توي يكي از پاركهاي اصفهان، يك دختر وپسري خلوت كرده بودن.
دختره روي پيشونيشو اشاره ميكنه، ميگه: اينجام درد ميكوند.
پسره ميگه بيا ماچش كنم خوب شه.
ماچ ميكنه و دختره ميگه: آخيش خوب شد.
دوباره دختره دست ميگذاره رو لپش ميگه: اينجام درد مي كوند.
باز پسره ماچ ميكنه و خوب ميشه.
همينجور ميرن جلو تا ميرسن به لب دختره.
تا پسره ميخواد ماچ كنه تا خوب شه يهو باغبونه از پشت بوته ها سرشو بلند ميكنه ميگه: دادا، اگه ماچت شفا ميدد اين بواسير ما هم درد ميكوند، يه فكري به حالش بكون!
-----------------------------------------------------------------
ترياكيه پيغامگير ميخره، پيغامشو ميذاره: هَشتم... ولي خَشتَم!!!
-----------------------------------------------------------------
يارو استاده خيلي بي ادب بوده و همش سر كلاس جكاي ناجور ميگفته.
خلاصه دختراي كلاس شاكي ميشن و تصميم ميگيرن اگه يه بار ديگه اين يارو جك خلافي گفت، كلاس رو ترك كنن.
فرداش استاده مياد سر كلاس ميگه: شنيدين تو هند دختر هرزه كم شده؟!
دخترا هم همشون پاميشن كه از كلاس برن بيرون، استاده ميگه: خانوما كجا؟! پرواز تهران-دهلي فرداست!!!
-----------------------------
یارو تو يك جمعي نشسته بوده، همه داشتن خيلي باكلاس ازمسايل ادبي حرف ميزدن، حوصله اش سر ميره يه دفعه وسط بحث ملت يك گوز اساسي ميده!
همه ساكت ميشن، بعد از دو ثانيه يه زنه ميگه: وا؟! طرف با قيافه اديبانه ميگه: والله!!!
-----------------------------------------------------------------
طرف به دوست ساده لوحش
ميگه: اصغر، قربون دستت، برو عقب ماشين ببين چراغ راهنما ماشين كار ميكنه يا نه.
اصغر ميره عقب ماشين، ميگه: كار ميكنه، كار نَميكنه، كار ميكنه، كار نَميكنه...!!!