-
علل تجدید حیات مهرپرستی در زمان هخامنشیان
دربارهی آیین هخامنشیان و دیانت در عصر هخامنشی، چه در آغاز و چه در مرحلهی میانگین آن، دگرباره تأكید میشود كه موردی است بسیار دشوار و مستلزم مطالعاتی بسیار. در آغاز پرستش و احترام شدید اورمزد، البته نه به عنوان خدایی یكتا، بلكه سرور مطلق خدایان رواج داشت و پس از آن كم كم خدایان آریایی كه زرتشت آنها را و مراسم پرستششان را منع كرده بود، شروع به تظاهر بیشتری كردند. هخامنشیان در آغاز بیشك به اصول زرتشی پایبندی بیشتری داشتند، امّا هر چه زمان میگذشت و ملل و اقوام بیشتری تحت لوای پرچم شاهنشاهی در میآمدند، تركیب و اختلاط عقاید بیشتر میشد و در این میان نقش طبقهی مغان در دیگرگونی دین زرتشت از عناصر دیگر بیشتر بود.
هر چند كه هرودوت پارسیان را دارای معابدی نمیدانست، امّا آنچه از كاوشهای باستانی تاكنون برمیآید، سه معبد از زمان هخامنشیان كشف شده است: یكی در پاسارگاد كه تاكنون آثار بهتر و روشنتری از آن بر جای مانده است. این به امر كوروش ساخته شده، امّا برای ادّعای هرودوت نیز نشانهایی در دست است، چون نقش برجستهی آرامگاهی در نقش رستم، شاه را نشان میدهد كه در برابر یك آدُریان مراسم ستایش انجام میدهد، در حالی كه اَهورامَزْدا با همان نقش معروفاش در جهت بالاتری نموده شده است و از این نقش برمیآید كه مراسم مذهبی در هوای آزاد انجام میگرفته است. دیگری در نزدیك مقبرهی داریوش كه آتشگاهی است و شاید به دستور خود داریوش بنا شده باشد. همچنین جایگاهی دیگر كه شایع است «مگوش/ مغ = گَئومات» آن را ویران كرد و داریوش دوباره ساخت. یكی نیز در شوش یافت شده كه از قرائن برمیآید كه متعلّق به زمان اردشیر دوم بوده است. این آتشگاهها اغلب بسیار ساده و از اطاقی تشكیل شده است به شكل برجی مكعب كه به وسیلهی پلكان به آن وارد میشدند و در آن جا مغُ، آتش مقدّس را در حال فروزش نگاه میداشت. امّا بایستی توجّه داشت كه اینها تنها آتشگاههایی بودهاند محدود و ساده و بدون تشریفات، چون مطابق با گفتهی هرودوت مراسم مذهبی در هوای آزاد انجام میگرفته است. این احتمال هست كه در بنای این چهارتاقیها مقصودی دیگر در نظر بوده باشد و آتشگاه عبادت نبوده است. تمامی قربانگاههایی كه تاكنون یافت شده در مسافتی دور از این معابد بوده است. بنابر گفتهی كِسِنُوفون Xenophon اینها جاهایی بودهاند كه حیوانات قربانی و گردونه هایی را كه به اسبان مقدّس ایزد خورشید بسته بودند، از آنجا حركت میدادند و سپس مراسم قربانی در برابر شاه انجام میگرفت.
زمان هخامنشیان انحراف از آن دینی كه زرتشت شارع آن بود كم كم محسوس میشد، امّا با تمام این احوال پارسها و هخامنشیها در این عصر به دین زرتشت نزدیكتر از دیگران بودند. میان این شاهان داریوش از همه مؤمنتر به طریق به نظر میرسد، و در نوشتههای آرامگاهش، چنان است كه تكّههایی از گاتاها را میخوانیم، امّا نه داریوش و نه جانشینانش هیچ كدام آموزهها و هستهی اساسی تعالیم پیغمبر را درنیافته بودند. در حالی كه به نظر میرسد كه به نوعی نزدیك به یكتاپرستی باور دارند و از بَغان دیگر نیز نام میبرند. ممكن است این به گمان برخی كسان سیاستی تلقّی شود در داخل كشور، از برای آرام ساختنِ كسانی زیادی كه سخت به بَغان گذشته وفادار بودند و اسكاتشان، امّا در كتیبههایی دیگر نیز كه برای سراسر شاهنشاهی ارسال میشد، اَهورْمَزْدا تنها و یكتا خدا نبود، بلكه بزرگترین بَغان به شمار میرفت.
با آنكه زرتشت پرستش خدایانِ «دیوان» دیگر را نهی كرده بود، با این همه مهر بعضیشان در دل مردم سخت بازمانده بود، و از آن جمله بود Mi و اَناهیتا Anahita. مهر، ایزد روشنایی و راستی و داد،میثْرَه ra جنبهیی كاملاً اخلاقی داشت و چنان كه به اختصار توضیح داده شد قبل از زرتشت دارای اهمیت و مقامی بود. امّا یكی از اصول اصلاحی زرتشت پالودن پیكرِ بَغانپرستی بود و چون مهر از جمع بغان دارای اهمیتی بسیار بود، او را از مقاماش فروافكند و به طور صریح گفت اهورامزدا خداوند یكتا میباشد. در این اصلاح حیت مهر در زُمره امشاسپندان نیز قرار نگرفت و چنین به نظر میرسد كه زرتشت بر آن بوده تا توجّه خلق را كاملاً از جنبهی خدایگان بخشی آسمان و نگارههای آسمانی بازدارد. برای نزدیكی به وحدت، برافكندنِ مظاهر كثرت لازم مینمود و به همین جهت در این دین، مجمع خدایان در هم ریخته شد و اهورامزدا خالق مهر و ماه و ستارگان و زمین و آسمان و... معرفی شد.
هرگاه توجّهی به اجتماع و اخلاق عصر هخامنشی بیفكنیم متوجّه خواهیم شد كه برای چه مهر دگرباره تجدید حیات نمود. مهر مظهر پیمان، دوستی و مودّت، شجاعت و قهرمانی، راستی و راستواری، توانایی و پهلوانی بود و شاهنشاهی هخامنشی و مردم آن زمان به چنین خدایی نیاز داشتند، ایزدی كه اقوام به هم آمده و انبوه سپاهیان را كه در اكثریتی قابل توجّه بودند حفظ كند، چنان كه در اروپا نیز مهرپرستی به وسیلهی سپاهیان رومی كه در آسیای كوچك بودند رواج یافت. به هر انجام این آغازی بود از برای كارهای بعدی و دیگرگونیهایی كه در دین زرتشتی حاصل میبایستی شد. مبدئی بود از برای سرودهشدن و تألیف یشتها و بازگشت به دوران بَغانپرستی پس از اصلاح و یكتاپرستی. گروه نظامی در زمان هخامنشی به این ایزد رغبتی نشان داد و دین زرتشت كم كم از مسیر اصلیاش منحرف میشد. البته اَهورامَزْدا مهتر خدایی بود، امّا با صفاتی كه از برای مهر برمیشمردند، دیگر جایی از برایش جز یك یاد كرد باقی نمیماند. مهرایزد روشنایی، بخشایشگر نعمت و فراوانی، نماد توانایی و پهلوانی و قهرمانی، ایزد پیماندوستی و راستی و صفا و پاكی بود، - مهرایزد و خداوند دشتها و بوستانهای پهن، خدایگان و برآرندهی سبزهها، گیاهان، شكوفندگی و بالشدهندهی درختها و برآرنده آبها از سنگها، پرورشگر چارپایان، ایزد تندرستی و نگاهدار آفریدگان اهورمزدا بود، مهر ایزدی رزمنده و توفنده بود، رزمجویی كه حریف سرسختی از برای دیوان محسوب میشد، مبارز سرسختِ دیو تاریكی بود كه همواره دروغ، غفلت، جهل و سرما در جهان میپراكند، مهر تباه كنندهی دیوانی بود كه دشمن ایرانیان بودند و دیوانی را كه خشكسالی، ویرانی، ناپاكی و دروغ را سرپرستی داشتند نابود میكرد.
در روایات و ادبیات آن قدر پاكیها و امور خوب و نیكو را تحت سرپرستی مهر قرار دادهاند كه علّت گرایش تمام طبقات مردم را بدان توضیح میدهد و باز میگوید كه چگونه مذهبی جهانگیر شد و به هنگامی كه مُرد، چگونه تمامی باورها و آداب و رسوم ویژهی خود را به ادیان و مذاهب دیگر به وام داد. از دین زرتشتی تا تصوّف و عرفان اسلامی ایرانی و هر چه كه از مذاهب و ادیان در میان این دو قطب گذشته و پدید آمدهاند، از مهرپرستی عناصری به وام گرفتهاند كه تنها در صورت تحقیق روشن میشوند.
از زمان اردشیر اوّل به روشنی از مهر یاد میشود. داریوش میگفت اهورمزدا و دیگر بَغان، و ارشیر از این دیگر بغان، پس از اهورامزدا بلافاصله مهر را یاد میكند.
در اینجا بایستی تذكّر دهیم كه ممكن است روش خورشیدپرستی بابلی و مصری نیز در تجدید حیات مهر در زمان هخامنشیان بیتأثیر نبوده باشد. امّا مهرایزد خورشید نیست، بلكه در ادبیات اوستایی جدا از مهر كه صفاتش ذكر شد، ایزد خورشیدی نیز داریم و قوانینی روشن هست كه به هیچوجه منظور از مهر خورشید نمیباشد.
در ضمن مباحث آینده از این ایزد و گاه بَغْ دگرباره یاد میكنیم، امّا اندكی از زمان اردشیر اوّل نگذشت كه توجّهی به یك بغبانو، یعنیذجلب شد. آناهیتا Anahita را اغلب با آرتهمیس Artemis ایزدبانوی یونانی یكی میدانستند امّا بعدها در فهم این بغبانو انحطاطی رخ داد و او را با ایشتار Ishtar زن خدای بابلی، الاههی عشق و شهوت و آفرودیته Aphrodite یونانی یا وِنوس Venus مقایسه كردند. باری اردشیر دوم به این بَغ بانو علاقهیی بسیار داشت.
كْلِمِنْس آلِكْساندریوس klemens Alexandrius كه از مورّخان عیسوی بوده و در حدود سال دو سد و بیست میلادی وفات یافته، از بروسوس Brossus مورّخ معروف كلدانی كه در سدهی سوم پیش از میلاد میزیسته است روایت كرده كه اردشیر دوم نخستین پادشاه هخامنشی بود كه برای آفرودیته معبد بنا كرد (آنائی تیس Anaitis - آناهیتاAnahita) و تندیسهی آن الاهه را در نقاط مختلف چون شوش، همدان و بابل برای پرستش در معبدها نهاد و هم او بود كه پرستش این الاهه را به مردمان پارس و باختر آموخت. این معنا را كتیبههایی كه یافت شده تصدیق میكنند و مشاهده میكنیم كه برای نخستین بار اردشیر دوم از این الاهه یاد كرده و وی را هم مقام اَهورامَزْدا ذكر میكند. در كتیبهی شوش این شاه از اَهورامَزْدا و ناهید و مهر كمك میطلبد:
«این آپادانا Apadana یعنی ایوان كه داریوش نیای بزرگ من بنا نهاد، و در زمان نیای دیگرم اردشیر آتش گرفت، من به تأیید اورمزدا و آناهیتا و میثْرَه دوباره ساختم، و اورمزدا و اَناهیتا و میثْرَه مرا از همهی دشمنان نگهداری كنند.
همچنین كتیبهی دیگری برپایهی ستونی كه از همدان یافته شده و در موزهی انگلستان است، این شاه میگوید كه: «این ایوان را من به خواست اهورمزدا، آناهیتا و میترا بنا كردم، امیدوارم كه اهورمزدا و اَناهیتا و میثره مرا از هر بلایی حفظ كرده و آنچه را كه من بنا كردهام از گزند ایام مصون دارند.
اَناهیتا نیز چون مهر از خدایان قدیم و باستانی آریایی است و بیشك وی نیز از جمله الاههگانی بوده است كه در اصلاحات زرتشت از مسند خدایگانی به پایین كشیده شده بودند. به نظر میرسد در زمان هند - و ایرانیان پرستش عام داشته، چون در ریگوِدا Rig Veda از دو زن خدا به نامهای سی نی والی Sinivali و سَرَسْ واتی Sarasvati یاد شده كه شباهت بسیاری به آناهیتا دارند.
به نظر میرسد كه پس از آنكه این بغ بانو نیز چون میثْرَه / میترا در زمان هخامنشیان به تجدید حیات پرداخت، از زمان اردشیر دوم پرستش و ستایشاش به سایر قلمروهای شاهنشاهی نفوذ كرده باشد. و حتی در خارج از قلمروهای ایرانی نیز دارای اهمیت و موقعیت و مقامی گشته است، چون این بغ بانو نیز چون میثْرَه آن قدر دارای مناصب و صفات بسیار نیكو بوده كه در هر منطقهیی كه داخل میشده، صفات و مناصب ایزدبانوی آن منطقه را نیز گرفته و مورد پرستش واقع میشده است.
امّا دربارهی آناهیتا Anahita كه لفظاً با پاك و بیآلایش معنی شود و هنگامی كه با اَرَدْویسور Aredvi Sura كه «اَرِدْوی» نام رودی میباشد تركیب شده و به شكل «اَرَدْوی سورَه اَناهی ته» به كار میرود به مفهوم «رود نیرومند پاك» یا «چشمه زایندهی پاك» به تعبیری درمیآید. امّا آنچه كه اساسی و موردنظر است آنكه آناهیتا بغبانوی بزرگ آبها است. نزد آریاییهای قدیم و همچنین ایرانیان تا دورانهای واپسینِ امپراتوریشان عناصر چهارگانه تقدیس شده و مورد احترام بودهاند. در سراسر اوستا این معنا به وضوح به چشم میخورد. ایزدآذرمظهر و نمایانگاه آتش است و در سراسر اوستا از این عناصر با احترام و بزرگداشت یاد شده است. ایزد هوا، وَیو Vayu نام دارد و «رام یشْت» هر چند به نام ایزدرام نامگذاری شده، امّا همهاش سخن از ایزدهوا است. از نگهبان و سرپرست زمین یا سپندارمذ نیز كه یكی از شش اَمْشاسْپَند است آگاهی داریم، و سرانجام اَرِدْوی سورَه اَناهیتا، بَغ بانوی بزرگ و سرپرست و ایزدآب، یعنی عنصری كه پس از آتش از عناصر دیگر قابل احترامتر بوده میباشد. از بیست و یك یشْت موجود، پنجمین آنها، یعنی آبان یشْت، ستایشی است خاص بانو اَناهیتا. البتّه در سایر بخشهای اوستا، چون خرده اوستا و یسْنا نیز از این ایزدبانو یاد شده است، امّا آنچه كه مقام این بغبانو را بیان میكند، یشت پنجم میباشد.
امّا در اوستا از یك ایزد دیگر نیز یاد شده است به نام اَپَمْ نَپات Apam Napat كه در یك ریگوِدا نیز از وی یاد شده امّا به عنوان یك خدای مذكّر، و در یسْناها و یشْتها نیز از او یاد شده است، لیكن به عنوان یك ایزد موكّلِ بر آب در برابر اَناهیتا اهمیتی چندان ندارد. در صفحات گذشته، تحت عنوان آداب و رسوم پارسی یاد شد كه آب تا چه اندازه نزد ایرانیان مقدّس بوده است و هرودوت، مورّخی كه این چنین گزارشی را دربارهی تقدیس و احترام و بزرگداشت آب نزد ایرانیان میدهد، به نظر ناباور میرسد كه گزارشش دربارهی خشایارشا و تنبیه آب به وسیلهی او درست باشد. استرابو Strabo نیز دربارهی روش ایرانیان در پاكیزه نگاه داشتن آب همانگونه سخن میدارد، و چیزی كه اضافه میكند روش قربانی كردن پارسها برای آب است. وی میگوید هنگامی كه ایرانیان میخواهند برای ایزدآب قربانی كنند، در كنار چشمه، رود و یا جویبار و رهگذر آب؛ گودالی میكنند و با احتیاط تمام به گونهیی كه آب به خونآلوده نشود، مراسم قربانی برای آب را انجام میدهند، و مراسمی را كه استرابو در قربانی شرح میدهد، همان مراسمی است كه از هرودوت در صفحات گذشته نقل كردیم و این موردی از فرایض مؤكّده است كه در شرایعِ مغان و كتاب وندیداد و سایر رسالههای زمان ساسانیان و پس از آن نقل شده است.
معابدی كه از برای ایزدبانو اَناهیتا ساخته میشد بسیار مجلّل، باشكوه و ثروتمند بوده است. آنچه كه از روایات و گزارشهای باستان برمیآید، این آتشكدهها كه به نام اَناهیتا بودهاند بسیار باشكوه و شوكت بوده و حتی به گفتهی برخی از دانشمندان، بعضی از این معابد، چون معبد ناهید در همدان پیش از عهد هخامنشی، یعنی در زمان دومین شاه مادی، یعنی هُووَخْشَتَر 625-575 پ - م» بنا شده است.
در ضمن شرح وقایع دوران اردشیر دوم یاد شد كه كوروش برادر اردشیر دوم بر او شورید و سرانجام در نزدیكی بابل در حالی كه پیروزی فرارویش بود كشته شد. جزو اسیرانی كه از سپاه كوروش گرفته شد، معشوقهی یونانی او به نام آسپاسیا Aspasia جلب نظر میكرد. به نظر میرسد كه اردشیر سخت به این بانوی یونانی دلبسته بود امّا از بیم مادرش كه كوروش را بسیار عزیز میداشت، به جانب وی نمیرفت. سرانجام اردشیر هنگامی كه داریوش پسرش را به جانشینی برگزید، مطابق با رسم معهود میبایست اوّلین خواهش ولیعهد را برآورد سازد، و داریوش نیز كه دوستدار آسپاسیا بود، معشوقهی عمویش را از پدر درخواست كرد. مطابق با این جریان كه پلوتارك Plotarchos از كتهسیاس Ktesias نقل میكند، اردشیر در ظاهر خواهش فرزند و ولیعهد را قبول میكند لیكن در واقع از این جریان ناراضی به نظر میرسد و اندكی نمیگذارد كه آسپاسیا را به همدان میفرستد تا در معبد اَناهیتا راهبه گشته و به پارسایی تا پایان عمر زندگی نماید. در اینجا نشانههایی از آنچه كه بعد میان مسیحیان رایج شد را ملاحظه مینماییم، و چون آسپاسیا كه معشوقش كشته شده بود و به این جهت دچار شكست و ناكامی گشته بود و درخواست خودش ترك دنیا كرده و به معبد ناهید رفته بود. به احتمال قوی میتوان منشأ این چنین روشی را از یونان دانست. به هر انجام ولیعهد كه از این عمل پدر به خشم آمده بود، قصد جان پدر را میكند، امّا نقشهاش بیانجام مانده و به فرمان پدر به قتل میرسد.
پلی نیوس Plynius مورّخ نامی سدهی دوم پیش از میلاد از عظمت و شوكت این معبد، ضمن وصف همدان سخن بسیار میگوید. درهایی كه تمام از چوبهای سدر و سرو بوده و جملگی با رویههایی از طلا پوشیده شده بوده، بامی كه از نقره پوشش داشته و چون خورشید درخشان بوده است و بسیاری دیگر از توصیفات، عظمت ثروتی را كه در این معبد گرد آمده بوده و در زمان حملهی اسكندر به تاراج رفته است بیان میكند. پس از معبد همدان، بایستی از معبدی دیگر در شوش یاد كرد. به گفتهی پلی نیوس Plinius در این معبد تندیسهای بسیار سنگین از ایزدبانو آناهیتا قرار داشته كه از طلای خالص ساخته شده بوده است و به هنگامی كه جنگی میان آنتونیوس Antonius سردار رومی و اشك پانزدهم یا فرهاد چهارم «37 - 2 - ب - م» درگیر میشود. تندیسهی پربهای ناهید به تاراج میرود. هرگاه بر آن باشیم كه ادامهی این ماجرا را بیان كنیم، تا آخر عهد ساسانی گسترش پیدا میكند، یعنی پرستش و احترام یا بزرگداشت این ایزدبانوی اوستایی بسیار دیرپایی داشته است و برای شناخت این بغ بانوی ایرانی بایستی از روی آبان یشْت كه از جملهی قدیمترین یشتها است به شناسایی پرداخت.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن