زمان خوشدلی دریاب و دریاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و دریاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
در این در گه,که گه گه,که که,که,که شود ناگه
به امروزت مشو غره که از فردا نهی اگه
توضیحات:دو (که) که با رنگ قرمز هستند با صدای koh خوانده می شوند.(بلد نبودم چطور سر کاف o را بزارم)
برای صحیح خواندن حتما به کاما و مکث ان توجه کنید.
هر ان كسي كه درين حلقه نيست زنده به عشق
براو نمرده به فتواي من نماز كنيد
O` Freedom !.... I hate oppression , I hate imprisonment , I hate the chains , I hate prisons , I hate Regimes (oppressors) , I hate orders and I hate whoever and anything that imprisons you ....
در كوي تو مستانه،مي افتم و مي خيزم
دلداده و ديوانه،مي افتم و مي خيزم
من مست و پريشانم،مي نالم و مي مويم
مدهوش ز پيمانه،مي افتم و مي خيزم
حميد مصدق
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست
ما شبي دست برا ريم و دعايي بكنيم
غم هجران تو را چاره زجايي بكنيم
O` Freedom !.... I hate oppression , I hate imprisonment , I hate the chains , I hate prisons , I hate Regimes (oppressors) , I hate orders and I hate whoever and anything that imprisons you ....
مقام امن و مي بي غش و رفيق شفيق
گرت مدام ميسر شود زهي توفيق
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست
قدح پر كن كه من در دولت عشق ---------جهان بخت جهانم گرچه پيرم
قراري بسته ام با مي فروشان ------------ كه روز غم بجز ساغر نگيرم
منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق
گذشته ام از فلک هم ، بنردبان سکوت
فغان سوختگان گوش دیگری خواهد
چه قصه گویمت ایدل ، از این جهان سکوت
تو كوته دستيم مي خواستي ورنه من مسكين
به راه عشق اگر از پا درافتادم به سر رفتم
نيامد دامن وصلت به دستم هر چه كوشيدم
ز كويت عاقبت با دامني خونين جگر رفتم
هوشنگ ابتهاج
در آن سوی این دلتنگی ها خدایی هست...که داشتنشجبران تمام نداشتنهاست
منم من ميهمان هر شبت لولي وش مغموم
منم آن سنگ تيپا خورده رنجور
آرزوهایت را روی کاغذ بنویس و یکی یکی از خدا بخواه خدا فراموش نمی کند اما تو یادت می رود آنچه که امروز داری آرزوی دیروز تو بوده است!!!