آرام آرام
خون مي چكد از پيكرش آرام آرام
لرزيد قلب همسرش آرام آرام
بوسيد عكس دخترش رابعد پر زد
زخمي شده بال و پرش آرام آرام
ميدان مين را ديد و با يك يا علي رفت
خاليست حالا سنگرش آرام آرام
يك گام ديگر رفت اما گام بعدي
جا مانده پاي ديگرش آرام آرام
مي سوخت در آتش ولي لبخند مي زد
ققنوس شد خاكسترش آرام آرام
مهر و پلاك و چفيه و پوتين لبخند
انگار پيدا شد سرش آرام آرام
بر روي دوش شهر مي بردند او را
افتاده عكس قاب با ربان مشكي
در چشم هاي دخترش آرام آرام
منبع : كتاب امواج ارغواني برگزيده ي آثار هفدهمين كنگره ي شعر دفاع مقدس
شاعر / نويسنده : مهدي گنجي گوهري