اما با آن که شاه جديد از نظر نظامي شهرياري کارآمد و شايسته بود ، متکبرتر ، نسينجيده تر و تند خوتر از پدر بود . از کارهاي ظاهرا تند که به خشايارها نسبت مي دهند ، واکنش وي در مقابل شنيدن خبر وقوع توفاني است که پل احداث شده بر داردانل را ويران کرده بود . هردوت مي نويسد :
" وقتي خبر ان فاجعه به اطلاع شاه رسيد ، خشايارشا سخت بر آشفت و دستور داد سيصد تازيانه بر "هلسپونت" بکوبند . همچنين فرمان داد هلسپونت را ادب کنند و دو رشته غل و زنجير در ان انداخته و بگويند : " اي آب روان تلخ و شور ، اين مجازات ها را صاحبت که بدون هيچ گونه آسيبي نسبت به تو کارش را لنگ کردي مقرر داشته . اما به هر صورت خشايارشا از روي تو عبور خواهد کرد و از اين پس احدي براي تو و به ياد تو نذر و قرباني نخواهد کرد و تو با ابي شور و گل الود ديگر شايسته قدر و احترام نخواهي بود . " علاوه بر مجازات مقرر ، دستور داد مسئولان ساختمان پل به اشد مجازات برسند و ساختن پل جديد به عده اي ديگر محول شود ."
برخي دانشمندان اظهار عقيده کرده اند که مجازات آبراهه ، انگيزه مذهبي داشته است ، چون بنا به باورهاي کيش زرتشت آب هاي شور در اثر آلوده سازي " اهريمن " شور شده اند ، يا برخي ديگر اين کردار شاه بزرگ را به منظور تقويت روحيه سربازان غير ايراني دانسته اند تا به انها نشان داده شود که پادشاه ايران حتي بر نيروهاي طبيعي مانند آب و باد فرمان مي راند . اما به هر حال اين فرضيات نمي تواند توضيح يا توجيهي براي رفتار سنگدلانه خشايارشاه در گردن زدن سازندگاني باشد که در وقوع توفان بيگناه بوده اند . همچنين حادثه دلخراشي که پس از بازسازي پل اتفاق افتاد قابل توضيح نيست . هنگامي که ارتش در حال ترک " سارد " به مقصد داردانل بود ، يکي از اتباع ليديايي شاه ، مردي به نام " پيتيوس " که پنج پسرش در خدمت ارتش ايران بودند از شاه تقاضا کرد بزرگترين پسرش را از خدمت نظام معاف کند تا بتواند از کل خانواده اش سرپرستي نمايد . شاه در مقابل اين درخواست منطقي واکنشي سخت خشم آلود داشت .... اين رفتار حاکي از ان است که خشايارشا فرمانروايي بود که بسيار کمتر از داريوش يا کوروش اهل مدارا و مهرباني بود .

با اين حال خشايارشا در زمينه لجستيک نظامي توانست از پيشينيان برجسته خود پيشي بگيرد . نيروهاي تهاجمي اي که در بهار سال 480 ق.م به داردانل رسيدند تمام نيروهاي پيشين را تحت الشعاع قرار دادند . شمار آنها دويست هزار پياده و سواره نظام ، هشتصد تا هزار کشتي جنگي با حداقل 150 هزار پاروزن و ملوان ، و تعداد عظيمي نيروي پشتيباني و افراد اردو تا حدود سيصد هزار بر آورد شده است . عظمت خطر چنين لشکري از تعداد ناچيز سپاهيان يونان آن روز معلوم مي شود . حتي پر جمعيت ترين دولت - شهرها ( که آتن در راس آنها قرار داشت ) مي توانستند فقط حدود يکهزار مردي رزمي فراهم کنند و اکثر آنها بيش از چند صد سرباز نداشتند . بنابراين شگفت نيست که موج بيم و هراس با مشاهده لشکر عظيم ايران که وارد اروپا مي شد سراسر يونان را فرا گيرد . هردوت اين ارتش بزرگ را چنين توصيف مي کند :
" لشکر پياده و سواره نظام از پل بالا که در طرف درياي سياه ساخته شده بود گذشتند و چارپايان و گماشتگان از پل ديگر در سمت درياي اژه . ابتدا ده هزار تن ، همه با تاج گل و از دنبال ايشان انبوه سپاهيان شامل افراد ملت هاي گوناگون عبور کردند . تمام روز نخست صرف عبور لشکريان شد . روز ديگر نخست اسب سواران هزار نفري و سپس گروه نيزه داران با سرنيزه ها به سمت پائين عبور کردند . اين عده نيز همگي تاج گل بر سر داشتند . سپس اسب هاي مقدس و از پي ان گردونه مقدس را عبور دادند . انگاه خشايارشا با نيزه داران و سوران خاص و بقيه لشکريان که قسمت عقب ارتش را تشکيل از انجا گذشتند . در ضمن تجهيزات دريايي نيز از ساحل شرقي به سمت مقابل انتقال يافتند ... عبور کليه دسته ها هفت شبانه روز طول کشيد .
