-
سلاحهاي سوارهنظام
سلاحي كه جنگجوي سواره به كار ميبرد منعكس كننده مهارت او به عنوان سواركار بود . سواران مغولي چنگيزخان ميتوانستند بدون گرفتن عنان اسب سواره بروند و البته اين كار به معناي آن بود كه ميتوانستند در پشت زين از كمان خود استفاده كنند . سواران معمولاً نيزه كوتاه و بلند را در يك دست ميگرفتند و با آن ضربت ميزدند . نيزه آن قدر بلند بود كه به سرباز پياده امكان ميداد تا از نزديك به دشمن ضربت وارد كند . آنان معمولاً مستقيماً به سوي دشمن پيش مي تاختند تا سرعت و نيروي محركه آني اسب را به سنگيني نيزه بيفزايد . نيزهسواران در اروپاي قرون وسطي موردپسند واقع شدند و سواران لهستاني و مجارستاني استفاده از آن را ادامه دادند . نيزهداران لهستاني از اين سلاح در جنگهاي ناپلئوني سالهاي 1800-1815 برضد فرانسويان استفاده كردند . شهسواران قرون وسطي هم قبل از اين زمان در جنگها از نيزه استفاده ميبردند و مهارتهاي خود را در مسابقات نشان ميدادند . چون در جنگ با نيزه ممكن است دشمن اسب شهسوار را هم به صورت هدف درآورد از اين رو صنعتگران به ساختن زره براي اسب روي آوردند .
زره اسب را سينهپوش هم مي گفتند كه در سادهترين شكل خود شامل خفتان و صفحهاي براي پوشاندن جلوي صورت اسب و سينهبند تزييني ميشد كه تا بالاي پاهاي جلو سينه ميرسيد . اگر قرار بود اسبي تماماً زرهپوش شود گذشته از پوششهاي فوق ، كفلپوش ، رانپوش و پهلوپوش را هم بر آن ميافزودند . كفلپوش در واقع سرين اسب را محفوظ ميدانست . ران پوش و پهلوپوش هم صفحه اريبي شكلي بود كه به قاعده زين مي بستند . اين صفحه پهلوهاي اسب را ميپوشاند و فاصله كفلپوش و سينهبند را پر مي كرد.
-
قلعهها و استحكامات
امروزه ميتوان نمونههاي متعددي از استحكامات دوره ماقبل تاريخ و عهد قديم را در سراسر دنيا مشاهده كرد . كساني كه آنها را بنا كردهاند غالباً از عوارض طبيعي زمين مثل تپه ، صخره ، پرتگاه ، رودخانه ، درياچه و باتلاق براي استحكام آنها بهرهداري كردهاند . هرجا چنين عوارضي موجود نبوده مردم با حفر خندق و ايجاد خاكريز و بعدها با ساختن ديوار و برج اين گونه موانع را به وجود آوردندهاند . سازندگان قلعه بعضي اوقات از مكانهاي قبلي استفاده ميكردند . مثلاً هنري اول شاه انگلستان ، در دهه 1120 ميلادي با استفاده از استحكامات مربع شكل و متعلق به دژ نظامي پيشين ساكسونهاي رومي در پروچستر واقع در همشاير ، قلعهاي بر فراز بلندي و محصور در ديوار بنا كرد . اكنون هم ميتوان نماي كلي دژهاي نظامي مربع شكل رومي را در سراسر اروپا مشاهده نمود . دژ نظامي را به زبان رومي كستروم ميگفتند كه واژه انگليسي كسل به معناي قلعه از آن اقتباس شده است .
-
ديوارها
ديوار قلعهها را با يك الگوي ثابت مي ساختند و معمولاً برگرد قلعه ديوار سد مانندي بالا ميآوردند . ضخامت ديوار بين 5/1 متر تا 8 متر متفاوت و آن قدر عريض بود تا نگهبانان بر بالاي آن راه بروند . بر بالاي ديوار جانپناه يا سنگرهايي ميساختند كه خود حدود نيم متر ضخامت داشتند . در بعضي از قلعهها اين جانپناه را تنها در بالاي وجه بيروني ديوار بالا ميآوردند . تعدادي هم در هر دو وجه يعني رو به بيرون و داخل قلعه مي ساختند . بلندي اين جانپناه ها به حدود 2 متر ميرسيد و از اين رو بگهباني كه بر بالاي ديوار سد مانند ميايستاد ميتوانست به طور كامل پشت آنها پنهان شود و محفوظ بماند در طول جانپناهها فاصلههاي معيني وجود داشت كه آن قدر كم ارتفاع و عريض بود كه كمانداران از آن به سوي دشمن تير پرتاب ميكردند . اين فواصل يا شكاف را برج و بارو و كنگره ميگفتند . به بخشهاي مرتفع شكافها كه كمانداران را محافظت ميكرد ، بارو يا جرز ميان دو تيركش ميگفتند .
-
بمباران
پيش از اختراع توپ ، سلاحهاي بمباران كننده را براساس استفاده از نيروهاي طبيعي مي ساختند . سلاحهاي عهد قديم و دوران قرون وسطي بر پايه سه اصل عمل كردند : فشار فنر ، پيچش و استفاده از وزنه تعادل . مثلاً كمانهاي زنبوركي فوقالعاده بزرگ از فشار فنر استفاده ميبردند . در اين كمانها از چوبهايي با خاصيت فنري مثل چوب زبان گنجشك يا چوب درخت سرخدار كه به آساني خم ميشد ، استفاده ميكردند .
پيچش يا پيچيدن را در سلاحهايي به كار ميبردند كه قدرت آن را طناب پبچيده فراهم ميآورد . هر چه طناب را محكمتر ميپيچند هنگام رها شدن قدرت بيشتري به دست ميآمد . از اين روش براي پرتاب سنگ يا نيزه بهره ميبردند . روميها در سده سوم ميلادي يكي از سلاحهاي پيچشي خود را كه نوعي منجنيق سنگين براي پرتاب سنگ بود گورخر نام دادند . دليل اين نامگذاري آن بود كه وقتي طناب اين ماشين را رها ميكردند لگد شديدي ميزد . روميها طناب اين ماشين را از موي آدمي درست ميكردند زيرا خاصيت كششي آن زياد بود .
منجنيق سنگانداز هم نوعي سلاح مثل كمان زنبوركي بود . در اين ماشين ، با خم كردن دو قطعه چوب در يك طناب پيچيده يا قيطان مو ، فشاري مثل فنرايجاد ميكردند .
سلاحهايي كه براساس وزنه و تعادل يا خاصيت ترازويي عمل ميكردند حدود 500 ميلادي از چين به اروپا رسيدند . اين نوع سلاحها همچون الاكلنگ عظيمي بودند كه در يك سر وزنهاي ثقيل و در سر ديگر آن فلاخن يا پرتاب كنندهاي ميبستند . سنگ يا هر نوع « مرمي» ديگري را در فلاخن ميگذاشتند كه از پايين مهار شده بود و در اين حالت وزنه تعادل در هوا بود وقتي مهار خلاص ميشد وزنه تعادل به پايين ميآمد و سنگ فلاخن را به هوا پرتاب ميكرد . سنگ تنها چيزي نبود كه سلاح ترازويي مي توانست پرتاب كند . مواد شعلهور را هم بر بالاي ديوار پرتاب ميكرد تا آتشسوزي ايجاد شود . و به علاوه اجساد انسان و حيوان را نيز به سوي مدافعان پرتاب ميكردند تا موجب عفونت شود و روحيه مدافعان پايين بيايد . امروزه در نظر اول اين نوع سلاح خشن وساده جلوه ميكند . اما در شرايط قرون وسطي و وجود جادههاي نامطلوب و وسايل نجاري ، ساختن سلاحهايي مثل منجنيق تعادلي يا منجنيق سنگانداز و آوردن آنها به ميدان نبرد ، در واقع شاهكار حيرتآوري به شمار ميرفت .
-
سينهكشها ، دژكوبها ، و نقبزني
براي آنكه محاصره كنندگان بتوانند سلاح هاي خود را به دشمن محاصره شده نزديكتر كنند ، بيرون از ديوارهاي قلعه يا شهر به ساختن سينهكش يا سراشيبي اقدام ميكردند . سينهكشها يا گذرگاهها را براي آن ميساختند تا از حفرهها و خندقهاي پر آب عبور كنند . مطلوبتر آن بود تا بيشتر از يك سينهكش ساخته شود تا دشمن نداند حمله اصلي از كدام جهت انجام ميشود . روميها در ساختن سينهكش موسوم به پشته يا خاكريز با استفاده از چوب ، خاك و سنگ مهارت داشتند و پيشگامي كردند .
نيروهاي محاصره ابتدا خندق را پر ميكردند و تا پاي ديوار دشمن سينهكش ميساختند ، سپس قلعهكوبها را روي چرخ به موضعشان ميكشاندند . قلعهكوب را بايد قديميترين سلاحهاي محاصره به شمار آورد . ابتدا آنرا از تنه قطور درخت مي ساختند و با زنجير از چهار چوب يا قاب الواري ميآويختند تا در هوا نوسان كند . همه اين مجموعه را در داخل حفاظي موسوم چارطاقي يا پنت هاوس قرار مي دادند . سقف و ديوارهاي چار طاقي را غالباً با پوست حيوانات ميپوشاندند و آن را خيس ميكردند تا در مقابل آتش مصون بماند .
قلعهكوبها را به قبه فلزي و بعضاً هم به شكل قوچ ميساختند و اين قبه را در نوك تنه درخت براي كوبيدن نصب مي كردند . جنگاوران با نوسان دادن ميله دژكوب و كوبيدن آن به در و با سعي فراوان و با صرف وقت ميتوانستند سوراخي در آن ايجاد كنند .
-
ود باروت به عرصه جنگ
باروت جامد موقع سوختن به سرعت به گاز بدل مي شود و اگر منفذي براي خروج باشد جرقه و دود سفيدي ايجاد مي شود و صداي چنداني هم توليد نميكند . اما اگر منفذي موجود نباشد بر نيروي انفجاري و صداي آن افزوده ميشود . در اين حالت انرژي توليد ميكند كه ميتواند موجب راندن جسم جامد در داخل لوله شود و يا ساختماني را منفجر كند . بريتانياييها نخستين قومي در اروپا بودند كه در نبرد كرسي ( 1346 ) باروت به كار بردند .
ميگويند ادوارد شاه انگلستان سه تا پنج قبضه تفنگ داشته است كه به دليل شكل بطري يا ظرف مانندشان آنها را كوزه ميناميده . سلاحهاي اوليه ، سنگ پرتاب ميكردند و يا مانند كمان زنبوركي پيكان رها ميكردند .
با گذشت سيصد سال در ساختمان توپ تغييري حاصل نشد . ابتدا باروت را از دهانه توپ داخل لوله ميريختند و سپس با سنبه آن را در ته لوله مي فشردند آنگاه لايي پنبه را از دهانه لوله با كمك سنبه به ته لوله مي راندند تا باروت فشرده را در جاي خود محكم نگاه دارد . سپس گلوله مدور را در سر لوله وارد ميكردند. در ته لوله سوراخي كوچكي وجود داشت كه قدري باروت در آن ميريختند و رشتهاي آغشته به شوره يا نيترات پتاسيم را به اين سوراخ وارد ميكردند و آتش ميزدند كه به آرامي ميسوخت .
-
اسلحه و جنگافزار در دوران جديد
از ابتداي سده هجدهم تا كنون ، شيوههاي نظامي بيش از حد تصور ما دستخوش دگرگوني گرديده است . تفنگهاي چخماقي ، جاي خود را به سلاحهاي پيشرفته خودكار دادهاند و بالگردهاي نظامي و تانكهاي پيشرفته ، جاي اسبهاي تندرو را گرفتهاند . البته در خلال سده گذشته ، دگرگونيها با سرعت بيشتري صورت گرفته است .
در شرايطي كه جنگ جهاني اول تقريباً نبردي تن به تن به شمار مي رفت ، جنگ خليج فارس را ، هواپيماهاي پيشرفته نظامي و موشكهاي دوربرد به پيش بردند .
اختراع ماشين بخار و موتورهاي بنزيني ، موجب شد كه نظاميان مجبور نباشند براي نقل و انتقال نيروها و ادوات جنگي تنها به حيوانات كه خستگي و يا جراحت ، آنها را از پا ميانداخت ، تكيه كنند . كشتيهاي بزرگ كه نيروي محركه آنها بخار بود و با سرعت زيادي در مسير مخالف باد و يا جريانهاي آبي حركت ميكردند ، جايگزين كشتيهاي بادباني شد .
صفحات زرهي كه در قرون وسطي از جان شهسواران ( شواليهها ) محافظت ميكرد ، با گذر زمان ، براي حفاظت از كشتيها ، خودروها و حتي هواپيماها به كار گرفته شد . توليد موادي سبكتر ، مقاوم و ايمن در برابر آتش ، افزايش يافت . اين مواد جديد در ابتدا براي تهيه لباسهاي خدمه كشتي و هواپيماها به كار ميرفت . اما براي آتش نشانها و كاركنان اورژانس نيز كاربرد پيدا كرد . قبل از جنگ جهاني اول ، مردم به علم بسيار خوشبين بودند . آنها معتقد بودند كه پيشرفتهاي فناوري ، بي شك زندگي را امنتر ، سالمتر ، و راحتتر ميكند . از زاويهاي ، اين باور درست است ، اما نبايد از نطر دور داشت كه دانش امروز در خدمت جنگ است .
