بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 12 از 13 اولیناولین ... 210111213 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 از مجموع 130

موضوع: * داستــانهاي كوتـــــاه پيـــــــــامكي *

  1. #111
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تو با خود نیز نیستی

    مولانا عزالدین نائبی داشت در سفری با مولانا بود. در راه باز استاد پاره ای شراب بخورد.مولانا چند بار او را طلب کرد. بعد از زمانی بدوید و مست به مولانا رسید. مولانا دریافت که او مست است، گفت:ما پنداشتیم تو با ما باشی ولی چنین که تو را میبینیم تو با خود نیز نیستی



    جا تر است و بچه نیست

    مهمانی چند شب به خاطر سرمای بیرون اتاق، بول خود را در قنداقه شیرخواره میزبان میریخت. شبی زن میزبان، برای تعیین بول کننده که کودک است یا مهمان از کنار همسر برخواست و در بستر طفل خفت. چون غیری ندید به جای خود برگشت بستر خود را آغشته به نجاست دید!»



    خان اگر شما نمیفرمودید، با پرهایش میخوردم

    صیادی مرغی کوچک شکار کرد و به حضور خان برد تا انعامی دریافت کند. خان ممسک گفت: «این مرغ را میبری منزل، میدهی زنت پرهایش را بکند و شکمش را پاره کند و خوب بشوید و در تابه سرخ کند و چاشنی بزند و..» شکارچی حرف خان را قطع کرد و گفت: «خان اگر شما نمیفرمودید با پرهایش میخوردم!»

  2. #112
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    درويشی را ضرورتی پيش آمد، گليمى را از خانه يكى از پاك مردان دزديد. قاضى فرمود تا دستش بدر کنند.
    صاحب گليم شفاعت کرد که من او را بحل کردم.قاضى گفت : به شفاعت تو حد شرع فرو نگذارم.صاحب گليم گفت : اموال من وقف فقيران است ، هر فقيرى كه از مال وقف به خودش بردارد از مال خودش برداشته ، پس قطع دست او لازم نيست قاضى از جارى نمودن حد دزدى منصرف شد، ولى دزد را مورد سرزنش ‍ قرار داد و به او گفت : آيا جهان بر تو تنگ آمده بود كه فقط از خانه چنين پاك مردى دزدى كنى ؟!.
    دزد گفت : اى حاكم ! مگر نشنيده اى كه گويند: خانه دوستان بروب ولى حلقه در دشمنان مكوب .چون به سختى در بمانى تن به عجز اندر مده ** دشمنان را پوست بر كن ، دوستان را پوستين

  3. #113
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد می کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش... راهبه سوار ميشه و راه ميفتن... چند دقيقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشيش زير چشمی يه نگاهی به پای راهبه ميندازه... راهبه ميگه: پدر روحانی ، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار... کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه... چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس ميده... راهبه باز ميگه: پدر روحانی! روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار!... کشيش زير لب يه فحش ميده و بيخيال ميشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه... بعد از اينکه کشيش به کليسا بر می گرده سريع ميدوه و از توی کتاب روايت مقدس ۱۲۹ رو پيدا می کنه و می بينه که نوشته: «به پيش برو و عمل خود را پيگيری کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!

  4. #114
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    جنگجويي از استادش پرسيد: بهترين شمشير زن کيست؟استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو . سنگي آنجاست . به آن سنگ توهين کن شاگرد گفت:اما چرا بايد اين کار را بکنم؟سنگ پاسخ نمي دهد.استاد گفت خوب با شمشيرت به آن حمله کن.شاگرد پاسخ داد:اين کار را هم نمي کنم . شمشيرم مي شکند . و اگر با دست هايم به آن حمله کنم ،انگشتانم زخمي مي شوند و هيچ اثري روي سنگ نمي گذارند . من اين را نپرسيدم . پرسيدم بهترين شمشيرزن کيست؟استاد پاسخ داد:بهترين شمشير زن ، به آن سنگ مي ماند ، بي آن که شمشيرش را از غلاف بيرون بکشد ، نشان مي دهد که هيچ کس نمي تواند بر او غلبه کند

  5. #115
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    زاهد پیری به بارگاه قدرتمند ترین پادشاه دوران دعوت شدپادشاه گفت: به مرد مقدسی که با اندک چیزی راضی می شود، غبطه می خورم .زاهد پاسخ داد: اعلی حضرتا، من به شما غبطه می برم که زودتر از من راضی می شوید .پادشاه با آزردگی گفت : منظورت چیست؟ تمام این سرزمین از آن من است.زاهد گفت: دقیقا". من آهنگ کرات را دارم، رودها و کوهسارهای سراسر جهان را دارم .ماه و خورشید را دارم، چون در روان خود، خدا را دارم. اما اعلی حضرتا شما فقط همین قلمرو را دارید

    *********


    معرکه گير در محل معرکه بود و مردي در کنارش بود . معرکه گير به مردم کرد نگاه و مردم نيز به او کردند نگاه . معرکه گير به مردم مردي که کنارش بود را نشان داد و آن مرد نيز سعي کرد خود را نشان دهد . معرکه گير گفت که مي تواند مرد کنارش را ُکند خواب و او را حرکت دهد در خواب . همه فکر کردند که معرکه گير اشتباه فکر مي کند . دقايقي گذشت و کار معرکه گير شروع گشت . معرکه گير چيزهايي گفت و سپس آن مرد خفت . معرکه گير دستور داد و آن مرد انجام داد . معرکه گير بشکن زد و مردم دست زدند و آن مرد داد زد . دقايقي گذشت و جمعيت پراکنده گشت . فقط معرکه گير ماند و مرد ماند . معرکه گير خوشحال بود و مرد نيز خوشحال بود . به اين ترتيب آن ها در کارشان موفق شدند و مشغول تقسيم پول ها شدند

  6. #116
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هیزم شکن و جنیفرلوپز

    يه روز، وقتي هيزم شکن مشغول قطع کردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود،
    تبرش افتاد تو رودخونه.
    وقتي در حال گريه کردن بود يه فرشته اومد و ازش پرسيد: چرا گريه مي‌کني؟
    هيزم شکن گفت که تبرم توي رودخونه افتاده. فرشته رفت و با يه تبر طلايي برگشت:
    «آيا اين تبر توست؟» هيزم شکن جواب داد: «نه»
    فرشته دوباره به زير آب رفت و اين بار با يه تبر نقره‌اي برگشت و پرسيد که آيا اين تبر توست؟
    دوباره، هيزم شکن جواب داد: نه.
    فرشته باز هم به زير آب رفت و اين بار با يه تبر آهني برگشت و پرسيد آيا اين تبر توست؟
    جواب داد: آري.
    فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هيزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
    يه روز وقتي داشت با زنش کنار رودخونه راه مي‌رفت، زنش افتاد توي آب.
    هيزم شکن داشت گريه مي‌کرد که فرشته باز هم اومد و پرسيد که چرا گريه مي‌کني؟
    هيزم شکن جواب داد «فرشته، زنم افتاده توي آب.»
    فرشته رفت زير آب و با جنيفر لوپز برگشت و پرسيد: زنت اينه؟
    هيزم شکن فرياد زد: بله،‌ خودشه!
    فرشته عصباني شد: «تو تقلب کردي، اين نامرديه»
    هيزم شکن جواب داد: اوه، فرشته عزيز، منو ببخش، سوء تفاهم شده! ميدووني، اگه به جنيفر لوپز «نه» ميگفتم، تو ميرفتي و با «کاترين زتا جونز» مي‌اومدي و بعدش هم با «آنجليا جولي» و در آخر تو ميرفتي و با زن خودم مي‌اومدي و به خاطر صداقت من، تو همه‌شون رو به من مي‌دادي. اما فرشته، من يه آدم فقيرم و توانايي نگهداري چندتا زن رو ندارم، و به همين دليل بود که اين بار گفتم: «آره»

  7. #117
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دانشجو در ملل مختلف

    ژاپن:بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!

    مصر:درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!

    هند:او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادردوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه واکشنی(action) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیزبه خوبی و خوشی تمام می شود!

    عراق:مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!

    چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!

    اسرائیل:بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی وکماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید!

