زنان راحتتر از مردان، گريه ميكنند. زنان اغلب از نظر عاطفي، احساساتيترند و آسانتر به گريه ميافتند. احساسات در چهره زنان بيشتر از مردها موج ميزند. آنها پيامهاي غيركلامي خود را با مهارت انتقال ميدهند، علاوه بر اين، زنها از روي اندك علائم بصري ميتوانند احساسات دروني ديگران را كشف كنند. اين علائم وقتي با صوت و كلمات همراه ميگردد، مهارت برقراري ارتباط برتر زنها آشكارتر ميشود. زماني كه دخترها و پسرها احساسات خود را بروز ميدهند، ملزم به رعايت برخي قوانين هستند. مردها هنگام خشم، ترس خود را در ظاهر با بيرحمي و پرخاشگري بيان ميكنند؛ در حالي كه زنها دوست دارند ترس را به درون خود بريزند و آن را در قالب گريستن بروز دهند. زنها 2 برابر بيشتر احتمال دارد كه از مشكلات عصبي احساسي رنج ببرند و بيشتر از مردان از خدمات درمانگران استفاده كنند، آنها بيشتر تمايل دارند احساسات خود را آشكار كنند. از آنجا كه زنان هنگام ترس و مواجهه با آسيبهاي اجتماعي نميتوانند واكنش پرخاشگرانه از خود نشان دهند، رنجش خود را با گريستن ابراز ميكنند. به هر حال عمل گريستن، جاي پرخاشگري و درون ريختن عصبانيت را نميگيرد، بلكه عمق و قدرت احساسات فرد را نشان ميدهد؛ درخواست بيشائبهاي كه ديگران، فرد را درك كنند. همان گونه كه طبيعت زن با مرد متفاوت است، گريه آنها نيز متفاوت است.
هاچ شيلد، احساساتي بودن را «ويژگي اصلي زنان» توصيف ميكند. او معتقد است: زنان مراقب احساسات و كنترلكننده روابط خود هستند؛ تحقيق اخيري كه درباره دليل ازدواجهاي ناموفق انجام شده، نشان ميدهد يكي از عوامل مهم در اين مساله اين است كه زنها در مراقبت احساسي سرمايهگذاري ميكنند و از اين كه هميشه براي عميقتر شدن سطح روابطشان، آغازكننده كلام بودهاند، خسته و بيمار ميشوند و اينجاست كه زندگيشان به آخر خط ميرسد.
يكي از بحثهاي مورد مطالعه طي سالهاي طولاني، اين است كه چه عاملي بارزترين نقش را در تعيين رفتار انسان ايفا ميكند، ژنتيك يا محيط اطراف؛ آيا زنها به اين دليل بيشتر از مردها گريه ميكنند كه از نظر بيولوژيكي آمادگي بهتري براي اين كار دارند يا به اين دليل است كه از ابتداي زندگي آموختهاند كه احساسات خود را ابراز كنند؛ در حالي كه مردها فراگرفتهاند احساسات خود را سركوب كنند. به يقين روشن است كه در هر دو موضع، اين فرهنگ و طبيعت بوده است كه در روان گريستن زنها نقش داشتهاند. درباره شكاف عظيم ميان چگونگي واكنش احساسي جنس مذكر و مونث علاوه بر تفاوتهاي فرهنگي، تفاوتهاي بيولوژيك هم دخالت دارند، توجه به سيستم فيزيولوژيك، كاركرد غدد درونريز و فعل و انفعال مغز نيز مهم است. علاوه بر تفاوت در فعل و انفعالات مغز كه مردها را براي خشمگين شدن و زنها را براي گريستن مستعد ميكند، تفاوت سطح هورمونها هم در اين مساله موثر است. همان طوري كه تستوسترون مردها با عصباني شدن و خصومت شديد، بيشتر ميشود، پرولاكتين زنها هورموني كه براي توليد شير لازم است افزايش پيدا ميكند و محركي قوي براي جاري شدن اشك چشمان زنهاست. زنها احتياج شديد دارند كه پرولاكتين اضافي را از بدن خود دفع كنند، چراكه بالا بودن سطح پرولاكتين به بدن آسيب ميرساند. راه دفع مستقيم اين هورمون جدا از شير دادن، گريستن است. در تاييد بيشتر اين نظريه، خانمهاي مسن تقريبا نميتوانند گريه كنند و حتي گرفتار شرايطي ميشوند كه «سندرم خشكي چشم» ناميده و پرولاكتين آنها متوقف ميشود، يعني در اين شرايط، اشك چشمان آنها به اندازه كافي نيست. نتايج بعضي تحقيقات بيانگر اين است كه تكرار گريههاي زنان در دوران قاعدگي، 5 بار بيشتر ميشود!
از قديم، اعتقاد بر اين بود كه گريستن مخصوص زنان است، اما زنها با قبول مسووليتهاي زياد و نقشهايي كه پيش از آن به مردها واگذار شده، اين روند را تغيير دادهاند. هر چه براقتدار و مسووليت زنها افزوده ميشود، انتظاراتي كه از ابراز احساسات به اصطلاح مناسب آنها ميرود، متفاوت ميشود.
و اما در آخر...
كلام و زبان اشكها، كلام صميميت است. جوهره اشكها همان مايعي است كه 90 درصد بدن انسان و قسمت اعظم كره زمين را تشكيل داده است. اشك مايه حيات است.
قدرت هيچ چيز با تاثير اشكها برابر نيست. گريستن روان، تاثيرگذاري بيشتري بر افراد دارد. وقتي در ارتباط با ديگران، كلام اشكهاي آنها را درمييابيم، اين مساله بيشتر قابل تحسين ا ست