بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 5 از 11 اولیناولین ... 34567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 از مجموع 101

موضوع: رد پای احساس ...

  1. #41
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض



    قدم هایی که نزدیک می شوند ...

    فاصله هایی که کم می شوند ...

    دست هایی که دیگر تنها نیستند ...

    فاصله هایی که زیاد می شوند ...

    قدم هایی که دور می شوند ...

    و نگاهی که حسرت را تجربه می کند ...

    این است تعریف تنهایی !!!

  2. #42
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    قدم هایم را نظاره کن

    می بینی ؟!

    هیچ رد پایی نمانده ...

    اما رد خیس حضورم

    چشمانت را آزار می دهند !

    ولی ...

    رفتنی ها را ... رفتنی ها را چاره ای نیست ...!

  3. #43
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض



    خالی ست

    اتاق کوچک من ...


    من

    تکیه داده ام سرم را

    به کتابی که

    نمی توانم بخوانمش !


    شاید

    کسی که

    به انگشت سبابه در می زند

    خدای خسته ي مهربان باشد ...!

  4. #44
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است



  5. #45
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    يه روز بهم گفت: «ميخوام باهات دوست باشم؛آخه ميدوني؟ من اينجا


    خيلي تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره ميدونم. فكر خوبيه.من هم


    خيلي تنهام». يه روز ديگه بهم گفت: «ميخوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه


    ميدوني؟ من اينجا خيلي تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره ميدونم.

    فكر خوبيه.من هم خيلي تنهام». يه روز ديگه گفت: «ميخوام برم يه جاي


    دور، جايي كه هيچ مزاحمي نباشه. بعد كه همه چيز روبراه شد تو هم


    بيا.«آخه ميدوني؟ من اينجاخيلي تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره


    ميدونم.فكر خوبيه. من هم خيلي تنهام». يه روز تو نامش نوشت: «من


    اينجا يه دوست پيدا كردم. آخه ميدوني؟ من اينجا خيلي تنهام». براش يه


    لبخند كشيدم وزيرش نوشتم: «آره ميدونم. فكر خوبيه.من هم خيلي


    تنهام». يه روز يه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اينجا با اين


    دوستم تا ابد زندگي كنم. آخه ميدوني؟ من اينجا خيلي تنهام». براش يه


    لبخندكشيدم و زيرش نوشتم: «آره ميدونم. فكر خوبيه.من هم خيلي


    تنهام». حالا ديگه اون تنها نيست و من از اين بابت خيلي خوشحالم و


    چيزي كه بيشتر خوشحالم مي كنه اينه كه نمي دونه من هنوز هم خيلي


    تنهام خدافظ تمام روياي من

  6. #46
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نه از خاکم، نه از بادم، نه در بندم، نه آزادم ،
    نه آن لیلاترین مجنون، نه شیرینم نه فرهادم
    فقط مثله تو دل تنگم فقط مثله تو غمگینم
    اگر آبی تر از آبم اگر همزاد مهتابم
    بدون بی تو چه بیرنگم بدون بی تو چه بی تابم

  7. #47
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ..
    در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
    و چنان بی تابم که دلم می خواهد
    بدوم تاته دشت بروم تا سر کوه
    دورها آوایی است که مرا می خواند..



    سهراب

  8. #48
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تهی بود نسیمی
    سیاهی بو.د و ستاره ای
    هستی بود و زمزمه ای
    لب بود و نیایشی
    من بود و تویی
    نماز و محرابی..


    سهراب

  9. #49
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض



    در زندگی لحظاتی هست

    غرق شان که باشی

    نه می بینی و نه دیده می شوی !

    نه باران خیس می بارد

    نه زمین سرگردان خودش است ...

    نه سیب ممنوع است و نه گندم

    .

    .

    .

    لحظاتی که می شود دور از چشم دنیا

    با تنهایی عشق بازی کرد !

    لحظاتی که خدا از تنهایی زاده می شود ...!

  10. #50
    memol آواتار ها
    • 1,401

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش کشاورزی
    تاریخ عضویت
    Dec 2008
    محل تحصیل
    کرج
    شغل , تخصص
    کارمند
    رشته تحصیلی
    مکانیک-
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    چيزي بگو بگذار تا هم صحبتت باشم
    لختي حريف لحظه هاي غربتت باشم
    اي سهمت از بار امانت هر چه سنگين تر
    بگذار تا من هم شريك قسمتت باشم
    تاب آوري تا آسمان روي دوشت را
    من هم ستوني در كنار قامتت باشم
    سنگي شوم در بركه ي آرام اندوهت
    يا شعله واري در خمود خلوتت باشم
    زخم عميق انزوايت دير پاييده است
    وقت است تا پايان فصل عزلتت باشم
    صورتگر چشمان غمگين تو خواهم بود
    بگذار همچون آينه در خدمتت باشم ...

صفحه 5 از 11 اولیناولین ... 34567 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •