که قدرت و توانایی دیدن و شنیدن او را گرفته بود، به وجود آمده بود. هلن کِلر در نگارش زندگی شخصی خود می نویسد، "بیماری آمد که چشمها و گوشهایم را بست و مرا در بیهوشی یک نوزاد تازه متولد شده فرو برد." وقتی آن سالیوان برای آموزش او آمد، توانایی هلن برای ارتباط برقرار کردن محدود به برخی اشارات و حرکات و صداهای اولیه و ابتدایی بود.
اما برخلاف آنچه به نظر می رسید كه شرايط محیطي دیکته می کند، هلن کلر زندگی با انتخاب خود طراحی کرد که او را به مدارج و موقعیت هایی رساند که به ندرت کسی توان رسیدن به آن را دارد. آیا تا به حال در شگفت شده اید که چطور کسی که در یک شهر کوچک و بی اهمیت بدون قدرت شنوایی و بینایی به دنیا آمده است، بتواند قلب و فکر کسانی که با او برخورد می کنند را از آنِ خود کند؟
هلن کلر سرنخ هایی در زندگینامه خود برای ما به جای گذاشته است. او می نویسد، "در این اثناء میل و اشتیاق فراوان برای ابراز احساساتم در من رشد کرد. علائم و اشارات محدودی که از آنها استفاده می کردم به هیچ عنوان برای من کافی نبودند و وقتی نمی توانستم که منظور خود را به دیگران بفهمانم به شدت از لحاظ احساسی طغیان می کردم. احساس می کردم که دست هایی نامرئی من را نگه داشته اند و من تلاش می کردم که خود را نجات دهم. من مبارزه میکردم، نه اینکه این مبارزه تفاوتی ایجاد می کرد، اما روحیه مقاومت در درون من بسیار نیرومند بود. آخر کار اشکم سرازیر می شد و از نظر جسمی خستگی شدیدی به سراغم می آمد. بعد از مدتی نیاز به یک راه ارتباطی بسیار ضروری می نمود."
معلم مناسب کارساز خواهد بود
می توانید تصور کنید که آمدن آن سالیوان برای آینده هلن کلر چقدر مؤثر بوده است. آن سالیوان به طرزی عالی نیرویی به هلن منتقل می کند که برای ساختن یک زندگی فوق العاده بعدها از آن استفاده میکند. و این نیرو چه بود؟ این نیرو، نیروی زبان بود—نیروی زبان برای فراهم کردن آنچه میخواهیم. آن سالیوان متوجه شد که برای تبدیل هلن از یک دختربچه سرا پا استرس و مشکل به دختر خانمی کاملاً نیرومند و پرتوان، باید به او آموزش دهد که چطور ارتباط برقرار کند که به هدف دلخواه خود برسد.
علیرغم این واقعیت که هلن کلر، مثل سایر انسانهای سالم، قادر به یاد گرفتن هرچیز که میخواست بود، اولین قدم برای او این بود که یاد بگیرد چطور به نحوی مؤثر با خود—و با افراد دور و بر خود، ارتباط برقرار کند. او باید یاد می گرفت که چطور از کلمات استفاده کند و فراتر از کلمات، چطور آینده دلخواه خود را پیش روی خود بیاورد. آینده هلن به توانایی او به یادگیری زبان و نحوه ارتباط بستگی داشت. و وقتی توانست این چیزها را یاد بگیرد، تا بالاترین حد ارتباط پیش رفت و به موقعیت هایی بسیار مهم و بانفوذ صعود کرد و تمام این مدت تجربیات شیرین زندگی را مزه مزه کرد و به زندگی دست یافت که همیشه می خواست.
اما هلن چطور توانست به همچنین زندگی برسد؟ پاسخ این سؤال تاحدودی می تواند میل و اشتیاق فراوان او برای یادگیری باشد. و این اشتیاق مفرط باعث شد پله های ترقی را یک به یک بالا رود و به بالاترین درجه صعود کند.
اما همه اینها به چه درد شما می خورد؟ به چه درد من می خورد؟ همه چیز...یا هیچ چیز. انتخاب با شماست. ما می توانیم چشمها و گشوهایمان را باز کنیم و از هلن کلر یاد بگیریم یا که یاد نگیریم. او با شرایط و موقعیت های بسیار دشوار روبه روی بوده است اما توانسته بر همه ی آنها فائق آید و راه خود را باز کند. و همه چیز از یادگرفتن زبان و نحوه ی استفاده از آن برای شکل دادن به آینده خود، برای او شروع شد. من و شما هم می توانیم همین کار را انجام دهیم.
مطمئناً خیلی چیزها در زندگی شما وجود داشته که آنطور که می خواستید نبوده و برایتان دشوار بوده است. شاید در روابطتان با خانواده، دوستان یا سایر کسانی که برایتان اهمیت دارند. شاید این موقعیت های دشوار مربوط به کار، درآمد، رویاها یا روابطتان با خودتان باشد.
