شعری از هانس مگنوس انسنبرگر(شاعر المانی)
ان دیگری
ان دیگری می خندد
غصه هایش را دارد
چهره مرا با پوست و مویم زیر اسمان نگاه می دارد
کلمات را از دهان من بیرون می ریزد
پول دارد و ترس و گذرنامه
می ستیزد و دوست می دارد
اشفته می شود
و بی قرار
اما من نه
من از دیگری ام
که نه می خندد
نه چهره ای زیر اسمان دارد
نه کلمه ای در دهان
ان که با من و خویش
بیگانه است
نه! من نه! ان دیگری، همیشه ان دیگری!
ان که نه غالب می شود نه مغلوب
ان که غصه ای ندارد
و براشفته نمی شود
ان دیگری!
که وجودش برای خودش بی تفاوت است
انی که من نمی شناسمش
و هیچ کس دیگر هم نمی داند که کیست
ان که مرا بر نمی اشوبد
ان منم!