ادیان و مذهب
بودا
" بودا یعنی؛روشنگری"
حدود دویست و پنج قرن پیش در شهر کاپیلاواستو(Kapilavastu) پایتخت ساکیاس (Sakyas)منطقه ای که امروزه در نپال واقع شده اما در آن سالها جز هندوستان بوده ملکه ماهایاما (Mahamaya)همسر پادشاه سودهودانا (Suddhodana) خواب می بیند که فیلی سفید همراه با گل نیلوفر آبی که به خرطوم دارد وارد بدنش می شود.
برای تعبیر این خواب ششصد و چهار مفسر برهمن دعوت می شوندو همگی متفق القول اعلام می کنند :« فرزندی که ملکه به دنیا می آورد؛ فاتح جهان خواهد شد.»تا اینکه در یک روز بهاری مصادف با 23 اردیبهشت ( ( May 13 هرچند در خصوص تاریخ دقیق تولد بودا اختلاف نظراتی وجود دارد ولی در این روز به مناسبت تولد بودا در هندوستان تعطیلی رسمی است.)
در 566 قبل از میلاد درمنطقه ای به نام لومبینی گرو(Lumbini grove) خارج از شهرکاپیلاواستو،شاهزاده کوچک به دنیا می آید و نام او را سیدهارتها گاوتما (Siddhartha Gautama ) می نامند.
( سیدهارتها به معنی کسی است که به اهداف خودمی رسدو گاوتما یعنی پاک و مطهر.) پادشاه هندو جشنی بزرگ در دامنه کوه هیمالایا برای فرزند تازه متولد شده برپا می کند؛ یکی از میهمانان که آسیتا (Asita) نام داشت در آن میهمانی اعلام می کند اگر شاهزاده تازه متولد شد طعم رنج را بچشد در آینده به معلمی جهانی تبدیل می شود.
اما سیدهارتها در ناز و نعمت بزرگ می شود و تمام مهارتها راهمانند یک شاهزاده می آموزد و با دخترعمه اش یاشودهارا (Yashodhara) نیز ازدواج می کند.
سیدهارتها گاوتما هیچ وقت درد و رنج بشری را از نزدی لمس نکرده بود زیرا پدرش هرگز به او اجازه نداده بود تا چیزی غیر از رفاه و آسایش را ببیند.
تا اینکه روزی او همراه با ارابه رانش به نام چانا (Channa) برای گردش به بیرون می رود ودنیایی متفاوت از آنچه که در آن زندگی کرده بود می بیند و دیدن چهار صحنه زندگی او رامتحول می کند:
پیرمردی ناتوان،مردی بیمار ،گریه و زاری سوگوارانی که جنازه ای را تشییع می کردند و یک مرد راهب که در میان این مردم زندگی می کرد.
شاهزاده زمزمه می کند:« پس این است دنیای شادی که پیش رویم می بینم!؟»و زمانی که یاشودهارا بخاطر پسر تازه متولد شده شان جشنی بزرگ برپا کرد سیدهارتها تمام ذهنش به این مساله متمرکز بودکه همه چیز همانند آن جنازه فانی و رو به نابودی است.
تا اینکه یک شب وقتی همسرش به همراه کودک تازه متولد شده شان در کنار هم به خواب رفته بودندسیدهارتها به همراه چانا و اسبش کانتاکا (Kanthaka) آنان را ترک می کند و زمانی که به دروازه شهر می رسد لباس اشرافی و اسبش را به چانا می دهد و به سمت جنوب راه می افتد جایی که مرکز تعلیمات او در آنجا آغاز می شود و مراقبه (meditation) را توسط معلمهایش با نام های آلارا کالاما (Alara Kalama) و اودراکا راماپوترا (Ramaputra Udraka) می آموزد و به زودی در آن سرآمدمی شود و تمرینات عادی او را راضی نمی کرد برای همین او تمریناتش را رایدرک مفهوم نیروانا (Nirvana)( در مکتب هندو و بودایی به معنی آرامش و سعادت ابدی)بالاترین درجه روشنگری دوباره آغاز می کند.
نزدیک به شش سال ریاضت می کشد و روزه می گیرداما نتیجه ای به دست نمی آورد تا اینکه بعد از آنهمه سختی در رودخانه ای حمام می کند و چون بخاطر روزه بسیار ضعیف شده بود زنی به نام آسیتی (acetic)به او یک ظرف شیر می دهد که با خوردن آن شیر نیرو می گیرد و همانجا اعلام می کند که برای فکر کردن باید بدنی سالم داشت.
سپس به شهر بودگایا (Bodh Gaya) می رود و در آنجا به این نکته پی می برد که باید زیر درخت انجیر هندی (papal tree) بنشیند (این درخت در حال حاضر در آنجا قرار دارد) و تصمیم می گیرد تا زمانی که به روشنگری نرسیده است از زیر درخت بیرون نیاید. پس از 49 روز سختی های فراوان و تلاش و مبارزه با مارا(Mara =نیروی اهریمنی خواهش،نیاز و آرزو) سیدهارتها توانست در سن 35 سالگی به روشنگری برسد
و نام ساکیانا بودا Shakyamuni Buddha)) که بر گرفته از نام فامیلی خودش بود را انتخاب کرد.
لفظ بودا نیز برای هر کسی که به روشنگری برسد ادا می شود زیرا بودا به معنی روشنگری است.سپس او به سارنات (Sarnath) منطقه ای نزدیک بنارس می رودو تدریس تعالیم داما (Dhamma)را آغاز می کند.
مطابق مکتب بودا چهار حقیقت اصلی در جهان وجود دارد:
1. زیستن در رنج و درد.
2. که این درد و رنج توسط نیاز و خواسته انسان پدید می آید.
3. تنها توسط نیروانا (روشنگری) این رنج متوقف می شود .
4. نیروانا، با جمع شدن هشت عمل به دست می آید:
"نگرش درست، تصمیم درست، گفتار درست، کردار درست، معیشت درست، تلاش و کوشش درست،مراقبه درست و تمرکز درست."
بودا کم کم پیروان زیادی پیدا کرد به طوری که در مدت کوتاهی 1259 مانک (راهب های بودایی)پیرو او شدند. تا اینکه روزی پراجاپاتی (Prajapati) ملکه ساکیاس (Sakyas) همراه با 500 زن از بودا تقاضا می کند که آنان را جز پیروانش بپذیرد ؛ بودا در پاسخ آنان می گوید اگر زنان نیز همانندراهب های مرد سرشان را بتراشند و لباس مخصوص راهب های بودایی را بپوشند می توانند به آنان بپیوندند.از آن پس پیروان بودا اعم از راهب های زن یا مرد را سانگا (Sangha) می نامند.
در نهایت او در سن 80 سالگی در منطقه ای به نام کوشینگر (Kushinagar) از دنیا رفت و به یارانش سفارش کرد که راه او را توسط تعالیمش ادامه دهند.
پیروان بودیسم ملزم به رعایت پنج عنصر هستند
1. هیچ موجود زنده ای را آزار ندهیم و نکشیم.
2. چیزی را که به ما تعلق ندارد ندزدیم و به زور به دست نیاوریم.
3. زنا نکنیم.
۴. دروغ نگوییم و یا سخن نامناسب بر زبان نیاوریم و
5. از مشروبات الکلی استفاده نکنیم.
و چهار منطقه در تاریخ بودیسم بسیار مهم است:
1. لومبینی ، جایی که بودا متولد شد.
2.بودگایا، مکانی که او به روشنگری رسید.
3. سارنات جایی که تعلیمات داما را آغاز کرد
۴- و در نهایت کوشینگر مکانی که از دنیا رفت.
بودیسم از نپال متولد شد و در هندوستان گسترش پیدا کرد و به مرکز و جنوب آسیا، چین ، کره، ژاپن، تایلند،سریلانکا، ویتنام وارد شد و در قرن بیستم به غرب نیز راه پیدا کرد و امروزه حدود 350 میلیون نفر با 100 ملیت مختلف به بودا اعتقاد دارند.
شیخ احمد قمی بنیانگذار اسلام در تایلند
شيخ احمد قمى در سال 922 قمرى (1543 ميلادى) در محله پايين شهر قم متولد شد.سالهاى اوليه زندگى را به تحصيل دروس اسلامى شغول و پس از مدت زمانى كوتاه لقبشيخ يافت. دوران جوانى شيخ احمد با تاسيس سلسله صفويه در ايران مقارن بود. بااستحكام قدرت سلسله صفوى و توسعه روابط ايران با كشورهاى ديگر، هياتهاى مذهبى وتجارى از ايران به سوى ديگر كشورها رهسپار شدند.
تقريبا در پايان قرن شانزدهم و حدود ده سال پس از آغاز سلطنت «نارسون» يك كشتىزيبا و بزرگ ايرانى پس از سفرى پر مخاطره به قصد توقف رهسپار آيوديا پايتختسابقتايلند شد. به دليل رونق تجارى آيوديا، گروههاى زيادى از تجار اروپايى، عرب و ايرانىدر اين شهر به سر مىبردند. مديريت كشتى بر عهده شيخ احمد بود. وى در آن زمان حدود پنجاه سال داشت و هوشو ذكاوت بسيار داشت و به چند زبان خارجى مسلط بود. تعدادى از تجار و ملاحان از جملهمحمدسعيد برادر كوچكتر شيخ، وى را همراهى مىكردند.
تاريخنويسان معتقدند كه در آن زمان به دليل حضور وسيع نمايندگان خارجى، فضايىآزاد و مناسب براى فعاليتهاى تجارى - فرهنگى در پايتختسيام به وجود آمده بود و دولتبه كسانى كه درصدد فعاليتهاى مذهبى بودند، چندان سخت نمىگرفت، همين وضع موجبشد تا شيخ احمد بتواند نوعى فعاليت دوگانه تجارى - مذهبى را آغاز كند.
او پس از يك دههفعاليت پرتلاش گروه «چائومن» را به وجود آورد; گروهى كه او را در تبليغ آيين اسلام وروابط بينالمللى يارى مىدادند. پس از ده سال اقامت در آيوديا، شهرت شيخ چندان زياد شده بود كه ملاقات و همكارىبا او در امور تجارتى و فرهنگى جزو آرزوهاى خانوادههاى بزرگ و معروف شهر شده بود.در همين زمان شيخ با دخترى جوان از خانوادهاى متشخص به نام «ابچواى» ازدواج كرد.از اين وصلتيك دختر و دو پسر حاصل آمدند. پسر بزرگتر «چوئن» ناميده شد و پسركوچكتر پيش از اين كه به ده سالگى برسد درگذشت.
دختر نيز «شى» نام داشت و با اينفرزندان نخستين شاخه خانواده تايلندى تبار شيخ احمد قمى شكل گرفت. موقعيت تجارى شيخ احمد باعثشد تا از سوى تعدادى از بازرگانان به عنوان رئيسصنف انتخاب شود و همين انتخاب به او امكان داد تا هر چند گاه يك بار به ديدار شاه برود وامتيازهاى مهمى براى رونق كارهاى خود و يارانش به دست آورد. در اين هنگام نارسون كبير درگذشته و برادرش «اكاتوت ساروت» به قدرت رسيده بود.از آنجا كه سلطان جديد برخلاف برادرش به فعاليتهاى نظامى علاقه چندانى نداشت و بيشتربه توسعه اقتصادى آيوديا مىانديشيد، طبيعى بود كه تجار هوشمند و كاردان موقعيتمناسبترى يافتند و زمينه بسط قدرتشان بيشتر شد.
به دليل دوستى نزديك ميان شيخ احمد و «چاموئن سوراساكتى»، يكى از درباريان،رفت و آمد وى به دربار گسترده شد و اين موقعيت را پيدا كرد كه از نزديك در جريانتحولات داخلى دربار كه پس از سلطنت اكاتوت ساروت با درگيريهاى سياسى ميانشاهزادگان همراه شده بود، قرار بگيرد. درست در همين زمان، استعمارگران هلندى و در كنار آنها سياستمداران انگليسى نيز بهمنطقه وارد شدند و قابتشديد سياسى و تجارى ميان نيروهاى استعمارگر بزرگ و تجار وصاحب منصبان سيامى ايجاد شد. شيخ احمد با زيركى، خود را از درگير شدن در اينرقابتهاى پيچيده و خطرناك دور نگه داشت و كوشيد تا به تبليغات اسلامى خود گسترشبخشد. در فضاى آشفته سياسى سيام در سالهاى 1605 تا 1615 چاموئن سوراساكتى، نفوذ خودرا در دربار افزايش داد و در سالهاى 1609 و 1610 با كمك به «سونگهام» در كسب مقامسلطنتبه صورت يكى از متنفذترين شخصيتهاى كشور درآمد. شاه وزارت امور داخلى ومديريت تجارت خارجى را به وى سپرد و او نيز مسؤوليت مديريت امور اقليتهاى خارجىرا به عهده شيخ احمد گذاشت.
بىترديد، موقعيت فرهنگى و تجارى شيخ احمد، همراه باشخصيت نمونهاش در روابط اجتماعى، تاثير فراوانى در به دست آوردن سمت مشاورتوزير و مديريت توسعه بندر و گمرك آيوديا داشته است. به اين ترتيب شيخ احمد از تجارتبه سياست گراييد. با توسعه نفوذ شيخ در دربار، شاه وى را به سرپرستى گمرك، مسؤول روابط اقليتهاىخارجى و مديريتبندر منصوب كرد. به عبارت ديگر او دومين فرد پس از وزير امورخارجى و بازرگانى شد. هنگامى كه نزديكترين دوستش چاموئن سوراساكتى درگذشت، شيخ احمد به جانشينىوى منصوب شد. نكته جالب اينجا است كه تا هشت نسل، تمام جانشينان شيخ احمد در اينمنصب، همگى از فرزندان او بودند.
شيخ احمد در تمام دوران سلطنت «اكاتتسرات» (1605-1610م) و «سنگتام»(پادشاه عادل 1610-1628م) در مقام خود باقى ماند. اما در سال 1628 ميلادى به علتكبر سن از كار بركنار شد. ولى ظاهرا بركنارى وزير ايرانى با وقايع دوران كوتاه سلطنت«جتا» بىارتباط نبوده است، چه، پس از جلوس «پراسرت تنگ» (1630-1657) و اخراجژاپنىها شيخ احمد لقب «چوپيا» گرفت و از آن پس «چوپيا شيخ احمد راتاناتى بودى»ناميده شد. پس از فوت شيخ احمد پسرش جانشين او گرديد و اولاد وى تا سقوط ايوديا (1767م)در سمت «چوپيا مهارت تائى» خدمت مىكردند، كه متصدى آن مسؤول كليه امور ادارى وداراى مقامى مشابه وزير كشور بود. به هر حال طى مدت اقامت و زعامتشيخ احمد در سيام، تحولات مهمى چه در زمينهسياسى و چه از نظر فرهنگى و اجتماعى در اين سرزمين به وقوع پيوست.
در اين مدتحكومت مستقل سيام تشكيل شد و بر رقباى كوچكش در مناطق اطراف چيره گشت. با ورودشيخ احد به آيوديا و تشكيل تاسيسات اسلامى توسط وى در اين منطقه، براى نخستين باراسلام به صورت جدى در سرزمين تايلند رواج يافت. مذهب شيعه و خط عربى و زبان فارسى، به واسطه نفوذ شيخ احمد و پيروانش درسرزمين تايلند گسترش يافت و اصطلاحات اسلامى به زبان فارسى در ميان مسلمانان اينمنطقه رايجشد، چنانچه مسلمانان تايى، واژه «نماز» را به همين صورت فارسى مىشناسندو تنها كسانى كه عربى مىدانند مترادف آن يعنى صلات را به كار مىبرند. در حال حاضر مقبره شيخ احمد قمى، واقع در دانشكده تربيت معلم شهر آيوديا، همچونمزار يكى از مهمترين شخصيتهاى سياسى و فرهنگى تايلند به شمار مىرود و با بنايىاسلامى تزئين شده است.
گنبد طلايى رنگ بنا و معمارى ويژهاش به خوبى هويت اسلامى وخصيصههاى فرهنگى شيخ احمد را باز مىنماياند. در مقابل مقبره كتبيهاى سنگى قرار داردكه به صورتى مختصر اما دقيق زندگينامه وى بر آن نقش شده است. در اين كتيبه سنگى زيبابه زبان انگليسى و تايلندى چنين آمده است: «شيخ احمد، نخستوزير دولت تايلند در آيوديا، در محله پايين شهر در شهر قم،مركز اسلامى ايران، در سال 1543م متولد شد، شيعه اثنى عشرى بود و در زمان شاهنارسون كبير به آيوديا مهاجرت كرد...» سنگ مزار شيخ احمد از مرمر سفيد به ارتفاع بيش از يك متر ساخته شده است و همهروزه با گلهاى رنگارنگ تازه تزيين مىشود. در كنار سنگ قبر، گاهگاه عودى روشن ديدهمىشود كه به زايران غير مسلمان تعلق دارد و نشان مىدهد كه كرامات شيخ از محدودهپيروان اسلام گذر كرده و بوداييان منطقه را نيز دربرگرفته است.