چرا بعضی چیزها برای شما آنطور که میخواهید ساده و لذت بخش نیست؟
اگر چیزی برای شما سهل و آسان نبوده، نشان از چیزی است که هنوز نمی دانید. نشان از این است که هنوز بلد نیستید که چطور آن کار را به طریقی ساده و خوشایند انجام دهید. چیزی بیشتر از این نیست. مسئله، مسئله یادگیری است. و برخلاف هلن کلر شما از نعمت دیدن و شنیدن چیزهایی که در اطرافتان هست لذت می برید. به همین خاطر می توانید هرچه که بخواهید را سریع و طبیعی یاد بگیرید. خواه باور کنید یا نه، در همه حال از نیروی ذاتی زبان استفاده میکنید. نیرویی که شما را به جهتی خاص می کشاند.
سؤال این است که می خواهید به کدام جهت بروید؟ درک روابط مداوم شما با دیگران، اینکه چطور امیال و خواسته هایتان را به زبان می آورید، امیدها و آرزوهای شماست که جهت و سرعت حرکت شما را تعیین میکند. سؤالاتی که می پرسید—و پاسخ شما به آن سؤالات—به مغز شما و ذهن ناخودآگاهتان جهت می دهد. اگر از خود بپرسید، "چرا آن کار را انجام دادم؟" یا "چرا در زندگی پیش نمی روم؟" شما را به جهتی می کشد که ناامیدی ها و خستگی های بیشتر انتظارتان را می کشد.
در عوض ممکن است از خودتان بپرسید، "چطور می توانم یک قدم به هدفم نزدیکتر شوم؟" یا "به چه طریق می توانم راحت تر و خوشایند تر سالم بمانم؟" "چطور میتوانم با کسانی که دوستشان دارم رابطه ای بهتر برقرار کنم؟" "شغل مورد علاقه من چه ویژگی هایی دارد؟" پرسیدن چنین سؤالاتی از خودتان، به شما برای ساختن آینده تان، انرژی و سرعت می دهد. من تصور می کنم که هلن کلر در مراحل اول از خود میپرسیده که چرا کور و کر شده است...و فکر می کنم خیلی زود یاد گرفته که سؤالاتی مهمتر از این را خود بپرسد. احتمالاً این سؤالات چنین چیزهایی بوده است: "چطور می توان روی آنچه که دارم سرمایه گذاری کنم؟" "با چیزهایی که دارم چه کاری میتوانم انجام دهم؟" "چطور می توانم با دیگران همکاری کنم؟" "چطور می توانم به دیگران خدمت کنم و زندگیشان را ارتقاء بخشم؟"
همه ما انسانها، ظرفیت ذاتی داریم که به بهترین و مقتدرترین حالت ممکن ارتباط برقرار کنیم. آنچه هلن کلر را از دیگران متمایز می کند، فقط میل و اشتیاق او به یادگیری نبوده است، بلکه بصیرت او در تشخیص بهترین معلم یعنی آن سالیوان بود. ذکاوتی که هلن برای انتخاب این معلم به خرج داد قابل ملاحظه است. مدت زمانی قبل از اینکه هلن آمادگی آموزش دادن به جهان را پیدا کند، آمادگی یاد گرفتن را پیدا کرده بود. او قبل از اینکه گوینده و معلمی فوق العاده شود، دانش آموزی فوق العاده بود. رسیدن به این درجه برای هلن مستلزم صبر و حکمت بسیار بود.
قدرت ایجاد اصلاحات ساده برای تغییر زندگی و آینده
شما چطور؟ دوست دارید چه چیز از قدرت و نیروی زبان و به زبان آوردن آینده تان یاد بگیرید؟ با ایجاد اصلاحات کوچک و جزئی در نحوه ارتباط خود با دیگران، خواهید توانست تغییرات شگرفی در نتیجه اعمالتان ایجاد کنید. اصلاحاتی مثل فکر نکردن به گذشته و ابراز نکردن مسائل مربوط به آن در صحبت هایتان. مثلاً به جای اینکه بگویید، "هر موقع می خواهم سخنرانی کنم، دست و پام شروع به لرزیدن می کند" می توانید بگویید، "ایندفعه که آمدم سخنرانی کنم دست و پام شروع به لرزیدن کرد." در مورد اول شما ندانسته باورها و رفتارهایی که نمی خواهید را دوباره وارد اعمالتان می کنید. در مثال دوم، شما تشخیص می دهید چیزی که در گذشته اتفاق افتاده مربوط به گشته بوده و دیگر گذشته است. و به این طریق شما منتظر رویدادهای جدیدتری برای آینده تان هستید و برای چیزی که می خواهید فضا مهیا می کنید.
روزگار بر وفق مرادتان خواهد شد
اگر به یکی از نزدیکانتان اینطور شکایت کنید که "چرا ما هیچوقت با هم وقت نمی گذرانیم؟"، بهترین و خوشایندترین پاسخ چه خواهد بود؟ از طرف دیگر، اگر بگویید که به جای این وضعیت چه می خواهید، نتیجه بهتری پیش خواهد آورد. مثلاً بگویید، "من دوست دارم این هفته ساعتی را با هم بگذرانیم. چطوره پنجشنبه عصر باهم به سینما برویم؟"
وقتی آشکارا آنچه که می خواهید را بر زبان می آورید، چه برای خودتان و چه برای دیگران، آینده را به میل خودتان رقم خواهید زد. اکثر آدم ها وقتشان را صرف فکر کردن و تصویرسازی در مورد چیزهایی که نمی خواهند اتفاق بیفتد تلف می کنند. و تعجب میکنند که چرا روزگار آنچه را که نمی خواهند پیش رویشان قرار می دهد. مغز و ذهن ما، در سطح خودآگاه و ناخودآگاه، به سمت تصویرهای ذهنی که ساخته ایم پیش میرود. وقتی یک نفر به خود می گوید، "فکر می کنم به اندازه کافی پول نخواهم داشت که در کارم پیشرفت کنم" او تصویر ذهنی آن چیزی که نمی خواهد را دقیقاً خلق میکند و این باورها و رفتارها را دوباره و دوباره برقرار می کند.