-
تپانچه و تفنگها
شما در هر كشوري كه زندگي ميكنيد ، ميتوانيد انواع تپانچه را همه روزه ببينيد ، چرا كه مامورين پليس ، بايد به آن مسلح باشند .
در داستانها و فيلمهاي مهيج وسترن ، قهرمانان و افراد شرور ، مسلح به سلاحهاي كمري هستند . احتمالاً شما تا كنون بسياري از سلاحهاي كمري را ديدهاند . اما آيا ميدانيد كه آنها چگونه كار ميكنند ؟
دو نوع تپانچه وجود دارد . رولور ، داراي يك خشاب استوانهاي ميباشد كه 6 گلوله ، در آن جاي ميگيرد . كلتهاي مدرنتر به طور خودكار مسلح ميشوند . آنها داراي خشابي هستند كه جدا شده و 14 گلوله در آن جاي ميگيرد و از قسمت پايين دسته ، داخل سلاح قرار ميگيرد .
تفنگها بر سه دستهاند : برخي با دست مسلح ميشوند ، بعضي نيمهخودكار و دستهاي سلاحهاي خودكار هستند كه در خشاب آنها بين 5 تا 30 گلوله جاي ميگيرد . درسلاحهاي خودكار ، گلوله بعدي خود به خود براي شليك در محفظه مربوطه قرار ميگيرد ، به اين ترتيب اين نوع سلاح هنگامي كه ماشه آن كشيده شود ، به طور مرتب شليك ميكند . معروفترين رولورها ، ششلولها ( شش تير ) هستند كه در دهههاي نخست قرن نوزدهم در ايالات متحده مورد استفاده قرار ميگرفتند .
براونينگ 9 ميلي متري بلژيكي كه قدرت بسيار بالايي داشت ، براي نخستين بار در سال 1935 ساخته شد . اين اسلحه پس از فشنگگذاري ، حدود 1134 گرم وزن داشت و برد مؤثر آن بين 50 تا 73 متر بود . در مخزن فشنگ آن ، 13 گلوله در دو رديف منظم جاي ميگرفت ، يك مزيت جالب كه در نمونههاي بعدي نيز مورد استفاده قرار گرفت .
انگليسيها در طول جنگ جهاني اول و بيش از نيمي از جنگ جهاني دوم از تفنگ كاليبر 7/7 ميلي متري لي انفيلد- ام- ال- اي استفاده ميكردند ، اسلحه اي كه با حركت گلن گدن مسلح ميشد . كاراباينر 98- كاكاليبر 87/7 آلماني ، اسلحهاي بسيار دقيق بود ، اما خشاب آن تنها ظرفيت 5 گلوله را داشت . تفنگهاي گاراند ام- يك و كارباين ام- يك آمريكايي كه پس از شليك گلوله دوباره مسلح ميشدند ، از آن جهت كه مقاوم ، قدرتمند و قابل اطمينان بودند ، در طول جنگ جهاني دوم ، بسيار پرطرفدار بودند .
-
سلاح هاي خودكار
ساخت نخستين مسلسل به سال 1817 بازميگردد ، زماني كه استفاده از اسلحه پاكل در انگليس گسترش يافت . اين سلاح ، يك رولور دستي بزرگ بود كه روي پايه اي قرار ميگرفت و در هر دقيقه 7 گلوله شليك ميكرد . گاتلينگ نيز سلاح دستي بود كه با نواختن بين 100 تا 200 گلوله در هر دقيقه شليك ميكرد . اين اسلحه در سال 1862 در آمريكا به بهرهبرداري نظامي رسيد و در جنگهاي داخلي به كار گرفته شد .
نخستين مسلسل خودكار كه با موفقيت مورد استفاده قرار گرفت مسلسل كاليبر 32 ماكزيم بود كه توسط هيرام ماكزيم آمريكايي طراحي شد . اين سلاح با استفاده از انرژي حاصل از شليك گلولهها ، مكانيزمي را به كار ميرفت تا در هر دقيقه 500 گلوله شليك كند اين ميزان سرعت در شليك گلولهها ، لوله تفنگ را داغ ميكرد ، به همين دليل از يك پوشش مملو از آب براي خنك كردن آن استفاده ميشد . انگليسيها از اسلحه ماكزيم در سال 1895 به صورت عملياتي استفاده كردند .
مسلسل فرانسوي هاچيكس با استفاده از گاز باروت عمل ميكرد . اين سلاح لولهاي سنگينتر از سلاحهاي قبلي داشت و به گونهاي طراحي شده بود كه نيازي به پوشش خنك كننده آبي نداشت و به وسيله هوا خنك ميشد . گلولههاي اين مسلسل در يك تسمه چرمي جاسازي شده بود ، در حالي كه در سلاحهاي مشابه ديگر ، از تسمههاي فلزي براي اين منظور استفاده ميشد .
نخستين مسلسلهاي سبك ، گلولههايي به اندازه سلاح كمري شليك ميكردند و يك نفر به سادگي مي توانست آنها را حمل كند . استفاده از اين نوع مسلسل ها پس از پايان جنگ جهاني اول گسترش يافت . مسلسل تامسون ( تامي) كاليبر 43/11 ميليمتري كه در دهه 1920 در آمريكا طراحي و ساخته شد ، در ميان گروههاي تبهكار آن سالها بسيار محبوب گرديد .
ارتشهاي آمريكا و انگليس ، در جنگ جهاني دوم ، به طور گستردهاي اين سلاح را مورد استفاده قرار دادند . ام-پي 38/40 آلماني كه در جنگ جهاني مورد استفاده قرار گرفت ، نخستين مسلسل دستي بود كه قنداق تاشو فلزي داشت . اين مزيت باعث كاهش طول مسلسل از 8/83 سانتيمتر به 1/64 سانتيمتر شد .
-
توپخانه ، توپها و خمپارهاندازها
جنگ و درگيري در اروپا و شمال آمريكا در خلال سالهاي 1500 تا 1800 ميلادي ، با غرش توپها و توفاني از آتش و دود همراه بود ، زيرا نيروهاي توپخانه با حرارت فراوان به تبادل آتش مشغول بودند . توپها از دهانه لوله پر ميشدند و گلولههاي كروي يا گلولههاي توپ شليك ميكردند . بزرگترين و مهمترين پيشرفت در صنعت ساخت توپخانهها در سال 1858 با توليد لولههاي خاندار به وقوع پيوست. لوله خاندار موجب ميشود كه گلوله توپ ، پس از شليك ، حركتي دوراني و سريع داشته باشد و اين امر موجب دقت بيشتر در اصابت گلوله ها به اهداف ميگردد . توپ ته پر كه گلوله و خرج آن از عقب قبضه بارگيري ميشد ، در حوالي سال 1870 به كار گرفته شد . مكانيسم پسزني براي جذب و تعديل پسزدن ( لگد ) قبضه در هنگام شليك ، از سال 1888 ابداع گرديد .
خمپاره اندازها سلاحهايي بودند كه از دهانه لوله پر ميشدند و گلولههاي خود را در مسير منحني و زاويهدار شليك ميكردند . سابقه خمپاره اندازههاي مدرن را ميتوان در خمپارهاندازههاي سبك انگليسي كه در جنگ جهاني اول به كار گرفته شد ، يافت .
همه سلاحهاي جنگ جهاني دوم ، مثل توپهايي عظيمي كه آلمانيها فقط به كمك راهآهن ميتوانستند جابجا كنند تا خمپارهاندازههاي كوچك ژاپني كه سلاح سازماني گردانهاي رزمي بود ، منجر به توسعه و ساخت پوپخانههاي مدرن و پيشرفته امروزي گرديد .
نمونه توپهاي آلماني ، توپ گوستاو كاليبر 813 ميليمتري بود كه در هنگام محاصره شهرهاي لنينگراد و سواستوپول گلوله هايي به وزن 5443 كيلوگرم را تا مسافت 46 كيلومتر شليك ميكرد . خدمه اين قبضه 1500 نفر بودند ! خمپارهانداز ژاپني با كاليبر 70 ميليمتر كه 5 نفر خدمه داشت ، گلوله اي به وزن 2/4 كيلوگرم را تا مسافت 1372 متر شليك ميكرد .
يكي ديگر از خمپارهاندازهاي جنگ جهاني دوم ، خمپارهانداز بزرگ 610 ميليمتري با نام كارل بود كه از آن نيز براي بمباران سواستوپول و همچنين ورشو استفاده شد . اين خمپارهانداز ، گلولهاي به وزن 1787 كيلوگرم را حداكثر تا مسافت 2225 متر پرتاب ميكرد . اين خمپارهانداز بر روي شاسي يك ارابه سوار ميگرديد .
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن