دلی دیرم (دارم) خریدارمحبت
کزو گرم است بازار محبت.
دلی دیرم (دارم) خریدارمحبت
کزو گرم است بازار محبت.
تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل؟
تا کی به سینه سنگ زنم ز آرزوی دل؟
افتد ز طوف کعبه و بتخانه در بدر
سرگشتهای که راه نیابد به کوی دل
ساحل ز جوش سینهٔ دریاست بی خبر
با زاهدان خشک مکن گفتگوی دل
در هر شکست، فتح دگر هست عشق را
پر میشود ز سنگ ملامت سبوی دل
طفل بهانهجو جگر دایه میخورد
بیچاره آن کسی که شود چارهجوی دل
میخانه است کاسهٔ سر فیل مست را
صائب ز خود شراب برآرد سبوی دل
لباسی بافتم برقامت دل
زپود محنت و تارمحبت.
تو به تقصیر خود افتادی از ین در محروم
از که می نالی و فریاد چرا می داری
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
ک جرعه می کهن، به ازملکی نو
خشت سرخم ز ملک کیخسرو به
هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی
که هم نادیده می بینی و هم ننوشته می خوانی
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
یارا یارا گاهی, دل ما را, به چراغ نگاهی روشن کن,
چشم تار دل را, چو مسیحا, به دمیدن آهی روشن کن,
نبایدبستن اندر چیزو کس دل/که دل برداشتن کاریست مشکل
(سعدی)
لاله از سوز عطش بنهاده سر بر روی خاک
ابر بی انصاف را بنگر که بر دریا گریست
خیلی این شعر دوست دارم!
تو چاشتی درد ندانی ور نه/یک دم غم دوست خونبهای من و توست