در حين عبور ارتش انبوه خشايارشا از منطقه شمالي يونان ، بيش تر دولت - شهرهاي منطقه از بيم نابودي ، بدون نبرد تسليم مي شدند . او نيز همين را انتظار داشت چون مشاوران همراهش به او مي گفتند تنها نيرومندترين دولت هاي جنوبي يونان ، اتن و اسپارت ، ممکن است به مقاومتي برخيزند . آنها همچنين به او گفتند که عبور از ترموپيل واقع در حدود 150 کيلومتري شمال آتن ، بهترين گذرگاه کوهستاني مرکز يونان است چون همانند تنگه اي ميان خشکي و دريا واقع شده و از انجا سپاهيان او به آساني به کشتي هاي خود دسترسي دارند . با وجود اين ، وقتي ايرانيان در ژوئيه سال 480 ق. م به اين گذرگاه رسيدند ديدند که نيروي کوچکي از " هوپيلت هاي يوناني راه انها را مسدود کرده است .

ساخت استحکامات يونان در ترموپيل چند ماه پيش شروع شده بود ، هنگامي که يونانيان در مقابل اين يورش عظيم نمايندگان 31 دولت و شهر خود را به کورنت واقع در شمال پلوپونز فرستادند و در انجا همايشي تشکيل دادند . هدف اين همايش براي اين دولت ها که پيوسته با يکديگر در حال کشمکش و جنگ بودند ، پيدا کردن راهي براي اتحاد و پذيرش يک استراتژي مشترک دفاعي بود . رهبران يونان ، از جمله برجسته ترين سياستمدار پرتحرک آتني " تميستوکلس " ، مي دانستند که براي مقابله با ارتش عظيم خشايارشا نياز به نيروي زميني بزرگي دارند ، نيروي که گرد آوردنش از دولت و شهرهاي پراکنده و کوچک و متعدد اگر هم ممکن بود زمان زيادي مي طلبيد . بنابراين واقع بينانه تر ان بود که کوشش خود را براي نابودي نيروي دريايي ايران متمرکز کنند . آنها به درستي استدلال کردند که ارتش ايران بدون کمک و تقويت تجهيزات دريايي تا حد زيادي فلج شده از کار خواهد افتاد . بنابراين نقشه اوليه اين شد که عده اي سپاهيان خشايارشا را در شما معطل کنند تا تميستوکلس و ساير درياسالاران يک ناوگان دريايي متحد فراهم اورند .
تصميم بر آن شد که ترموپيل را تقويت کنند و در انجا استحکاماتي ايجاد کنند ، چرا که اين گذرگاه بسيار تنگ فقط پنجاه پا عرض داشت . هردوت مي گويد : " درک اين نکته که ايرانيان در اين گذرگاه تنگ نمي توانند از سواره نظام يا از برتري نفرات خود استفاده کنند ، يونانيان مصمم شدند که در اين نقطه جلوي مهاجمان را بگيرند ."
لئونيداس ، پادشاه اسپارت مسئوليت عمليات را بر عهده گرفت و با سيصد رزمجوي برگزيده به سمت شمال حرکت کرد ، در طول راه نيز هوپيلت هاي ساير شهرها به اين رزمجويان پيوستند ، به طوري که جمع نيروهايي که به گذرگاه رسيدند به حدود هفت هزار نفر رسيد .
خشايارشاه در آغاز اطمينان داشت که نيروي عظيم او به آساني دستجات يوناني را از گذرگاه خواهد روفت و راه مستقيم به سوي آتن باز خواهد شد . اما تسليحات سنگين ، مهارت و شجاعت در نبرد هوپليت ها ، مانند نبرد ماراتون ، به ان نيروي اندک يوناني قدرتي سهمگين بخشيده بود . توصيف ديودوروس از اولين روز نبرد ، کاميابي آغازين شگفت انگيز يونانيان را در مقابل نيروي کوبنده ايرانيان نشان مي دهد :
"نبردي که در گرفت شديدترين و سهمگين ترين نبردها بود ، چون ايرانيان ، شاهي داشتند که شاهد دلاوري ايشان بود ، و يونانيان به خاطر حفظ آزادي خود مي جنگيدند ... درگيري به وضع حيرت انگيزي رسيد . مردان شانه به شانه يکديگر مي جنگيدند ... ضربات در نبردي تن به تن پي درپي فرود مي آمد و صفوف در ازدحام ميدان نبرد به هم فشرده مي شد ، تا مدتي دراز قدرت دو طرف يکسان بود . اما رفته رفته ايرانيان پايشان سست شد ، چون بسياري از انها کشته و بسياري نيز زخمي شده بودند ... سرانجام وقتي خشايارشا ديد که سراسر گذرگاه تنگ را اجساد پوشانده است و ايرانيان توان ايستادگي در برابر يونانيان را ندارند ، افراد " هنگ جاويد " را که به شجاعت ، شهرت داشتند به ميدان فرستاد اما انها نيز پس از کمي مقاومت تاب نياوردند . سپس شب فرود آمد و درگيري قطع شد در حالي که ايرانيان بسيار و يونانيان اندکي کشته داده بودند ."
هنگامي که خشايارشا دريافت که ممکن است يونانيان بتوانند تا مدتي نامحدود تنگه را در اختيار داشته باشند و مقاومت کنند ، در پي راه حل ديگري بر آمد . طلاي فراواني به يکي از افراد خائن يوناني داد تا راه مالروي کوهستاني ناشناخته اي را به انها نشان دهد و ايرانيان بتوانند به پشت يونانيان راه يابند . وقتي لئونيداس متوجه شد که گروه عظيمي از ارتش ايران راه را از پشت بر او بسته اند ، بيش تر سربازان اتحاديه يونان را مرخص کرد که به خانه هاي خود بازگردند و خود با سيصد تن "اسپارتي" و حدود هزار يوناني ديگر تصميم گرفت تا پاي جان بجنگد و بميرد . پس يونانيان که از هر سو در محاصره ايرانيان قرار گرفته بودند همگي از پاي در آمدند و کشته شدند.
اکنون خشايارشا نيروهايش را بدون مقاومت به سوي جنوب مي راند . در روز هفده سپتامبر ، يا همين حدود ، در سال 480 ق.م ايرانيان وارد آتن شدند و با نهايت حيرت ديدند که آتنيان شهر خود را تخليه کرده و به جزيره سالاميس و جاهاي نزديک ديگر گريخته اند . فقط چند تن از سالمندان و گروهي از مرتجعان خرافاتي در " آکروپوليس " که واقع بر تپه مرکزي شهر بود پناه گرفته بودند و خشايارشا فرمان داد آنها را از انجا برانند . وقتي آنها نزديک شدن ايرانيان را مشاهده کردند ، بنا به نوشته هرودوت : سخت به هراس افتادند ، بعضي ها خود را به پائين افکنده و کشته شدند و بعضي ديگر به سوي معبد خزيدند . پيشتازان لشکر ايران راست به سوي دروازه ها شتافته آنها را چهار طاق گشودند و افرادي را که به انجا پناه برده بودند امان نداند و چون کسي زنده نمانده بود بر گنجينه هاي معبد دست يافته و ارگ آکروپليس را به آتش کشيدند . خشايارشا که در اين هنگام صاحب اختيار تام آتن شده بود ، پيکي سوار روانه شوش ساخته و پيروزي خود را به اطلاع همه رسانيد .

Write By : Meraj Marjani
(The Persian Empire)
Author : Nardo , Dan"
ترجمه مرتضي ثاقب پور