مراقب آنچه که با خودتان و با دیگران ابراز می کنید باشید چون آن را به طور ناخودآگاه جذب خواهید کرد. علاوه بر این، رفتارهای آتی خود را زباناً برنامه ریزی می کنید. چرا همین الان تصمیم نمی گیرید که راه و روش برقرار ارتباط با خودتان و دیگران را یاد بگیرید تا رسیدن به هدف ها برایتان آسانتر و لذت بخش تر شود.
-
06-15-2009, 01:01 PM
#122
موسیقی مغز را فعال می کند
گروهی از دانشمندان کانادایی در تازه ترین یافته های خود نشان داده اند که موسیقی همانند یک داروی مخدر طبیعی و تحریک کننده شیمیایی مغز را فعال کرده و باعث احساس شادی در انسان می شود. تیم تحقیقاتی پروفسور دانیل جی. لویتین از دانشگاه "مک گیل" مونترال در تحقیقی به بررسی پاسخ های بیولوژیکی مغز به تحریکات موسیقایی پرداخته اند.
این محققان با کنترل واکنش های بیوشیمیایی تحریکات موسیقایی کشف کردند که موسیقی به تمام تاثیرات شیمیایی پاسخ می دهد و به خاطر همین پاسخ ، اعصاب مهم به متعادل کردن سطوح هورمون "سلامتی و سرخوشی" مغز کمک می کنند. این هورمون که دوپامین نام دارد، هنگامی که فرد مواد شادی آور یا مخدر مصرف می کند، ترشح می شود.
به گفته این محققان، برخلاف مواد مخدر که اثرات مخرب جانبی زیادی دارد، موسیقی هیچ عارضه ای برای انسان ندارد.
در این مکانیزم، وقتی که فرد به آهنگی که دوست دارد ، گوش می دهد، این هورمون در مغز ترشح شده و باعث حالت شادی آور در وی می شود.
براساس گزارش "رادیو وورد" این تحقیق نشان می دهد که موسیقی تاثیرات عمیقی در فیزیولوژی بدن از جمله عروق قلبی، تنفس و فعالیت های ذهنی برجای می گذارد و همچنین سطوح هورمون دوپامین را برای فعالیت های شیمیایی طبیعی مغز متعادل می کند.
منبع : ایسکانیوز
-
06-15-2009, 01:01 PM
#123
ارتباط با ذهن ناخوآگاه انسان
بارها ديده ايم يا شنيده ايم که با حرکاتي خاص و منظم مي توان افراد را به حالتي شبيه به خواب فرو برد و از آنها خواست کاري را انجام دهند يا چيزي بگويند، به اين کار هيپنوتيزم مي گويند.
حتما براي شما پيش آمده که در فکر فرو رفته ايد و صفحات متوالي يک کتاب را بدون آن که چيزي از آن بفهميد خوانده ايد يا اين که سعي کنيد به گفتگويي گوش کنيد، اما هيچ کلمه اي از آن گفتگو را نشنيده باشيد. از نظر دانشمندان اين حالتها شبيه به هيپنوتيزم هستند که در زندگي روزمره با آنها مواجه بوده و آنها را تجربه مي کنيم.
امروزه در بسياري از نقاط دنيا براي کاهش درد زايمان و دردهاي دندانپزشکي و حتي انجام برخي اعمال جراحي از هيپنوتيزم به عنوان يک دردکش واقعي استفاده مي شود. اين حالت سبب مي شود مغز از ضربان هاي الکتريکي عصب هايي که در احساس درد نقش دارند چشم پوشي کند و به عبارتي اولين طريقه تماس مستقيم با ناخودآگاه گريزپاي انسان به شمار مي آيد.
با توجه به اين که بتازگي استفاده از هيپنوتيزم به عنوان روشي موثر براي درمان بيماري ها يا کاهش درد ناشي از اعمال جراحي مورد توجه قرار گرفته است ، با دکتر حسين الماسيان متخصص هيپنوتيزم درماني در اين خصوص به گفتگو نشسته ايم.
وقتي فرد هيپنوتيزم مي شود، در چه وضيتي قرار مي گيرد؟
هيپنوتيزم يک حالت فوق طبيعي مغزي است که به طريق مصنوعي ايجاد مي شود و سلولهاي مغز در اين حالت آمادگي بيشتري براي يادگيري چيزهاي جديد و خلاقيت و نوآوري دارد. هيپنوتيزم نوعي تمرکز بسيار عميق است. هر چه عمق تمرکز بيشتر شود، تعداد سلولهايي که مي توانند روي يک موضوع تمرکز داشته باشند بيشتر خواهد شد و توانايي يادگيري نيز به همان نسبت افزايش خواهد يافت. در هيپنوتيزم قدرت اعجاب انگيز تصورات ذهني يا باور افراد محسوس است.
نگرش و ديدگاه جامعه ايراني نسبت به اين موضوع چگونه است؟
ديدگاه مردم ايران نسبت به مسائلي از قبيل هيپنوتيزم يا روشهاي فراروان شناسي ديدگاهي است که بيشتر به جنبه هاي خرافي معطوف شده است در حالي که هيپنوتيزم يک پديده صددرصد علمي است که با استفاده از دانش روان شناسي و فيزيولوژي اعصاب کاملا قابل توجيه است. با انتشار اطلاعات غيرآگاهانه از جانب افرادي که خود هيپنوتيزور نبوده يا مقاصد علمي نداشته اند، چهره هيپنوتيزم در ايران در ابهام فرو رفته است. درباره مسائل فراروان شناسي هنوز تحقيقات مدون و قابل توجهي در ايران انجام نشده است. بتازگي برخي از مراکز علمي سمينارها يا دوره هاي کوتاه مدتي را براي آگاهي علاقه مندان برگزار کرده اند.
چگونه مي توان از هيپنوتيزم به عنوان روشي براي کاهش درد استفاده کرد؟
در شرايط هيپنوتيزم ضميرآگاه انسان تاحدودي غيرفعال شده و ضميرناخودآگاه فعال مي شود. در اين شرايط ذهن انسان بسيار تلقين پذير مي شود و از قدرت تطابق بسيار بالايي برخوردار خواهد بود. بيشتر اعمال بدن سوژه را مي توان تا حدود زيادي با استفاده از تلقين تغيير داده و تعديل کرد. بنابراين فردي که هيپنوتيزم مي شود، نسبت به بسياري از محرکها از جمله درد به اندازه اي بي توجه مي شود که تصور مي شود فرد در حالت بيهوشي قرار دارد.
از هيپنوتيزم درماني براي چه بيماري هايي مي توان کمک گرفت؟
به طور کلي اين روش براي درمان بيماري هاي سايکوسوماتيک يا عصبي رواني مورد استفاده قرار مي گيرد و در اين زمينه بسيار موثر شناخته شده است. در صورتي که مجامع صاحب صلاحيت پزشکي در اين رابطه تصميماتي را اتخاذ کنند تا هيپنوتيزم در کنار علم پزشکي مورد توجه قرار گيرد، مي تواند در درمان اين گروه از بيماري ها بسيار موثر واقع شود. مشروط بر اين که صلاحيت افرادي که در اين زمينه کار مي کنند مورد تاييد وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکي قرار گيرد.
چه زماني در ايران براي اولين بار از اين روش براي درمان استفاده شد؟
نخستين بار زايمان طبيعي بدون درد در سال 1369 در بيمارستان آبان تهران با استفاده از روش هيپنوتيزم انجام شد. اولين سزارين بدون بيهوشي و بدون درد نيز در سال 1369 در بيمارستان پارس براي تولد فرزندم با موفقيت انجام شد. در اين 17 سال در تلاش بوده ايم به مدارکي مبني بر انجام چنين کاري در دنيا دسترسي پيدا کنيم ، اما به شواهد مستندي دست نيافته ايم.
منبع : جام جم
-
06-15-2009, 01:01 PM
#124
خاطرات تلخ از چشمهای درمغز میجوشد
دانشمندان دریافته اند که مغز مسئول اختلالات روحی نظیر ترس و نگرانی و استرس بوده و موجب به یاد آوردن و رنج بردن از تجربه های تلخ گذشته است و می توان با درمان آن اختلالات روحی را درمان کرد.
به گزارش خبرنگار مهر محققان انگلیسی دریافته اند که در زمان رویارویی با یک حادثه ناراحت کننده، ترسناک یا دلهره آور از بخشی از مغز آنزیمی خاص ترشح می شود .
در بسیاری از موارد که فرد مبتلا به اختلالات روحی است، در زمانهای دیگر نیز این تجربیات تلخ بارها و بارها در مغز و فکر او مرور می شوند و دارویی نیز برای درمان آن وجود ندارد به جز قرصهای خواب آور و داروهای ضد افسردگی که تاثیراتشان بسیار موقتی و زودگذر خواهد بود.
به عقیده متخصصان چنانچه بتوان این بخش بسیار کوچک از مغز را که مسئول ترشح آنزیم مورد نظر است مسدود کرد، با عدم ترشح آنزیم دیگر خاطرات و تجربه های ناراحت کننده در فکر و ذهن فرد تکرار نخواهد شد و اختلالات روحی تا حد زیادی قابل درمان می شود.
از طرف دیگر با توجه به اینکه تکرار استرسها می تواند بر اندامهای دیگر نظیر قلب نیز فشار وارد کند و موجب عوارض بیشتری شود، اثبات و انجام این عمل برای دانشمندان بسیار قابل توجه است.
البته این یک کشف جدید است و برای پیشرفت آن نیاز به بررسی های بیشتر است.
-
06-15-2009, 01:01 PM
#125
نكاتي براي رسيدن به مرزهاي نهايي قابليتهاي بالقوه
روح و روان انسـان به صـورتی اسـت که هیچگاه به ظرفیت کامل و نهایی خود نمی رسد. شکــی نیست که خیلی از افراد برای رشد و پیشرفت خود تلاش بسـیار مـی کنند، تا حدی که به مرز ممکن برای رشد و توسعه انسانی دسـت می یابند. این افراد مطمئناً همیشه در فکر این هستند که چه تلاشهایی میتوانند برای رسیدن به حد نهایــی خود تا زمان مرگشان به کار گیرند. امـا متـاسفانه بـرای اکثریت افراد رشد توان و ظرفیت فردی بسیار محدود است. یک فرد بااستعداد و باهوش، اما تنبل، ممکن است از خیلی از همتایان خود با استعداد و توانایی های پایین تر اما پرتلاش تر عقب بماند.
ایـن فقدان انـگیزه مـی تواند دلایل مختلفی داشته باشد.
برخی از این موارد عبارتند از:
1. ترس از شکست و مورد تمسخر قرار گرفتن وقتی چیز جدیدی را امتحان می کنیم.
2. درگیر شدن در شغلی بسیار خسته کننده و تکراری اما نداشتن توان کافی برای فرار از آن.
3. ترس از ناشناخته ها.
4. تنبلی محض.
5.استرس بسیار زیاد که فرد را از تلاش باز می دارد.
6. نداشتن هیچ تصوری از آنچه که می توان به دست آورد.
7. تصور اینکه زندگی کنونی بسیار لذت بخش است و دیگر نیازی به تلاش بیشتر نیست.
دلایل مختلفی وجود دارد که ما از تلاش برای رسیدن به ظرفیت نهایی خود سر باز میزنیم. اما، باید به خاطر بسپاریم که فقط یکبار شانس زندگی کردن داریم، و فقط بستگی به خودمان دارد که چطور از این زندگی استفاده کنیم. هر روز ارزشمند است. هر ذره دانشی که کسب می کنید ارزشمند است. هر استعدادی که داشته باشیم ارزشمند است. و از تمام آنچه که داریم باید تا حد نهایی آن استفاده کنیم.
پس چطور می توانیم توانایی هایمان را بیش از گذشته رشد و توسعه دهیم؟ قبل از هر چیز، به خاطر داشته باشید که طرز تفکر درست یا غلط ندارد. معمولاً دلیلی که هنگام ارائه نظرات و عقایدتان افراد باعث می شوند شما احساس حقارت کنید، این است که آرزو دارند جرات و جسارت لازم برای انجام آنچه شما کرده اید را داشتند. روی مهارت ها و توانایی های خود تمرکز کنید و اجازه بدهید فکرتان آزاد باشد تا بتوانید از آنها به درستی در زندگی استفاده کنید.
برای موفق شدن باید بپذیرید که ممکن است گاهی مرتکب اشتباه شوید، گاهی مجبور می شوید ریسک کنید، و گاهی هم ممکن است شکست بخورید. هیچ انسانی کامل نیست و شکست و اشتباه از هر کسی برمی آید. رمز موفقیت شناخت آنها و فراتر از همه یاد گرفتن از آنهاست.
برخی خصوصیات هستند که داشتن آنها به شما کمک می کند از توانایی هایتان تا حد نهایی استفاده کنید. این ویژگی ها عبارتند از:
- اعتماد به نفس – واقعاً لازم است که اعتماد به نفس داشته باشید و به خودتان و به عقایدتان ایمان داشته باشید. هر شک و تردید در این زمینه شما را عقب می کشد.
- سخت کوشی – تلاش و تعهد برای رسیدن به مرز نهایی توانایی هایتان الزامی است.
- صبر – صبر نه تنها یک فضیلت اخلاقی است بلکه به شما برای رسیدن به موفقیت کمک می کند.
- متعهد بودن – برای رسیدن به اهداف، باید متعهد باشید. روی اهدافتان تمرکز کنید و اجازه ندهید کسی شما را از آن بازدارد. اگر کسی قصد عقب کشیدن شما را داشت، از آنها دوری کنید.
- درس گرفتن از اشتباهات و شکست ها – در طول راه مطمئناً گاهی مرتکب اشتباه خواهید شد، اما همیشه می توانید درس هایی آموزنده و ارزشکند از این اشتباهات گرفته و به حرکت خود ادامه دهید. درمورد شکست هایی که خارج از کنترل شماست وضع به همین منوال است.
- داشتن اهداف معقول – اهداف غیر واقعی برای خود طرح نکنید چون این اهداف مطمئناً با شکست های پیاپی مواجه خواهد شد. داشتن اهدافی که خیلی جاه طلبانه باشد، بیشتر از آنچه که برایتان سودآور باشد، به شما آسیب می رساند و در آخر هم دلسرد و ناامیدتان کرده و از حرکت باز می داردتان.
دو نکته مهم که قبل از شروع راه باید به آنها توجه داشته باشید عبارتند از:
1. بدانید که برای شادی و خوشبختی واقعاً از زندگی چه میخواهید و
2. استعدادها و توانایی هایتان را بشناسید چون از این طریق است که می توانید به مرز نهایی ظرفیت خود دست یابید.
برای رسیدن به حد نهایی توانایی هایتان باید بدانید که از زندگی چه میخواهید و به طور واقع چه کاری می توانید انجام دهید تا آن هدف را ممکن سازید. وقتی این واقعیات را برای خود مشخص کردید، آنوقت است که می توانید راهتان را به سوی مرز نهایی توانایی هایتان آغاز کنید.
-
06-15-2009, 01:02 PM
#126
خواب با ناهنجاری های رفتاری ارتباط دارد
تحقيقات جديد نشان ميدهد ترجيح دادن فعاليتهاي شبانه بر فعاليتهاي روزانه با رفتارهاي ضداجتماعي در نوجوانان و حتي كودكان هشت ساله ارتباط دارد.
به گزارش خبرگزاري رويترز از نيويورك، محققان ميگويند نوجواناني كه دير رفتن به رختخواب را ترجيح ميدهند بيشتر از كساني كه سحر خيزي و شركت در فعاليتهاي تفريحي روزانه را دوست دارند دست به رفتارهاي ضد اجتماعي ميزنند.
دكتر اليزابت سوسمان از دانشگاه ايالتي پنسيلوانيا ميگويد ترجيح دادن فعاليتهاي شبانه و تا دير وقت بيدار ماندن با مشكلات رفتاري مرتبط است و حتي در كودكاني كه هنوز به سن نوجواني نرسيدهاند مشهود است.
دير خوابيدن باعث كمبود خواب ميشود اين امر به نوبه خود مشكلاتي نظير عدم كنترل رفتاري و اختلال توجه را در پي دارد كه با رفتارهاي ضد اجتماعي و مصرف مواد مخدر ارتباط دارد.
اين محققان ارتباط ميان ترجيح فعاليتهاي روزانه را با فعاليتهاي شبانه و ارتباط آنها با رفتارهاي ضد اجتماعي را در ۱۱۱كودك و نوجوان ۸ تا ۱۳ساله بررسي كردند. در اين مطالعه سطح هورمون كورتيزول از صبح تا شب و ارتباط آن با رفتار بررسي شد. همچنين سن رسيدن اين افراد به بلوغ مورد توجه قرار گرفت.
محققان عواملي را يافتند كه با رفتارهاي ضداجتماعي در اين گروه مرتبط بود، به ويژه در پسراني كه بيشتر از ساير همسالان خود دست به رفتارهاي قانون شكنانه ميزدند.
اين يافتهها در مجله " "Developmental Psychologyمنتشر شده است.
در مورد دختران ترجيح دادن فعاليتهاي شبانه با افزايش موارد رفتار پرخاشجويانه نسبت به همسالانشان مرتبط شناخته شد.
پسراني كه ميزان بالاي هورمون كورتيزول آنها به مدت طولاني بالا است (كاهش كمتر سطح كورتيزول از زمان بيداري تا ۴بعدازظهر)، بيشتر از همسالانشان مشكلات رفتاري داشتند. چنين ارتباطي در دختران ديده نشد.
بطور طبيعي سطح هورمون استرس كورتيزول كه با ساعت شبانهروزي بدن مرتبط است در صبح هنگام و به محض بيدار شدن از خواب به اوج خود ميرسد و بعدازظهر و ساعات اوليه شب پايين ميآيد.
در مطالعات قبلي ناهنجاري در ترشح اين هورمون همچنين با افسردگي باليني و رفتارهاي ضداجتماعي مرتبط شناخته شده است.
طبق اظهارات والدين، پسراني كه در سنين پايين تري به بلوغ ميرسند بيشتر تمايل به انجام رفتارهاي قانون شكنانه و مشكلات رفتاري دارند.
خود اين نوجوانان نيز علايم بيشتر اختلال رفتاري را گزارش كردند.
دختراني كه زودتر به بلوغ ميرسند رفتار پرخاشگرانه بيشتري نسبت به همساالان خود دارند.
در مجموع اين يافتهها بيانگر آن است كه والدين و مراقبان بايد نسبت به فعاليتهاي ديروقت كودكان و نوجوانانشان هشيار باشند.
كنترل اين فعاليتها براي تضمين اينكه آنها به موقع ميخوابند و از خواب كافي براي عملكرد مناسب در مدرسه برخوردارند حائز اهميت است.
-
06-15-2009, 01:02 PM
#127
شیوع افسردگی در میان زنان دارای ضایعه نخاعی
مطالعات نشان مي دهد: ميزان افسردگي در ميان زنان داراي ضايعه نخاعي در مقايسه با مرداني که داراي اين مشکل هستند شيوع بيشتري دارد. شراره ضيغمي محمدي، محقق و عضو هيات علمي دانشکده پرستاري و مامايي دانشگاه آزاد اسلامي واحد کرج که اين نتايج را از بررسي هجده مقاله تحقيقاتي به دست آورده در اين زمينه به خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) واحد علوم پزشکي ايران گفت: با وجود اينکه اميد به زندگي در بيماران مبتلا به ضايعات نخاعي در اثر مداخلات پزشکي و پرستاري افزايش يافته است.
اما همچنان مشکلات روحي و رواني ناشي از اين مشکل به شکل افسردگي به طور شايع در اين گروه از بيماران مشاهده مي شود.
وي با اشاره به اين که افسردگي مي تواند اثرات مخربي بر ابعاد زندگي فرد گذاشته و سبب اختلال در بازگشت وي به تواناييهاي قبلي او شود، افزود: از اين رو شناسايي افسردگي و اقدام در جهت رفع مشکلات روحي و رواني آنها در بهبود وضعيت و کيفيت زندگي موثر است.
محمدي در خصوص تحقيقي که در اين باره انجام شده است، گفت: در اين تحقيق هجده مقاله منتشر شده در زمينه افسردگي در بيماران مبتلا به ضايعات نخاعي در سال 1999 تا 2007 ميلادي مورد بررسي قرار گرفت.
وي ادامه داد: بررسي اين مقالات نشان مي دهد که 7 تا 14 درصد مردان و 20 تا 25 درصد زنان دچار ضايعات نخاعي از افسردگي شديد رنج مي برند که در اين ميان افسردگي در زنان از ميزان شيوع بالاتري برخوردار است.
لازم به ذکر است، در اين بررسي مشخص شد سابقه افسردگي در فرد و خانواده او، داشتن افکار خودکشي زير چهل سال سن، عدم حمايت هاي اجتماعي و وجود بيماريهاي مزمن از جمله مهم ترين ريسک فاکتورهاي موثر در بروز افسردگي در بيماران ضايعات نخاعي به شمار مي روند.
-
06-15-2009, 01:02 PM
#128
علف چاي در درمان افسردگي
به گفته متخصصان گياهان دارويي، علف چاي در درمان افسردگيهاي خفيف عصبي همچون افسردگيهاي دوران يائسگي و درمان خستگيهاي عصبي موثر است.
علف چاي گياهي است علفي و پايا با ارتفاع ۴۰تا ۸۰سانتي متر اين گياه داراي برگهاي متقابل است كه روي برگها نقاط كوچك و شفافي به تعداد فراوان ديده ميشود.
ساقههاي گياه دارويي علف چاي (. (Hypericum PerforatumLسفت و محكم است كه داراي گلهاي زرد رنگ و پنج گلبرگ ميباشد.
گياه دارويي علف چاي همچنين در طب سنتي به عنوان ضد اسهال و به دليل فلاونوئيد موجود در آن به عنوان يك ماده مدر (ادرار آور) مورد استفاده قرار ميگيرد.
همچنين گياه دارويي علف چاي در رفع شب ادراري، روماتيسم و نقرس مورد استفاده قرار ميگيرد.
گياه دارويي علف چاي مصارف ديگري نيز دارد از جمله اينكه عصاره روغني حاصل از آن براي بهبود زخمها و سوختگيها مفيد است.
گياه علف چاي داراي اشكال دارويي متنوعي است كه ميزان مصرف آن در موارد مختلف تفاوت ميكند.
از جمله اشكال مختلف آن بصورت كپسول يا قرص است كه در درمان افسردگي خفيف تا متوسط مورد استفاده قرار ميگيرد.
براي افسردگي دو تا چهار گرم گياه خشك شده بصورت خوراكي يكبار در روز مورد مصرف قرار ميگيرد.
گياه دارويي علف چاي براي زخم، ضرب ديدگي و تورم بصورت موضعي در نواحي آسيب ديده مصرف ميشود.
از عصاره مايع اين گياه بصورت دو تا چهار ميلي ليتر بصورت خوراكي يكبار در روز استفاده ميشود.
در مصرف اين گياه بصورت چاي دو تا سه گرم گياه خشك در آب جوش مورد استفاده قرار ميگيرد.
داروهاي رسمي موجود در ايران كه در آنها اين گياه دارويي استفاده شده شامل قرص روكشدار پرفوران است كه در موارد درمان افسردگي، بيخوابي، اضطراب، سردردهاي عصبي دوران قاعدگي و ميگرن مورد استفاده قرار ميگيرد.
همچنين قطره هايپيران است كه در درمان افسردگي بيخوابي، اضطراب، سردردهاي عصبي، سردردهاي دوران قاعدگي و ميگرن مورد استفاده قرار ميگيرد.
قسمت مورد استفاده اين گياه، سرشاخه گلدار گياه تازه يا گياه خشك شده و نيز گلهاي تازه گياه است.
اگر گلهاي تازه گياه بين انگشتان فشرده و له شود مايعي قهوهاي تيره رنگ از آن تراوش ميكند.
زمان گلدهي اين گياه اواخر ارديبهشت تا اواخر مهرماه است گياه را بين ماههاي خرداد تا شهريور جمعآوري و در سايع خشك ميكنند.سرشاخههاي گلدار گياه را هميشه بايد در زمان گل دادن چيد.
انتشار عمومي اين گياه در غرب آسيا، اروپاي مركزي، آفريقاي شمالي، اندونزي، آمريكاي شمالي و جنوبي و استراليا است.
اين مطالب در گفت و گو با كارشناسان گياهان دارويي پژوهشكده گياهان دارويي جهاددانشگاهي تهيه شده است.
منبع : ایرنا
-
06-15-2009, 01:02 PM
#129
مهار آلزايمر در مراحل اوليه
گروهي از دانشمندان انگليسي و آمريکايي ميگويند موفق به ساختن ترکيبي شدند که به ادعاي آنان ميتواند شروع آلزايمر را در انسان متوقف يا آهسته کند.
به گزارش سرويس بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) از خوزستان، اين ترکيب تاکنون فقط در حيوانات آزمايش شده اما محققان ميگويند توانايي معکوس کردن برخي از علايم اوليه مرتبط با اين بيماري را دارند.
تخمين زده ميشود که در حدود 18 ميليون نفر در جهان به آلزايمر مبتلا باشند.
هرچند هيچ کس مطمئن نيست چه چيزي در ابتدا باعث بروز آلزايمر مي شود؛ اما معلوم شده که يک واکنش شيميايي در داخل سلولهاي مغز آن را تسريع ميکند.
اين واکنش ميان پروتئيني به نام «اميلويد» و آنزيمي موسوم به Abad روي ميدهد و ترکيب آنها باعث توليد مادهاي سمي ميشود که سلولهاي مغزي را نابود ميکند.
اکنون دانشمندان دانشگاه «سن اندروز» انگليس و دانشگاه «کلمبيا» در آمريکا ترکيبي ساختهاند که ميتواند حداقل در موش اين واکنش را متوقف و از توليد مواد سمي جلوگيري کند.
محققان بر پيچيدگي آلزايمر تاکيد ميکنند و ميگويند که اين تنها يکي از چند شيوهاي است که براي مقابله با بيماري امتحان ميشود.
دکتر فرانک گان مور در دانشگاه سن اندروز ميگويد: بيماري آلزايمر يک بيماري چند عاملي است. رويدادهاي مختلفي در آلزايمر پيش ميآيد اما اميدواريم که آنچه يافتهايم قطعهاي از پازل اصلي باشد زيرا فکر ميکنيم بتوانيم عملا از سلولهاي عصبي در انسانهاي زنده محافظت کنيم.
دانشمندان در نظر دارند، در گام بعدي آن ترکيب را به دارويي تبديل کنند که بتوان آن را براي بيماران تجويز کرد.
اگر اين دارو موثر باشد، ميتوان از آن براي جلوگيري از رشد آلزايمر در افرادي که علايم اوليه بيماري در آنها پديدار شده استفاده کرد.
-
06-15-2009, 01:02 PM
#130
رنگ های شنیدنی و صداهای دیدنی
در روانشناسی پدیده ای به نام سینستزیا (synesthesia)، یا حس تجانس وجود دارد که در آن سیستم های حسی افراد بیش از حد معمول در هم ادغام می شود.
برای مثال برخی افراد می گویند هنگام شنیدن نت های موسیقی برخی از رنگ ها را مشاهده می کنند.
یکی از شایع ترین اشکال این پدیده نوع حرفی - رنگی (grapheme – color) است که در آن حروف یا ارقام (که مجموعا حرف در نظر گرفته می شوند) با رنگ های خاص مشخص می شوند. گرچه حس متقارن بخوبی شناخته شده اما هنوز مشخص نیست آیا این تجارب گزارش شده ، از ادراکات واقعی هستند یا آنکه محصول جانبی مکانیسم های دیگر روانشناختی مانند حافظه اند. مطالعه اخیر به بررسی صحت برخی از این ادراکات پرداخته است.
به گزارش ساینس دیلی محققان انستیتوی ماکس پلانک در فرانکفورت با استفاده از یکی از روشهای روانشناسی به نام روش stroop از تعدادی از افراد خواستند نام یک رنگ را که به صورت یک کلمه با رنگی مغایر با نام رنگ بر روی کاغذ چاپ شده بود را بیان کنند. مثلا اگر کلمه "آبی" با جوهر قرمز چاپ شده بود افراد شرکت کننده باید کلمه "قرمز" یعنی رنگ جوهر کلمه چاپ شده را ادا می کردند.
بطور کلی با دیدن یک رنگ خاص ، نورون های ویژه ای در بخش کورتکس بینایی مغز فعال می شوند. اما اگر یک رنگ از انتهای مقابل یک طیف ظاهر شود ، این نورون ها غیر فعال می شوند. بنابراین ، هر نورونی که با ظاهر شدن رنگ آبی فعال شود ، با تظاهر رنگ زرد که درست نقطه مقابل آن در طیف است در حوزه دید ، غیر فعال می گردد.
روش stroop نیز بر همین اساس است بطوریکه رنگ حرف یا عدد نوشته شده یا مطابق با خود حرف است (متجانس) ، متفاوت اما نه کاملا متضاد آن است (نامتجانس مستقل) و یا کاملا مغایر با آن و در واقع در نقطه متضاد آن در طیف رنگی قرار دارد. سپس محققان مدت زمانی را که طول می کشد تا افراد نام رنگ حرف یا رقم نوشته شده را بیان کنند ، می سنجند.
طبق انتظار رنگ های کاملا نامتجانس باعث می شوند سرعت پاسخگویی افراد مبتلا به سینستزیای رنگی – حرفی کند تر شود بطوریکه گفتن رنگ های کاملا نامتجانس بیش از رنگ های نامتجانس مستقل طول می کشد و رنگ های متجانس روند پاسخگویی را تسریع می کنند.
در آزمایشی دیگر محققان دریافتند این سیستم تعارض رنگی در مورد حافظه صدق نمی کند. بنابراین یافته های فوق نشان میدهند حس درک رنگ های متجانس واقعی است و برخی افراد واقعا سینستزیا را تجربه می کنند.
منبع : جام جم آنلاین
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن