مو آن سرگشته خارم در بیابون
که هر بادی وزد پیشش دوانم
مو آن سرگشته خارم در بیابون
که هر بادی وزد پیشش دوانم
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
ما معتقدیم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر" شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد...
دلم دور است و احولش نزونم
کسی خواهد که پیغامش رسونم
خداوندا از مرگم مهلتی ده
که دیداری بدیدارش رسونم
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
مهرت ای دوست زمانی ز دلم پاک شود
که همه پیکر من یکسره در خاک شود...
دلا بی تو زار و ناتوانم
جگر پر خار و پر خس دیدگانم
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
مستی علم و عمل رخت ببست از سر من / تاکه از ساغر لبریز تو هشیار شدم..
مطرب عشق عجب ساز و نوايي دارد
نقش هر نغمه كه زد راه بجايي دارد
دارم از زلف سیاهت گله چندان که مپرس
که چنان زه شده ام بی سرو سامان که مپرس..
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست
یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست..
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست
یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست..