ازيکي ازفيلسوفان و مرتاضان هندي پرسيدند: آيا پس ازاين همه دانش و فرزانگي و رياضت هنوزهم به رياضت مشغولي؟گفت: آري. گفتند: چگونه؟گفت: وقتي غذا مي خورم صرفاً غذا مي خورم و وقتي مي خوابم فقط مي خوابم.
اين شايد بزرگترين ثمره تمرکز است. آيا شما هم هنگام غذا خوردن مي توانيد تمام توجهتان را روي غذا خوردن و لذت و مزه غذا معطوف کنيد، يا اينکه معمولاً از افکار مربوط به گذشته و آينده آشفته ايد و چون به خود مي آييد مي بينيد غذايتان تمام شده و جز امتلا و پري معده هيچ نفهميده ايد.تمرکز واقعي يعني اينکه اگرشما درطول روزبه پنج فعاليت مختلف مشغوليد، درهرفعاليت صرفاً به آن فکرکنيد و از افکار مربوط به کارهاي ديگرآسوده باشيد.موفقيت زندگي روزانه ما تماماًً به ميزان تمرکز ما برامور روزانه ارتباط دارد. اگر شما قادر باشيد به هنگام کار فقط روي کارخود، به هنگام ورزش صرفاً روي انجام حرکات، درهنگام مطالعه فقط روي موضوع کتاب و به هنگام انجام فعاليت هنري ازقبيل موسيقي، نقاشي، خطاطي و... به فعاليت هنري خود توجه و تمرکز کنيد، عملاً موفقيت شما به ميزان چشمگيري افزايش مي يابد.تمام نوابغ جهان کساني بودند که از قدرت تمرکز فوق العاده اي برخوردار بودند. آشفتگي و شوريدگي ذهني، عملاً شما را به هيچ عنوان موفق نمي کند. وقتي کارمي کنيد به خانواده مي انديشيد، وقتي درخانواده به سرمي بريد ازشغل خود نگرانيد و وقتي ورزش ميکنيد در انديشه تحصيل هستيد و وقتي درس مي خوانيد فکرتان هزارسو مي رود. اين عملاً اتلاف وقت و مؤثر نبودن است.
موفقيت يعني تمرکز، تمرکزو تمرکز
خواننده عزيزهمهفعاليتهاي انسان براي توفيق، نيازمند تمرکزاست. اما ازسلسله فعاليتهاي نيازمند تمرکز، مطالعه، جدي ترين فعاليتي است که تمرکزدرآن نقش اساسي و محوري دارد.خود شما بارها متوجه شده ايد که پس ازمدتي که ازمطالعه تان گذشت چشمانتان روي کلمات و خطوط مي دود بي آنکه حواستان به آن باشد وهمين طورشايد چند خط و يا چند صفحه را دنبال کنيد و يکباره متوجه شويد حرکت چشمانتان صرفاً از روي غريزه و عادت بوده، فوراً به عقب برمي گرديد و شروع به خواندن دوباره مي کنيد، اما کمي جلوترمشکل تکرار مي شود. اين موضوع شما را بسيارخسته و کسل مي کند، وقت زيادي را ازشما مي- گيرد و کم کم ميل به مطالعه درشما کم مي شود. گاهي اوقات هم به کلمه اي از کتاب خيره مي شويد و درافکارخود غوطه مي خوريد. پيش ازهرچيزمطمئن باشيد که اين مشکل و مسأله شما نيست و همه افرادي که به نوعي با مطالعه و کتاب سروکاردارند ازاين موضوع دررنجند.برهمين اساس بخش عمده اي ازاين کتاب به راههاي بهبود تمرکز درهنگام مطالعه وهنگام حضوردرکلاس مي پردازد که صد البته مطالعه و عمل به آن براي تمرکز، آرامش و شادماني و موفقيت به همراه خواهد داشت.درآخرذکراين نکته ضروري است که تمرکزحواس يک مهارت بي چون و چراست که نيازبه فراگيري تکنيکها و تمرين مستمر دارد.
اينکه شما روشهاي کاربردي اين کتاب را چند روزي تمرين کنيد و بعد رهايش کنيد نتيجه همان مي شود که اکنون به آن گرفتاريد: "عدم تمرکزحواس". تمرينات را با صبر و حوصله و متانت کافي انجام دهيد. شتاب زده عمل نکنيد و منظم و آرام به پيش برويد."لرد بايرون" مي گويد: براي پيشرفت و پيروزي سه چيزلازم است: اول پشتکار، دوم پشتکار و سوم پشتکار.اين کتاب را بخوانيد اگر:مصمم هستيد و اراده راسخ کرده ايد تمرکزتان بهترشود.تمرينها را انجام مي دهيدو به پيشرفت خود يقين داريد.فصل اولواقعيتها در: تمرکز حواستمرکز چيست؟مهمترين علت عدم دستيابي به يک تمرکز فکرعالي، تعاريف نادرستي است که درذهن شما براي تمرکز حواس وجود دارد.بيشتر شما تمرکز را فکرکردن به يک موضوع ويژه به صورت مطلق و کامل و صد درصد مي دانيد درحالي که چنين چيزي نه تنها براي شما که براي هيچ انساني درهيچ شرايطي به هيچ عنوان ممکن نيست.شما ابداً قادرنيستيد تمام ذهن خود را به طورکامل و مطلق در اختياريک موضوع بگذاريد و بقيهافکار را درآن زمان از ذهن خود کاملاً حذف کنيد.
زماني که يک انسان مي تواند چنين تمرکزي داشته باشد، حداکثرسه الي چهارثانيه است. يعني تاکنون کسي نبوده که پنج ثانيه متوالي به طورمطلق، تنها و تنها به يک چيزبيانديشد.
بنابراين، منطقي نيست که شما تعريف بالا را براي تمرکزحواس قبول کنيد. چنين تعريفي، سطح توقع شما را بالا مي برد. وقتي که فکرديگري به جزموضوع اصلي به ذهنتان راه مي يابد و يا کوچکترين عامل حواس پرتي را ازمحيط اطراف خود دريافت مي کنيد. احساس سرخوردگي مي کنيد و گمان مي کنيد که قدرت تمرکز نداريد. حال آنکه اين تصور فقط ناشي از برداشت اوليهنادرستي است که از تمرکزداشته ايد وهمين تصورعملاً شما را در تلاش براي بهبود تمرکز ناکام مي سازد.پس، اولين و مهم ترين قدم را در راه افزايش تمرکز ذهني خود برداريد: تعريف نادرستي را که از تمرکز حواس درذهن خود داريد دگرگون کنيد.
اما تعريف درست تمرکز
حواس همان قدرمي تواند واقعي باشد که عوامل حواس پرتي واقعيت دارند.
يعني: شما بايد بپذيريد که به هرحال، هميشه عواملي حواس شما را پرت مي کنند که بعضي ازآنها منشأ ذهني و دروني دارند و ازانديشه خود شما ناشي مي شوند و بعضي ديگرمنشأ محيطي و بيروني دارند و از محيط اطراف شما نشأت مي گيرند. عواملي مثل يادآوري خاطرات و تخيلات گوناگون وتجزيه وتحليل مسائلي خارج ازچارچوب موضوع مطالعه، ازعوامل حواس پرتي دروني و عواملي مانند سروصدا، حضورمزاحم ديگران و آشفتگي مکان مطالعه ازعوامل بيروني به حساب مي آيند.شايد بتوان ذهن انسان را به يک سيستم ارتباطي بسيارپيچيده تشبيه کرد. درهرلحظه هزاران پيام ازمحيط داخلي بدن و ازمحيط اطراف به آن مخابره مي شود و درعين حال هزاران پيام ازاين مرکز به محيط داخلي بدن و محيط اطراف ارسال مي گردد. اگرچه بسياري از اين مبادله ها درحوزه ناخودآگاه ما صورت مي گيرد، بعضي از اين پيامها وارد حوزه آگاهي ما مي شوند و ذهن ما را از موضوع مطالعه منحرف مي کنند. گفتيم که براي دستيابي به تمرکز حواس عالي، بايد آن را درست تعريف کرد. براي تعريف درست هم ابتدا بايد حواس پرتي را به عنوان يک واقعيت انکارنشدني بپذيريم و بعد بگوييم: تمرکزحواس يعني"عوامل حواس پرتي را به حداقل رساندن". با تمرينهايي که جلوتر شرح خواهيم داد، شما مي توانيد عوامل حواس پرتي خود را کمترو در نتيجه تمرکز حواس خود را بيشتر کنيد.تمرکز حواس نسبي است.
درتعريفي که براي تمرکزحواس ارائه داديم نسبي بودن تمرکز، کاملاً نشان داده شده است. گفتيم که تمرکز هرشخص به نسبت کاهش عوامل حواس پرتي او افزايش مي يابد و بنا به تغييرات موقعيت ذهني و محيطي اوتغييرمي کند. درنتيجه شما هيچ گاه ازيک ميزان مشخص وثابت تمرکز برخوردارنيستند. به محض آنکه محيط شما عوض شود و يا شرايط ذهني شما تغييرکند، ميزان تمرکزشما بريک مطلب تغييرمي کند.همچنين تمرکزحواس افراد مختلف نسبت به يکديگر، کاملاً فرق مي کند. بنابراين شما هرگزنبايد خود را فرد حواس پرت و فاقد تمرکزي بدانيد يا معرفي کنيد، چرا که چنين چيزي حقيقت ندارد.درست ترآن است که بگوييد در اين لحظه، با ذهنيت کنوني و در محيط فعلي عوامل حواس پرتي من بيشترو ميزان تمرکزم کمتراست.
گفتن"من کاملاً آدم حواس پرتي هستم" و عباراتي ازاين دست، کاملاً نادرست است. اين قضاوت شما درباره تمرکز حواستان به هيچ وجه منصفانه نيست چرا که خود شما بارها و بارها درشرايط متفاوت تمرکزهاي عالي گوناگوني را تجربه کرده ايد.هميشه به خاطر داشته باشيد که به هنگام قضاوت درمورد خودتان يا ديگران، واقع بين بودن با بدبين بودن خيلي فرق مي کند. کسي که واقع بين است همه جنبه ها چه خوب و چه بد را درنظر مي گيرد؛ به سرعت داوري نمي کند. جزئيات را مي بيند و کلي گويي نميکند. پس: درمورد تمرکزحواس خود واقع بينانه قضاوت کنيد و واقع بينانه حرف بزنيد يعني هميشه توجه کنيد که: تمرکزحواس نسبي است.
تمرکز حواس اکتسابي است. بسياري ازشما در مواردي که نمي توانيد تمرکز حواس عالي داشته باشيد، مي گوييد: "من ذاتاً آدم حواس پرتي هستم". همين ذهنيت نادرست باعث مي شود که نتوانيد ازچنين تمرکزي برخوردار گرديد.
تمرکز حواس به هيچ وجه ذاتي نيست. ما، ژن مشخصي براي تمرکزدرمغزنداريم و هيچ يک ازما با تمرکز مادرزاد به دنيا نيامده ايم. اگرچه برخي از والدين، رفتارنوزاد خود را هنگامي که محکم شيشه شيررا در دست گرفته، به آن نگاه مي کند و شير را مي مکد، تمرکز حواس تلقي مي کنند و مي پندارند که کودکشان ازتمرکز ذاتي برخورداراست. رفتار کودک صرفاً پاسخي بازتابي به محرک که شيشه شير يا سينه مادراست، مي باشد و هيج نوع تفکري درآن صورت نمي گيرد چرا که هنوز مراکزعالي مغز، کنترل رفتارکودک را به دست نگرفته اند و بنابراين تعبير رفتارکودک به تمرکز حواس کاملاً بي اساس است.آنچه مسلم است استعداد بالقوه تمرکزحواس درهمگان وجود دارد و مانند هراستعداد ديگر مي توان آن را درخود رشد داد و پروراند. شما به راحتي مي توانيد اين خصلت همگاني را درخود تربيت کنيد و به عالي ترين مراتب خويش برسانيد.
همه تواناييهاي همگاني را به عضله اي تشبيه مي کنند. قويترين و عضلاني ترين افراد را هم که در نظربگيريد، وقتي به دنيا آمدند ازعضلاتي ساده و نرم و طبيعي مانند ديگران برخورداربودند اما تمرين و ممارست و به کارگرفتن عضلات باعث شده که آنها به مرور در رشد عضلاني خود پيشرفت کنند و به بالاترين مرتبه آن که مهارتهاي ويژه دراستفاده ازعضلات است، برسند.
تمام استعدادهاي بالقوه انساني را مي توان به صورت بالفعل درآورد و پرورش داد و به عالي ترين درجه خود رساند.مثلاً يک بند باز ماهر را درنظربگيريد. اوهم وقتي متولد شد مانند همه کودکان طبيعي ديگر، توانايي حفظ تعادل را به دست نياورده بود. مدتها طول کشيد تا او بتواند بنشيند و دروضعيت نشسته تعادل به دست آورد، بايستد و در وضعيت ايستاده تعادل به دست بياورد. راه برود و درحال راه رفتن تعادل خود را حفظ کند، درست مانند همه کودکان طبيعي ديگر. اما او با تمرينات مداوم و مکرر، استعداد حفظ تعادل خود را آن قدرپرورش داد که به يک مهارت تبديل کرد. حالا او آنقدرتوانايي حفظ تعادل دارد که مي تواند به راحتي روي يک بند حرکات پيچيده انجام دهد و تعادل خود را حفظ کند و ما را به وجد بياورد.
حافظه و تمرکزهم دو استعداد همگاني هستند که مي توانند پرورش پيدا کنند و به مهارت هاي ويژه تبديل شوند.کساني که قادرند ضرب و تقسيم اعداد چند رقمي را درکوتاهترين زمان ممکن انجام دهند، کساني که مي توانند با يک بارديدن، شنيدن، حس کردن يا خواندن، آنچه را که آموخته اند، تا زنده اند به خاطر داشته باشند و همه کساني که ما آنها را استثنائي و عجيب و غريب مي دانيم، افرادي کاملاً معمولي هستند که يک يا چند استعداد طبيعي وهمگاني خود را تا اين سطح پرورش داده اند. امروز حتي خلاقيت، که حدود صد سال پيش يک استعداد کاملاً ذاتي تصورمي شد، يک استعداد کاملاً پرورش يافته محسوب مي شود.
دکتر"اسبورن" در کتاب "پرورش استعداد همگاني ابداع و خلاقيت" براين موضوع بسيارتأکيد مي کند و تمرينات زيادي را براي پرورش اين استعداد بالقوه به خوانندگان کتاب خود مي آموزند.
علت رشد روزافزون مؤسسه هاي پرورش نيروهاي ذهني دردنيا همين قابليت پرورش يافتن نيروهاي ذهني و اکتسابي بودن آنهاست.پس کاملاً ايمان بياوريد و باورکنيد که به راحتي قادريد استعداد خدادادي تمرکزفکر را در خودتان پرورش دهيد و نسبت به وضعيت کنوني، آن را بهبود بخشيد. حتي اگرامروز فکرمي کنيد که سن شما بيشترشده و يا درزندگي خود مشکلات جسمي، عاطفي و محيطي فراوان داريد، بازهم مطمئن باشيد که مي توانيد ازقدرت تمرکزعالي برخوردارشويد به شرط آنکه روش به کارگيري صحيح اين استعداد بالقوه را فرا گيريد.به خاطرداشته باشيد که اگرازيک کليد مدتي استفاده نکنيد، زنگ مي زند ولي تا هنگامي که کليد در قفلِِِ ِ در مي چرخد و به کارگرفته مي شود، هرروزبراقترو درخشانترمي شود.
تمام استعدادهاي ما مصداق اين کليد را دارند. بايد آنها را به کاراندازيم تا به استعداد هاي درخشان تبديل شوند؛ درغيراين صورت به مرور زنگ خواهند زد.