انحصار گر مانند ساير بنگا هها به دنبال حداكثر كردن سود خويش است پس تا جايي توليد مي كند كه سود متغيرش ( TR- TVC ) حداكثر شود.
با توجه به نمودار اول سود انحصار گر در q2 حداكثر مي باشد . يعني جايي كه شيب دو منحني TR و TVC با يكديگر برابر شده اندكه در اينجا اين دو منحني بيش ترين فاصله را از يكديگر دارند و در ضمن TR>TVC .اگر انحصار گر در نقاط كمتر از q2 توليد كند سودش كمتر است چون با افزايش توليد اخرين واحدي كه بر درامد اضافه مي شود بيش از اخرين واحدي است كه بر هزينه ي متغير اضا فه مي شود مي باشد يعني MR> MC كه اين از q1 تا نزديكيهاي q2 صدق مي كند كه در q1 همانطور كه مي بينيم سود صفر است .در كمتر از q1 هم طبق نمودار مشاهده مي شود كه دجار ضرر مي شود چون TR< TVC ودر q0 اين ضرر به حداكثر خود مي رسد يعني طبق نمودار دوم جايي كه MR = MCمي باشد
وليكن با دقت مي بينيم كه مقدار جبري شيب منحني MR بيشتر از مقدار جبري شيب منحني MC است كه اين شرط مرتبه دوم حداكثر سازي سود بنگاه انحصاري در كوتا ه مدت را تامين نمي كند كه در تايپيك بعد توضيح خواهم داد
در نقطه ي q2 هم گفتيم كه بنگاه سود خود را حداكثر مي كند يعني شرايط زير در اين نقطه برقرار است :
1- MR= MC كه اين شرط لازم مي باشد
2- مقدار جبري شيب MR از مقدار جبري شيب MC كمتر است .و اين شرط كافي است
هر دو شرط بالا بايد برقرار باشد تا بنگاه انحصاري صاحب ماكزيمم سود شود.
در نقاي بيشتر از q2 هم مقدار اضافه شده به اخرين واحد درامد كل كمتر از مقدار اضافه شده به اخرين واحد هزينه ي متغير است و منطقي است كه بنگاه نبايد در اين قسمت توليد كند و اين حكايت تا نقطهي q3 برقرار است كه در نقطه ي q3 سود مجددا به صفر ميرسد .
تمام مطالبي كه ذكر شد با اندكي دقت در دو نمودار بالا حاصل مي شود .