افسوس که عمر در بطالت بگذشت / با بار گنه بدون طاعت بگذشت
فردا که به صحنه ی مجازات روم / گویند که هنگام ندامت بگذشت
افسوس که عمر در بطالت بگذشت / با بار گنه بدون طاعت بگذشت
فردا که به صحنه ی مجازات روم / گویند که هنگام ندامت بگذشت
تو را بس منتظر ماندم
اوتاندو لحظه لر مندن
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار / چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
ازخواب گل سرخ بگیرید سراغم
زان پیش که مرگ آید و نالید زداغم.
IU
PNU
http://najvayemehrbani.blogfa.com/
من نگويم كه به درد دل من گوش كنيدبهتر انست كه اين قصه فراموش كنيد
عاشقان را بگذاريد بنالند همهمصلحت نيست كه اين زمزمه خاموش کنید
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
یک بار دیگر از تپش عشق خیره ماند
باران گرفت و نغمه موزون لطف او
یک صفحه از کتاب صفا را دوباره خواند
از آن زمان بهار دلم جور دیگریست
تشنه لبان را به لب آمد نفس
ای شه خوبان تو به فریاد رس
حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
سلامی که دریا به ساحل فرستد
سلامی که یک دل به یک دل فرستد.
IU
PNU
http://najvayemehrbani.blogfa.com/