    گینه بی صاحاب!!:او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!

    کوبا:او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطورباید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکادعا کند!

    پاکستان:او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!

    اوگاندا:درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!

    انگلیس: نسلدانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!

    ایران:عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه مینویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهایبالا را دنبال می کند! عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعتمانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز بهغذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولیازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار میشود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخصنشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسرنمی دهند! او چت می کند! خیابان متر می کند ودر یک کلام عشق و حال می کند! نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است

  8. #118
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سوال خانمان سوز !

    ! سوالاتی که خانمها از آقايان می پرسند.
    >>> ۱- به چي فکر مي کني؟
    جواب مورد نظر براي اين سوال اينه: “عزيزم! از اينکه به فکر فرو رفته بودم متاسفم! داشتم به اين فکر مي کردم که تو چقدر زن خوب و دوست داشتني و متفکر و با شعور و زيبايي هستي و من چقدر خوشبختم که با تو زندگي مي کنم.“ ... البته اين جواب هيچ ربطي به موضوع مورد فکر مرد نداره! چون مرد داشته به يکي از موارد زير فکر مي کرده:
    الف) فوتبال
    ب) بسکتبال
    ج) چقدر تو چاقي!
    د) چقدر اون دختره از تو خوشگلتره!
    ه) اگه تو بميري پول بيمه ات رو چطوري خرج کنم؟
    يه مرد در سال ۱۹۷۳ بهترين جواب رو به اين سوال داده... اون گفته: “اگه مي خواستم تو هم بدوني به جاي فکر کردن ، درباره ش حرف مي زدم!“ ...
    >>> ۲- آيا دوستم داري؟
    جواب مورد نظر اين سوال “بله“ است! و مردهايي که محتاط ترند مي تونن بگن: “بله عزيزم!“ ... و جوابهاي اشتباه عبارتند از:
    الف) فکر کنم اينطور باشه!
    ب) اگه بگم بله ، احساس بهتري پيدا مي کني؟
    ج) بستگي داره که منظورت از دوست داشتن چي باشه!
    د) مگه مهمه؟!
    ه) کي؟ ... من؟!
    >>> ۳- آيا من چاقم؟
    واکنش صحيح و مردانه نسبت به اين سوال اينه که با اعتماد به نفس و تاکيد بگين “نه! البته که نه!“ و به سرعت اتاق رو ترک کنين! ... جوابهاي اشتباه اينها هستند:
    الف) نمي تونم بگم چاقي... اما لاغر هم نيستي!
    ب) نسبت به چه کسي؟!
    ج) يه کمي اضافه وزن بهت مياد!
    د) من چاق تر از تو هم ديدم!
    ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم به بيمه ات فکر مي کردم!
    >>> ۴- به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟
    “اون دختره“ در اينجا مي تونه يه دوست قبلي يا يه عابر که از فرط زل زدن به اون تصادف کردين و يا هنرپيشه ء يه فيلم باشه... در هر حال جواب درست اينه که: “نه! تو خوشگلتري!“ ... جوابهاي غلط عبارتند از:
    الف) خوشگلتر که نه... اما به نحو ديگه اي خوشگله!
    ب) نمي دونم اينجور موارد رو چطوري مي سنجند!
    ج) بله! اما مطمئنم تو شخصيت بهتري داري!
    د) فقط از اين بابت که اون جوونتر از توست!
    ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم راجع به رژيم لاغريت فکر مي کردم!
    >>> ۵- اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟
    جواب صحيح: “آه عزيزترينم! در حادثه ء اجتناب ناپذير فقدان تو ، زندگي برام متوقف ميشه و ترجيح ميدم خودمو زير چرخ اولين کاميوني که رد ميشه بندازم!“ ... اين سوال ، همونطور که توي گفتگوي زير مي بينين ، ممکنه از سوالهاي ديگه طوفاني تر باشه! ...
    زن: عزيزم... اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟
    مرد: عزيزم! چرا اين سوالو مي پرسي؟ اين سوال منو نگران مي کنه!
    زن: آيا دوباره ازدواج مي کني؟
    مرد: البته که نه عزيزم!
    زن: مگه دوست نداري متاهل باشي؟
    مرد: معلومه که دوست دارم!
    زن: پس چرا دوباره ازدواج نمي کني؟
    مرد: خيلي خب! ازدواج مي کنم!
    زن (با لحن رنجيده): پس ازدواج مي کني؟
    مرد: بله!
    زن (بعد از مدتي سکوت): آيا باهاش توي همين خونه زندگي مي کني؟
    مرد: خب بله! فکر کنم همين کار رو بکنم!
    زن (با ناراحتي): بهش اجازه ميدي لباسهاي منو بپوشه؟
    مرد: اگه اينطور بخواد خب بله!
    زن (با سردي): واقعا“؟ لابد عکسهاي منو هم مي کني و عکسهاي اونو به ديوار مي زني!
    مرد: بله! اين کار به نظرم کار درستي مياد!
    زن (در حالي که اين پا و اون پا مي کنه): پس اينطور... حتماً بهش اجازه ميدي با چوب گلف من هم بازي کنه!
    مرد: البته که نه عزيزم! چون اون چپ دسته!!

  9. #119
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سير تاريخی مهريه و نتايج آن
    عصر شكار
    20 كيلو گوشت دايناسور، 40 كيلو گوشت اژدها.
    نتيجه: دايناسورها منقرض شدند
    عصر كشاورزي: 24 دست تبر سنگي، 24 دست تيغه و داس جنگي.
    نتيجه: افزايش قتل به دليل دم دست بودن داس برای خانوم ها
    عصر فلز: 70 ورقه مسي، 50 تا خنجر مفرغي و سرگرز آهني.
    نتيجه: افزايش شکستگی سر مردان به دليل تماس با گرز آهنی
    عصر بخار: 30 هزارتومان و بخار کردن آب حوض خانه عروس خانوم
    نتيجه: کمبود آب و جيره بندی شدن آب
    عصر صنعت: 1 ميليون پول، 14 سكه طلا، يك اتومبيل و هرچی که با ص شروع ميشد
    نتيجه: بنا به درخواست آقايان توليد ژيان آغاز شد
    عصر كامپيوتر: هم وزن عروس خانم سكه طلا!!!
    نتيجه: هرچی عروس خانوم مانکن تر باشد بهتر است
    نتيجه گيری کلی: بابا بگو نميخوايم زن بهت بديم ديگه... اين کارها يعنی چی؟؟
    عامل اصلی انقراض دايناسور ها==> عروس ها
    عامل اصلی کشته شدن مردها==> عروس ها
    عامل اصلی ناقص شدن مردها==> عروس ها
    عامل اصلی کمبود آب در تابستان ها==> عروس ها
    عامل اصلی افزايش ماشين های فرسوده در سطح شهر==> عروس ها
    عامل اصلی افزايش چاقی و افزايش بيماری ها==> عروس ها

  10. #120
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سر جلسه خواستگاري... بعد از نيم ساعت سكوت!

    مادر داماد: ببخشين، كبريت دارين؟

    خانواده عروس: كبريت؟! كبريت براي چي؟!

    مادر داماد: والا پسرم مي خواست سيگار بكشه...

    خانواده عروس: پس داماد سيگاريه...؟!

    مادر داماد: سيگاري كه نه... والا مشروب خورده، بعد از مشروب سيگار مي‌چسبه...

    خانواده عروس: پس الكلي هم هست...؟!

    مادر داماد: الكلي كه نه... والا قمار بازي كرد، باخت! ما هم مشروب داديم بهش كه يادش بره...

    خانواده عروس: پس قمارم بازي مي‌كنه...؟!

    مادر داماد: آره... دوستاش توي زندان بهش ياد دادن...

    خانواده عروس: پس زندانم بوده...؟!

    مادر داماد: زندان كه نه... والا معتاد بوده، گرفتنش يه كمي بازداشتش كردن...

    خانواده عروس: پس معتادم بوده...؟!

    مادر داماد: آره... معتاد بود، بعد زنش لوش داد...

    خانواده عروس: زنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

    نتيجه: هميشه موقع خواستگاري رفتن كبريت همراهتون داشته باشين

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •