ایران پژوهان پیش از اسلام
یونانی ها، فنیقی ها، عبرانی ها، مصری ها، و حتا چینی ها از دوران باستان با ایران آشنایی داشته اند، اما از دوران ماد گزارش مستندی در دست نیست.
در دوره هخامنشی، آگاهی یونانیان از ارزش ویژه ای برخوردار بود که مهترین آنها عبارت بودند از: 1- هکاتائوس، هرودوت، گزنفون و کتزیاس و ...
هرودوت می گوید: پارسیان ( در زمان شاهنشاهی هخامنشی ) دروغ گويي را بدترين عيب مي دانستند.
و براي آنكه ناگريز به انجام اين كار زشت نشوند حتي از وام خواستن نيز خودداري مي كردند، چرا كه ممكن بود وامدار به جهتي ناگزير به دروغگويي شود
. آنان از آداب دهان افكندن در آب و در رهگذرها و در نزد ديگران اباء داشتند و آن را امری بسیار نکوهیده می پنداشتند .
در آب روان دست و رو نمي شستند و آنرا به ناپاكي نمي آلودند.
ايرانيان كهن فرزندان خود را از دوران كودكي به ورزش هايي مانند دويدن، تحمل سرما و گرما،بكار بردن سلاح هاي گوناگون، سواري و ارابه راني عادت ميدادند و بزرگترين صفات آنان مردانگي، رشادت ودلاوري بود.
از ديگر ويژگيهاي ايرانيان محترم داشتن همسايه بود، به كساني كه در راه نگهداري ميهن و حفظ كشور خدماتي عرضه داشته بودند، پاداش هاي بزرگ مي دادند. از رشوه گيري ، دزدي و تصرف در مال ديگران خودداري مي كردند. از پرخوارگي و شكم پرستي پرهيز داشتند. به هنگام راه رفتن چيزي نمي خوردند. و شكار را به اعتبار جنبه ورزشي آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگي ايرانيان آن زمان جنبه عملي پيدا كرده بود و همين مساله مهم سبب برجسته تر شدن ويژگي هاي اخلاقي آنان نسبت به اقوام ديگر مي شد.
همچنين هرودوت از اينکه مردم ايران بمناسبت سالگرد تولد شان جشن مي گيرند تعجب کرده و مي نويسد:«از تمام روزهاي سال ، روزي که بيش همه روزها اکثر مردم ايران جشن مي گيرند، روز تولد Birthday است. در اين روز معمول است که خانه را تزيين و مجلل مي کنند و مرسوم بيش از روزهاي ديگر بخورند.
افلاتون در کتاب قوانین می گوید:
پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند .
در زمان او ( کورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی میکردند . مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان میشتافتند و در جنگها شرکت میکردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی میکرد و به آنان اندرز میداد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام میگرفت .
افلاطون در کتاب الکبیادس یکم میگوید:
کودکان پارسی از 7 سالگی در نزد آموزگاران خود دوره می دیدند . بعد از اینکه به سن 14 سالگی رسیدند استادان آنان از آموزگاران شاهنشاهی انتخاب میشد و دوره های پیشرفته را آموزش میدیدند . اینان ( پارسیان ) ذاتا دادگرترین - میانه روترین و دلیرترین مردمان هستند . آموزگار نخست به آنان تعالیم زرتشت را آموزش میدهد . آموزگار دوم دادگری و روش نیک در سراسر زندگی را به آنان آموزش میدهد . آموزگار سوم میانه روی - دوری کردن از خوی خودپسندی و چیره شدن به شهوات و امیال شخصی را به آنان آموزش میدهد . آموزگار چهارم دلیری و قدرت را به آنان آوزش میدهد .
گزنفون می گوید: مهمترین صفت کورش دین داری او بود. او هر روز قربانیان برای ستایش خداوند میکرد . این رسوم و دینداری آنان هنوز در زمان اردشیر دوم هم وجو دارد و عمل میشود . دومین صفت کورش عد و گسترش عدالت و حق بود .
استرابون جغرافی دان معروف: جوانان ایران در زمان شاهنشاهان هخامنشی از 5 سالگی تا 24 سالگی آموزشهای تیر اندازی - نیزه افکنی - اسب دوانی و راست گویی میدیدند . مربیان آنان را در جایگاهی ویژه گرد می آوردند و پیش از طلوع خورشید با شیپوری آنان را گرد می آوردند . فرمانده یک گروه جوان 50 نفری به عهده یک شاهزاده یا یک فرمانده مدبر بوده است . آنان در دشت ها و کوهها در برابر خورشید - سرما - گرما دوره میدیدند و خوراک روزانه آنان نان گندم و نان جو و گوشت کباب - تره تیزک و آب بود.
ایران پژوهان پس از اسلام
در این بخش تلاش بر این هست که تا در خور توجه ترین نظر ها را در مورد شخصیت و منش ایرانیان از دوره صفویه تا پهلوی انتخاب نمایم.
--- دوره صفویه
از سده پانزده میلادی به بعد با تثبیت و تحکیم قدرت های دولت مرکزی در کشور های اروپایی، طبقه فئودال حاکم بر جامعه برای جلو گیری از بحران های داخلی، متوجه سرزمین های خارج از اروپا شد و و وقتی دریانوردان اروپای غربی در خلال سده پانزده میلادی بر فن اقیانوس پیمایی مسلط شدند دوره اکتشاف جغرافیایی، به منظور دست یابی به منابع طبیعی و بازار در قاره های دیگر آغاز شد.
ایرانیان برنج زیاد می خوردند
ایرانی ها برنج را به هزار قسم درست می کنند، برنج غذایی است سالم و آن را عالی در یافته ام. در مهمانی ها برنج غذای اصلی است. دلاواله پیترو - روزنه ای به تاریخ ایران در سده های گذشته- قریب، دکتر ژان. صفحه 186
ایرانیان خیلی اختراع نمی کنند ولی خیلی خوب تقلید می کنند
ایرانیان خیلی مخترع نیستند، لیکن چنان فهم و شعور دقیقی دارند که وقتی چیزی را بخواهند بی درنگ تقلید میکنند. به این ترتیب همه چیز دارند، چه مردان دانشمند و چه مردان اهل فن و همچنین می کوشند تا آنچه شما داری فراگیرند تا دیگر به مشا نیازی نداشته باشند. دو پرونس، پا سیفیک (1570 - 1653)- همان کتاب صفحه 154
ایرانیان به ستاره شناسی باور دارند
ایرانیان بی اندازه مایل به دانستن آینده هستند و به این جهت ستاره شناسان و طالع بینان را شخصیت های خیلی مهم می دانند و با منجمین به منزله هاتفان غیب مشورت می کنند. تاورنیه، ژان باتیست. سفرنامه تاورنیه - صفحه 615
ایرانی ها بد دهان اند
ایرانیان بسیار بد دهان هستند و حرف های رکیک و دشنام بسیار دارند. دو مرد هنگام گلاویز شدن، با زبان به جان هم می افتند. اما هرگز از دهانشان کلامی کفر آمیز علیه خدا مانند ما اروپاییان خارج نمی شود. همان، صفحه 616
ایرانیان تجمل گرا هستند
در ایران هزینه زیادی صرف تجمل گرایی می شود. چنانکه در سفر نامه خود مکرر ذکر کرده ام بزرگان همه، دستگاه عریض و طویلی دارند. یراق اسب ها همه طلا و نقره و نوکر زیاد داشتن از ضروریات اشراف است. همان، صفحه 617
ایرانیان به دید بازدید اهمیت می دهند
ایرانیان عادت دارند در تمام عید ها رسمی با هم دید و بازدید کنند. اول بزرگان در منزل می نشینند و زیر دستان به دیدن آنها می روند. سپس آنها سوار اسب شده به بازدید زیر دستان می روند. همان، صفحه 618
ایرانیان به راحتی دیگران را در غذای خود شریک میکنند
ایرانیان مردمی شرافتمند و هرکس بر ایشان هنگام غذا وارد شود با خوش رویی به وی خوراک می دهند، بر عکس اخلاق فرانسویان که زمان خوردن در را به روی خود میبندند. روزنه ای به تاریخ ایران... . صفحه 188
ایرانیان بسیار به شعر اهمیت می دهند
شعر آنچنان اهمیتی نزد ایرانیان دارد که می توانم بگویم هیچ ملتی از این جهت به پای آنان نمی رسد. سفرنامه الئاریوس (بخش اول)- صفحه 307
ایرانیان اهل تعارف اند
هنگام گفتگو کلمات مودبانه و متواضعانه ای به کار می برند، برای مثال هنگامی که را به درون خانه خود دعوت می کنند میگویند : «خانه ما ار منور فرمودید»، «قربان شما»، «چشمم کف پایت» و ... . ایرانیان بیش از فرانسوی ها میدانند که چگونه الفاظ را بیارایند و خوش آمد گویند، ولی این تعارفات اکثرا توخالی و پوچ است!. سفرنامه الئاریوس، صفحه 189
ایرانیان آزادی دگر اندیشان و خارجیان را محترم می شمارند
با ایرانیان بذله گو و خوش طبع که اصول فلسفی و ریاضی ما را دارند، نه علم و فلسفه دینی مارا، می توان در ملا عام و بدون حراس از قاضی راجع به دین و مذهب مباحثه کرد، ولی نمی توان اعتماد آنان را جلب کرد. مسیحیان و خارجیان علاوه بر آنکه آزادند تا درباره کیش و آیین صحبت کنند میتوانند لباس ایرانی بپوشند و شمشیر ببندند. روزنه ای به تاریخ ایران... . صفحه 30
ایرانیان با ادب و نزاکت سخن می گویند
آیین سخن گفتن ایرانیان بسی دل نشین و مهر آمیز و مردمی است. در وقت پذیرایی به کسی که به دیدارش آمده با گشاده رویی و لبخندی نوازشگر خوشامد گویی هایی از این دست را بر زبان می آوردند: صفا آوردی، خوش آمدی، جای شما خالی بود و ... . یکی از نزاکت هایی که در زبانشان وجود دارد این است که همیشه در حرف زدن چه از دیگران باشد چه از خودشان، سوم شخص به کار می برند. باز هم تکرار می کنم، ایرانیان یقینا مهربان ترین مردم جهان هستند. گیرا ترین روش ها جذاب ترین هنجارها، لطیف ترین خلق و خوش ها را دارند. شاردن، ژان- سفرنامه شوالیه شاردن، ج 2، ص 771
ایرانیان تحمل مرارت برای پژوهش را درک نمی کنند
ایرانی ها نمی توانند بپذیرند که کسی زحمت دو هزار فرسنگ را با آن همه خطرات و ناراحتی ها تحمل کند تنها برای آنکه ببیند مردم در ایران چگونه هستند و آنجا چه می گذرد. شارن، ژان - روزنه ای به تاریخ ایران... . صفحه 151
در ایران حکومت مطلقه با هیچ مانعی رو برو نیست
شاه صفوی در اعمال قانون از حقوقی کاملا نا محدود و مستقل بر خوردار است. در اروپا قدرت دولت یا با توافق رسمی و شناخته شده یعنی توسط قانون اساسی محدود می شود یا با موانعی غیر متعارف و در عین حال غیر قابل غلبه بر سر راه آن وجود دارد. پادشاه صفوی به هر کاری مجاز است و هیچ مانعی بر سر راه سلطنت خود نمی شناسد. عقد قراردادها، اعلان جمگ و صلح، وضعیت مالیاتی و حتا اختیار جان و مال هر فرد همه در دست شاه کشور است. کمپفر انگلبرت - سفرنامه کمپفر به یاران، ص 13
ایرانیان برای رهبران خود تقدسی فطری قائل اند
شاه صفوی قدرتی از نوع دیگر هم دارد که خاص خود اوست، یعنی نوعی تقدس آمیخته به احترام، نه از آن گونه که ما در اروپا برای شاهان قائلیم، بلکه تقدسی فطری است که از زمان تولد شاه همراه اوست. این تصور چنان در مردم رسوخ یافته که بسیاری از بیماران شفای خود را بیشتر در آب لگن دستشویی شاه می جویند تا در داروی دواخانه. همان، ص 14 و 15
در ایران تنها قانون اراده شاه است
سلطنت مطلقه ایران، خودکامه ترین پادشاهی است که ممکن است وجود داشته باشد. مال و جان تمام اتباع در هر شرایط و در هر مقامی در اختیار اوست. لبرون، کورنی - روزنه ای به تاریخ ایران... . ص 73
همانگونه که در پست پیشین گفتم، سفرنامه ها مانند تابلو نقاشی از نزدیکترین واقعیت های زندگی ماست. بهترین داور و دادستان خواننده است، خواننده ای که خود را ایرانی میداند و در جهت بهتر شدن به دنبال بهترین هاست. گوشه های نیک و پسندیده ای هست که اکنون آن را نداریم و گوشه هایی تاریک وجود دارد که با مطالعه تاریخ می توانیم آنها را ریشه یابی کنیم. برای نمونه همین ساختار حکومتی سیاسی حکومت ایران که منابع خودمان مملو از نشانه هایی است که نظر غربی ها را در این راستا تایید میکند. کافی است کتاب هایی همچون « حبیب السیر» خواند میر، «راحت الصدور» راوندی، «تاریخ مغول» فضل الله همدانی، «تاریخ بیهقی» و کتاب های دیگر بررسی شود تا حجم گسترده به کار گیری زور عریان و ایجاد وحشت عمومی به عنوان مکانیسم پایدار تداوم حاکمیت در ایران مشخص شود. خواجه نظام الملک در کتاب «سیاست نامه» کوشیده است تا راه و رسم به کار گیری زور را به عنوان ابزار تداوم حاکمیت تئوریزه کند.
هم چنین از دوره قاجار صفحه گرامافونی موجود است که روی ان نوشته شدهفرمایشات بندگان مستطاب اعلیحضرت قدراقدس شاهنشاهی مظفرالدین شاه خلدالله، ملکه و سلطنته می باشد که مورخه شانزدهم ژانویه 19.6 در گرامافون به ظهور پیوست.) در این صفحه مظفر الدین شاه به اتابک اعظم چنین می گوید: « این خدماتی که به من می کنید و به مملکت ایران می کنید، البته خداوند آن را بی عوض نخواهد گذاشت و انشاءالله عوض او را، هم خدا و هم سایه خدا که ما باشیم به شما خواهیم داد.» که البته انقلاب مشروطه در قرن بیستم این طرز تفکر را زیر سوال برد. پس از پیروزی انقلاب مشروطه همه مفاهیم کلاسیک ما (نصایح الملوک، سیاست نامه و اندرزنامه ) به یکسره فرو ریخت. بر پایه این نظام فکری جدید نه خقوق سلطنتی پایه ای داشت، نه پادشاه شبان بود، نه مردم حکم گله گوسفند را داشتند که سرنوشت خویش را به شهریار سپرده باشند. که باز هم به نظر من بعد از گذشت صد سال انقلابی را که نسل مشروطه خواه بنیان گذاری کردند و اینکه برای حل بسیاری از مسائل کوشیدند تا راه حلی بیابند، هنوز هم کم و بیش گریبان گیر ماست و ما چندان سیر پیشرفت رو طی نکرده ایم.
ادامه دارد...