ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭﯼ ﻛﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥﻣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﯿﻪ ﻛﻪ ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻤﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﺑﺴﺘﻢ !ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭﯼ ﻛﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥﻣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﯿﻪ ﻛﻪ ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻤﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﺑﺴﺘﻢ !ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ
اعتراف میکنمزمان بچگی یه روز که هیچ کس خونمون نبود من دیدم تلویزیون خیلی داغ کرده پا شدم یه پارچ اب اوردم ریختم تو تلویزیون تا خنک شه تا ریختم دود رفت بالا و صدای انفجار اومد و تلویزیون از هم پوکید دیگه چیزی یادم نمیاد تا این که مامان و بابام اومدن و تلویزیون و اب هایی که ریخته بود زمین رو دیدن و از این جا به بعدشو خوب یادمه مخصوصا رنگ دمپایی که اومد تو صورتم و مدل کمر بند بابام (که هیچ وقت یادم نمیره) دوباره هیچی یادم نمیاد تا اینکه تو بغل مامان بزرگم به هوش اومدم
نخند برا همدردی با من بزن لایکوووو
یکی از رفیقام اون روز زنگ زده میگه:
" فلان خواننده یه موزیک ویدئو جدید بیرون داده... "
می پرسم اسمش چیه؟؟ میگه: Coming Soon..!!!
خدایا این شادیارو از ما نگیر...
من بزرگترین مشکل کودکیم این بود که نکنه یه وقت یادم بره نفس بکشم خفه شم بمیرم!!!
رفیقم زنگه خونشونو زد بعد آبجیش آیفونو برداشت...
قبل از اینکه آبجیش چیزی بگه سریع گُفت :کیه؟ :) )
آبجیشم هُول کرد گُفت :مَنم:))) بعد سریع درو باز کرد:))) خدا وکیلی نیم ساعت دراز کش تو پیاده رو داشتیم قهقهه میزدیم..!
از پشت کنکور بودن فقط ۲۰کیلوی (ناقابل) اضافه وزنش واسم موند!!!
و همچنان مغزم اک بند اک بنده!!!
سلطان غم پدر
سلطان قلب مادر
سلطان فحش عمه
دقیقا سونوگرافی چهاربعدی الان ینی چه؟؟؟
ینی بچه رو یه دور میدن مامانه بغل کنه ببینه چه جوریاس؟؟!!
ابتدایی که بودیم مو هامونو تا ته میزدیم راهنمایی و دبیرستان هم همین جور، سربازی هم رفتیم باز تا ته مو هامون رو زدیم و تا اومدیم موهامون رو درست کنیم از دست زن کچل شدیم...![]()
بعضیام یه جوری فحش میدن که باید بری کتاب آناتومی بدن رو باز کنی!!!!!!!