در دایره ی قسمت ما نکته پرگاریم لطف آنچه تو بنمایی حکم آنچه تو فرمایی
در دایره ی قسمت ما نکته پرگاریم لطف آنچه تو بنمایی حکم آنچه تو فرمایی
یک چند به مرگ شادمانی کردیم/ رخساره به سیلی ارغوانی کردیم
عمری گذراندیم به مردن مردن/مردم به گمان که زندگانی کردیم
(فرخی یزدی)
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره هندوی تو بود
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
دنیا به کف هر که نهم باز پس آوزد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
دل هیچکس نمی سوزد برای حال غمناکم
مگرسوزد همان شمعی که میسوزد سر خاکم
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چون یار ناز نماید شما نیاز کنید
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
دام های گسترده شيطان در مسير عمر تو
تا كه ايمن باشي از اين دام ها، قرآن بخوان
عشق یعنی اشک توبه درقنوت
خواندنش بانام غفارالذنوب
عشق یعنی چشم هاهم دررکوع
شرمگین ازنام ستارالعیوب
عشق یعنی سرسجودودل سجود
ذکریارب یارب ازعمق وجود
نمی دونم دلم دیوونه کیست
کجا می گردد و در خونه کیست
نمی دونم دل سرگشته مو
اسیر نرگس مستونه کیست
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
تو نیکی میکن در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز