فراخ‌كرد (Fraxkard) شكل پارسي ميانه‌ي واژه‌ي اوستايي Vourukasha، به معناي "دارايشاخابه‌هاي پهناور"، نام اقيانوسي كيهاني در اسطوره‌هاي ايران است. برپايه‌ي اسطوره‌اي محفوظ مانده در كتاب‌هاي پهلوي، در آغاز آفرينش، Tishtar / Tishtriia، ايزد باران، ابرها را برانگيخت و بر سراسر زمين باران فرو ريخت. سپس مينوي باد (Wad) آب فرو ريخته را روبيد و آن را به سوي انتهاي جهان پيش راند، كه از آن آب،درياي "فراخ‌كرد" پديد آمد (بن‌دهش، ترجمه‌ي مهرداد بهار، ص 64؛ گزيده‌هايزادسپرم3/12). چنين گفته شده است كه فراخ‌كرد در دامنه‌هاي جنوبي البرز (Haraburz) واقع شده و يك‌سوم زمين را فراگرفته است. بخشي از فراخ‌كرد نيز گرداگرد Xwanirah (خونيره)، سرزمين مركزي جهان، را در برگرفته است (زادسپرم3/35). رود اسطوره‌اي Aroduui Sura Anahita (ارودويي سورا اناهيتا)، كه احتمالاً جانشين عنوان كهن‌تر Harahuditi* است، به درون اين دريا مي‌ريزد (يشت 5/4). گفته مي‌شود كه فراخ‌كردشامل يك‌صد درياچه (war) به نام "چشمه‌هاي Ardiwsur" يا "سرچشمه‌هاي دريا" است كه بزرگي هر كدام 1800 فرسنگ مي‌باشد (بن‌دهش، ص73؛ زادسپرم3/12). از فراخ‌كرد دو رود بزرگ به نام‌هاي Arang و Wehrod سرچشمه گرفته و جاري مي‌شود سپس گيتي را دور مي‌زند و پاكيزه مي‌شود و به درياي فراخ‌كرد باز مي‌پيوندد (بن‌دهش، ص 65). در اين دريا جذر و مد و جنبشي وجود ندارد (بن‌دهش، ص86). فراخ‌كرد انبار و مخزن اصلي باران است (وي‌ديوداد21/4؛ دين‌كرد، ويراسته‌ي مدن، 108/5 و به بعد). هنگامي كه آب‌هاي آن به Hugar / Hukairiia ي بلند، قله‌ي البرز، بر مي‌شود، در آن جا پاك و پيراسته مي‌گردد. بخشي از آن به فراخ‌كرد باز مي‌ريزد و باقي‌اش به صورت نم و تراوش آب به همه‌ي جهان مي‌رسد (بن‌دهش، ص124؛ مينوي خرد، ترجمه‌ي احمد تفضلي، ص62). در مركز فراخ‌كرد، كوه Us.hendauua (پهلوي: Usindam) واقع است و گرداگرد قله‌ي آن، بخارهايي كه به صورت ابرهاي باراني به سراسر زمين مي‌گسترد، گرد مي‌آيد (يشت 8/33-32). برپايه‌ي يك روايت، آب‌هايي كه از Hugar به فراخ‌كرد جاري مي‌شود، نخست بر اين كوه فرو مي‌ريزد (بن‌دهش، ص71، 73؛ دادستان دينيگ92/5).
"
هوم سفيد" كه درخت Gokaran (گوكرن) نيز خوانده مي‌شود - و در پايان جهان، مردمان رستاخيز كرده با نوشيدنافشره‌ي آن جاودانه مي‌شوند - در ژرف‌ترين بخش فراخ‌كرد روييده است (مينوي خرد،ص81، 143؛ بن‌دهش، ص100). يك ماهي افسانه‌اي (به نوشته‌ي بن‌دهش، دو ماهي) به نام Kar (اوستايي: Kara، يشت14/29) در اين جا زندگي مي‌كند و وظيفه‌اي او دور و دفع كردن وزغي است كه اهريمن براي آسيب رسانيدن به "هوم سفيد" آفريده است (بن‌دهش، ص 01-100؛ مينوي خرد، ص81، 143). گفته مي‌شود كه درخت اسطوره‌‌اي ديگري نيز به نام "درخت بسيار تخمه" (was-tohmag)، "رنج زُدا" (jud-besh) در فراخ‌كرد روييده است (بن‌دهش، ص 65، 03-100؛ يشت12/7؛ وي‌ديوداد 5/19). جز اين‌ها، جانوري افسانه‌اي بهنام "خر سه پا" در ميان فراخ‌كرد ايستاده است (يسنه‌ي 42/4؛ بن‌دهش، ص101 و به بعد؛ مينوي خرد، ص81، 141). از اين اقيانوس، فروشي‌ها (fravashi) پاس‌داري مي‌كنند (يشت 13/59).
فراخ‌كرد صحنه‌ي وقوع برخي روي‌دادهاي اسطوره‌اي است. نبرد Tishtar / Tishtriia، ايزد باران، و Aposh / Apaosha، ديو خشكي، در اين جا روي داده است (يشت 8/29-20؛ بن‌دهش، ص 64). اين دريا پناهگاه «فر» (اوستايي: xvarenah؛ پهلوي: xwarrah) بود، زماني كه از جمشيد (اوستايي: Yama)، و از افراسياب (اوستايي: Frangrasiian)، كه براي به دست آوردن آن تلاش و تقلايي بي‌هوده كرد، گريخت (يشت 19/58-56؛ دين‌كرد، ويراسته‌ي مدن، 613/2 به بعد). در موردي ديگر، هنگامي كه «فر» از Kayus / Kavus مي‌گريخت، در داخل اين اقيانوس پناه گرفت (دين‌كرد 16-815). گرشاسپ (اوستايي: Keresaspa) بر ديو Gandarw / Gandarewa در ساحل آن چيره شد، و Vandaremainish، برادر ارجاسپ براي پيروزي بر گشتاسپ (اوستايي: Vishtaspa) در ايناقيانوس براي Aredvi Sura Anahita قرباني تقديم كرد (يشت 5/17-116). ممكن است كهفراخ‌كرد در برخي دوره‌هاي تاريخي با درياي مازندران يا درياي سياه و يا به ويژه با اقيانوس هند (ابراهيم پورداوود: يشت‌ها، ج1، كتاب‌خانه‌ي طهوري، 1347، ص133، ي 2؛ مهرداد بهار: از اسطوره تا تاريخ، نشر چشمه، 1377، ص22) مطابقت داده شده باشد، اما با وجود اين، يقين و اطميناني در اين موضوع وجود ندارد (مري بويس: تاريخ كيش زرتشت، ج1، انتشارات توس، 1376، ص 198).*

* A. Tafazzoli, "Fraxkard": Encyclopaedia Iranica, vol. X/2, 2001