یکدمک با خود آ ببین چه کسی
از که دوری و با که هم نفسی
یکدمک با خود آ ببین چه کسی
از که دوری و با که هم نفسی
هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد
وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد
یار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت
ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت
شادى هديه كن حتى به كسانى كه آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آن هايى كه دلت را شكستند.
دعا كن براى آن هايى كه نفرينت كردند.
و بخند كه خدا هنوز آن بالا با توست.
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این توفان نیست
هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد
وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا شد
شادى هديه كن حتى به كسانى كه آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آن هايى كه دلت را شكستند.
دعا كن براى آن هايى كه نفرينت كردند.
و بخند كه خدا هنوز آن بالا با توست.
دل ب هجران تو عمریست شکیباست ولی
بار پیری شکند پشت شکیبائی را
هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد
وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد
اگر ميل دل هر كس به جاييست
بود ميل دل من سوى فرخ
شادى هديه كن حتى به كسانى كه آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آن هايى كه دلت را شكستند.
دعا كن براى آن هايى كه نفرينت كردند.
و بخند كه خدا هنوز آن بالا با توست.
خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر ک من می کنم افشردن جان است
هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد
وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد
تا به شادى مى نشينى غم رسد از گرد راه
بر لب خندان هر گل اشك شبنم ديده ام
شادى هديه كن حتى به كسانى كه آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آن هايى كه دلت را شكستند.
دعا كن براى آن هايى كه نفرينت كردند.
و بخند كه خدا هنوز آن بالا با توست.
من دلبخواه خویش نجستم ولی خدا
با هر کس آن دهد که ب جان دلبخواهش است
هرچه آید به سرم باز بگویم گذرد
وای از این عمر که با میگذرد، میگذرد
تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
شادى هديه كن حتى به كسانى كه آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آن هايى كه دلت را شكستند.
دعا كن براى آن هايى كه نفرينت كردند.
و بخند كه خدا هنوز آن بالا با توست.