امشب نمیدانم چرا دل بی قراری میکند
امشب دلم دوری مدام از هوشیاری میکند
دائم کنار خم می پیمانه داری میکند
گویا نظر بر عارض سیمین عزا داری میکند
کو اینچنین مستانه بر لب میکشد پیمانه را
سر میکشد پیمانه را مات است او جانانه را
تنها نه این دل سر خوش از میلاد جانان آمده
شوری قریب از یمن او در ملک امکان آمده
هر اندلیب از عشق او مست و غزل خوان آمده
هر غنچه ای از شوق او مسرور و خندان آمده
خوانند ذرات جهان با صد شرف این نغمه را
شد عید میلاد گل زهرا و ختم الاوصیا
فردا زمین پر غلغله از هور و قلمان میشود
چون وجه رب العالمین فردا نمایان میشود
فریاد یا مهدی به پا تا عرش رحمان میشود
بر عرش دلها یوسفی فردا سلیمان میشود