مفسران جديد متون اوستاي كهن مايل به كمينه ساختن وجود يا اهميت آخرت شناسي درآنها هستند. اين پژوهشگران گاثاها را اصولاً متوني آييني، و در روح و جوهره نزديك و شبيه به سرودهاي ودايي ميدانند كه هدف پيشواي ديني از آفرينش آنها، فراهم آوردن نيكبختي و حمايت [ايزدان] براي خود و جهان است. طرفدار چنين ديدگاهي، "هلموت هومباخ" (Helmut Humbach) است، هر چند وي اهميت اندكي بدان بخشيده است (Die Gathas des Zarathustra, Heidelberg, 1959, I, p. 74)، و "ژان كلنز" (Jean Kellens) كه وجود آخرت شناسي خاصي را در بافت آييني گاثاها پذيرفته است ("L'eschatologie mazdeenne ancienne" in S. Shaked and A. Netzer, eds., Irano-Judaica 3, 1994, pp. 49-53). با وجود اين، ديگر پژوهشگران از سنتزرتشتي در بازيابي پيشآگاهي برخي از انگارههاي اصلي آخرت شناسي در گاثاها، كهسپستر توسعه يافته و جايگاهي مركزي را در دين زرتشتي به دست آورده است، پي رويميكنند. با وجود پيشرفتهاي كلان حاصل شده در فهم گاثاها، اين متون هنوز بسيار پيچيده و مبهماند و تفسيرهاي گوناگون را برميتابند.
در گاثاها اشارهاي وجوددارد به اين آموزه كه فرد، به لحاظ آخرت شناختي، در برابر كردارهاي خويش مسؤول و پاسخگو است (يسن 31/14). انگارههايي چون garo.demana، كه غالباً "خانهي سرود" ترجمه شده (يسن 50/4، 51/15)، demana vanheush mananho "خانهي منش نيك" (يسن 32/15)، يا anheush vahishta "بهترين هستي" (يسن 40/10، و با اطنابي توصيفي، 17-15) به نظر ميرسد كه با پاداش دادن روح به جهت انجام دادن كارهاي نيك مرتبط باشند. برعكس، "خانهي دروغ" (druji demana)، جزايي است براي كردارهاي بد (يسن 46/11، 49/11). اين وضعيت دوزخي به صورت «زندگي دراز در تاريكي، خورش پليد، [و] بانگ دريغ» (يسن 31/20) توصيف ميشود. در يسن 33/1 و 49/4 ممكن است اشارهاي وجود داشته باشدبه كيفر اختصاص داده شده به كساني كه كردارهاي بدشان از كارهاي نيكشان فزونتر است. انگارههاي بهشت و دوزخ در گاثاها با عبارات "بهترين [هستي]" (يسن 44/2)، و "بدترين" (يسن 30/4) بيان ميگردد. پل آخرت شناختي با اصطلاح chinvato peretu [= پلگزينش] (يسن 32/15، 33/1، 46/11)، و نيز شايد به وسيلهي "آتش" (يسن 31/9) دلالت ميشود. قاعدتاً نميتوان با اطمينان گفت كه در گاثاها، آخرت شناسي با اصطلاحات اختصاصي يا عمومي داوري (قضايي) نموده و دريافته ميشود. به نظر ميرسد Sraosha ("اطاعت") ايزدي است كه به طور بسيار نزديك و عميقي با موضوع داوري و قضاوت درگاثاها مرتبط است.
يكي از اصطلاحات روشن آخرت شناختي در گاثاها Saoshyant، سودرسان آينده، است؛ اصطلاحي كه شايد در اصل براي خود زرتشت به كار رفته است (مانند يسن 46/3). همچنين گاثاها به فلز گداخته (يسن 51/9، 33/1، 46/11) اشاره دارد كه، هر چند زمينهي آن بسيار روشن نيست، اما ميتوان آن را در مفهومي كه پيرامون اين انگاره در نوشتارهاي پهلوي بسط و توسعه يافته است پذيرفت، كه برپايهي آن، از يك داوري مكانيكي، كه به موجب آن مردم بايد سراسر رودي از فلز گداخته را بپيمايند، نيكوكاران سالم و صحيح بيرون ميآيند. واژهي -yah نيز ممكن است به اصطلاحات آخرت شناختي در گاثاها متعلق باشد، كه، برپايهي پيشنهاد "هرمان لومل" (Herman Lommel) ميتوان آن را "بحران، جدايي، خطر"، و در مفهوم حالتي آخرت شناختي، «اضطراب ونگراني و دلواپسي [نسبت به فرجام حيات]» معني كرد. اين نكته كه آيا انگارهي "رستاخيز" پيشتر در گاثاها شرح و بيان شده است، كاملاً روشن و آشكار نيست. امالومل يسنهاي 30/7 و 34/14 را دلايل و نشانههاي موجوديت اين باور دانسته و در نظر گرفته است.*
* This article is based on: Sh. Shaked, "Eschatology I. in Zoroastrianism and Zoroastrian influence", Encyclopaedia Iranica, vol. VIII/6, 1998