پارسي باستان و قدمت آن

دکتر محمد معین
زبان ايرانيان دوره هخامنشي موسوم است به فرس قديم يا فرس هخامنشي يا پارسي باستان . اين زبان با زبان سانسکريت يعني زباني که کتب مقدس برهمنان هند بدان نوشته شده‚ از طرفي و از طرف ديگر با زبان اوستايي مشابه و هر سه از يک ريشه منشعب شده اند.
مهمترين مدارکي که از زبان پارسي باستان در دست استکتيبه هاي هخامنشي است که از عهد کوروش بزرگ به بعد بر صخرهها و سينه کوههابا حروف ميخي نوشته شده است. از اين کتيبه ها در حدود پانصد لغت به زبان پارسي باستان استخراج ميشود.
علاوه بر کتيبه ها تعدادي مهر و ظروف به دست آمده که بر آنها نيز کلماتي منقوش است. پس از کتيبه ها و مهرهاي عهد هخامنشي‚ منبع ديگري براي آشنا شدن با لغات پارسي باستان هست‚ ولي در اهميت به درجه منبع اولين ميرسد. توضيح آنکه مورخان يوناني بعض اساميلاخاص را طوري ضبط کرده اند که بسيار کم تصحيف شده‚ و با در نظر گرفتن اين نکته که يونانيان اواخر کلمات پارسي باستان را چگونه تغيير ميداده اند‚ و کدام حرف پارسي به کدام حرف يوناني تبديل مييابد‚ به آساني ميتوان پي برد که اين اسامي به پارسي باستان چه بوده‚ وچون اسامي خاص در بعض موارد ترکيبي است يعني يک اسم عام با اسمي ديگر يا با فعل و يا صفتي ترکيب شده‚ از اين نوع اسامي هم لغاتي به دست ميآيد‚ مثلا اسم سردار پارسي را که در جنگ گرانيکوس با اسکندر نبرد کرد‚ برخي از مورخان يوناني Spithradates نوشته اند‚ و چون يونانيان ث پارسي باستان را با th الفباي خود تطبيق کرده
و اسم مزبور را با آن نوشته اند‚ بي شک ميتوان گفت که اين اسم در پارسي باستان Spithradataبوده‚ يعني داده سپهر و سپهر را به زبان پارسي باستان Spithra مي نوشته اند. چنانکه مهر را Mithra ميثره مي نوشته اند. اين نوع اسامي خاص که يونانيان تقريبا صحيح ضبط کرده اند‚ و از آن ميتوان لغاتي به دست آورد‚ کم نيست. و نيز چنين است کلمه Staspesکه يوناني شده Sataspa پارسي باستان ميباشد‚ و به زبان امروزي صد اسب گوييم.بنابراين از دو اسم مزبور دو لغت به دست ميآيد که در کتيبه ها نيستSpithra به معني سپهر و Sat به معني صد.
پيداست که اين کار را در هر مورد نميتوان کرد زيرا بعض اسامي به قدري تصحيف شده که تصحيح آن ممکن نيست‚ و در مواردي هم که اصل لغت راميتوان پيدا کرد‚ بايد املاء کلمه مصحف را در زبان يوناني در نظر گرفت‚زيرا اسامي ايرانيان قديم که در نوشته هاي مورخان يوناني ديده ميشود‚تغيير کرده بعد به زبانهاي ديگر اروپايي رفته و باز تغيير يافته است. خلاصه آنکه با رعايت نکات فوق در برخي از موارد ميتوان به مقصود رسيد.
آيا پارسي باستان‚ زبان محاوره دربار و مردم عهد هخامنشي بوده يا زبان مستعمل در فرمانها و کتيبه ها؟اگر چه پاسخ قطعي به اين سوال نميتوان داد ولي چون در کتيبه هاي پادشاهان هخامنشي‚ مخصوصا آخرين آنان‚اشتباهات دستوري يافته اند‚ دانشمندان فن چنين استنباط ميکنند که اين زبان در عصر هخامنشيان هم کهنه شده بود و آن را بر طبق معمول در بيانيه هاي رسمي به کار ميبرده اند‚ و چون زبان محاوره و کتابهاي عادي ساده تر بود همه اين زبان را کاملا نميدانستند‚ بنابراين غلطهاي مذکور ناشي از خطاي دبيران دفتر خانه هاست. اين استنباط را بعضي قرائن تاييد ميکنند‚ زيرامي بينيم که برخي از نامهاي خاص چنانکه در کتيبه ها ضبط شده با آنچه که معاصران آنان ضبط کرده اند‚ تفاوت دارد‚ مثلا اسم داريوش در کتيبه هاDarayavaush است در صورتي که در تورات Daryush و يونانيان آن راDaryos ضبط کرده اند مخرج شين در زبان يوناني نبود و آن را بدل به سين ميکردند و نيز اردشير را در کتيبه ها Artaxshathraنوشته اند‚ ولي کتزياس مورخ يوناني نام دو تن از رجال درباري را Artasiras نوشته است‚ و اگربه جاي سين‚ شين بگذاريم و سين آخري را هم که يوناني است حذف کنيم Artashiraيا Artashira ميشود و معلوم است هر دو ساده تر از ارتخشتره و بهزبان امروزي ما نزديکتر است.
در هرحال بعضي از زبان شناسان عقيده دارند که در دوره هخامنشيان مخصوصا در اواخر آن عهد به همان زبان پهلوي يا به زباني که بسيار بدان نزديک بوده سخن ميرانده اند‚ و پارسي باستان چنانکه در کتيبه ها به کارمي رفته‚ در شرف احتضار بوده است .
با وجود اينقراين ديگر ميرساند که زبان ادبي آن عصر همان زبان پارسي باستان است که بدان اشعارسرودها‚ فرمانها‚ وقايع و نامه ها و غيره راميگفته اند و مي نوشته اند.

آثار هخامنشي به زبان پارسي باستان کتيبه هاي پادشاهان هخامنشي به خط ميخي هخامنشي نوشته شده است. از اين پادشاهان کتيبه هايي به جا مانده:
اريارمنهارشامه‚ کوروش بزرگ -داريوش بزرگ- خشيارشا - اردشير - اردشير دوم - اردشير سوم – بيشتر اين نوشته ها در بدنه کوه يا ديوارهاي کوشکها و ستونها نقش شده‚ از جمله کوه بغستان بيستون و الوند و وان ارمنستان و شوش و تخت جمشيد و تنگه سوئز مصر و جز اينها‚ و نيز چند نگين و مهر که داراي نامهايي است وچند ظرف که به چهار خط پارسي باستان‚ عيلامي‚ بابلي و تصويري منقوش است. چند سال پيش نيز الواح زرين و سيمين در تخت جمشيد و همدان به دست آمده است. اين سنگنبشته ها و لوحه ها غالبا به سه زبان و خط است: نخست بهزبان پارسي باستان‚ ديگر به زبان عيلامي و ديگر به زبان بابلي که با زبان آشوري فقط تفاوت لهجه دارد . اين دو زبان اخير که ترجمه کتيبه پارسي است‚هريک به خط ميخي مخصوص به خود نوشته شده است.

__________________