بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 13 از 34 اولیناولین ... 3111213141523 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 از مجموع 334

موضوع: >> تقديم با عشق <<

  1. #121
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم.

    تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود...نیاز فوری به قلب داشت...از پسر خبری نبود...دختر با خودش می گفت: می دونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی...ولی این بود اون حرفات؟...حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم...آرام گریست و دیگر هیچ چیز نفهمید...

    چشمانش را باز کرد،دکتر بالای سرش بود. به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید،پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید...در ضمن این نامه برای شماست!..

    دختر نامه رو برداشت،اثری از اسم روی پاکت دیده نمی شد،بازش کرد ودرون آن چنین نوشته شده بود: سلام عزيزم.الان كه اين نامه رو ميخوني من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش كه بهت سر نزدم چون ميدونستم اگه بيام هرگز نميذاري كه قلبمو بهت بدم..پس نيومدم تا بتونم اين كارو انجام بدم..اميدوارم عملت موفقيت آميز باشه.(عاشقتم تا بينهايت)

    دختر نمی تونست باور کنه...اون این کارو کرده بود...اون قلبشو به دختر داده بود...

    آرام آرام اسم پسر رو صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد...

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  2. #122
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مدت زيادي از تولد برادر سامي كوچولو نگذشته بود . سامي مدام اصرار مي كرد به پدر و مادرش كه با نوزاد جديد تنهايش بگذارند پدر و مادر مي ترسيدند سامي هم مثل بيشتر بچه هاي چهار پنج ساله به برادرش حسودي كند و بخواهد به او آسيبي برساند . اين بود كه جوابشان هميشه نه بود . اما در رفتار سامي هيچ نشاني از حسادت ديده نمي شد ، با نوزاد مهربان بود و اصرارش هم براي تنها ماندن با او روز به روز بيشتر مي شد ،‌ بالاخره پدر و مادرش تصميم گرفتند موافقت كنند . سامي با خوشحالي به اتاق نوزاد رفت و در را پشت سرش بست . امالاي در باز مانده بود و پدر و مادر كنجكاوش مي توانستند مخفيانه نگاه كنند و بشنوند . آنها سامي كوچولو را ديدند كه آهسته به طرف برادر كوچكترش رفت. صورتش را روي صورت او گذاشت و به آرامي گفت : ني ني كوچولو ، به من بگو خدا چه جوريه ؟ من داره يادم ميره !

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  3. #123
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دختر روستايي بسار زيبايي، به بازار مكاره رفت. در چهره اش سوسن و گل سرخ بود. موهايش به غروب خورشيد مي مانست و سپيده دم بر لب هايش مي خنديد. مردان جوان، تا اين دختر غريبه ي زيبا را ديدند، به دنبالش رفتند و دورش جمع شدند. يكي مي خواست با او برقصد و ديگري مي خواست به افتخار او كيك ببرد. و همه مي خواستند گونه اش را ببوسند. به هر حال بازار مكاره بود ديگر! اما دختر يكه خورد و وحشت كرد، و درباره آن مردان جوان، افكار بدي به سرش افتاد. آن ها را از خود راند و حتي به چهره يكي دونفر از آنها سيلي زد و بعد دوان دوان گريخت. غروب كه به خانه بر مي گشت، در دل گفت : « حالم به هم خورد. اين مردها چه قدر بي تربيت و بي سر و پايند. اصلا نمي شود تحملشان كرد.» يك سال گذشت و در آن يك سال، آن دختر زيبا بسيار به بازارهاي مكاره و مردها فكر كرد. سپس بار ديگر، با سوسن و گل سرخ در چهره، غروب در موها و لبخند سپيده دم بر لب، به بازار مكاره رفت. اما اين بار، مردهاي جوان كه او را ديدند، از او روي گرداندند. و تمام روز تنها ماند. و غروب كه دختر به طرف خانه اش مي رفت، گريه اش گرفت و در دل گفت : «حالم به هم خورد. اين مردها چه قدر بي تربيت و بي سرو پايند. اصلا نمي شود تحمل شان كرد.»

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  4. #124
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    یک زوج در اوایل 60 سالگی ، در یک رستوران کوچک رومانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن. ناگهان یک پری کوچک سر میزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادار موندید ، هر کدامتان میتوانید یک آرزو بکنین. خانم گفت: اووووووووووووووووه، من میخواهم به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا را سفر کنم. پری چوب جادوئیش را تکان داد و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد. حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:خب ، این خیلی رومانتیکه و فقط یکبار در زندگی اتفاق میافته ، خیلی متاسفم عزیزم ولی من آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خود داشته باشم. خانم و پری سخت ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزو دیگه!!!! پری چوب جادوئیش را چرخاند و .....آقا 92 ساله شد! پیام اخلاقی این حکایت: مردها شاید موجودات ناسپاسی باشن، ولی پری ها مونث هستند.
    __________________

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  5. #125
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    استادي درشروع کلاس درس ، ليواني پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببينند.بعد ، از شاگردان پرسيد: به نظر شما وزن اين ليوان چقدر است ؟ ... شاگردان جواب دادند 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم استاد گفت : من هم بدون وزن کردن ، نمي دانم دقيقا“ وزنش چقدراست . اما سوال من اين است : اگر من اين ليوان آب را چند دقيقه همين طور نگه دارم ، چه اتفاقي خواهد افتاد ؟ شاگردان گفتند : هيچ اتفاقي نمي افتد . استاد پرسيد : خوب ، اگر يک ساعت همين طور نگه دارم ، چه اتفاقي مي افتد ؟ يکي از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد ميگيرد. حق با توست . حالا اگر يک روز تمام آن را نگه دارم چه ؟ شاگرد ديگري جسارتا“ گفت : دست تان بي حس مي شود . عضلات به شدت تحت فشار قرار ميگيرند و فلج مي شوند و مطمئنا“ کارتان به بيمارستان خواهد کشيد ...و همه شاگردان خنديدند استاد گفت : خيلي خوب است . ولي آيا در اين مدت وزن ليوان تغييرکرده است ؟ شاگردان جواب دادند : نه پس چه چيز باعث درد و فشار روي عضلات مي شود ؟ درعوض من چه بايد بکنم ؟ شاگردان گيج شدند . يکي از آنها گفت : ليوان را زمين بگذاريد. استاد گفت : دقيقا“ مشکلات زندگي هم مثل همين است . اگر آنها را چند دقيقه در ذهن تان نگه داريد اشکالي ندارد . اگر مدت طولاني تري به آنها فکر کنيد ، به درد خواهند آمد . اگر بيشتر از آن نگه شان داريد ، فلج تان مي کنند و ديگر قادر به انجام کاري نخواهيد بود.

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  6. #126
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود . دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت. وقتی به ایستگاه رسیدند، پیرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت: می دانم از این گل ها خوشت آمده است. به زنم می گویم كه دادم شان به تو. گمانم او هم خوشحال می شود. دختر جوان دسته گل را پذیرفت و پیرمرد را نگاه كرد كه از پله‏های اتوبوس پایین می رفت و وارد قبرستان كوچك شهر می شد.

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  7. #127
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    وقتي كودك خوبي مي ميرد يك فرشته از بهشت به زمين مي آيد، و كودك مرده را در آغوش ميگيرد... بال هاي بزرگ و سفيدش را باز مي كند و از بالاي هر چيزي كه كودك به آن ها عشق مي ورزيده پرواز ميكند...، فرشته يك مشتِ پر گل مي چيند، و آن ها را به بالا، به پيش قادر مطلق، مي برد. آن ها ميتوانند، در بهشت زيباتر از زمين شكوفه بدهند، و خداوند همه آن گل ها را به قلب خود مي فشارد. اما او آن گلي را كه بيشتر از همه دوست دارد را مي بوسد... و سپس به آن گل صدا عطا مي كند تا در بزرگترين هم سرايي ستايش خداوند شركت كند... گل ها نمادي از انسان ها هستند، خداوند همه انسان ها را دوست دارد اما آنهايي را كه بيشتر دوست دارد را وقف ستايش خود ميكند. فرشته همان طور كه كودكي مرده را بالا، بسوي بهشت، مي برد، به كودك گفت: ” نگاه كن“ كودك صدايش را شنيد و چشمهايش را باز كرد، مثل اين كه در يك رويا بود ... آنها از بالاي مكانهايي كه كودك بازي مي كرد، پرواز كردند و به ميان باغ هايي با گل هاي زيبا رفتند. فرشته پرسيد: ـ كداميك از اين گلها را بايد با خود ببريم تا در بهشت بكاريم؟ آن نزديكيها يك بوته ي زيبا و باريك گل رز ايستاده بود. اما دستي نا بكار ساقه اش را شكسته بود، و به همين خاطر همه غنچه هاي نيمه بازش پژمرده شده و در اطراف آويزان بودند. كودك گفت: - گل بيچاره! اين را بردار، ممكن است در آنجا گل بدهد و رشد كند. فرشته آن گل را برداشت و كودك را بوسيد. آنها تعدادي از گل هاي شكسته ي پر پشت را چيدند، همچنين چند بنفشه وحشي و گل لاله ي تحقير شده اي را هم با خود بردند. كودك گفت: - حالا ما يك دسته گل داريم. فرشته سرش را از روي تصديق تكان داد. ولي به سوي بهشت پروازنكرد.... شب كاملا آرامي بود. آنها درآن شهر بزرگ ماندند و به طرف كوچه ي باريك محله هاي پايين شهر پرواز كردند. جايي كه انبوهي از پوشال و كاه ،غبار وخاكروبه ها جمع شده بود، آنجا تكه هاي بشقاب، خرده هاي گچ، لباس هاي مندرس و كهنه و كلاه هاي قديمي ريخته بود و همه اين چيزها منظره كوچه را به هم زده بود... و فرشته از ميان همه ي اين چيزهاي آشفته به تكه هايي از يك گلدان شكسته و تكه كلوخي كه از آن به بيرون خم شده بود، اشاره كرد. كلوخ با ريشه هاي قوي اما خشك شده ي يك گل صحرايي سرِ جايش نگه داشته شده بود و چون گل خشك شده بود كسي به آن محلي نمي گذاشت و دور انداخته شده بود. فرشته گفت: - آن گل حشك شده را با خودمان مي بريم. علتش را همان طور كه به پيش ميرويم برايت مي گويم... آن پايين در آن كوچه باريك، در زير زميني نمور، پسر بيمار و فقيري زندگي ميكرد. او از كودكي فلج بود. فقط وقتي حالش خيلي خوب بود ميتوانست، با تكيه بر چوب دستي اش، چند بار بالا و پايين اتاق برود... و اين حداكثر كاري بود كه او ميتوانست انجام دهد. براي چند روزي در تابستان اشعه هاي خورشيد به درون زيرزمين رخنه ميكردند و وقتي پسر كوچك آنجا در زير تابش خورشيد مينشست، دستش را جلوي صورتش مي گرفت و به خوني كه در انگشتانش جاري بود نگاه مي كرد و مي گفت:” آره، امروز اون بيرون اومده!“ او جنگل را با زيبايي سبز بهاريش مي شناخت، تنها به اين خاطر كه پسر كوچك همسايه اولين شاخه ي سبز يك درخت آلش را برايش آورده بود و او آن را بالاي سرش مي گرفت و خود را در روياهايش در جنگلي از درختان آلش مي ديد. جايي كه خورشيد مي درخشيد و پرندگان آواز مي خواندند... در يك روز بهاري پسر همسايه برايش گلهاي صحرايي آورد كه اتفاقا يكي از گل ها با ريشه بود. بنابراين در يك گلدان كنار تخت نزديك پنجره كاشته شد و رشد كرد. رشد كرد و شاخه هاي جديدي داد و هر سال گل هاي تازه مي داد و بزرگتر مي شد. براي پسر بيمار آن گل تبديل به عالي ترين گل روي زمين شد. آن گل تنها گنج كوچك زميني اش بود. به آن آب مي داد، و مراقبش بود و گل نيز مي كوشيد تا از حداقل نوري كه از پنجره باريك مي تابيد نهايت استفاده كند. گل در روياهاي پسر پرواز مي كرد و فقط براي شاد كردن پسر بود كه رشد مي كرد و بوي خوش در اطراف مي پراكند. و زماني رسيد كه خداوند پسر را به سوي خودش فرا خواند. و الان يك سال است كه او پيش قادر مطلق است. براي يك سال گل در كنار پنجره فراموش شده ماند، و پژمرد. به همين خاطر در كوچه انداخته شد. و اين همان گل بيچاره است كه در دسته گلمان گذاشتيمش. اين گل نسبت به ساير گلهاي باغ ملكه شادي بيشتري توليد كرده و بخشيده است. كودك پرسيد : - اما، تو همه اين چيز ها را از كجا مي داني؟ فرشته گفت: - من مي دانم، چون من همان پسري بودم كه بر روي چوب دستي راه مي رفت. من گلم را خوب مي شناسم. كودك چشم هايش را باز كرد و به صورت شاد و با شكوه فرشته نگاه كرد. در همين لحظه آنها به مكاني داخل شدند كه پر از شادي و آرامش بود. خداوند كودك مرده را در آغوش گرفت سپس او مثل فرشته دو بال در آورد. و دست در دست فرشته پرواز كرد. قادر مطلق گل صحرايي پژمرده را بوسيد، پس از اين بوسه بود كه گل صدادار شد و با آزادي و شادي بيشتري در همسرايي فرشتگان دور و نزديك هم آواز شد. كودك و گل صحرايي خوشحال بودند و آواز مي خواندند.

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  8. #128
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    کرگدن گفت: نه امکان ندارد کرگدن ها نمی توانند با کسی دوست بشوند. دم جنبانک گفت: اما پشت تو میخارد.لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است. یکی باید پشت تو را بخاراند. یکی باید حشره های تورا بردارد. کرگدن گفت: اما من نمی توانم با کسی دوست بشوم. پوست من خیلی .... است. همه به من می گویند پوست ..... دم جنبانک گفت: اما دوست عزیز, دوست داشتن به قلب مربوط میشه نه به پوست. کرگدن گفت: ولی من که قلب ندارم, من فقط پوست دارم. دم جنبانک گفت: این امکان نداره, همه قلب دارند. کرگدن گفت: کو کجاست, من که قلب خودم رو نمی بینم. دم جنبانک گفت: خوب, چون از قلبت استفاده نمیکنی, قلبت رو نمی بینی. ولی من مطمینم که زیر این پوست .... یکقلب نازک داری.کرگدن گفت: نه, من قلب نازک ندارم, من حتما یه قلب .... دارم. دم جنبانک گفت: نه, تو حتما یک قلب نازک داری, چون به جای اینکه دم جنبانک رو بترسونی, به جای اینکه لگدش کنی, به جای اینکهدهن گشاد و گندت رو باز کنی و اون رو بخوری, داری باهاش حرف میزنی.کرگدن گفت: خوب این یعنی چی؟ دم جنبانک گفت: وقتی که یه کرگدن پوست ...., یه قلب نازک داره یعنی چی؟ یعنی اینکه میتونه دوست داشته باشه, میتونه عاشق بشه.کرگدن گفت: اینا که میگی یعنی چی؟ دم جنبانک گفت: یعنی... بذار رو پوست .... قشنگت بشینم , بذار... کرگدن چیزی نگفت. یعنی داشت دنبال یه جمله مناسب میگشت. فکر کرد بهتره همون اولین جملشو بگه. اما دم جنبانک پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتش رو میخاروند. داشت حشره های ریز لای چین های پوستش رو بر می داشت. کرگدن احساس کرد چقدر خوشش میاد. اما نمیدونست از چی خوشش میاد. کرگدن گفت: اسم این دوست داشتنه؟ اسم اینکه من دلم میخواد تو روی پشت من بمونی و مزاحمهای کوچولوی پشتم رو بخوری؟ دم جنبانک گفت: نه اسم این نیازه, من دارم به تو کمک میکنم و تو از اینکه نیازت برطرف میشه احساس خوبی داری. یعنی احساس رضایت میکنی, اما دوست داشتن از این مهمتره. کرگدن نفهمید که دم جنبانک چی میگه. روزها گذشت, روزها, هفته ها و ماهها و دم جنبانک هر روز میآمد و پشت کرگدن می نشست. هرروز پشتش رو می خاروند و هرروز حشره های کوچیکه مزاحم رو از لابلای پوست ....ش بر میداشت و کرگدن هرروز احساس خوبی داشت. یک روز کرگدن به دم جنبانک گفت: به نظر تو این موضوع که کرگدنی از اینکه دم جنبانکی پشتش رو می خارونه وحشره های مزاحمش رو میخوره احساس خوبی داره, برای یه کرگدن کافیه؟دم جنبانک گفت: نه, کافی نیست.کرگدن گفت: درسته کافی نیست. چون من حس میکنم چیزای دیگه ای هم دوست دارم. راستش من بیشتر دوست دارم تورو تماشا کنم. دم جنبانک چرخی زد و پرواز کرد, چرخی زد و آواز خوند, جلوی چشمای کرگدن. کرگدن تماشا کردو تماشا کردو تماشا کرد. اما سیر نشد. کرگدن می خواست همین طور تماشا کنه. کرگدن با خودش فکر کرد: این صحنه قشنگ ترین صحنه دنیاست و این دم جنبانک قشنگ ترین دم جنبانک دم جنبانک دنیا و او خوشبخت ترین کرگدن روی زمین. وقتی که کرگدن به اینجا رسید احساس کرد که یه چیز نازکاز چشمش افتاد.کرگدن ترسیدو گفت: دم جنبانک, دم جنبانک عزیزم, من قلبم رو دیدم,همون قلب نازکم رو که میگفتی, اما قلبم از چشمم افتاد. حالا چکار کنم؟ دم جنبانک برگشت و اشکهای کرگدن رو دید. آمد و روی سر اون نشست و گفت: غصه نخور دوست عزیز, تو یه عالم از این قلبای نازک داری

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  9. #129
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد کاملا از او نا امید شده بود از کسی که آنقدر دوستش داشت و فکر می کرد
    که او هم دوستش دارد ولی دقیقا موقعی که دختر به او نیاز داشت دختر را تنها گذاشت از بعد از پیوند کلیه در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود همه به عیادتش آمده بودن غیر از پسر چشمهایش همیشه به دری بود که همه از آن وارد می شدند غیر از کسی که او منتظرش بود حتی بعد از مرخص شدن از بیمارستان به خودش گفته بود که شاید پسر دلیل قانع کننده ای داشته باشد ولی در برابر تمام پرسشهایش یا سکوت بود یا جوابهای بی سر و ته که خود دختر هم به احمقانه بودن آنها اعتراف داشت تحمل دختر تمام شده بود به پسر گفت که دیگر نمی خواهد او را ببیند به او گفت که از زندگی اش خارج شود به نظر دختر پسر خاله اش که هر روز به عیادتش آمده بود با دسته گلهای زیبا بیشتر از پسر لایق دوست داشتن بود دختر در حالت عصبی به پهلوی پسر ضربه ای زد زانوهای پسر لحظه ای سست شد و رنگش پرید چشمهایش مثل یخ بود ولی دختر متوجه نشد چون دیگر رفته بود و پسر را برای همیشه ترک کرده بود دختر با خود فکر می کرد که چه دنیای عجیبی است در این دنیا که آدمهایی غریبه پیدا می شوند که کلیه اش را مجانی اهدا می کند بدون اینکه حتی یک تومان پول بگیرد و حتی قبول نکرده بود که دختر برای تشکر به پیشش برود و یا پسر خا له اش با آن همه احساس و ابراز محبت و آنوقت او عاشق بی احساس ترین آدم دنیا شده بود در همین حال پسر از شدت ضعف روی زمین نشسته بود و خونهایی را که از پهلویش می آمد را پاک می کرد و پسر همچنان سر قولی که به خودش داده بود پا بر جا بود او نمی خواست دختر تمام عمر خود را مدیون او بماند....

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


  10. #130
    • 3,865

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Apr 2009
    محل تحصیل
    تهران
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کشاورزی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    الو سلام
    منزل خداست؟
    این منم مزاحمی که آشناست
    هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
    ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست
    شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
    به ما که می رسد، حساب بندهایتان جداست؟
    الو
    دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
    خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟
    چرا صدایتان نمی رسد کمی بلندتر
    صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟
    اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم
    شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست
    دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم
    پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست
    الو، مرا ببخش، باز هم مزاحمت شدم دوباره زنگ می زنم، دوباره، تا خدا خداست .
    __________________

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html


صفحه 13 از 34 اولیناولین ... 3111213141523 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •